اشتباه راهبردی مجمعین
خبرگزاری رسا
سوگمندانه نامه ای از سوی مجمع روحانیون مبارز در خبرگزاری ها منتشر شد که آبرویی برای روحانیت و مبارزه باقی نگذاشت!
همچنین در مصاحبهای که از دبیر مجمع مدرسین حوزه علمیه منتشر شده الفاظی از سر عصبانیت مشاهده شد که حیرت آور است.
استقبال رسانههای خارجی از برگزاری انتخابات و حضور پرشور مردم هر سیاستمداری را به تردید وامیداشت که چه شده آدمکشان قهار مستکبر درپی انعکاس حضور بالای ملت در نظام مردم سالار دینی هستند؟!
کیست که نداند آشوبهای اخیر با برنامهریزی دقیقی صورت گرفت و ارتباطی با نتیجه انتخابات ندارد .
به خوبی نمایان است که معاندان و دشمنان با پوشش کامل خبری انتخابات ایران، در صدد بودند با پیروزی مهندس موسوی به بهانه جشن پیروزی، چماق به دستان و شعبان بیمخ ها را در حاشیه شادمانی مردم، به صحنه کشانده و با حمله به مراکز دولتی، عمومی و نهادهای انقلابی، کشور را به جنگ داخلی بکشانند.
زمزمه برگزاری جشن و پایکوبی پیش از انتخابات آغاز شده بود و در اقدام مضحکی از سوی نامزد ریاستجمهوری، نتیجه پیروزی از پیش اعلام شد!
البته شرکت هشتاد و پنج درصدی ملت در انتخابات و پیروزی قاطع دکتر محمود احمدی نژاد و نیز راهپیمایی بی مجوز اما آرام معترضان در 25 خرداد نقشه دشمنان را بر آب کرد و در چرخشی بهت زده سیاست پیشین به هدایت و تهییج افراد علیه حماسه حضور تغییر یافت.
گرچه دیدن دست دشمن در این قضایا نیازی به هوش بالای سیاسی ندارد اما به نظر میرسد مجمع روحانیون مبارز علی رغم همه نشانهها و قراین، وارد فاز جدیدی شده که لازم است چراغ خطر را برای اعضای با سابقه آن روشن کرد.
سوابق اعضای مجمعین در پیش و پس از انقلاب و مبانی فکری آنان در زمان حیات حضرت امام قدسسره برکسی پوشیده نیست گرچه داستان انشعاب را باید در عرصه و زمانی دیگر تحلیل کرد.
سخن این جاست که مدعیان ذوب در ولایت امام با ادعای خط امامی و برنتابیدن هرکس که اندک انتقادی نه به شخص امام که به این حضرات و افراطیگری آنان داشته متهم به ضدیت با ولایت فقیه و ارتباط با انجمن حجتیه و غیره میشد، اکنون چگونه به تطهیر جریان مشکوک فوقالذکر میپردازد.
برای تحلیل چرایی اشتباه تاریخی مجمع روحانیون مبارز باید کمی به گذشته نگاه کرد.
جای تعجب است که مجمع در انتخابات گذشته از شخصیتی چون حجت الاسلام کروبی که دبیر این تشکل بود، حمایت نکرد. این اقدام که باعث انشعاب جدیدی شد به مثابه سر بریدن مجمع به دست خود بود.
تمسخر حضور وی در انتخابات در محافل خصوصی و به سخره گرفتن وی در شیوه اعلام آرا که باعث توهم تاثیر خواب در نتیجه آرا شد چه سود سیاسی برای یک تشکل سیاسی داشت؟
نتیجه این شد که مهدی کروبی که از او به شیخ و سرو اصلاحات نام میبرند در روشی مدنی به تاسیس حزب و انتشار روزنامه مستقل رویآورد و در عملی دموکراتیک، نامزد حزبی برای شرکت در انتخابات شد. وی اما به افراطگریها و نامرادی ها انتقاد و اعتراض کرد و تلاش کرد در حرکتی معتدل به نقش سیاسی خود در معادلات سیاسی بپردازد.
باز هم میبینیم کروبی در برنامهای غیر مدنی در حلقه دوستان ناباب گرفتار میشود تا اولا نردبانی برای بازگشت ورشکستگان سیاسی باشد، ثانیا علی رغم صرف هزینه بالای انتخابات به نفع اصلاح طلبان، حرفی علیه سران این جبهه نزده و اختلافات ریشهای را برملا نسازد. ثالثا زیرکانه از گردونه انتخابات اخراج شود و گرفتار توهمی جدید به نام مهندسی انتخابات شود!
عدم حمایت مجمع از حجت الاسلام کروبی، روحانی باسابقه و حمایت از مهندس موسوی شاید پیش از انتخابات توجیه سیاستبازانه داشته باشد که به هر حال مراد این گروه رسیدن به قدرت است و به شخص و سابقه و حافظه تاریخی توجه نداشته است اما اکنون مسئله کاملا متفاوت است.
همه اعضای مجمع روحانیون مبارز و محققین به خوبی و بالوجدان میدانند که محبوبیت دکتر احمدی نژاد بین مردم بالا بود و به ویژه مردم مستضعف که ادعایی و سهمی از انقلاب ندارند و پس از سیسال از انقلاب این طبقه در اکثریت قرار دارند و نیز میدانند عدم استواری آقای خاتمی در انتخابات با محبوبیت نسبی وی، آقایان را دچار حیرت کرده بود و نیز میدانند تخلف و تقلب در انتخابات با این سابقه و قوانین محکم به صورت گسترده و سازماندهی شده وجود ندارد.
از این گذشته سکوت حضرات به پرده دری ها و اهانت نامزد بی برنامه ای که با دست خالی و دهانی پر از تهمت و افترا به صحنه آمده بود خود بدعتی آشکار بود.
واقعیت این است کسانی که به اشرافیگری و رانت سازی برای بستگان و سکونت در خانههای مصادرهای آن چنانی خو کرده اند اکثریت ندارند و این جاست که باید روحانیان مبارز با تحلیلی درست در کنار اکثریت ملت بایستند و به آن دسته از مردم قهرمان ایران نیز که به دیگر نامزدها رای دادهاند اطمینان دهند همه مردم صاحب کشور و پشتیبان نظاماند و باید رقابت را به رفاقت تبدیل کرد.
اما سوگمندی از این جا آغاز میشود که اعضای مجمع باز هم به اشتباهات راهبردی خود ادامه دادند و با خروج از زبان منطق و قانون با ادبیات دینی بیانهای گستاخانه صادر کردند.
هماکنون شاهد شکل گیری بدعتی به نام دیکتاتوری کودکانه هستیم که میخواهد با سوار شدن بر دوش اقلیت یا حرف خود را به کرسی بنشاند یا هزینهها را بالا ببرد.
نیرنگ و خدعه این جماعت در دوران چند ماهه تبلیغات که پر بود از اتهامات، دروغ و اهانت با دروغ بزرگ تقلب در انتخابات وارد مرحله بعدی شد و دیدیم با تحریف تعبیر رئیس جمهور در خس و خاشاک خواندن معدود آشوبگران، جمعی از مردم را به خیابان ها کشاندند تا نشان بدهند چه تبحری در انحراف افکار عمومی دارند!
اما چرا چنین بیانیهای صادر میشود و نسبت مجمع روحانیون با جریان نفاق و اقتدارگرا چیست؟ چرا مجمع در برابر رای اکثریت میایستد؟ مگر اقلیت متدینی که در دوم خرداد به نامزد مطلوب حضرات رای نداد دست به التهاب آفرینی و صدور نامههای کودکانه زد؟ آیا غیر از این بود که هشت سال خون دل خورد تا جمع بیشتری از مردم به ماهیت دولت اصلاحات پیببرند و در نهایت همان دولت، انتخاباتی برگزار کرد که دولت احمدی در آن پیروز شد. و مگر مردم دروغها و اهانت های آن دوره را فراموش کرده بودند که حالا بخواهند به کس دیگری رای بدهند؟
آیا پاکی این دولت و طرح قوانینی که خواستار شفافیت مالی مسئولان از ابتدای انقلاب تا کنون است مشکلی برای کسی ایجاد کرده است؟ آیا افتخارات علمی و پافشاری بر حق هسته ای، کسانی را شرمنده تاریخ کرده است ؟ آیا تلاش شبانه روزی دولت و حضور بین مردم کوخنشین، تبرج و تفرعن کسانی را نشانه رفته است؟ آیا داستان حسینیه جماران و سفید کاری نیمه تمامش را فراموش کردهایم؟ آیا خط امام جعل نشده است؟
به نظر میرسد حضراتی که تمایل دارند تندیس امام خمینی را در موزه تاریخشان، محبوس کنند و با انحصار خط امام به خودشان، دیگران را غیر خودی بنامند امروز در بد تناقضی گرفتار شدهاند.
این دیگر اشتباه سیاسی نیست که دبیر مجمع را به استعفا بکشانند و از نامزد مشارکتی ها و سازمانیها حمایت کنند و نتیجه جدایی از ملت را هم ببینند.
اشتباه راهبردی، این بار مبانی تشکلهایی چون مجمعین را به لرزه در آورده است . مبانی چون قانونگرایی و تبعیت نظری و عملی از ولایت فقیه.
همه میدانند اسلامیت و جمهوریت نظام، یادگار آن پیر سفر کرده است، همه میدانند فقه پویا و تفسیرقرآن ، فلسفه و عرفان، شعر و اخلاق، ساده زیستی و مردمداری همه میراث خمینی کبیر است؛ اما کیست که نداند اثبات نظری و عملی ولایت فقیه ممتازترین و ماندگارترین ارث این مرد الهی است؟
کدام تشکیلات روحانی و علمایی در نظام جمهوری اسلامی است که این مبنای مهم و اساسی را بتواند نادیده بگیرد و با حیثیت خود بازی کند؟
اگر از بحث قانونگرایی که مورد تاکید فراوان حضرت امام بود بگذریم امروز که خلف صالح ایشان مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنهای در خطبههای دشمن شکن و وحدت آفرینشان، تکلیف همگان را روشن کردند چگونه میتوان قلم برداشت و گستاخی کرد؟
صدور بیانیه با ادبیات گروهکی و تودهای نشان از عقبگرد حضرات از بسیاری مبانی دارد و اگر نبود این امتحان بزرگ انتخابات به سختی میشد عدول آقایان از مواضع انقلابی و خط امامی را ثابت کرد.
به هر تقدیر، گذشته است و معلم آقایان در گستاخی و حمایت از نامزد شکست خوردهای که به تکبیرهای بیبیسی دل خوش کرده است را باید در نامه سرگشاده یافت.
میر حسین موسوی اگر در زمان امام آن نامه غلط کردم را ننوشته بود به حکم همان امامی که سخنانش صحیفه انقلاب است به بنیصدر دوم تبدیل میشد و امروز باید دوباره واژگان نورانی خمینی را بهتر خواند و تکلیف امروز را دانست.
این قلم در پی روشن کردن چراغ قرمزی بود تا شاید عصبانیت و عصبیت از مجمع رخت بربندد و با حاکم شدن عقلانیت، این بلم موجسوار از غرق شدن در طوفان خشم امت حزبالله که تاکنون در صبر و حلم به سر برده در امان بماند.
جدایی از مکتب و خط امام و ولایت فقیه برای هیچ کس سعادت نیاورده است و برای صحابی انقلاب نیز ذلیلانه تر خواهد بود.
هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ دِیَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنْ اللَّهِ فَأَتَاهُمْ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمْ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ*الحشر2*
ارسال نظرات