نگاهی به کتاب من و آقا موسی
به گزارش خبرگزاری رسا، کتاب من و آقا موسی، نخستین کتاب از مجموعه کتابهای تاریخ شفاهی مؤسسه امام موسی صدر است، این کتاب دربردارنده خاطرات آیت الله عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی است که به کوشش حمید قزوینی فراهم آمده است.
آیت الله عبدالجلیل جلیلی از دوستان و همراهان قم و نجف امام موسی صدر است که در این کتاب علاوه بر خاطرات خود از امام صدر به مسائل تاریخی دیگر هم پرداخته است. این کتاب علاوه بر متن مصاحبه با آیت الله جلیلی شامل پینوشت و تصاویر و اسناد و نمایه نیز هست. در قسمت پینوشت شرح کوتاهی از اشخاصی آورده شده است که در مصاحبه به آنان اشاره شده است.
در مقدمه این کتاب آمده است: سالها پیش یکی از نیکان روزگار در وصف محفل انس دوستان قدیمیاش میگفت: «ما چند یار صمیمی بودیم که هیچ چیز را مانع دوستی یا موجب جدایی نمیدانستیم؛ نه اختلاف سلیقه، نه طبقه اجتماعی و نه دوری مسافت. اما چند سال بعد، چرخ روزگار هریک از ما را به سویی افکند؛ فراقهای پیدرپی شرری بر دلها میانداخت که طاقتفرسا بود. به ناچار شبی گرد هم آمدیم و قراری گذاشتیم. اینکه در نیمه ماه قمری، هرجا که هستیم، به یاد یاران حلقه رفاقت، برای لحظاتی به تماشای ماه بنشینیم. از آن پس هرگاه یکدیگر را میدیدیم عهد دیرین را یادآور میشدیم و از لحظات شیرین همنشینی با ماه سخن میگفتیم. از آن جمع چند تن شهید، یکی اسیر و یکی روانه آسایشگاه جانبازان شد. اما آنان که هستند- و یا حتی آنان که ظاهراً نیستند- همچنان به عهد دیرین شبنشینی با ماه وفادارند و با دلهایی به تنگ آمده از فراقها، جفاها و غصهها روزگار را سپری میکنند».
گویی حکایت امام موسی صدر و دوستانش نیز همین گونه است.
امام موسی - و به تعبیر یارانش آقا موسی- دوستانی پرشمار و متفاوت دارد. با آنکه سالها از فراق او میگذرد، یاد حلقهها و گعدههایی که پیرامون او شکل گرفته همچنان زنده است.
تا اسم آقا موسی میآید، اشکی جاری و لبی از باده دوستیتر میشود. آقا موسی را نه به چشم سر که به چشم دل میبینند و با او نرد عشق میبازند.
وقتی میشنوی که: «آه، آقا موسی، آقا موسی، آقای موسی!» تازه متوجه میشوی که میهمان محفلی هستی که آقا موسی سالها قبل تشکیل داده و خود شمع آن محفل بوده و امروز یادش روشنیبخش همان محفل است. مصاحبه با آیتالله عبدالجلیل جلیلی شاهدی بر یکی از این محافل است.
اثر حاضر صرفاً خاطرات این روحانی سرشناس از گذشته و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی و اجتماعیاش نیست، که اگر چنین بود پرسشها و پاسخها سیر و سامان دیگری مییافت. متن پیش رو بیشتر شرحی از روابط دو دوست صمیمی است؛ روابطی که با وجود گذشت نزدیک به هفت دهه از آغاز آن، همچنان سرشار از زیبایی و لطافت است.
این کتاب بیش از آنکه به دنبال واکاوی حلقههای گمشده تاریخی و رفع ابهامات باشد، حدیث آشنایی و دلتنگیهای یکی و سِرّ دلبری دیگری است. اگرچه از رهگذر آن به برخی پرسشها و موضوعات تاریخی نیز پرداخته میشود.
متن حاضر از حدود شش ساعت مصاحبه در دو نشست جداگانه در تاریخهای دوم مهرماه 1389 و چهارم آذرماه 1389 است که تلاش شده پس از حذف مطالب تکراری و جابجایی برخی بخشها، از یک روند مشخص و تا حدودی سیر موضوعی برخوردار شود تا پرسشهای متفاوت و فاقد نظم تاریخی که بعضاً اجتنابناپذیر هم نبوده موجب خستگی خواننده محترم نشود. حوصله حضرت آیتالله جلیلی در 86 سالگی تحسینبرانگیز است. او به عکس آنچه در این سن و سال انتظار میرود، نه تنها از خستگی و کمحوصلگی سخنی به میان نیاورد که در پاسخها نیز هیچگونه محافظهکاری به خرج نداد.
همچنین، در تنظیم متن، ادبیات راوی حفظ و تا آنجا که قواعد ویرایش اجازه میداد، تغییری در آن صورت نگرفته است.
متأسفانه، کهولت سن و نشستن غبار زمان بر بخشهایی از حافظه، سئوالات فراوانی را بیپاسخ گذاشت.
آیتالله جلیلی به حق از اینکه زودتر به سراغش نرفتیم گلایهمند بود. خاصه آنکه به رغم تلاشهای مختلفی که به خرج داد، اسناد و نامههای مرتبط با امام موسی صدر را نیافت و شاید اگر زودتر به دیدارش میرفتیم پاسخها کاملتر و احتمال یافتن اسناد نیز قویتر میبود.
کتاب من و آقا موسی به کوشش حمید قزوینی برای نخستین بار در سال 1390 در 1000 نسخه از سوی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر منتشر شده است./916/د102/ق