فتح خرمشهر پروژه ایجاد عربستان بزرگ را ناکام گذاشت/ داعش امروز برای آمریکاییها همان کارکرد صدام حسین را دارد
در بخش اول گفتوگو با حجت الاسلام احمد سعدی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران در مورد فعالیت علما در نجف اشرف برای مقابله با حزب بعث و ایجاد جریان مقاومت اسلامی گفتوگو شد. در این بخش به بررسی پروژههای آمریکایی برای ایجاد شکاف بین ملت ایران و عراق و مشارکت مجاهدان عراقی در عملیات مختلف میپردازیم:
وقتی انقلاب اسلامی در ایران پیروز شد، امید زیادی در متدینین و متشرعین عراقی دمیده شد بالاخره مفری باز شد که ملجاء شیعیان بود. این چه تاثیری بر مردم عراق گذاشت؟
بله، به یاد دارم شب 12 بهمن با پدرم به خانه یکی از آشنایان رفتیم آنها رادیو داشتند، شبی که قرار بود فردایش امام به ایران بازگردد. رادیو فرانسه تاکید میکرد که مردم بسیاری آماده اند تا از امام خمینی استقبال کنند. 22 بهمن صرفا روز پیروزی ایرانیان نبود بلکه پیروزی عراقیان نیز بود. مردم عراق نیز در برخی شهرها شربت پخش میکردند و شعارهای انقلاب ایران را سر میدادند. همین امر هم موجب شد حزب بعث احساس خطر کند و نگران تکرار این انقلاب در عراق شود.
امام خمینی (ره) در زمان حضور در نجف چه نقشی در تقویت این جریان داشتند؟
امام تلاش داشت تمام فعالیتهای خود را معطوف ایران کند ولی پیامهای امام درشهرهای مختلف پخش میشد. به یاد دارم پدرم وقتی به نجف مشرف میشد، آثار و عکس های امام را به شهر ما میآورد و در میان مردم پخش میکرد.
حضور امام چه تاثیری داشت درجریان مقاومت حزب الدعوه؟
ببینید امام (ره) نمیتوانست در آنجا کار خاصی انجام دهد.
چرا؟ چون ایرانی بود؟
هم چون ایرانی بود و هم اینکه امام درصدد نبود جبهههای متعددی را در یک زمان برای خود باز کند. امام اعتقاد به تمرکز در کارها داشت. همچنین ایشان حساسیت به خرج میداد که در نجف به عنوان یک مرجع خود را طرح نکند تا حاشیههایی ایجاد نشود. حتی کلاسهای درس امام به زبان فارسی بود و این خودش پیامی را برای سایرین داشت.
ارتباط امام با شهید صدر و سید محسن حکیم در آن برهه چطور بود؟
ارتباطشان خیلی خوب بود. شهید صدر برای آمدن امام خیلی تلاش کرد و همه امکانات خود را در اختیار امام قرار داد. اما در مورد رابطه امام با آیت الله حکیم این طور نبود، خب بالاخره این دو مرجع در رابطه با برخی مسائل همفکر نبودند. یعنی آیت الله حکیم قائل به این نبود که علیه شاه قیام شود چون اعتقاد داشت خونریزی به پا میشود همین امر هم در مورد آیت الله خوئی صدق میکند.
حالا اگر بخواهیم جلو تر برویم زمانی که مجاهدین قبل و بعد از جنگ وارد ایران شدند. با چه ایده ای وارد ایران شدند؟ صدام آنها را تبعید کرد؟
بخشی از عراقی ها اخراج شدند که معاودین هستند، بخشی محکوم به اعدام بودند که فرار کردند، این دو گروه وارد ایران شدند و پادگانهایی را تشکیل دادند. بعد از آن هم چند پادگان شکل گرفت که مهمترین آن پادگان شهید صدر در اهواز بود. در آن زمان که نه جنگ آغاز شده بود و نه مرزها ظرفیت چنین فعالیتی را داشتند مجاهدان به منطقه کردستان میرفتند و در آنجا فعالیت نظامی یا کار تشکیلاتی می کردند. از کردستان کسی را به عراق میفرستادند و گروههای جهادی که علیه صدام فعالیت میشد را رهبری میکردند و این امر تا زمانی که جنگ آغاز شد، ادامه پیدا کرد.
دو روز بعد از شروع جنگ امام پیام جالبی را خطاب به مردم ایران صادر میکند که جنگ را نبرد بین مردم ایران و حزب بعث است و جنگ بین اسلام و کفر عنوان میکند. یعنی امام جنگ را از اتفاق ایران و عراق بیرون میآورد و آن را به سمت جنگ اسلام و کفر می کشاند.
ببینید اینکه بگوییم 8 سال جنگ تحمیلی جنگ بین ایران و عراق بود این خدمت به کسانی است که این جنگ را به راه انداختند. پر واضح است که هدف آنها این بود که بین دو ملت جنگ به وجود بیاورند وارتباط این دو را قطع کنند، لذا اگر ما بگوییم این جنگ، جنگ ایران و عراق بود دقیقا داریم در زمین دشمن بازی میکنیم.
حالا امام که دو روز بعد از جنگ صراحتا اعلام می کنند که بیایید از اسلام عزیز وقرآن دفاع کنیم اصلا نمیگویند بیایید از ایران دفاع کنیم بعد امام می فرماید واجب است پول آب و برق و مالیات ندهید و علیه حزب بعث تظاهرات کنید. خب امام چه زمینه هایی را در عراق مشاهده کرد که به خود این اجازه را داد که تقریبا اولین پیامهایی که برای جنگ صادر میکند خطاب به مردم عراق باشد ؟ و درادامه بفرمایید واکنش حوزه نجف علماء نخبگان و مجاهدان عراق به این پیام چه بود؟
این پیام امام بسیار ضروری بود تا شبهاتی که ممکن بود در ذهن هر مسلمانی ایجاد شود را مرتفع سازد. باشد هرکسی بیاد میدانست که این جنگ، نبرد شیعه و سنی یا نبرد عراقی - ایرانی نیست. از سوی دیگر امام تلاش داشت شکافی را بین ملت و دولت عراق به وجود آورد و همچنین به دولت عراق پیام بدهد که مردم با این جنگ موافق نیستند. این شما هستید که وارد جنگ شدید و ما مردم را دشمن خود نمیدانیم. علاوه بر همه این موارد باید توجه داشت که شیعیان اکثریت مردم عراق را تشکیل میدهند، امام تلاش داشت بگوید آن مردمی که شما میخواهید به جنگ بفرستید اشتراکات مختلفی را با ما دارند و از ما هستند.
اما نکته بعدی این است که امام در این پیام چه انتظاری از مردم عراق دارد؟ در وضعیت عادی و در یک کشور غیر امنیتی این پیام خیلی میتوانست اثر گذار باشد اما وضعیت در عراق کاملا متفاوت بود. همچنین این پیام امام درحقیقت ناظر بر مسائل ماقبل وقوع حادثه باشد. ببینید جنگ ایران و عراق یه جنگ معمولی نبود. این جنگ مثل جنگ آذربایجان و ازبکستان نیست که چندتا موشک انداختند و جواب داند و با میانجیگری تمام شد. نه، مسئله جنگ در حقیقت از قبل برنامه ریزی شده بود. یک توطئه آمریکایی بود که پرونده نظامی آن را دونالد رامسفلد اداره میکرد. برژینسکی و دیگران هم درآن نقشآفرینی میکردند. به هر صورت بعد از انقلاب همه آنها به این جمع بندی رسیده بودند که باید علیه ایران جنگی شکل بگیرد تا جلوی انقلاب را بگیرد. همین کارها را هم امروز انجام میدهند برای نمونه داعش و النصره یک اهرم فشار دست آمریکاییها است. آنها از دین برای ایجاد شکاف استفاده میکنند، پرچم "لااله الا الله محمد رسول الله" گروههای تکفیری برای القای گرایش آنها به اهل تسنن است تا در تقابل با شیعیان قرار گیرند و جنگی شکل گیرد که برای هر دو مقدس باشد. عینا همین پروژه را در جنگ ایران و عراق اجرا کردند. واقعا به چه دلیل آنها کشورهایی مانند پاکستان، افغانستان یا ترکیه را برای جنگ علیه ایران تحریک نکردند؟ چون آنها تلاش داشتند حداکثر اختلاف را به وجود بیاورند حداکثر اختلاف عراق است ازدو جهت زیرا دولت بعث هم نماینده عربها است و هم به نام اهل سنت است اما مثلا اگر پاکستان بود، صرفا نماینده اهل سنت میشد.
برای همین است که صدام حسین مساله جنگ قادسیه را مطرح میکند؟
بله وقتی جنگ قادسیه را مطرح می کند یعنی جنگ اسلام و کفر است. میخواهد به جهان عرب القا کند ایرانیان زردشتی هستند و در مقابل ما مسلمان هستیم. لذا نیروهایی از کشورهایی مانند سودان، مصر، فلسطین، سومالی و سایر کشورها به عراق سرازیر شدند تا جنبه ایدئولوژیک بدهند به این جنگ. آمریکا همواره این نقشه پیاده می کند. در افغانستان نیز همین کار را علیه شوروی عملیاتی کرد. همه این مسائل قابل تحلیل است. مثلا در افغانستان چند کشور همدست شدند تا جنگ توحید و الحاد را مطرح کنند ولذا میبینید این آخوندهای عربستان و موسسههای مذهبی آنها وارد افغانستان شدند. این همه مسلمان راهی افغانستان شدند درحالی که این جنگ دعوای آمریکا و شوروی است و هیچ ربطی به جهان اسلام ندارد. در همان زمان جنگهای دیگری بود اما مسلمانان ورود نمیکردند مثلا بین آرژانتین و الجزایره در دهه ی 80 میلادی جنگ بود اما مسلمانان هیچ اقدامی نکردند. مساله اینجاست که آمریکاییها با حیلههای مختلف قداستی را به برخی جنگها میدهند که به نفع خودشان تمام شود. لذا جنگی که امریکا در عراق به وجود آورد از جنگهای خطرناک دنیا حساب میشود. واقعا اگر امام حسین (ع) نبود هیچکس نمیتوانست شکافی که بین مردم عراق و ایران ایجاد شده بود را ترمیم کند. بی شک این برکات امام حسین (ع) است.
مساله زیارت اربعین هم در میان بسیار تاثیر گذار بود.
بله به تصور بنده مساله عشق امام حسین (ع) به گونه ای است که تو نمیتوانی عاشق اباعبدالله باشی اما زوار او را دوست نداشته باشی. در مقابل عراقیها هم به زیارت امام رضا (ع) و حضرت معصومه میروند و یک نوع مراوده مذهبی صورت میپذیرد. به هر صورت خونهای زیادی از دو طرف ریخته شد و امکان بود که یک نوع کینه ای بین دو طرف شکل بگیرد اما به حمدالله این موضوع برطرف شد. یک روز برای همایشی به عراق رفته بودم یک خانوم دکتری بود که همسرش درجنگ ایران و عراق کشته شده بود خودش تعریف میکرد که من دو بچه یتیم داشتم من خیلی از ایران بدم می آمد. بالاخره تبلیغات منفی وجود دارد در آنجا. میگفت من واقعا احساس کردم ایران مردانه توانست روی پای خودش بایستد. خود او میگفت ایران کشوری است که باید به آن احترام گذاشت، چون توانست درمقابل همه فشارها ایستادگی کند و به پیشرفت خود ادامه دهد. او که استاد دانشگاه هم هست تاکید کرد من وقتی به ایران رفتم واقعا خوشحال شدم والان کاملا نظرم در رابطه با ایران عوض شده است.
حالا که در آستانه سوم خرداد هستیم، میخواهم بدانم نقش مجاهدان عراقی در فتح خرمشهر و بازتاب آن درعراق چه بود؟
مسئله فتح خرمشهر بدون هیچ اغراقی نقطه عطف جنگ تحمیلی بود. خرمشهر از جهات مختلف دارای اهمیت است، هم از لحاظ جغرافیایی و هم از لحاظ مردمی. به نوعی خرمشهر دروازه ورود به خوزستان بود. خوزستانی که تعداد زیادی از مردم عرب در آن زندگی میکرند. اینها تصور میکردند میتوانند با مردم عرب خوزستان رابطه ای را ایجاد کنند و از آنها سوء استفاده کنند. آنها به دنبال تصرف خوزستان و ایجاد یک عربستان بزرگ بودند. خوزستان برای حزب بعث با سایر شهرهای ایران تفاوت داشت و حساب ویژه ای را روی آن باز کرده بودند. خود همین پروِه دلایل مختلفی دارد. رفیق سامرائی کتابی دارد به اسم دروازههای شرق که در آن به تبیین نحوه ایجاد خاورمیان بزرگ عربی میپردازد که خود همین حرف نیز یاد آور نظریه خاورمیانه جدید کاندالیزا رایس بود. در آن برهه برنامه آمریکا ایجاد خاورمیانه عرب برای مقابله با ایران بود. اما امروز پس از شکلگری گروههای مقاومت در لبنان و فلسطین و سایر مناطق دیگر خاورمیانه عربی کارکرد ندارد و پروژه جدیدی را طرح کردند. جدایی خوزستان از ایران در آن زمان در دستور کار صدام و اربابان او قرار داشت. به همین دلیل است که شما درلابه لای کلمات صدام و مسئولین حزب بعث مشاهده میکردید که مدعی میشد خوزستان به عراق تعلق دارد. به نظر بنده آزادسازی خرمشهر در واقع شکست برنامه آمریکایی برای ایجاد خاورمیانه عربی و جدایی خوزستان از ایران بود. بحث فقط بازپسگیری زمین نیست بلکه خنثی سازی یک پروژه و توطئه مطرح است. همین الان نیز ادامه آن پروژه را در منطقه میبینیم که تلاش میشود با استفاده از سلاحی به نام اختلاف شیعه و سنی مرزها را تغییر دهند. واقعا جنگ ایران و عراق از خطرناکترین جنگهای تاریخ بشریت است. پس فتح خرمشهر شکست نقشه ی خاورمیانه ی عرب آنها بود که آمریکا طراحی کرده و به دنبال اجرای آن بود. مسئله اقتصاد نیز اهمیت خرمشهر را دوچندان میکرد بدون اغراق خرمشهر گلوگاه رسیده به بزرگترین گنجینههای اقتصادی ایران محسوب میشود.
به عنوان سوال پایانی آیا مجاهدان عراقی در آزادسازی خرمشهری نقشی را ایفا کردند؟
در این مورد دو جای بحث وجود دارد؛ یکی اینکه خود مردم عراق چه عکس العملی نشان دادند و دیگری اینکه مجاهدان عراقی در ایران چه نقشی داشتند. بنده تصورم این است که شکست حزب بعث در خرمشهر صرفا شکست نظامی نبود بلکه شکست یک جبهه بود. وقتی صدام حدود 19 هزار اسیر در خرمشهر میدهد این چه معنایی میتواند داشته باشد. من تصورم این است که بیشترین چیزی که باعث شد صدام شکست بخورد این است که سربازان عراقی نه تنها به این جنگ اعتقاد نداشتند بلکه تنها راه حل برای نجات از دیکتاتوری صدام را اسارت به دست نیروهای ایرانی میدانستند. برای این سربازها افتادن یک نوع آزادی بود. آنها با اراده خودشان تسلیم نیروهای ایرانی میشدند. برخی از آنها در آغاز توانستند خودشان را نجات بدهند و فرار کنند که یکی از آنها شهیدی است، در همین گلزار شهدای علی بن جعفر قم به نام شهید نعمه خاچی. روی سنگ قبر این شهید تنها نام او نوشته شده است و هیچ نشانی از خانواده او وجود ندارد. این آقا که در عراق افسر بود از فرصت جنگ خرمشهر استفاده میکند و به جمع نیروهای ایرانی میپیوندد. او میتوانست مثل بقیه درشهرهای دیگر زندگی کند اما این کار را نکرد و در همان خرمشهر به شهادت رسید. بدون شک بسیاری از اسرا از متدینینی بودند که به زور به جنگ فرستاده شده بودند.
از این قبیل افراد امروز در ایران وجود دارند.
بله افراد اندکی هستند. زیرا اکثرا به عراق برگشتند و به سپاه بدر پیوستند. شما اگر خاطرات افسران را بخوانید میتوان به وضوح پی برد که نبرد خرمشهر پرده از جنگ تحمیلی برداشت. در غیر این صورت این همه عراقی اسیر نمیشد. لذا اینها احساس کردند که بهترین کار این است که خودمان را اسیر نشان بدهیم و ازاین همه مین و ... گذشتند وخودشان را تسلیم کردند. اسارت هم چیزهای خوبی دارد چون کسی که از عراق فرار می کرد خانواده اش کلا زندانی می شدند اما کسی که به اسارت میرفتد کاری به کار خانواده او نداشتند و خود این مساله یک نوع تقیه بود اینها راه نجات را در اسارت میدیدند.
اما مجاهدین عراقی، آنها هم در خرمشهر و هم قبل از آن در مسائلی مانند جمع آوری اطلاعات به دلیل بلد بودن زبان مشارکت داشتند. مساله دیگر حضور مجاهدان عراقی در جنگ بود که گواه آن همین شهدای زیادی است که در گلزار شهدای قم و اهواز داریم. در اهواز شهدای عراقی بسیاری مدفون شده اند./983/ب971/ک