۱۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۵
کد خبر: ۴۳۰۳۲۰
مجاهد گمنام ۹/ عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با بین الملل رسا مطرح کرد؛

آیت الله آصفی از فعالیت در جماعت العلما تا نظریه پردازی حزب الدعوه/ ماجرای آشنایی معظم له با رهبر انقلاب در مشهد مقدس

آیت الله آصفی توانست یک تحولی را در حوزه نجف ایجاد کند که واقعا مطلوب رهبر معظم انقلاب بود، او توانست برخی ذهنیت‌ها را در نجف اشرف تغییر دهد.
حجت الاسلام احمد سعدی

دکتر احمد سعدی،‌ عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و از شاگردان و ملازمان آیت الله شیخ مهدی آصفی به گفت‌وگوی گروه بین الملل خبرگزاری رسا نشست تا فعالیت های مختلف سیاسی آیت الله آصفی را در سه برهه تشریح کند. برهه اول فعالیت‌های ایشان در زمان حزب بعث در عراق،‌ برهه دوم فعالیت‌های آیت الله آصفی در ایران و برهه سوم فعالیت ایشان در عراق به عنوان نماینده ولی فقیه در نجف اشرف است. در ادامه متن این گفت‌وگو را می‌خوانید:

 

بسم الله الرحمن الرحیم
لطفا در ابتدا کمی از زندگی آیت الله آصفی و تحصیل او در نجف برای ما بگوید.

آقای آصفی در یک خانواده متدین و علمی به دنیا آمد، پدر ایشان آیت الله شیخ علی محمد آصفی و مادرش دختر آیت الله شیخ تقی بروجردی است. آقای آصفی در خانواده بزرگی زندگی می‌کرد و از لحاظ معیشتی مانند همه خانواده های عراقی در آن برهه با وضعیتی خوبی همراه نبود. خود ایشان به من می‌گفت که من به شدت طعم فقر را چشیدم و در دوران نوجوانی و جوانی از لحاظ مالی در مضیقه بودم. البته این وضعیت نتوانست تاثیری روی فعالیت‌های او بگذارد و مانع پیشرفتش شود و در واقع همین فقر موجب شد که ایشان به شدت برای حمایت از فقرا و ایتام بکوشد.
اما درباره تحصیلات حوزوی، ایشان در نجف نزد بزرگان حوزه علمیه درس خواند؛ آیت الله مظفر، آیت الله خوئی، امام خمینی و دیگران از اساتید آقای آصفی بودند و بی شک هر کدام از این بزرگان تاثیرات خاصی را روی او گذاشتند. در کل فردی که در این مکاتب مختلف تحصیل کند، می‌تواند شخصیتی جامع الاطراف باشد. در آخرین دیداری که با آقای آصفی داشتم از ایشان پرسیدم که شما بیشتر تحت تاثیر چه شخصی قرار گرفتید؟ ایشان پاسخ داد من نمی‌توانم تنها به یک فرد اشاره کنم؛ آیت الله مظفر ویژگی‌های خاص خودش را داشت و یک شخصیت منضبط، اصلاح گر و مجدد بود. آیت الله خوئی هم که در زمینه فقه، اصول و رجال کسی بود برای خودش و تاثیر گذار بود. شخصیت سوم امام بود با آن روحیه انقلابی بارز خودش بر روی بنده اثر گذاشت.


فعالیت اسلامی ـ سیاسی ایشان از چه زمان آغاز شد؟ آقای آصفی در مورد مساله ولایت فقیه هم از امام تاثیر گرفته بود؟
بله همینطور است. با وجود آنکه در آن دوره امام در نجف به زبان فارسی تدریس می‌کرد و هرکسی در کلاس او شرکت نمی‌کرد ولی امام شاگردانی داشت که به حوزه نجف منتسب هستند؛ مانند شهید صدر و همین آقای آصفی. یادم هست یک بار شیخ مهدی آصفی در بحث خارج خود نظریه ای را زمینه ولایت فقیه مطرح کرد مبنی براینکه فقیه، ولایت دارد و فقاهت ولایت می‌آورد. بنده با توجه به اصرار مستمر ایشان بر طرح سوال، اشکال کردم که اگر هر فقیهی ولایت داشته باشد در نتیجه این همه تعداد فقیه به منزله همین تعداد ولایت است و مشکلاتی را در بر دارد. آقای آصفی جواب داد همین اشکال را بنده در درس امام و در مورد نظریه ولایت فقیه وارد کردم که امام خمینی در پاسخ به من گفت "شما یک فقیه برای من بیار که من بهش ولایت بدم." پس خود امام هم تاثیر شگرفی را روی آقای آصفی داشت.
 از سوی دیگر حضور ایشان در جماعت العلمای عراق و فعالیت در کنار اعضای این جماعت تاثیر گذار بود. علمای جوان زیادی در این جمعیت تحت مرجعیت آیت الله سید محسن حکیم فعالیت می‌کردند. خود آقای آصفی هم نماینده ایشان در برخی شهرها بود. آن روز یک جنب و جوش خاصی در عراق بود که به آقای آصفی هم منتقل شد. فعالیت سیاسی آقای آصفی آنگونه که خود ایشان به من گفتند از جماعت العلما شروع شد.
غیر از بزرگان جماعت العلما، جوانان نیزتحت تاثیر شهید صدر در آنجا فعالیت سیاسی داشتند. شما اگر مجلات قدیمی آن روز مانند الاضواء را مشاهده کنید، می‌بینید آقای آصفی مقالات زیادی را در آن برهه نوشته اند. خود من یکبار از ایشان سوال کردم که چه زمانی وارد حزب الدعوه شدید ایشان گفتند سال 1966 وارد حزب شدم ولی من احتمال میدهم این تاریخ خیلی دقیق نباشد، چون آقای آصفی چنانکه شواهد نشان می‌دهد قبل از این تاریخ عضو حزب شد امکان دارد خود ایشان زمان را فرامشو کرده باشند. بعد از ورود در حزب الدعوه ایشان به نظریه پرداز حزب تبدیل شد. باتوجه به اینکه حزب الدعوه در کشورهای مختلف مانند بحرین، لبنان، کویت و امارات تشکیلات داشت و کتاب‌ها و سخنرانی‌های آقای آصفی با اقبال جوانان مواجه شد. آیت الله آصفی واقعا در تفکر اسلام سیاسی در آن دوره پیشگام بود. او هیچگاه دنبال کارهای غیر ضروری نمی‌رفت و تنها براساس نیاز کتاب می‌‍نوشت و حتی این اواخر خیلی برای جوانان نوشت. ایشان تاکید داشتند که اول باید نیاز مخاطب را بشناسیم و بعد دست به قلم ببریم. شما عناوین مختلف کتاب‌های آقای آصفی را ببینید پی می‌برید که سیر تالیفات ایشان دارای یک برنامه ای است.


آقای آصفی چه زمانی از عراق خارج شد و به محض ورود به ایران چه اقداماتی انجام داد؟
آقای آصفی برای حزب بعث کاملا شناخته شده بود و اگر در آن دوره دستگیر می‌شد حتما اعدام می‌‍شد. خروج آقای آصفی از عراق هم به نوعی لطف الهی بود و توانست با یک پاسپورت جعلی ابتدا وارد سوریه شود و بعد از مدتی به ایران بیاید. اگرچه انتقال آقای آصفی به ایران بعد از انقلاب بود ولی ایشان همیشه به ایران در رفت و آمد بود. ایشان کلا اهل مسافرت بود و به جاهای مختلف می‌رفت و در کشورهای مختلف فعالیت می‌کرد. به صورت کلی پس از ورود به ایران فعالیت سیاسی ایشان غالب بود، چون ابتدا عضو شورای رهبری حزب الدعوه و بعد از مدتی سخنگوی حزب شد. سازماندهی نیروهای شبه نظامی در آن دوره از فعالیت‌های حزب الدعوه بود و هدایت مجاهدان در پادگان شهید صدر از جمله اقدامات ایشان بود.
 فعالیت در مناطق کردنشین هم از فعالیت‌های ایشان در آن دوره است؛ حتی در آن دوره تلاش زیادی را به خرج داد تا افرادی که از سوی کموله دستگیر شده بودند را آزاد کند که با وجود اینکه بسیار خطر داشت اما این کارها را می‎کرد لذا هیچگاه از مجاهدان فاصله نگرفت.آقای آصفی در زمان جنگ خیلی مشوق ما می‌شد برای مشارکت در جنگ. او حتی یک سری کمک‌ها بود که مختص کسانی باشند که در جبهه شرکت می‌کردند. خودشان هم در بعضی جبهه ها مشارکت داشت و از نزدیک رزمندگان را زیارت می‌کرد.


بعد از جنگ هم در دوره انتفاضیه شعبانیه فعالیت کرد.
بله. همانطور که گفتم ایشان علاوه بر نظریه پرداز حزب الدعوه، رهبر حزب هم بود. در دوره انتفاضه شعبانیه، حزب الدعوه به صورت سازمان یافته نیروهایی را به عراق ارسال می‌کرد. آقای آصفی بین این نیروها از مقبولیت بسیار بالایی برخوردار بود و در نتیجه در آن برهه تاثیر بالایی داشت. از سوی دیگر من به عینه میدیدم که این شخصیت بزرگوار چه تلاشی را جهت حمایت از خانواده شهدا صورت می‌داد. تکریم خانواده شهدا و زندانیان از اقدامات بزرگ آیت الله آصفی بود، ایشان نسبت به شهدا بسیار وفادارانه رفتار می‌کرد. خود ایشان در دوره انتفاضه شعبانیه شخصا به مناطق مرزی می‌رفت و به داد آوارگانی می‌رسید که از عراق فرار کرده بودند. در بد ترین شرایط جوی و سختی های خاص هورها در خوزشتان به آنجا می‌‎رفت و فعالیت می‌کرد. بنده با توجه به اینکه در آن دوره در کنار ایشان فعالیت می‌کردم به چشم خودم زحماتش را می‌دیدم. واقعا اقدامات او ستودنی بود، لذا ایشان در دوره انتفاضه شعبانیه نقش های ویژه ای داشت.


آقای آصفی هم شخصیتی علمی و هم مرد کارهای اجرایی بود، بعد سیاسی او را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
ببینید قدرت تحلیل سیاسی آقای آصفی خیلی بالا بود. من در این سی و پنج سالی که ایشان را میشناختم واقعا دقت تحلیل سیاسی او کم نظیر بود. ایشان خیلی خوب می‌توانست آینده تحولات سیاسی را پیش بینی کند. او واقعا به خدا توکل می‌کرد و به بن بست نمی‌رسید. برخلاف برخی سیاستمدارها که با کم ترین ناملایماتی عقب نشینی می‌کنند، آیت الله آصفی مانند کوه محکم بود. ما امروز یک نوع فراری‌هایی داریم در جبهه سیاسی، اینها بدون اینکه دشمن کاری کند عقب نشینی می‍‌کنند. اما آقای آصفی در بدترین شرایط منطقه نا امید نمی‌شد البته که برخلاف گروهی دیگر امید کاذب هم نداشت. سیاست آقای آصفی از ایمان او نشأت می‌گرفت و به همین دلیل یک اصالتی را در اندیشه‌های ایشان می‌توان یافت. کسی که مبانی داشته باشد و مبانی او برگرفته از دین اسلام باشد حتما فعالیت او نتیجه بخش است.


رابطه آقای آصفی با رهبر معظم انقلاب از کجا شروع شد و چگونه شد که به عنوان نماینده ایشان در نجف فعالیت کرد؟
بنده در یکی از جلسات از ایشان پرسیدم شما رابطه تان با آقای خامنه ای از کجا شروع شد؟ آقای آصفی گفت رابطه من با رهبری حداقل به پنجاه سال پیش بر می‌گردد. ـ تقریبا دو سه سال پیش این سوال را از ایشان کردم ـ خب در آن دوره هم ایشان هم رهبری جوان بودند. می‌گفت رهبری در مشهد بود و آن زمان سر همین کتاب‌هایی که مینوشتم اسم بنده را شنیده بودند. می‌گفت من یکبار همان پنجاه سال پیش رفته بودم مشهد، آقای خامنه ای من را برای صبحانه دعوت کرده بود آن هم بالای پشت بام منزلشان بعد آقای ابوالحسن شیرازی از ائمه جمعه فقید مشهد هم آن روز دعوت شده بود. آقای شیرازی در آن دروه در مشهد زندگی می‌کرد و طبق گفته آیت الله آصفی مقطعی را در نجف درس خوانده بود و در آنجا با او آشنا شده بود. آقای آصفی می‌گفت این اولین دیدار ما بود. بعد از انقلاب هم رهبری یک جلسه هفتگی داشتند. اگر اشتباه نکنم جلسه ایشان روزهای دوشنبه بود و حتی زمانی که رییس جمهور شد آن جلسه ادامه داشت. آقای آصفی می‌گفت من سعی می‌کردم در آن جلسه به صورت مستمر شرکت کنم و از آنجا رابطه مان صمی شد.
این را هم من تاکید کنم که آقای آصفی به رهبر معظم انقلاب واقعا اعقتاد ویژه ای داشت. شاید یک روزی این مساله را کامل بازگو بکنم اما برای اشاره باید بگویم آقای آصفی به هیچ وجه دنبال فرصت طلبی نبود بلکه خود ایشان یک فرصت بود که در اختیار رهبری قرار گرفت و لذا رهبری بیانیه ای که صادر کردند گویای همین مسأله است. در حقیقت آیت الله آصفی تمام توانش را در اختیار رهبری قرار داد و از هیچ چیزی در این زمینه فروگذاری نکرد. به همین دلیل است که وقتی رهبری از آقای آصفی خواست که در نجف باشد برای ایشان اصلا مهم نیست در آنجا خطر مرگ وجود داشته باشد. برای او تبعیت از رهبری مهم است.

 

آقای آصفی چه مقدار توانست روی حوزه نجف تاثیر بگذارد و یک فضای تقریبی ایجاد کند؟
خب ببینید آیت الله آصفی توانست یک تحولی را در نجف اشرف ایجاد کند که در طبق خواست رهبر انقلاب بود. این قضیه نیازمند شناخت جو نجف اشرف هم هست. یک عده از مراجع و علما در این شهر در شرایط خاصی زندگی کردند و تا حدودی جنگ 8 ساله آنجا سایه افکنده بود. وضعیتی نجف موجب شده بود که برخی یک تصوری داشته باشند که ایران درصدد است که حوزه نجف را در اختیار بگیرد. حوزه نجف یک حوزه فقهی ـ اصولی است و نسبت به مسائل سیاسی محتاطانه عمل می‌کرد. مسأله ولایت فقیه هم در نجف جا نیفتاده بود. برای اینکه این مساله جا بیفتد من یک خاطره ای را تعریف می‌کنم. آیت الله شیخ علی آل اسحاق برای من تعریف می‌کرد که امام در نجف در درس خارج فقه مساله ولایت فقیه را مطرح کرد که خروجی آن همان کتاب ولایت فقیه است. ایشان می‌گفت آن روزی که امام شروع کرد به تدریس ولایت فقیه در نجف، من بعد از درس به حرم امیرالمومنین مشرف شدم. نزدیک در حرم، شهید محمدباقر صدر را دیدم درحالی که چشمانش پر از اشک بود. می‌گفت دست من را گرفت و در این کوچه‌های نجف به یک مدرسه رسیدیم، تکیه کرد به دیوار مدرسه و شروع کرد به گریه کردن. شدید گریه می‌کرد. من گفتم سید الان مردم رد میشوند فکر میکنند از دست من ناراحتی به خاطر این گریه می‌کنی. از او پرسیدم سید اشک تو از سر شادی است یا ناراحتی؟ دلیل گریه‌های تو چیست؟ گفت نه این اشک های شادی است. ـ این قضیه سال‌ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است، تقریبا 15 سال قبل از پیروزی انقلاب ـ شهید صدر گفت امروز انقلاب اسلامی به وجود آمد. یعنی در ایران امروز، روز پیروزی انقلاب اسلامی است. آقای آل اسحاق جواب میده اتفاقی در ایران نیفتاده است. شهید صدر می‌گوید: امروز سید خمینی در درس خارج، بحث ولایت فقیه را مطرح کردند و این نشانه پیروزی انقلاب اسلامی در ایران است. ولایت فقیه آنجا در غربت کامل به سر می‌برد. حتی بعد از سرنگونی حکومت صدام حسین در  نجف به هیچ وجه ولایت فقیه تدریس نمی‌شد. فضا برای این مسائل آماده نبود. شما ببینید در این شرایط آقای آصفی نماینده ولی فقیه در نجف اشرف می‌شود. در حقیقت ایشان این تفکر و جریان را در نجف اشرف پی ریزی کرد. یک شخصیت علمی که مورد قبول مراجع و علمای برجسته آنجا و همچنین نماینده ولی فقیه است. این خیلی مساله مهمی است. این هم یکی از مسائلی است که در برنامه‌های آقای آصفی در نجف می‌بینیم.


نمی‌توان رد پای آقای آصفی را در سیاسی تر شدن نجف مشاهده کرد که بعد از آن کار به جایی برسد که حکم جهاد کفایی صادر شود؟
خب رابطه آقای آصفی با آیت الله العظمی سیستانی رابطه تنگاتنگی بود. آنها در نتیجه از جهت فقهی در یک مکتب پرورش یافتند که همان مدرسه آقای خوئی است. این مشورت‌هایی که با هم داشتند صد در صد در مسائل مختلف تاثیر گذار است و نظر آقای آصفی برای آیت الله سیستانی خیلی حائز اهمیت بود. بله حتما ایشان در سیاسی‌تر شدن نجف اشرف و شکستن یخ رابطه بین علمای ایران و عراق نقش داشته است.


دیگر فعالیت‌های سیاسی آیت الله آصفی در عراق چه بود؟
شیخ مهدی آصفی کاملا تقریب مذاهبی اسلامی را قبول داشت ولی خب اولویت ایشان وحدت گروه‌های شیعه بود و این امر هم هیچ منافاتی با وحدت آن ندارد. در ایران که بودند ایشان تمام تلاش خود را به کار گرفت که "البیت الشیعی" را برای گروه‌های شیعی عراق تشکیل دهد تا مانند چتری برای همه شیعیان عراق باشد. خیلی در این راستا تلاش کرد و از خود گذشتی به خرج داد و حتی گاهی حرف‌هایی هم می‌شنید اما واقعا ایثار به خرج داد. از مسائل زیادی عبور کرد تا این اتحاد را به وجود بیاورد و یادم هست جلسات مختلفی را برای ایجاد وحدت با رهبران گروه‌های عراقی ترتیب داد. ایشان پس از انتقال به عراق هم این کار را پیگری کرد و شاهد این قضیه این است که در تشیع جنازه ایشان در نجف همه گروه‌های سیاسی عراقی مشارکت داشتند. تمام گروه‌ها شرکت کردند. حتی علمای اهل سنت هم موضع بسیار مثبتی نسبت به آقای آصفی داشتند.


سوال پایانی ما در مورد حمایت آیت الله آصفی از حشد الشعبی عراق است. چرا ایشان در بدترین شرایط جسمانی هم دست از حمایت از این گروه‌ها بر نداشت؟
حضور آیت الله آصفی در جبهه‌های نبرد اهمیت زیادی داشت. ایشا واقعا گمنام بود و نمی‌خواست خودش را مطرح کند. ایشان حقیقتا یک مجاهد گمنام بود. از لحاظ جهادی هم وجودش وقف خداوند متعال بود. حتی در بدترین شرایط جسمی ایشان پیگیر امور بود. در شب آخر زندگی اش از من خواست به او سر بزنم برای انجام یک کاری. از شدت درد وضعیت غیرقابل توصیفی داشت اما باز هم برای پیگیری یک کاری از من خواست حضوری پیش ایشان بروم. ببینید در بدترین حالت هم پیگیر بود و شانه خالی نمی‌کرد. خب در مورد جهاد که از اهمیت بیشتری برخوردار بود ایشان هرگز اهمال نمی‌کرد و با وجود همان شرایط جسمی هم هرکاری از دست او برمی‌آمد دریغ نمی‌کرد چون نسبت به عراق و جهان اسلام احساس خطر می‌کرد و می‌دانست مبارزه با گروه‌های تکفیری از چه اهمیتی برخوردار است./983/ب401/ک

ارسال نظرات