تجزیه سوریه؛ سناریوی ذهنی آمریکا
به گزارش خبرگزاری رسا، منازعه و جنگ نيابتي در سوريه بي ترديد از مهمترين موضوعات سياسي ـ امنيتي حال حاضر در منطقه جنوب غرب آسياست که بسياري از مناسبات و تحولات فرا منطقه اي را نيز تحت الشعاع خود قرار داده است. در يادداشت زير به بررسي مسائل و پيامدهاي سناريوي تقسيم سوريه پرداخته ايم.
الف: از تقسيم سوريه به عنوان يکي از گزينه ها و احتمالات فراروي هرگونه راه حلي براي ترسيم آينده اين کشور و پايان بحران کنوني ياد مي شود.
گروه هاي افراط گرا و تروريستي و در رأس آنها داعش و نيز شمار ديگري از طرفهاي داخلي و کشورهاي حامي تروريسم موجب شدند تا مسئله سوريه به جايي برسد که امروز احتمال تقسيم آن به عنوان يکي از گزينه هاي موجود مطرح شود. هرچند مي توان اين سناريو را در چارچوب سناريوي «نقشه جديد خاورميانه» نيز بررسي کرد.
زمينه هاي اصلي طرح تقسيم سوريه را مي توان در سه مساله جستجو کرد:
اول اينکه سوريه در قرن گذشته فراروي طرح هاي متعددي براي تقسيم قرار گرفت و به رغم اينکه برخي از آنها ـ به عنوان مثال در دوران قيموميت فرانسه ـ به مرحله اجرا گذاشته شد، ليکن با شکست مواجه گرديد.
دومين مسئله ناشي از طرح «خاورميانه جديد» است. در سال 2006، کاندوليزا رايس، وزير امور خارجه بوش پسر، در تلآويو و در حضور ايهود اولمرت نخست وزير اسرائيل غاصب، اصطلاح «خاورميانه جديد» را به جاي اصطلاح قبلي يعني «خاورميانه بزرگ» مطرح کرد.
اين بيان، تأييدي بود بر نقشه راه نظامي آمريکا، اسرائيل و انگليس در منطقه جنوب غرب آسيا و شمال آفريقا. طرحي که طبق آن مراحل متعددي براي ساليان متمادي ناپايداري، آشوب و خشونت از لبنان، فلسطين، سوريه، عراق تا خليج فارس، ايران و افغانستان را در بر خواهد گرفت.
اين طرح که به وسيله وزير خارجه آمريکا و نخست وزير اسرائيل معرفي و از حمله به لبنان آغاز شد؛ در صدد اعمال فشار براي اصطلاح «آشوب سازنده» (Constructive chaos) در تمام منطقه است. آشوب سازنده توسط سه کشور فوقالذکر شرايط را به گونه اي فراهم خواهد آورد تا نقشه جغرافيايي جديدي براي منطقه متناسب با نيازهاي ژئواستراتژيک، فراهم سازند.
به زعم اين طراحان، تا ترسيم مجدد مرزهاي جغرافيايي خاورميانه و در واقع بازنگري مرزهاي کنوني، هرگز صلح در خاورميانه محقق نخواهد شد و تا اين مرزها تصحيح و مرزهاي طبيعي ( organic) ايجاد نشوند، جنگ از بين نخواهد رفت و عدالت در خاورميانه، تحقق نخواهد يافت.
مسئله سوم، از وقايع، رويدادها و بحران کنوني سوريه و البته منطقه سرچشمه مي گيرد. وقايعي که به شکل گيري شماري از مناطق خودمختار غير رسمي منجر شده است.
مهم ترين اين مناطق عبارتند از:
الف) منطقه جنوب سوريه، شامل استانهاي درعا و قنيطره (سني نشين) که هم اکنون زير نفوذ ارتش آزاد است، گروهي که مي کوشد تا استان درزي نشين سويدا را هم از چنگ نظام حاکم در آورد.
ب) منطقه دوم در محدوده نفوذ نظام حاکم قرار دارد که از دمشق (مرکز سياسي) تا کرانه هاي شرقي درياي مديترانه در استانهاي (علوي نشين) طرطوس و لاذقيه امتداد دارد و به وسيله جاده ترانزيتي، استان هاي حمص و حماه را نيز شامل مي شود.
ج) منطقه سوم شامل ادلب و تا پيش از اين حلب در شمال غرب و شمال سوريه است که منطقه حکمراني تشکيلات اسلام گراي افراطي مخالف نظام بشار مي باشد.
د) چهارمين منطقه هم زير نفوذ داعش است که از حومه شرقي استان هاي حلب و حماه آغاز و استان ديرالزور و بخشهايي از استان هاي رقه و حسکه (بخش عرب سني نشين) را نيز در بر مي گيرد.
ه) منطقه پنجم هم در اختيار يگانهاي مدافع خلق کرد است. منطقه اي که شامل بخشهايي از استانهاي حسکه و رقه مي باشد.
با اين توصيف و در سايه نقشه فعلي و با توجه به طرح هاي قديم که دوباره مطرح شده است، سخن از تقسيم سوريه شدت مي گيرد.
البته تقسيم سوريه اهداف سياسي ـ تبليغاتي خاصي را دنبال مي کند و تحقق آن نيازمند ملاحظات مختلفي است. در واقع در سايه بحران فزاينده و معامله هاي سياسي ـ نظامي ناپايداري که به سرعت تغيير مي کند و همچنين در سايه تغييرات احتمالي در مواضع کشورهاي خارجي فعال در سوريه و نبود تصميمات شفاف بين المللي درباره آينده آن، نمي توان در باره گزينه خاصي به طور قطعي نظرداد.
اما آنچه مسلم است، آينده سوريه مانند تصوير قبل از 2011 ميلادي نخواهد بود.
براين مبنا موانع تقسيم سوريه را مي توان به دو دسته داخلي و خارجي تقسيم کرد: در بعد داخلي شکل گيري مناطق يادشده مورد توافق نظام سوريه و هم پيمانان آنان نيست. در بعد خارجي هم سياستهاي طرفهاي فعال در عرصه سوريه هنوز تصوير مورد توافقي از تقسيم سوريه پيش رو ندارند و اين خود يک توجيه منطقي براي منتفي کردن طرح تقسيم سوريه در مرحله کنوني است.
ب: واقعيت آن است که حضورگروه هاي تروريستي که کشتار و خونريزي را به وجود آوردند و همچنين منازعات مسلحانه و آوارگي مردم در سطح گسترده موجب شده است تا پيوستگي مردم سوريه براي زندگي مشترک و زير سقف کشوري واحد به تدريج تضعيف شود؛ اما اين موضوع را نبايد جداي از شرايط غير طبيعي و اوضاع کنوني سوريه در نظر گرفت.
از طرفي سياستهاي نظام سوريه در حمايت از مردم، آشکار شدن دست هاي پشت پرده براي براندازي بشاراسد از عواملي است که چنانچه سبب بازگشت مجدد آرامش و ثبات در سوريه شود، مي تواند تغييرات ريشه اي در نگاه مردم ايجاد کند، به ويژه اينکه بافت جمعيتي سوريه به لحاظ طوايف و نژادي بهگونه اي است که جداسازي آنها را از يکديگر در همه استانها ناممکن کرده است.در اين راستا پيوندها و مشترکات اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مردم سوريه را نمي توان ناديده گرفت، شايد مهمتر از آنچه اعلام شد، مسئله اراده مردم سوريه در زندگي مشترک و زير سقف کشوري واحد مهمترين مانع فراروي تقسيم به شمار مي رود، به همين دليل تا اين لحظه ايده هاي برخي سوريها که خواهان تقسيم است، ضعيف بوده و مورد توجه قرار نگرفته است.
تقسيم سوريه براي کشورهاي موثر منطقه اي حامي تروريسم مانند ترکيه و عربستان سعودي مي تواند هراس انگيز باشد. برخي از اين کشورها مانند ترکيه نگران پس لرزه هاي فرايند تقسيم در اوضاع داخلي کشورشان هستند و برخي هم طبق موضع سياسي خود مانند عربستان سعودي و مصر از حيات سوريه يکپارجه حمايت مي کنند.اما در بعد بين المللي، جامعه جهاني و کشورهاي اثرگذار قادر نيستند که نقشه جديدي را براي منطقه خاورميانه ترسيم کنند؛ همانند نقشه اي که در آغاز قرن گذشته ميلادي ترسيم شد و سايکس ـ پيکو شکل گرفت که مرزهاي کشورهاي کنوني منطقه را مشخص کرد.شکي نيست؛ تقسيم سوريه زمينه را براي جنگها و منازعات جديدي مهيا خواهد ساخت، منازعاتي که جهان درصدد اجتناب و دوري از آنهاست.نکته مهم اينکه با وجود موانع در مسير طرح تقسيم سوريه، اما اين طرح بعنوان يکي از گزينه هاي فراروي آينده سوريه مطرح است و نبايد به طور کلي آن را ناديده گرفت، چرا که تحولات ميداني و مواضع طرفهاي خارجي به سرعت در حال تغيير است، به گونه اي که شايد اين گزينه را تبديل به موثرترين و تنها گزينه تبديل نمايد و در يک لحظه جنون آميز به مرحله اجرا گذاشته شود، همانطور که وضعيت فعلي کشور سوريه به عنوان کانوني براي افراط گرايي و تروريسم، در رويا هم قابل تجسم نبود./۹۱۶/ ۱۰۲/ع
سعيدغفاري