دوست دارم حرفهایی که در این رمان زدهام به گوش مردم برسد
اشاره: انتشارات جمکران، کتاب اربعین طوبی را در قطع پالتویی و در 296 صفحه منتشر کرده است؛ رمانی که در مدت زمان کوتاه توانسته است مخاطبان زیادی را جذب خود کند؛ علت آن نثر روان و ساده کتاب است؛ از این رو خبرنگار خبرگزاری رسا به سراغ سید محسن امامیان نویسنده این اثر فاخر رفته و گفتوگویی صمیمی را با وی انجام داده است.
متن این گفتگوی صمیمی را ادامه میخوانید:
رسا- لطفا از سابقه خودتان در نویسندگی و چگونگی شکلگیری فکر نگارش این کتاب بگویید.
بیشتر فعالیت اینجانب در زمینه فیلمنامهنویسی است و از سال 84 به بعد، رشتههای مخلتف هنری را از قبیل: تهذیب، کاریکاتور، طراحی و خوشنویسی تجربه کردم؛ اما تمرکز بنده بر فیلمنامهنویسی و سینما گذاشتم.
در دوره فلینامهنویسی استادی داشتیم که ما را با ادبیات آشنا کرد و دانشپژوهان این دوره ملزم بودند که برای کلاس رمانها، داستانها و... را بخوانند؛ از این رو اینجانب با فضای داستان، انس گرفته و به آن علاقهمند شدم.
ولی چون اسم کلاس ما فیلمنامه نویسی بود، بیشتر به نگارش فیلمنامه پرداختم و در این باره کارهایی هم تولید کردم و بر این اساس چندین انیمیشین ساخته شد، البته چون در انیشیمن نام نویسنده چندان مهم نیست و نام گروه مهم است، چندان معروف نشدم.
همچنین برای صدا و سمیا فیلمنامه یک سریال و یک تله فیلم را نوشتم که سازمان صدا و سیما آن را خرید؛ اما به خاطر هزینههای سنگین هنوز تولید نشده و در نوبت جذب سرمایه است.
رسا ـ درباره چگونگی نوشتن رمان اربعین طوبی و چاپ آن توضیح دهید.
اربعین طوبی عنوان فیلمنامه یک سریال است که این طرح را برای سازمان اوج نوشتم و این فلیمنامه در شورای این سازمان مورد استقبال قرار گرفت؛ منتها چون هزینه تولید آن سنگین بود، به قالب مستند تقلیل پیدا کرد.
از این رو، یکی از دوستان ما در قالب کار مستند مدتی به عراق رفت و با شخصیت واقعی که ما رمان را بر اساس زندگی او نوشتیم، زندگی کرد و یک کار مستند به نام «خاله بتول» تولید کرد که این مستند از شبکه افق چند بارپخش شده و فایل این مستند هم در فضای مجازی در دسترس است.
زمانی که این مستند تولید شد، من دیدم که هنوز خیلی حرفهای نگفته باقی مانده و بسیاری از ابعاد زندگی آن زن و یا موضوعات مرتبطی که درباره او وجود داشت، هنوز پنهان مانده و میتوان داستانپردازی کرد و می توان جای خالی این موضوعات را حداقل با یک رمان پر کرد.
پس درباره چاپ رمان با دو انتشارات صحبت کردم که هردو ناشر چاپ این رمان را پذیرفتند؛ اما چون محور بحث، انتظار پویا بود، ترجیح دادم با انتشارات جمکران کار کنم که بحث انتظار جزو اولویتهای آنها است.
رسا- درباره موضوع و قهرمان رمان اربعین طوبی مختصری شرح دهید.
در اربعین طوبی یک قهرمان داریم که یک زن ایرانی است؛ او بعد از ازدواجش با یک مردعراقی در سنین نوجوانی، در عراق زندگی میکند و این زن، زندگی پر فراز و نشیبی را طی کرده و الان شخصی است که منتظر بازگشت پسرش است؛ پسری که مفقود الاثر است و زن در این انتظارش واقعا به تنگ آمده است، پس او نذر میکند که از بصره تا کربلا را پیاده روی کرده و جوابش را از امام حسین علیه السلام بگیرد که بالاخره پسر من زنده است یا شهید شده.
خوانندگان در بستر این پیادهروی پنجاه تا شصت سال زندگی آن زن را مرور میکنند و در این رمان زندگی طوبی از کودتای 28مرداد سال 1332 در تهران تا زمان حال داستان روایت میشود.
در این رمان ارتباط بین شیعیان ایران و عراق و نقش اهل بیت در پیوند بین این دو ملت را که حتی با جنگ هم از هم گسسته نشده؛ به تصویر کشیدهام، که برخی از این اهداف در مقدمه کتاب آمده است.
غیر از این محتوایی که به آن اشاره شد، من سعی کردم داستان تعریف کنم؛ یعنی جذابیت دراماتیک اثر بالا باشد و این داستان را به صورت گام به گام پیش بردم؛ چهل گام در این داستان مد نظر گرفته شده و هر گام با یک تعلیق تمام میشود که خواننده احساس کند دوست دارد گام بعدی را بخواند و این ساختار داستان برای من بسیار مهم بود.
همچنین هرگام خیلی خلاصه نگارش شده است، یعنی هر گام شاید 1000 تا 1500 کلمه بیشتر نباشد تا زود تمام شود؛ چون مخاطبان کنونی حوصله مطول خوانی را ندارند.
رسا ـ چگونه عنوان کتاب «اربعین طوبی» به ذهنتان رسید؟
مستندی به اسم «خاله بتول» ساخته شده است و شخصیتی که ما بر اساس زندگی او داستان را نوشتم، «بتول» نام دارد که وی الان هم زنده است و در کربلا زندگی میکند و در آنجا منزلی دارد که منزلشان مهمانسرای زائرین ایرانی و فامیلهای عراقی خودشان است.
اما به دلیل حساسیتهایی که وجود داشت و نیز داستانپردازیهایی که من انجام داده بودم و با او هماهنگ نبود، ممکن بود خود او یا اقوام او ناراحت شوند؛ چون فرهنگ عراق با ما خیلی متفاوت است و ممکن بود به ما اعتراض کنند که شما چرا این را نوشتید؛ مثلا داستان من و هووی من را چرا گفتید؟ممکن است باعث اختلاف قومی قبیلهای شود و ... .
از این رو من نام ایشان را عوض کردم و نام «خاله بتول» را «طوبی» گذاشتم و اسم بچهها را عوض کردم و روابط فامیلی و اجتماعی این زن را اندکی تغییر دادم و ممکن بود اسم این رمان «طوبی» باشد؛ اما برای اینکه ارتباطش با اربعین حفظ بشود، در نهایت نام «اربعین طوبی» را انتخاب کردم.
به هر حال؛ این خانم چهل منزل را سفر میکند، یک اربعین را پشت سر میگذارد که مصادف با اربعین حسینی است و طوبی سفری روحانی و عرفانی را پشت سر میگذارد؛ به همین خاطر به این اسم رسیدم؛ هرچند دنبال نامهای زیباتر هم گشتم اما به هر حال این نام را انتخاب کردم.
رسا ـ آقای امامیان اوج داستانتان را در چه موردی میبینید؟
به دلیل اینکه ساختار این رمان گام به گام است، در هر گام یک اوج در نظر گرفتهام؛ ولی یک خط مشی کلی هست که از گام سوم که این سفر شروع میشود و در گامهای بعدی ادامه مییابد و بعد در میانه راه، خانواده طوبی در اسارت گروه داعش قرار میگیرند که آنجا از لحاظ هیجان اوج رمان به حساب میآید و بعد در ادامه مسیر، سفر سه روزه نجف تا کربلا دوباره یک اوج دیگری با شیب کم دارد که جذاب است و برای بسیاری از افرادی که این رمان را خواندهاند گفتهاند که این بخش خاطره انگیز بوده و یاد و خاطره سفر اربعین و تصاویری را که در این سفر دیده بودند را برایشان زنده کرده است.
همچنین دراین رمان شخصیتی به نام «حمود» وجود دارد، او پسری است که نخستین بار است در پیادهروی اربعین شرکت کرده و برای اولین بار است که به زیارت امام حسین علیه السلام میرود، بنابراین برای او خیلی چیزها جذاب است و رسیدن او به کربلا خیلی هیجانانگیز است.
همچنین خود داستان هم در یک اوج تمام میشود؛ یعنی آخرین دیالوگی که در گام آخر میخوانیم این است که : «من صاحب این عکس را میشناسم...»؛ ما پایان رمان را نمیبندیم؛ داستان در اوج خود تمام میشود.
گام چهلم نیز داستان جابر ابن عبدالله انصاری است که برای زیارت اربعین میآید و آن هم به گونهای روایت میشود که با گامهای قبلی هم مرتبط است و مخاطب میتواند این گونه نتیجه بگیرد که این فرد، شهید شده است و یا حتی میتواند امیدوار باشد که او بازخواهد گشت.
حتی از من سؤال هم شده است که ادامه این رمان را چه زمانی مینویسید؟ یعنی خوانندگان این رمان فکر میکنند که این رمان ادامه خواهد داشت؛ پس این رمان این زمینه را دارد که ادامه پیدا کند؛ اما خودم شخصا انگیزهای ندارم و تا همین گام، رمان را کافی میدانم.
رسا ـ پس نتیجه گیری را به مخاطب واگذار کردید؟
بله. گاهی تأثیرات فیلمنامه نویسی در این اثر مشاهده میشود.
رسا ـ آیا در این داستان به دیدگاهها و نظریههای خودتان پرداختهاید؟
بله؛ من سعی کردهام که خیلی ساده بنویسم، یعنی دنبال این نبودهام که رمان را پیچیده بیان کنم و یا از الفاظ سنگین استفاده کنم و یا خیلی ادبی بنویسم و بیشتر خواستهام داستان پیش برود و سادهترین افعال انتخاب کردهام؛ ولی در بخشی از این رمان که اصطلاحاتی که متن را بانمک کند به کار بردهام، یعنی در داستان از ضرب المثل ، اسم غذاها، پوششها و گویشها و... استفاده کردهام که رمان، کار بانمکی باشد؛ اما متن، متن سادهای است.
رسا ـ خوانندگان این رمان، مخاطبان خاص هستند یا عام؟
مخاطب این رمان را قشر خاصی در نظر نگرفتهام، اما به خاطر نوع رمان و ناشر قشر مذهبی بیشتر از این کتاب استقبال کردهاند؛ ولی به خاطر ساختار کار و اینکه میخواستم کار جذابی باشد، امیدوارم افرادی هم که ارتباطی با مذهب ندارند، با این اثر ارتباط برقرار کنند و جذابیت کار آنها را نیز تا پایان مسیر ببرد.
فردی که کتاب مرا خوانده بود به صورت پیامک (شماره من هم در کانال و هم در فضای مجازی هست) به من میگفت چرا از این رمان سریال تولید نمیکنید که من گفتم که من دوست دارم که سریال شود و سنگ بنای اولیه، برای تولید سریال بوده، اما فعلا نشده و امکانات میخواهد؛ این هم به خاطر کشش دراماتیکی است که در این رمان در نظر گرفته شده است.
رسا ـ آیا کار دیگری هم در دست دارید و نگارش این رمان نخستین کتاب شما بود؟
من رمان «اربعین طوبی» را درزمانی نوشتم که در وسط نگارش یک رمان دیگر بودم و به علت اینکه داشتیم به اربعین نزدیک میشدیم یک شوق و شوری در من ایجاد شده بود که میتوانستم این را راحتتر بنویسم این کار را میانه آن کار انجام دادم، اما آن اثر هنوز تمام نشده است؛ همچنین پیش از این هم طرح یک سریال را نوشته بودم که آن هم تصمیم گرفتم به رمان تبدیل کنم؛ البته یک بازنویسی میخواهد که به شکل رمان در بیاید.
آن رمانی که قرارداد داشتم بنویسم و الان در وسط نگارش آن هستم؛ نامش «الیاس در سرزمین ملائک» بر گرفته از «آلیس در سرزمین عجایب» است که داستان طنز دفاع مقدس است و تاریخ انقلاب و جنگ را روایت میکند و برای نگارش این اثر از کتاب فرهنگ جبهه خیلی وام گرفته شده است.
علت به تأخیر افتادن نگارش این رمان آن است که این رمان داستان سادهای داشت و فکر میکردم که میتوانم در یکی دو ماه آن را جمع کنم؛ ولی وقتی وارد کار شدم، دریافتم که دانستههایم از تاریخ انقلاب محدود است و از جنگ فقط تصاویری در فیلمها دیدهام و در کتابهایی خواندهام، در ذهن من ماندگار است.
قهرمان داستان این رمان مدتی در آمریکا زندگی میکند، در حالی که که من از آنجا هیچ اطلاعاتی ندارم، مخصوصا از آمریکای دهه هفتاد! از امریکای امروز نوشتن راحتتر است اما از آن زمان کار بسیار مشکلی است.
بنابراین وارد یک پروسه شدم که دیدم حداقل 7 یا 8 نفرمشاور میخواهم و چندین جلد کتاب باید بخوانم و...؛ به نظرم این اثر نیز یک کار فانتزی و جذاب برای نسل نوجوان خواهد شد.
رسا- در پایان اگر سخنی دارید بفرمایید.
نشر و خوانده شدن کتاب برای من خیلی مهم است و چاپ کتاب تنها برای من هدف نبوده است، زیرا با چاپ کتاب، من حق تألیف را گرفتم؛ اما برای من حرفهایی که در کتاب«اربعین طوبی» زدهام برایم مهمتر است و دوست دارم این حرفها به گوش مردم برسد و این حرفها خوانده بشود.
توزیع کتاب در مصلیها بهترین راهکار ترویج کتاب در جامعه
و حرف آخرم اینکه کتابها و داستانهای خیلی خوبی نوشته میشود؛ اما در عرصه انتشار، توزیع و پخش مشکلاتی وجود دارد؛ همین کاری که دوستان در عرصه پخش و توزیع در غرفه کتاب خوب در مصلی قم انجام میدهند، بخش کوچکی از کار است آنها کتاب را به مردم عرضه میکنند و برای مخاطب پیرامون کتابها توضیح میدهند؛ باید همین پویشهای کتابخوانی بیشتر شود و بیشتر از این گونه کتابها حمایت شود و تبلیغات بیشتری پیراموان آن صورت بگیرد؛ که در این صورت این کتابها در قفسهها نمیمانند و به دست مخاطبین خواهند رسید.
در ضمن نشانی کانال تلگرام کتاب اربعین طوبی به آدرس https://t.me/arbaeenetooba میباشد.
رسا ـ با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید./۹۹۸/گ ۴۰۳/ش
خبرنگار: میثم صدیقیان