گاهی گفته میشود جامعه ایران، بهویژه جوانان، بهسمت دینگریزی رفتهاند. باتوجهبه تجربهای که شما در کانون فعالیتهای مذهبی داشتهاید، این انگاره صادق است یا باید ماجرای دینداری جامعه ایران را عمیقتر نگاه کنیم؟
باید معلوم شود دینداری اساسا چه نوع پدیدهای است و چه سطوحی دارد. دینداری در لایههایی همین عملیات مذهبی و انجامدادن رفتارهایی است که قرآن مجید آن را «شعائر الهی» مینامد. همین مجالس وعظ، ذکر مصیبت، نماز جماعت و ابنیه و اماکن مذهبی، علائم و نمادهای عمومی دینداری هستند. سطح و معنای دیگر دینداری جهتگیریها و تحلیلهاست؛ اینکه با نگاه دینی به مسائل نگاه کنیم.
این قسم را میتوان تحت کلیدواژه «معرفت دینی» قرار داد. این روزها بهواسطه مدنیت پیچیدهای که در حال تجربه آن هستیم و متغیرهای فراوانی که میتواند مسیرهای این مدنیت را تغییر دهد، با شرایطی مواجه هستیم که میتوانیم با یک بیت از مولوی آن را توضیح دهیم: «متاع کفر و دین بیمشتری نیست / گروهی این گروهی آن پسندند».
هم مظاهر و معرفت دینداری و هم مظاهر دینگریزی و دینستیزی و نسبیتگرایی در حال توسعه و تعمیق است. هر دو جریان بهسمت خلوص حرکت میکنند: هم خلوص در دینداری و هم خلوص در کفر. جریان دینداری به اقتضای پیچیدگی مدنیت و تزاحمها و تعارضهای اجتماعی و اندیشهای، بهسمت کمال خودش نزدیک میشود و ظرفیتش را آشکار میکند.
عدهای گمان میکنند وقتی میگوییم جامعه دیندار، یعنی جامعهای که در آن هیچ معصیتی اتفاق نیفتد. این در حالی است که جامعه دیندار، یعنی جامعهای که هاضمه دینی قدرتمندی دارد و افراد میتوانند براساس مزاجهای گوناگون خودشان در آن زندگی کنند؛ اما غلبه با جریان «رشد» است: قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقی.
بعد از تبین رشد و غی، عدهای ایمان به الله و عدهای هم کفر به الله پیدا میکنند. تصویر ما از جامعه دیندار، جامعه «صفرویکی» و «سیاهوسفید» نیست؛ بلکه طیفی و فازی است. جامعه دیندار در حال حرکت و جریان بهسمت خلوص است. نماد و نتیجه کلی این خلوص در شرایط کنونی، پدیده حیرتانگیز مدافعان حرم است. در زمان هشت سال دفاع مقدس، کشور در شرایط جنگی بهسر میبرد و صدای موشک و خمپاره میآمد. حضرت امام هم حضور داشت؛ اما از آن زمان، ربع قرن میگذرد و آن شرایط عوض شده است.
بااینحال، کسانی با همان انگیزهها به جنگ میروند و قطعا با معیارهای دینی پیشروتر از بسیاری از فرماندهان دفاع مقدس هستند. افزونبراین، جامعه ما با پدیدههایی مواجه است که دربرابر دین متهتک هستند و تظاهراتی به فسق و فجور میکنند که تاکنون سابقه نداشته است. ما شاهد صفآرایی درجهیکِ تاریخی میان جریان کفر و جریان ایمان هستیم. از این نظر، جامعه ما قطعا دیندارتر است. حضرت امام میفرمود مردم زمان ما از مردم زمان پیامبر؟ص؟ و حضرت علی؟ع؟ بهتر هستند، معنای شگرفی دارد.
ما هم در سطح اجتماعی و هم در سطح فردی شاهد رفتارهای متناقضی از مردم متدین هستیم؛ مثلا هم حجاب ندارد، هم خمس میدهد؛ هم موسیقی آنچنانی گوش میدهد، هم در مجلس امام حسین؟ع؟ از ته دل گریه میکند. بهنظر شما، کدامیک از این رفتارها ظاهر و کدامیک باطن است؟ یعنی کدام را باید به آن یکی برگردانیم و تأویل کنیم؟
اصل با ایمان و حق است. این با جِبلی و فطرت ما میسازد. محکمات شخصیت هرکسی میل به خداست: فِطْرَتَ اللِهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللِّهِ. متشابهات رفتاری انسان را باید به این فطرت برگردانیم. البته معنایش این نیست که رفتارهای بد را موجه جلوه بدهیم؛ مثلا کسی که بدحجاب است، بدحجابی نقص اوست؛ اما بهتعبیر روایات، ایمانش روزی او را نجات میدهد. بنابراین، اصل آن چیزی است که با فطرت و ندای حق تطبیق میکند. جنبه متشابه شخصیت ما همین رفتارهای زیگزاگی است که بهدلیل نبود سیطره عقل بر رفتارمان، از ما بروز میکند.
البته آن مدنیت پیچیده هم انسانها را به این وادی میکشاند.قطعا، انسانها اکثرا کنشگر نیستند و واکنشی هستند و براساس محیط پیرامون، رفتارشان را تنظیم میکنند. متأسفانه همه ما تا حدی به این تذبذب دچاریم. تا انسان به آن نفس مطمئنه برسد، خیلی فاصله دارد.
در این ایام، مجالس عزا و تعظیم شعائر الهی در قالب دستهجات و تظاهرات حسینی رونق دارد. بهنظر شما، میتوانیم اینها را معیاری برای سنجش دینداری مردم بگیریم؟ خب ما میبینیم درکنار این دستهجات عزاداری، مظاهری از رفتارهای حرام هم اتفاق میافتد. آیا میتوانیم در مقام توصیف، اصل را بر این رفتارها بگذاریم و در مقام تجویز، این تظاهرهای دینی را کمرنگ کنیم؟
همانطورکه عرض کردم، نباید نگاه صفرویکی داشته باشیم و تصور کنیم در انسان و جامعه موفق خطا و خلل وجود ندارد. انسان موفق کسی است که جهتهایش را پیدا کرده است. خداوند در قرآن «راشدون» را کسانی معرفی میکند که «حَبَّبَ إِلَیکمُ الْإِیمَانَ وَزَینَهُ فِی قُلُوبِکمْ وَکرَّهَ إِلَیکمُ الْکفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیانَ أُولَئِک هُمُ الرَّاشِدُونَ» کسانی هستند که ایمان را دوست دارند و به جریان ایمان دلبسته هستند؛ اما در مسیر حرکت ممکن است خطا کنند.
روایاتی هم از حضرات معصومین داریم که میفرمایند ممکن است مؤمن هم گناه کند. بااینحال، تمایلات قلبی او بهسمت ایمان است. این معدل برای ما موفق است. جامعه موفق، جامعه روبهرشد است. بهغیر از این، دچار خطای در تحلیل میشویم. باید ببینیم این تظاهرات حسینی، اینکه هیأت شرکت میکنند، نذری میدهند، گریه میکنند و...، آیا مطلوب اولیای خداست؟ قطعا همینطور است. در روایات ما هست که گریستن و گریاندن و خود را شبیه گریهکنان درآوردن ثواب دارد. در روایات است که از مروت نیست اینکه کسی درمقابل انسان محزون اظهار خوشحالی کند.
این بهمعنای ریا نیست؛ بلکه عاقلی و جوانمردی است. حتی کسی که از درون محزون نیست، وقتی دسته عزاداری میبیند، خود را از سر احترام شبیه و همراه عزاداران میکند. در روایات است که چنین کسی مشمول رحمت خداوند میشود. بلاشک چنین اشخاصی جزو جریان دینداری هستند. دینداری حقیقت فازی و مشککی است. همان خانمی که با وضعیت بدِ حجابش میایستد و اشک میریزد، قطعا جزو جبهه حسینی است؛ اما اینکه در کدام درجه است، بحث دیگری است.
در روایتی آمده که امام سجاد؟ع؟ با کسی بعد از ماجرای عاشورا تلخ برخورد کردند. آن شخص گفت: چرا با من بد برخورد میکنید؟ اگر شنیدید در کربلا بودم، من در کربلا کاری نکردم و سیاهیلشکر بودم. حضرت فرمودند: همین که سیاهیلشکر بودی، باعث ناراحتی ماست. اگر سیاهیلشکر جریان کفر باعث ناراحتی اولیای خدا میشود، سیاهیلشکر جریان حق هم جنبه مثبت دارد.
روضه و اشک بر اباعبدالله چه نقشی در اصلاح جهتگیریهای ایمانی دارد؟ شما فرمودید جامعه ما بهسمت خلوص حرکت میکند. آیا ذکر مصیبت و گریه بر امام حسین؟ع؟ به این خلوص کمک میکند؟
دستگاه سیدالشهدا؟ع؟ به تعبیر آن شاعر «اصلا حسین جنس غمش فرق میکند»، دستگاه عجیبی است. ربوبیت خدای متعال برای خروج از ظلمات به نور را دستگاه سیدالشهدا محقق میکند؛ لذا خاکی که به مزار امام حسین تعلق دارد، حکم شرعیاش فرق میکند.
خوردن تربت مزار امیرالمؤمنین؟ع؟ و رسول خدا؟ص؟ حرام است؛ اما خوردن تربت سیدالشهدا؟ع؟ به قصد استشفا، نهفقط حرام نیست؛ بلکه مستحب است. هرچه درباره سیدالشهدا؟ع؟ نسبت برقرار میکند، داستانش متفاوت میشود؛ بنابراین، منطقی که با سیدالشهدا؟ع؟ مرتبط است، مافوق منطقهای موجود است. حضرت زینب؟س؟ در کاخ یزید فرمود: هر کاری میخواهی بکنی، بکن. بهخدا قسم نمیتوانی ذکر ما را بهفراموشی بسپاری. امام حسین؟ع؟ کاری کرده که «ثارالله» شده است.
خدا خونخواه اباعبدالله است؛ بنابراین، هرکسی به دستگاه سیدالشهدا؟ع؟ نزدیک شود، به منشأ حیات نزدیک شده است؛ بههمیندلیل، امام خمینی(رحمهاللهعلیه) میفرمودند: هرچه داریم، از محرم و صفر است. پس اشک و حتی تباکی، ورود در مرحله پذیرش ولایت خداست؛ بههمیندلیل، تمام انبیا و اولیا سر سفره توسل به سیدالشهدا؟ع؟ بهره بردهاند. این فراز زیارت عاشورا را ببینید: اِنی اَتَقَرَّبُ اِلَی اللهِ وَ الی رَسُولِهِ وَ اِلی اَمیرِالمُؤمِنینَ وَ اِلی فاطِمَةَ و اِلَی الحَسَنِ وَ اِلَیکَ بِمُوالاتِکَ. تقرب به خدا و اولیای خدا با ولایت و مودت سیدالشهدا اتفاق میافتد.
او در نجات امت است؛ بنابراین، راه اباعبدالله راهی هموار، همهگیر و همیشگی است. در همه مناسبتهای طول سال مانند شب قدر، عرفه، غدیر و... زیارت سیدالشهدا وارد شده است. اباعبدالله بهدلیل امتیازات ویژهاش، جریانی در عالم برقرار کردهاند که بسیار ممتاز است. شیخ جعفر شوشتری؟رح؟ در کتاب خصائصالحسینیه میگوید: امام حسین؟ع؟ اختصاصاتی دارد که هیچکسی ندارد. او ربط با خدا را از هر درجه امکانپذیر کرده است.
یعنی میتوانیم بگوییم دمودستگاه امام حسین؟ع؟ محاسبات ما برای سنجش ایمان و دینداری مردم را بههم میزند؟
با خطکش ۵۰سانتی نمیتوانید ارتفاع اورست را بهدست بیاورید. مقیاستان اشتباه است. وقتی کسی با مقیاسهای جامعهشناسی میخواهد مثلا اثر ماجرای سیدالشهدا را بر جامعه ارزیابی کند، چارهای ندارد جز اینکه با ذهنیتهای شناختهشده خودش این کار را انجام دهد.
ظاهرا سفیرکبیر بریتانیادر گذشته چنین حرفی زده بود که ما هرچه در طول سال سعی میکنیم مردم ایران را از معنویت دور کنیم، یک محرم میآید و دوباره همه معادلات ما را بههم میزند. همین زیارت اربعین، ابعاد مادیاش قابلمحاسبه نیست. چطور میشود کشوری جنگزده و فقیر در بازه زمانی کوتاهی با سازماندهی مردمی، نزدیک 25میلیون نفر آدم را به بهترین وجه شبانهروزی پذیرایی کنند. اتفاقی که در مسیر کربلا میافتد، حقیقتا درککردنی نیست. پیداست که حضرت سیدالشهدا؟ع؟ مقیاسها، معیارها و چارچوبها را جابهجا کردهاند و با مقیاس خودشان هستی را جلو میبرند./1360/