وعده خدا به حضرت زهرا (س) برای پذیرش مادری امامحسین (ع)
به گزارش خبرگزاری رسا، پس از ماجرای سقیفه و غصب خلافت امیرالمؤمنین(ع)، امت اسلام دچار رکودی جدی نسبت به ارزشهای اصیل دین مبین اسلام شد. این چالش از آنجا ناشی شد که سران امت درباره وصیتهای مکرر رسول گرامی اسلام جهت تکریم جایگاه ولایت امیرالمؤمنین(ع) و سایر عترت کوتاهی کردند و عهد خویش را به فراموشی سپردند.
نتایج مثبت پذیرش ولایت امیرالمؤمنین(ع)
نتیجه این نوع از برخورد سران امت با ولایت امیرالمؤمنین(ع)، سدی بود که در مقابل جریان نور امامت ایجاد شد و موجبات محرومیت امت اسلام از بسیاری نعمات مادی و معنوی را فراهم کرد. نشان به اینکه حضرت زهرا (س) در یکی از سخنان خویش در بین زنان مدینه به نکات قابل توجهی درباره عواقب مثبت پذیرش ولایت امیرالمؤمنین(ع) اشاره کردند. در بخشی از این سخنان فرمود: «به خدا سوگند [اگر امر خلافت با او بود] هرگاه مردم از جاده حق منحرف مىشدند و از پذیرش دلیل روشن سرباز مىزدند، آنها را با نرمى و ملایمت به سوى منزل مقصود حرکت مىداد، حرکتی که هرگز آزار دهنده نبود، نه مرکب ناتوان مىشد و نه راکب خسته و ملول و سرانجام آنها را به سرچشمه آب زلال و گوارا وارد مىکرد، نهرى که دو طرفش مملو از آب بود، آبى که هرگز ناصاف نمىشد، سپس آنها را پس از سیرابى کامل باز مىگرداند و سرانجام او را در پنهان و آشکار خیرخواه خود مىیافتند. او هرگز از دنیا بهره نمىگرفت، و از آن سودى جز سیراب کردن تشنه کامان و سیر کردن گرسنگان نداشت. و در این جا دنیا پرست از زاهد، و راستگو از دروغگو، براى همه آنها روشن میشد. در این هنگام حضرت زهرا(س) استناد به این آیه از قرآن کردند: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَات مِّنَ السَّمَاءِ وَ الاَرْضِ وَ لَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ؛ و اگر اهل شهرها و آبادىها ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم، ولى [آنها حق را] تکذیب کردند و ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم». (سوره اعراف، آیه 96)
اُفت ارزشهای دینی پس از سقیفه
اما همان طور که تاریخ گویاست، همه وقایع بر خلاف آنچه که حضرت زهرا(س) به عنوان نتایج مثبت پذیرش ولایت امیرالمؤمنین فرمود، رخ داد، به این صورت که ارزشهای معرفتی و اخلاقی در مردم تضعیف شد، عامه مسلمانان به دنبال سیاستهای غلط حکام در ایجاد نظام طبقاتی به مشقت افتادند، راستگو از دروغگو قابل شناسایی نبود و در صورت کلی برکت در بین مسلمانان تضعیف شد؛ به گونهای که میتوان گفت تداوم این مسئله، مساوی با توقف جریان امامت و ولایت بود. چرا که یکی از تبعات منفی کنارهگیری از امامت امیرالمؤمنین، ظهور آن دست از منافقانی بود که در پوشش اسلام، لعن و سبّ بر آن حضرت را جایز میشمردند و در زمان امام حسن مجتبی(ع) خنجر بر پای آن حضرت زدند و در نهایت با دسیسه و نیرنگ، این بزرگواران را به شهادت رساندند.
بنابراین از یک منظر معرفتی و از باب لطف و رحمت خداوند، باید جریانی شکل میگرفت تا روح تازهای در امت اسلام دمیده میشد تا از این طریق مسلمانان با مقام و جایگاه عترت(ع) آشنا میشدند و خط امامت و ولایت مسیر خود را به سوی جلو تداوم میداد. قیام امام حسین(ع) از این منظر قابل مطالعه است. از این جهت میبینیم از آغازین لحظات حرکت حضرت از مدینه و مکه سؤالات و مطالباتی در بین مردم آن زمان شکل گرفت؛ مردمی که به دلیل سیاستهای زیرکانه برخی سران امت، از آل بیت رسول فاصله گرفته بودند، سیاستهایی مثل منع کتابت و نقل حدیث پیامبر(ص) که بخش عمده آن در فضیلت علی(ع) و ائمه بود و نیز سیاست کثیف لعن علنی بر امیرالمؤمنین(ع) در منبرها و تریبونهای نماز جمعه که توسط معاویه (علیه الّعن) نهادینه شد.
گرایش مسلمانان به محبت اهلبیت اثر جانفشانی امام حسین(ع)
پس از ماجرای شهادت امامحسین(ع) در روز عاشورا این مطالبات با نقشآفرینی امام سجاد(ع) و خطابههای حضرت زینب(س) به اوج خود رسید تا حدی که جوششی در بین مسلمانان آن زمان شکل گرفت و به صورت قیامهای متعددی نمود یافت؛ قیام مردم مدینه که به واقعه حَرِّه شهرت یافت، قیام توابین، قیام مختار و قیام زید از مشهورترین این قیامهاست. این قیامها طلیعه یک رویداد مبارکی بود که طی آن بسیاری از مردم با فضایل عترت آشنا شدند و اگر میبینیم تا زمان امام رضا(ع) این همه استقبال از فرزند رسول خدا از سوی مسلمانان شکل گرفت، نتیجه جانفشانی اباعبدالله(ع) و مسیرگشایی ایشان در روز عاشورا بود.
اما درباره ارتباط تداوم امامت و ولایت با ماجرای شهادت امام حسین(ع) در روایتی از امام صادق(ع) میخوانیم: جبرئیل بر محمد صلى اللَّه علیه و آله نازل شد و گفت: اى محمد خدا تو را مژده میدهد به مولودى که از فاطمه متولد شود و امت تو او را بعد از تو میکشند؛ إِنَّ جَبْرَئِیلَ ع نَزَلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص فَقَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِمَوْلُودٍ یُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ تَقْتُلُهُ أُمَّتُکَ مِنْ بَعْدِک. پس از آنکه پیامبر(ص) دو مرتبه از چنین رویدادی ابراز نگرانی میکند، جبرئیل مجدد هبوط کرده و فرمود: اى محمد، پروردگارت به تو سلام میرساند و تو را مژده میدهد که امامت و ولایت و وصیت را در ذریه آن مولود قرار میدهد؛ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یُبَشِّرُکَ بِأَنَّهُ جَاعِلٌ فِی ذُرِّیَّتِهِ الْإِمَامَةَ وَ الْوَلَایَةَ وَ الْوَصِیَّة» در این زمان بود که پیامبر(ص) فرمود: راضی شدم؛ قَدْ رَضِیتُ. پیامبر(ص) همین ماجرا را به حضرت زهرا(س) تعریف کرد، فاطمه پیغام داد که مرا به مولودى که امت تو او را پس از تو بکشند نیازى نیست. پیامبر(ص) پیغام داد که خدا امامت و ولایت و وصیت را در ذریه او قرار داده، او هم پیغام داد که من راضى شدم. سپس امام صادق(ع) به این آیه استناد کردند «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً وَ حَمْلُهُ ...؛ مادرش او را با کراهت باردار شد و او را با رنج و زحمت زایید» (15 احقاف)
بنابراین اگر قیام اباعبدالله(ص) و ماجرای ثاراللّهی حضرت شکل نمیگرفت، سدی که در سقیفه در مقابل نور امامت و ولایت ایجاد شد، هیچگاه گشوده نمیشد و امت اسلام به سوی اضمحلال و عمق رذالت میرفت و در این شرایط باید فاتحه اسلام خوانده میشد؛ این تعبیر را امام حسین(ع) در مدینه خطاب به مروان اینگونه بیان فرمود: «عَلَی الْإِسْلَامِ السَّلَام إذا بلیت الأُمّة براعٍ مثْل یزیدٍ؛ اگر امت اسلامی به سرپرستی مثل یزید مبتلا شود با اسلام باید وداع کرد». اما خود آن حضرت در این مسیر با برنامه ثاراللّهی خویش ایثار به خرج دادند تا مسیر امامت و مسیر رشد مسلمانان متوقف نشود.