نگاهی به مکتب نظامی پیامبر اعظم
به گزارش خبرنگار سرویس کتاب و نشر خبرگزاری رسا، مؤسسه انتشارات زمزم هدایت وابسته به پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق (علیهالسلام) کتاب مکتب نظامی پیامبر اعظم (صلیالله علیه و آله و سلم) نوشته دکتر محمد عبدالقادر ابوفارس را با ترجمه علیرضا فرازی منتشر کرده است.
نویسنده کتاب را به بیستوپنج بخش تقسیم کرده است: قرارگاه فرماندهی، تواضع و همسانی فرمانده با سربازان، شجاعت پایداری و فداکاری فرمانده، رابطه فرمانده و سربازان خود، توانایی خل مشکلات، شناخت دقیق فرماندهان دشمن و ویژگیهای آنان، اطلاعات نظامی، شناسایی، طرحریزی نظامی، آمادگی برای جنگ، انگیزههای جنگ، مشارکت دادن دیگران در تصمیمگیریهای نظامی، آمادگی روحی-روانی، حمله پیشدستانه به دشمن، حفاظت اطلاعات، قاطعیت در برابر دشمنان پیمانشکن، غافلگیری و شیوههای آن، اهمیت ضربههای اقتصادی و تأثیر آن بر جنبههای نظامی، حیلههای جنگی، استفاده از راهنماها و راه بلدها در تحرکات نظامی، نظم و انضباط نظامی، بارور ساختن ظرفیتهای نظامی سربازان و تربیت فرماندهان جدید، ارتقا و افزایش توان نظامی، شیوه برخورد با سرپیچی کنندگان از فرمانهای نظامی، زنان در جنگ، اسیر کردن و احکام اسیران و آداب جنگ در اسلام .
مؤلف در مقدمه درباره جبهه ایمان و کفر در زمان پیامبر اکرم چنین مینویسد:
خداوند متعال حضرت محمد مصطفی را هدایتگر، بشارتدهنده، دعوتکننده بهسوی خود و چراغی روشنی بخش قرارداد و او را رحمت جهانیان و بیم دهندهای برای تمام مردمان، از هر رنگ و نژاد سرزمین و سرشت، مقرر فرمود. خداوند در حالی این مسئولیت را به پیامبر خود سپرد که آن حضرت در مکهای بود که نه حکومتی در آن داشت و نه قدرتی؛ آن گاه در همان حال به او فرمود: «قُلْ یا أَیهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکمْ جَمِیعًا»؛ بگو: ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم؛
رسول خدا از نخستین روز دعوت خود، حق را آشکار ساخت و رسالت خویش را ابلاغ کرد؛ در پی دعوت او مردم به دو جبهه تقسیم شدند؛ جبهه ایمان که از کفر پاک بود؛ و جبهه کفر که از ایمان تهی بود.
به تدریج، مبارزه یاران شیطان و یاران خدای رحمان، شدت یافت؛ در حالی که شمار افزونتر و نیروی بیشتر از آن شیطانیان بود. آنها، با پیروی از هواهای نفسانی و اندیشههای پریشان و باورهای باطل و منحرف خود، در برابر دعوت پیامبر اسلام قد علم کردند و تمام توان، امکانات و نیروی خود را در آزاررسانی مؤمنان به کار بستند تا آنها را از راه حق و هدایت منحرف سازند.
با بررسی سیره رسول خدا مشخص میشود که حضرت دو قرارگاه فرماندهی داشته است؛ یکی ثابت و دائم؛ و دیگری در میدان جنگ؛ لذا نگارنده در بخش اول کتاب در توضیح این دو قرارگاه چنین مینویسد:
قرارگاه ثابت مسجد پیامبر بود که در آن یاران برجستهاش کنار حضرت حضور داشتند هرگاه امر دشواری برای پیامبر رخ مینمود، مسلمانان را در مسجد گرد میآورد و با آنان مشورت میکرد. حضرت در تصمیمگیریهای نظامی بیش از هر موضوع دیگری، با اصحاب مشورت میکرد؛ زیرا تصمیمها سرنوشتساز بود و تأثیر سازنده یا ویرانگر آن متوجه حکومت و تمام امت اسلامی میشد. پیامبر سپاه خود را از مسجد بهسوی دشمن اعزام میکرد. همچنین فرمانهای نظامی و دستورهای جنگی را در مسجد صادر میکرد.
دکتر محمد عبدالقادر ابوفارس در بخش دیگری از کتاب به حیلههای دشمن پرداخته و عناوین آن را چنین برمیشمارد:
غافلگیر کردن دشمن، دادن اطلاعات نادرست به دشمن برای گمراه ساختن و فریب دادن او، تفرقهافکنی در جبهه دشمن، نیرنگ زدن و توریه کردن در سخن و حرکت.
وی در ادامه در توضیح توریه کردن در سخن و حرکت در صفحه 210 کتاب چنین مینویسد:
توریه کردن در سخن: آن است که گوینده سخنی بگوید که بیش از یک معنا در خود دارد و خود، یکی از معانی آن را اراده کند اما شنونده، معنای دیگر از آن دریابد. معنای که شنونده میفهمد، معنای نزدیکی است که با شنیدن آن اغلب، همان به ذهن متبادر میشود ولی معنایی که گوینده اراده میکند، معنای دور است که اغلب از این سخن اراده نمیشود. پیامبر در غزوه بدر کُبری از این شیوه بهره بُرد.
توریه در حرکت: آن است که حرکتی که انجام میپذیرد، بهگونهای باشد که بیننده چنین برداشت میکند که حرکتکننده آن را قصد نکرده است؛ بلکه او در پیش گرفتن راهی را مدنظر دارد که میخواهد آن را از بیننده پنهان کند. از همین رو، با ترفندی، بیننده را با این باور میرساند که، در پی پیمودن راهی دیگر است تا بدین ترتیب، مسیر حقیقی حرکت خویش را هر چه بیشتر، پوشیده نگاه دارد.
پیامبر در آغاز راه هجرت بهطرف غارِ ثَور له جنوب مکه رفت؛ حال آنکه، کسانی که در پیاش بودند، راه شمال، یعنی سمت مدینه را در پیش گرفتند.