آیتالله جعفری دوست داشت گمنام باشد
حجتالاسلام سید علی موسوی، مدیر بنیاد شهید قدوسی و از شاگردان و مصاحبان آیتالله جعفری تهرانی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا به مناسبت چهلمین روز در گذشت ایشان به بیان گوشهای از حالات و احوالات این عالم ربانی پرداخته است:
بنده در مدت حیات آیتالله پهلوانی بارها درباره اینکه پس از ایشان به چه کسی مراجعه کنیم پرسیدم، ایشان آیتالله جعفری را معرفی کردند.
آیتالله پهلوانی برنامه خصوصی برای برخی افراد داشت، به طور مثال بحث کتاب سیر و سلوک سید بحرالعلوم را با چند نفر بهصورت خصوصی داشت، ما نیز دوست داشتیم چنین برنامه ای را با ایشان داشته باشیم، اما مریضی ایشان این فرصت را به ما نداد اما ایشان توصیه کردند که بعد از ایشان خدمت آیتالله جعفری برویم.
بنده چون به آقای پهلوانی مساعدت و کمک میکردم بارها آیتالله جعفری را درحال مباحثه علمی با آیتالله پهلوانی دیده بودم، ایشان آیتالله جعفری را خیلی قبول داشت و میفرمود«اگر از من بیشتر نباشد کمتر نیست».
ایشان از جهت علمی فوقالعاده بود، وی در قم شاگرد آیتالله بروجردی و مرحوم امام بود و قبل از آن در تهران شاگرد آقای برهان بود.
خیلی خوب درس خوانده بودند و از همان ابتدا همراه بادرس خواندن تدریس نیز داشت.
آقای برهان ایشان را برای تدریس به مدرسهشان در شاه عبدالعظیم فرستاده بود و ایشان با خرج خودشان برای تدریس از تهران به آنجا میرفت.
ایشان نقل میکرد یکبار در این مسیر با آقای شیخ رجبعلی خیاط همراه شدم و پول کرایه ایشان را پرداخت کردم، شیخ رجبعلی خیاط به ایشان گفته بود«شما به گردن من حق دارید چرا که کرایه مرا پرداخت کردید» و هیچ وقت این مسأله از یادشان نمیرفت و به من احترام میگذاشت.
بزرگان زیادی شاگرد ایشان بودند، مثل آقایان حاج حسن آقای تهرانی، آقای مهدوی کنی و فکر میکنم آیتالله پهلوانی نیز لمعه را پیش ایشان گذرانده بود.
ایشان نزد علامه طباطبایی می رود، علامه طباطبایی به ایشان میگوید: اگر خواهان لب یاری، گمان مدار کار دگر توانی کرد؛ ایشان با آن همه تسلط شان به فقه، اصول، تفسیر و فلسفه تدریس را رها کرد و فقط یک بحث طولانی هر روز با آقای پهلوانی داشت که از صبح تا ظهر طول می کشید و در آن فقه و اصول و تفسیر المیزان را مباحثه میکردند، بنده خودم چندین بار این مسأله را از نزدیک مشاهده کردم، البته گاهی روایت و برخی وقتها نیز اشعار حافظ را مباحثه میکردند.
آیتالله جعفری با اینکه مثل آیتالله پهلوانی از علامه اجازه شاگرد گرفتن داشت، اما دنبال این مطلب نبود و بعد از اینکه آیتالله پهلوانی از ایشان خواست که افرادی را به عنوان شاگرد قبول کند ایشان چند نفری را همچون آقای اردستانی بهعنوان شاگرد قبول کرد.
آیتالله پهلوانی بعداز آنکه به مدرسه«بنیاد شهید قدوسی» آمد، در جریان کارهای مدرسه قرار گرفت، فردای آنروز گفت«هر کاری که در مدرسه می خواهید انجام دهید به بنده اطلاع بدهید تا به شما بگویم چه کنید»، بنده تا آخر عمر ایشان امور مدرسه را با اجازه ایشان انجام میدادم.
آیتالله پهلوانی گفت که درس آقای جعفری که مدت یکسال قبل از روی کتاب سر الصلواة شروع شده بود به مدرسه انتقال دهیم و تا زمانی که حال ایشان مساعد بود این درس را در مدرسه برگزار میکرد.
شاگردان آیتالله پهلوانی بعد از رحلت ایشان نزد آیتالله جعفری آمدند، حتی شاگردان دست اول ایشان که نزد ما به اصحاب خمیس مشهور بودند ـ چون جلسه آنها پنجشنبهها بود ـ مثل آقایان تحریری، مجاهدی، ایوبی، نجفی تهرانی، وزیری، روحی، مویدی و چندنفر دیگر، وقتی برایشان سوالی پیش میآمد خدمت آقای جعفری میآمدند؛ البته آنان همه از آیتالله پهلوانی اجازه تربیت شاگرد داشتند.
آیتالله جعفری تهرانی دوست نداشت ظهوری داشته باشد و به گمان بنده ایشان دوست داشت گمنام باشد.
ایشان انسان بسیار متواضعی بود، بهگونهای که گویا خودش را هیچ نمی دید و این از حالات برجسته ایشان بود؛ این مطلب بهگونهای بود که هیچ کس احساس نمی کرد نزد یک عالم و فقیه و عارف عامل نشسته است، ایشان در عمل متواضع بود و همه را از خود بهتر میدانست.
ایشان در مورد پدر و مادر با تأکید بر آیات قرآن توصیه میکرد که پای آنها را ببوسید.
ایشان با افراد خانواده خود نیز بسیار مهربان بود، ایشان میگفت من یکبار هم به غذا در منزل ایراد نگرفتم، ایشان می گفت« من در منزل به هیچ امری ایراد نمیگیرم اما تمام مسائل مربوط به خارج از خانه را خودم انجام میدهم، ازسفیدی آرد تا سیاهی ذغال».
ایشان به طلاب توصیه میکرد در خانه عصبانی نشوید و رعایت اهل خانه را کنید و با بچهها مدارا کنید و وقتی بزرگ شدند رعایت مسایل زناشویی را بکنید.
ایشان به نماز اول وقت اهمیت ویژه ای میداد، نمازشب را مثل نمازهای واجب می دانست و در هر صورتی آنرا بهجا می آورد، حتی در بیمارستان.
ایشان تمام نوافل را بهجا می آورد و به ما توصیه میکردند نوافل را بهجا آورید، بنده به ایشان میگفتم گاهی حال خواندن نوافل را ندارم، ایشان میگفت«این وسوسه شیطان است که شما گمان می کنید حال ندارید، باید توجه کرد به نماز اول وقت، دایم الوضو بودن، نمازشب؛ مراقبه و محاسبه از لزومات سیروسلوک است./999/پ201/ن