۱۹ آذر ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۰
کد خبر: ۱۴۹۳۳۱

سودای سکولاریسم در هیأت‌های عزاداری

خبرگزاری رسا ـ براى رویارویى و مقابله با اسلام سیاسى، غرب چاره‏اى ندارد جز آن‌که با بهره‏گیرى از تمام توان تبلیغاتى خود، اندیشه و فرهنگ عاشورایى عزت، افتخار، مبارزه با ستم و بى‏عدالتى فرهنگ مدرنیته غرب را به انحراف کشاند و با شگردهاى مختلف تلاش کند که عاشورا را از جغرافیاى سیاسى ملل مسلمان محو گرداند.
مراسم عزاداري شهادت امام سجاد(ع) در حوزه علميه مجتهدي تهران

تعریف سکولاریسم

اصطلاح سکولار از ریشه لاتینى(suecularis) و (sueeculum) به معناى روزگار یا دنیا ریشه مى‌گیرد که مکتب سکولاریسم بر مبنای اصل جدایی دین از سیاست از این کلمه نشأت گرفته است.


در قرون وسطا کلیسا و تعالیمش، بزرگترین پشتوانه نظام فئودالى(ارباب و رعیت) به شمار می‌رفت و وقتى طبقه سوداگر نوپا، قصد کنار گذاشتن فئودالیسم و کسب قدرت را در سر داشت، کلیساى کاتولیک را بزرگ‌ترین مانع بر سر راه خود مى‌دید. این طبقه، براى خنثى کردن نفوذ کشیش‌ها و عبور از این مانع بزرگ، اصل تفکیک دین و سیاست را که با بینش مسیحیت تحریف شده نیز سازگار بود، مطرح کرد. این حربه، سبب شد که دست کشیش‌ها و کلیسا، از مسایل سیاسى، اجتماعى و اقتصادى، کوتاه گردد.


اعتقاد مکتب سکولاریسم این بود که امور دینی و مذهبی فقط در زندگی شخصی مردم وجود دارد و نباید در مسائل اجتماعی و حکومتی دخل بروز و ظهور پیدا کند.


مکتب سکولاریسم، مانند بسیارى از اندیشه‌هاى انحرافى مغرب زمین، از یک سو محصول و نتیجه بدآموزى‌هاى مسیحیت تحریف شده و غارت‌گران سیاسی و از سوى دیگر حاصل عمل‌کرد غلط متولیان کلیساست. مسیحیت تحریف شده، از یک سو بینشى متشتت داشته و دین، دنیا، آخرت و دولت را به عنوان دو قطب متضاد و مخالف معرفى کرده است. چنان‌که هر کس آخرت را بخواهد، باید از دنیا، کنار بکشد و هر کس، به امور دنیوى بپردازد، باید از جهان آخرت، دست شوید. از سوى دیگر، کلیسا استبداد شدید مذهبى را برقرار ساخته و اداره امور سیاسى را قبضه کرده بود.


از این رو با تحلیل ریشه‌های بروز تفکر سکولار به تفاوت عمیق جهان بینی اسلامی و مدل مسیحیت تحریف شده پی می‌بریم. تاریخ جوامع اسلامی گواه این مطلب است که مسلمانان هم‌واره در ایجاد حکومت اسلامی به دنبال مقابله با ظالمان و حمایت از مستضعفان بوده‌اند و همین امر موجب رشد گرایش مظلومان به اسلام شده است.


مبنای ترویج این تفکر را دو استدلال تشکیل می‌دهد:
1- قلمرو دین، بیان حدود وظایف آدمى، در ارتباط با خداست و بیان مقررات مربوط به اداره جامعه، از حوزه دین خارج است.
2- دین، دربرگیرنده اصولى است مقدس و بى‌چون و چرا، در حالى که سیاست به علت ماهیت خود، بیان‌گر تلاش براى کسب قدرت است و این قداست و قدرت‌طلبی یک‌جا جمع نمی‌شود.


علامه مطهرى در این زمینه می‌گوید: «بعضى گفته‌اند زندگى یک مسأله است و دین مسأله‌اى دیگر و دین را نباید با مسایل زندگى مخلوط کرد. این اشخاص، اشتباه اول‌شان این است که مسایل زندگى را مجرّد فرض مى کنند. خیر، زندگى یک واحد، و همه شؤونش توأم با یکدیگر است. صلاح و فساد هر یک از شؤون زندگى، در سایر شؤون مؤثر است. ممکن نیست اجتماعى، مثلاً فرهنگ و سیاست، یا قضاوت یا اخلاق و تربیت و اقتصادش فاسد باشد، امّا دینش درست باشد و بالعکس. اگر فرض کنیم دین، تنها رفتن به مسجد و کلیسا و نماز خواندن و روزه گرفتن است، این مطلب فرضاً در مورد مسیحیت صادق باشد، در مورد اسلام صادق نیست.»1


به اعتقاد استاد شهید مطهرى، اگر چه حاکمیت استبدادى کلیسا، سبب پیدایى و زایش اندیشه جدایى دین و سیاست شد، اما استعمارگران نیز بدین امر دامن زدند و در تثبیت اصول آن کوشیدند.


مرحوم شهید مطهرى درباره حکومت و نسبت آن با دین بر این باور است که در کتاب و سنت، تنها اصول ارزشى مربوط به حکومت به عنوان شریعت ثابت بیان شده است، نه شکل‌هاى آن.


وی دراین باره می‌گوید: «اسلام، به شکل، ظاهر و صورت زندگى که وابستگى تام و تمام به میزان دانش بشر دارد، نپرداخته است. دستورهاى اسلامى، مربوط است به روح و معنا و هدف زندگى و بهترین راهى که بشر باید براى وصول به آن هدف ها، پیش بگیرد». 2


علامه مطهری در باب اصطلاح جمهورى اسلامى معتقد است: «کلمه جمهورى، شکل حکومت پیشنهاد شده را مشخص مى کند و کلمه اسلامى محتواى آن را...، به این ترتیب، جمهورى اسلامى یعنى حکومتى که شکل آن، انتخاب رییس حکومت از سوى عامه مردم است براى مدت موقت، و محتواى آن هم اسلامى است... پس مسأله جمهورى مربوط است به شکل حکومت که مستلزم نوعى دموکراسى است...»3


لذاست که ارزش‍هاى اصیل اسلام در قلمرو سیاست، ثابت است و آن‍چه متغیر مى‍نماید، امور روزمره و ظاهرى است که از هر گونه قداستى به دور است و در آن، امکان برداشت‍هاى مختلف و سلیقه‍هاى گوناگون وجود دارد.

 

غرب و اشاعه سکولاریسم در ایران

با نگاهی به مواضع مدرنیته غرب در برابر جهان اسلام این مطلب از رسانه‏‍های غرب به خوبى محسوس است که مساله سکولاریزم، هدف راهبردى آمریکا و جهان غرب در کشورهاى اسلامى، به ویژه جامعه ایرانى به عنوان جهت دهنده اصلى خیزش جهانى اسلام است.


فرانسیس فوکویاما، صاحب نظرى که نقش اساسى را در جهت دهى به دولت‍مردان آمریکا برعهده دارد و مدرنیته و عقلانیت مدرن را تنها به یک صورت، ممکن مى‏داند و آن هم صورتى که درغرب تحقق یافته، پس از حوادث 11 سپتامبر می گوید: «چالشى که امروز آمریکا با آن رو به روست، چیزى بیش از مبارزه با یک باند کوچک تروریستى است، دریایى از اسلام‍گرایى فاشیستى که تروریست‍ها در آن شنا مى‏کنند، چالش ایدئولوژیکى را در بر مى‏گیرد که از بعضى جهات، اساسى‏تر از چالشى است که از طرف کمونیسم مطرح بود.»


وى در ادامه به چشم انداز سیر حوادث آینده جهان پس از حوادث 11 سپتامبر اشاره مى‏کند و پس از طرح این پرسش که آیا اسلام افراطى، داراى پیروان بیشتر و سلاح‏هاى جدید و قدرتمندتر براى حمله به غرب خواهد شد؟ در پاسخ از این سؤال به عواملى که نقش کلیدى دارند، اشاره مى‏کند. او عامل اول را نتیجه عملیات نظامى امریکا در افغانستان مى‏شمارد و در توضیح دومین عامل می گوید: «تحول دوم که مهم‍تر نیز هست، باید از درون خود اسلام آغاز شود. جامعه اسلامى باید تصمیم بگیرد که آیا باید با مدرنیته و به ویژه با اصل کلیدى حکومتى سکولار و تساهل مذهبى کنار آید یا نه؟


وى در ادامه مى‏افزاید: «امیدهایى وجود دارد که یک شاخه میانه‏روتر از اسلام به دلیل منطق تاریخى نهفته در سکولاریسم سیاسى پدیدار گردد.»


فوکویاما، سپس نگاه خود را به تحولات جهان اسلام از زاویه ایران چنین بیان مى‏کند: «در حقیقت‏به نظر مى‏رسد که اگر کشورى وجود داشته باشد که بتواند جهان اسلام را براى خروج از مخمصه فعلى هدایت کند، ایران است که 23 سال پیش باعث شروع اصول‌گرایى کنونى اسلامى با سرنگونى شاه و به قدرت رسانیدن آیت الله خمینى شد.»4


مخمصه‏اى که این نظریه‌پرداز وابسته به نظام سلطه آمریکا از آن نام می برد، همان چیزى است که در فرازهاى پیش از آن با نام اسلام فاشیستى و بنیاد گرا و ایدئولوژیک یاد کرده و این همان اسلامى است که به تعبیر او، آیت الله خمینی را به قدرت رسانده است.


چشم امید این نظریه‏پرداز برجسته آمریکایى هم، براى رهایى از این به اصطلاح مخمصه بزرگ، به تحولات ایران دوخته شده تا اسلامى پدیدار شود که با مدرنیته و اصل کلیدى حکومت سکولار کنار آید. تحولات ایران هم براى رهایى تمدن غرب از مخمصه بزرگ موجود، در گرو تحول در عرصه اندیشه و نظر جامعه ایرانى نسبت ‏به اسلام است. باید قرائتى از اسلام و آموزه‏هایى هم‌چون عاشورا و کربلا بر عرصه فکر و نظر ایرانیان استیلا یابد که با اصل کلیدى حکومت‏سکولار کنار آید. که خط این توطئه را امام خمینی(ره) با طرح بحث «اسلام آمریکایی» یعنی اسلام اهل مدارا با ستمگر و اسلام گوشه نشینی، در مقابل «اسلام ناب محمدی» یعنی اسلام سیاسی، فعال و دشمن استکبار بر ملا کرد.


براى رویارویى و مقابله با اسلام سیاسى، غرب چاره‏اى ندارد جز آنکه با بهره‏گیرى از تمام توان تبلیغاتى خود و استفاده از عناصر فرصت‏طلب یا مرعوب، اندیشه و فرهنگ عاشورایى عزت و افتخار و مبارزه با ستم و بى‏عدالتى فرهنگ مدرنیته غرب را به انحراف کشانده و با شگردهاى مختلف تلاش کند که عاشورا را از جغرافیاى سیاسى ملل مسلمان محو گرداند و آن را به حاشیه‏اى بکشاند که نتواند، تهدیدى جدى در برابر منافع قدرتمندان جهانى قرار گیرد.

در تاریخ طولانی اقامه عزای سیدالشهدا(ع) هر چند که مسلمین در پاره‌ای از اوقات بیشتر به جنبه‌های عاطفی این رویداد سرنوشت ساز پرداخته‌اند و از بررسی و تحلیل ابعاد سیاسی، آرمان‌ها و عبرت‌های امام حسین(ع) غفلت کرده‌اند، اما شاهدیم که بسیاری از حرکت‌های جهادگونه سیاسی و اجتماعی که به نفع مسلمانان انجام شده، بر مبنای عزت و شهادت طلبی کربلایی بوده است. بالاتر آنکه در میان غیر مسلمانان نیز افرادى هم‌چون گاندى را مى‏شناسیم که با آموختن درس عزت از حرکت‏ حسینى(ع)، به مبارزه با استعمار انگلیس پرداخت.


در میان نواندیشان مسلمان، شخصیت‎هایى هم‌چون عبدالرحمن شرقاوى در نمایشنامه‏اى تحت عنوان «الحسین ثائرا، الحسین شاهدا» (حسین انقلابى، حسین شهید) و عباس محمود عقاد در کتاب «ابوالشهداء حسین بن على(ع)» و ابراهیم عبدالقادر مازنى، محمد کامل البنا، خالد محمد خالد، سید على جلال حسینى، محمد غزالى و محمد اقبال لاهورى، به ابعاد اجتماعى و سیاسى عاشورا پرداختند و با تحلیل‌هاى مختلف و متفاوت از عاشورا، زمینه‏هاى رشد سیاسى مسلمانان را در مسیر بازگشت ‏به هویت اسلامى خویش و توجه به معارف دینى فراهم آوردند.


مهم‌ترین هدف غرب از سکولاریزاسیون عاشورا، از بین بردن روحیه مبارزه با ظلم و استکبار و شهادت طلبی توأم با عزت مسلمانان و استعمار آنان است که در این زمینه فعالیت‌ها و برنامه‌های گسترده‌ای نیز پیاده کرده است.


استاد رحیم پور ازغدی دراین باره می گوید: «در اسناد وزارت خارجه انگلیس بعدها منتشر شد و افشا شد که در ایران، عراق و هند، دست‌کم این‌ها سرمایه‌گذاری کلانی کردند که چطور در محافل مذهبی و هیأت‎های مذهبی، از جمله بین شیعیان نفوذ بکنند و از جریان پاک و ارزشمند مدح اهل‎بیت(ع) سوءاستفاده بکنند و این جریان مبارک مؤثر در تاریخ شیعه و انقلاب را تبدیل کنند به عامل مخدر و تفرقه بین مسلمین.


حتی در یکی از اسناد آنها آمده که بین بعضی از هیأت‎ها می‎آمدند، اشعاری را برای مداحی در اختیار آنها قرار می‎دادند که کاملا بدعت بود. قمه توزیع می‌کردند بین عزاداران با بودجه خودشان. و اینها همه دست‎هایی است که پشت پرده واقعا در این قضیه دخالت دارند و باید این دخالت‎ها را دید. البته ممکن است یک مداحی با اخلاص دروغ بگوید و یک عزادار با اخلاص هم قمه بزند. ما بحثی با آن‎هایی که این کارها را انجام می‎دهند نداریم. اما توجه داشته باشیم که پشت این جریانات و پرده‎ها گاهی ممکن است دست‎هایی در کار باشد برای این که تفرقه و فتنه ایجاد بکنند و یک ادبیات افراطی.


روش‎های غالی‎گرانه، بدعت و هتاکی نسبت به مقدسات سایر مذاهب اسلامی را باب بکنند و مسلمین را از جبهه اصلی و نبرد اصلی منحرف بکنند... .»5


غرض سیاست استعماری انگلیس از کمک به انحراف مراسم‌های عزاداری، اعطای دلیلی معقول برای استعمارش بود. هنگامی که یاسین هاشمی، نخست وزیر عراق در عهد استعمار انگلیس برای گفت‍‌وگو جهت پایان دادن استعمار، به لندن رفت، انگلیسی‌ها به او گفته بودند: ما به خاطر کمک به مردم عراق به آنجا آمده‌ایم تا آنان را از توحش و حماقت خارج ساخته و مزه سعادت را به آنان بچشانیم! و البته نخست وزیر عراق در برابر فیلمی مستند از مراسم مهیب و نفرت‌آور شمشیر کوبی و قمه زنی مردم عزادار نجف، کربلا و کاظمین، حرفی برای دفاع از شیعیان نداشت!

یکی از مقامات سابق سازمان اطلاعات و جاسوسی امریکا، سیا، در اظهاراتی افشاگرانه تصریح کرد سیا صدها میلیون دلار برای نابودی تشیع اختصاص داده و هزینه کرده است.

 

طرح سازمان سیا برای انحراف اهداف عاشورا

اخیراً در آمریکا کتابی با عنوان "طرح تفرقه و منزوی کردن دین" به چاپ رسیده است. در بخشی از این کتاب، مصاحبه‌ای از دکتر مایکل برانت(Michael Brant) به چاپ رسیده که وی در این مصاحبه از اقدامات سازمان سیا برای مبارزه با تشیع پرده برداشته است. مایکل برانت از کارشناسان برجسته دفتر شیعه شناسی سازمان سیا و معاون باب وودوردز(Bob Woodwords) از مقامات سابق سیا است.


وی در این مصاحبه می گوید: «در گردهمایی بزرگ مقامات سیا تصویب شد که برای مطالعه مذهب تشیع در اسلام و برنامه‌ریزی برای هدف قرار دادن آن، گروهی ویژه با عنوان دفترشیعه شناسی در این سازمان آغاز به کار کند و برای شروع کار این دفتر 40 میلیون دلار اختصاص یافت.


با ماجرای گروگان‌گیری اعضا سفارت آمریکا در ایران، ‌حادثه طبس، رشد فزاینده انقلاب اسلامی و نمود آثار و پیامدهای آن در کشورهایی از قبیل عراق، کویت، لبنان و پاکستان، مقامات سیا به این نتیجه رسیدند که انقلاب اسلامی ایران فقط نتیجه واکنش طبیعی ایرانی‌ها به سیاست‌های شاه نبوده است بلکه عوامل و واقعیت‌های دیگری نیز در این زمینه مطرح هستند. مهم‌ترین عاملی که در این میان ایفای نقش می‌کند، جمع عنصر رهبری سیاسی ایران و مرجعیت دینی و شهادت[امام] حسین نوه پیامبر اسلام در 1400 سال پیش است. شیعیان از قرن‌ها پیش با اقامه عزا و ذکر مصیبت، با غم و اندوه یاد وی را گرامی داشته‌اند».


مایکل برانت در ادامه تصریح می کند: پس از گفت‌وگوها و بررسی های گسترده این نتیجه حاصل شد که رویارویی مستقیم با شیعیان بجای اینکه موفقیت آمیز داشته باشد، زیان‌بار است و به همین خاطر باید به اقدامات پشت پرده و اجرای اصل انگلیسی تفرقه افکنی متوسل شد.


مایکل برانت در بخش دیگری از این گفتگو به اهمیت موضوع عزاداری برای امام حسین علیه السلام و عاشورا در تعالیم شیعی پرداخته است.


به گفته این مقام سابق سازمان سیا، عزادارای برای امام حسین سبب می شود احساسات شیعیان به شدت تحریک شود. شیعیان گردهم جمع می شوند تا یاد [امام] حسین را گرامی بدارند و به یاد واقعه کربلا باشند. در این تجمع یک نفر درباره این فاجعه سخنرانی می کند و چهره ای روشن از واقعه کربلا ارائه می کند. در این مراسم، همه مردم اعم از پیر و جوان برای [امام] حسین و خاندان وی عزاداری و گریه می کنند. سخنران این مراسم و کسانی که در این مراسم حضور پیدا می کنند، اهمیت خاصی دارند و باید به آنها توجه شود. بخاطر همین تجمع و سخنرانی، احساسات شیعیان به گونه ای تحریک می شود که آنها آماده می شوند تا برای دفاع از حق و راستی بر ضد ناراستی و بدی قیام کنند حتی اگر این اقدام به بهای از دست رفتن زندگی شان تمام شود. بنابراین، باید میلیاردها دلار هزینه شود تا نه تنها این سخنرانان بلکه توده های شیعی ربوده شوند.


مایکل برانت در ادامه می‎گوید در این راستا طرح‎های ذیل مطرح شد:
- در وهله نخست باید شیعیانی که مادی‌گراتر هستند و عقایدشان ضعیف‌تر است، شناسایی شوند. این افراد باید کسانی باشند که تاحدودی مشهور باشند و بتوان از آنها به عنوان منبع مورد رجوع استفاده کرد. از این افراد برای تأثیرگذاری در شیعیان استفاده می شود.
- شناسایی و حمایت از سخنرانانی که اطلاعات درستی درباره عاشورا و اسلام شیعی ندارند و نمی توانند اهداف مهم حرکت های [امام] حسین را تشریح کنند.
- ترویج شیوه‎هایی در عزاداری برای [امام] حسین که با عقاید واقعی شیعی منطبق نیست و ترویج شیوه‎های جدید عزاداری که برضد آموزه‎های شیعی است.
- باید عزاداری‎های شیعیان به گونه ای مطرح شود که تصور شود شیعیان افرادی جاهل و خشونت طلب هستند که می خواهند میان توده های مردم ناآرامی و هرج و مرج بوجود بیاورند.
- از سخنران‎هایی حمایت شود که به گونه‎ای سخن می‎گویند که شیعیان را افرادی غیرمنطقی جلوه می‎دهند. با این اقدامات، تشیع مبتنی بر صورت مکتب فکری منطقی، به گونه ای مطرح می شود که فاقد منطق و خرافاتی است. این اقدامات سبب می‎شود میان شیعیان ناآرامی و هرج و مرج بوجود بیاید و شیعه از درون خالی شود.
- تبلیغ و اشاعه جنبه‎های عاطفی حادثه‎ای که برای [امام] حسین اتفاق افتاده و ساده سازی کشته شدن وی با تشریح حوادث مشابه.
- در نهایت با اقدامی ضعیف به شیعیان حمله شود.

 

مایکل برانت در انتهای این مصاحبه افشاگرانه می‎افزاید: بخشی از این برنامه‌ها اجرا شده و برنامه‎های دیگری باقیمانده است که باید در آینده عملیاتی شود.

 

براساس موارد فوق می توان فهیمد که رویکرد اصلی دشمن برای سکولاریزاسیون عاشورا در واقع همان جدا کردن امام حسین(ع) از آرمان ها و اهداف اصلی قیام عاشوراست. این امر بدون همکاری آگاهانه و نااگاهانه سخنرانان و مداحان هیأت های عزاداری امکان پذیر نیست، از این روست که این دو قشر تاثیر گذار، هدف اول هجمه دشمنان و در مرحله بعد شرکت کنندگان در این مراسم ها به شمار می آیند.

 

تلاش امام حسین(ع) برای مقابله با سکولاریسم

 
جریان خونین کربلا، در نگاه اول، براى کسى که بدون هیچ پیش‏فرض و پیش‏داورى به تماشاى آن بنشیند، جریانى سیاسى است. وقتى در آیینه تاریخ، به علل ظاهرى این حادثه نگریسته شود، این حقیقت ‏به وجهى روشن و شفاف منعکس است که نظام خلافت و سلطه وقت، که به بیعت و التزام سیاسى شخصیتى چون اباعبدالله الحسین(ع) سخت نیازمند است و تحکیم ارکان اقتدار خویش را در گرو آن مى‏بیند، او را تحت فشار قرار مى‏دهد که بیعت کند و سر فرود آورد.


پس نخستین علت پیدایش قیام کربلا، تن ندادن به بیعت در برابر یزیدى است که حسین بن على(ع) او را لایق براى حاکمیت نمى‏داند و قدرت او را فاقد وجاهت و مشروعیت‏ سیاسى لازم مى‏شمارد. از این‏رو امام با یاران و اهل‏بیت ‏خویش از مدینه به مکه رهسپار مى‏گردد. مدتى در مکه اقامت مى‏گزیند؛ در این فاصله مردمان ناراضى کوفه که آنها هم به حاکمیت ‏خلیفه جدید بى‏اعتقادند و آن را نامشروع مى‏شمارند، از امام‏حسین(ع) براى رهبرى مبارزه با حکومت نامشروع وقت دعوت مى‏کنند و بیعت و وفادارى خود را نسبت ‏به او ابراز مى‏کنند و بدین شکل دومین علت‏حادثه کربلا متحقق مى‏شود. امام(ع) دعوت کوفیان را اجابت مى‏کند و به سمت کوفه، از مکه بیرون مى‏آید ولى در بین مسیر، با لشکریان حکومت مواجه مى‏شود و پس از آنکه مذاکرات و راه‎هاى غیر نظامى بى‏ثمر مى‏ماند، طى یک روز نبرد، او و دوستان و بستگانش به شهادت مى‏رسند.

 

بنابراین از نگاه تاریخى که به روند پیدایش حادثه کربلا و زنجیره حوادث آن نگریسته شود، با دو علت آشکار سیاسى مواجه خواهیم بود؛ یکى اجتناب از بیعت ‏با خلیفه وقت و دیگرى پاسخ به دعوت مردمان ناراضى کوفه. که این هر دو، امرى سیاسى تلقى مى‏شوند. حزب اموى نیز که براى توجیه کار خویش و اقناع افکار عمومى، باید حرفى مى‏زد، مشروعیت مقابله با امام‏حسین(ع) و یارانش را در این مى‏دانست که آنان علیه خلافت مشروع یزید و امام المسلمین که مردم با او بیعت کرده‏اند، دست‏ به اقدام سیاسى - نظامى زده‏اند و از اطاعت‏ خلیفه بر حق بیرون رفته‏اند و این حق مشروع حکومت است که در برابر این اقدام سیاسى به بازدارندگى دست زند. عبیدالله بن‏زیاد، پس از شهادت هانى بن‏عروه، در توجیه اقدامات خویش، بر فراز منبر اعلام کرد:
«اما بعد، ایها الناس، فاعتصموا بطاعة الله و طاعة ائمتکم و لا تختلفوا و لا تفرقوا فتهلکوا و تذلوا و تقتلوا؛ اى مردم کوفه، به اطاعت ‏خدا درآیید و از پیشواى خود اطاعت کنید و راه اختلاف و تفرقه را برنگزینید که به هلاکت مى‏افتید و ذلیل و کشته مى‏شوید.» 6


هنگامى هم که عبیدالله بن زیاد توانست ‏بر اوضاع کوفه مسلط شود و مردم را از اطراف مسلم بن‏عقیل پراکنده کند، براى دستیابى به مسلم و یافتن مکان اختفاء او، به مردم مى‏گفت:
«ان ابن‏عقیل السفیه الجاهل قد اتى ما قد رایتم من الخلاف و الشقاق فبرئت ذمة الله من رجل وجدناه فى داره و من جاء به فله دیته. اتقواالله، عبادالله و الزموا طاعتکم و بیعتکم. و لا تجعلوا على انفسکم سبیلا؛ زاده عقیل به تفرقه و ایجاد شکاف در جبهه مردم روى آورد، هر آن کس او را مخفى کرده باشد، از ذمه الهى بیرون است و کسى که او را نشان دهد، یک دیه پاداش کار او است. از خدا بترسید، به طاعت و بیعت ‏خود وفادار باشید و به هیچ‏گونه اقدامى علیه جان خود دست نزنید.» 7

 

اینها حقایق آشکار واقعه طف است و از ضروریات تاریخى است که حادثه کربلا در بسترى کاملا سیاسى رخ داده است و دو طرفى که آن را پدید آورده‏اند و کسانى که نظاره گر آن بوده‏اند، همگى آن را به عنوان حادثه‏اى سیاسى دیده‏اند.

 

بر خلاف تئورى سکولاریزاسیون و سکولاریسم که براى قوانین و اصول دینى در حرکت‏هاى سیاسى اجتماعى، شأنیتى قائل نیست. راه حسین(ع) راهى کاملا منطبق بر آموزه‏هاى وحیانى و قوانین شرعى است. امام حسین(ع) نه از روى خودخواهى یا خوشگذرانى و رفع موانع کامجویى و نه براى فساد و ستمگرى از مدینه خارج نمى‏شود. هدف او از این خروج، امر به معروف و نهى از منکر و انجام حرکتهاى اصلاحى در امت اسلامى و بر طبق سیره و روش پیامبر اکرم(ص) و امیرمؤمنان(ع) گام نهادن است. این فراز برگزیده از وصیت نامه سیدالشهدا(ع)، ترسیم کننده تابلویى جاودان از پیوند دین و سیاست، بلکه عینیت دیانت و سیاست در قیام حسین است.

 

امام(ع) در ضمن نامه‏اى که به اشراف بصره مى‏نگارند متذکر مى‏شوند:
«فان السنة قد امیتت، و ان البدعة قد احییت و ان تسمعوا قولى و تطیعوا امرى اهدکم سبیل الرشاد؛ من شما را به سوى کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا مى خوانم ـ به راستى که در این زمان ـ سنت رسول خدا(ص) از بین رفته و بدعت جاى آن را گرفته است. بنابراین اگر سخنانم را شنوا باشید و فرمانم را اطاعت کنید، شما را به سوى راه رشد و سعادت هدایت و راهنمایى مى کنم.»8

 

اگر در جامعه مدنى و بنیان نهاده بر اساس آموزه سکولاریزه شدن روابط اجتماعى، سنت پیامبر خدا(ص) مرده و بدعتها زنده باشند، این نداى فرهنگ عاشوراست که هر کس قول ابى عبدالله(ع) را بشنود و امر او را اطاعت کند، او را به راه رشد و کمال هدایت‏ خواهد کرد.

 

در گفت‎وگویى که حضرت اباعبدالله(ع) با فرزدق در مسیر مکه به کوفه، در منزل صفاح دارد، مى‏فرماید:

«یا فرزدق ان هولاء قوم لزموا طاعة الشیطان و ترکوا طاعة الرحمن و اظهروا الفساد فى الارض، و ابطلوا الحدود و شربوا الخمور و استاثروا فى اموال الفقراء و المساکین و انا اولى من قام بنصرة دین الله و اعزاز شرعه و الجهاد فى سبیله لتکون کلمة الله هى العلیاء» 9


این فراز هم، تابلوى زیباى دیگرى از تقابل جامعه سکولار و جامعه اسلامى است. امام(ع) در این تابلو امویان را به عنوان نخستین سکولارهاى واقعى در درون جامعه اسلامى که در اندیشه کنار نهادن دین الهى هستند معرفى مى‏کند. کسانى که ملازم پیروى شیطان و تارک طاعت رحمانند، فساد در زمین را آشکار مى‏کنند، حدود الهى را ابطال مى‏گردانند، شرب خمر کرده و دارایى فقیران و مساکین را به تاراج مى‏برند. و این تنها سیدالشهداء(ع) است که از هر کس در قیام براى یارى دین خدا و عزت بخشى به شریعت الهى و جهاد در راه او براى اعلاء کلمة الله اولویت دارد. شیعه‏اى که این درس را از مولاى خود آموخته او هم در همین مسیر باید گام گذارد، به مقابله با ملازمین طاعت ‏شیطان و تارکین طاعت رحمن و مفسدان زمین و ابطال کنندگان حدود و شرب خمر کنندگان و تاراج کنندگان اموال محرومان برخیزد و دین خدا را یارى کند و شریعت او را عزیز گرداند و به جهاد همه جانبه در راه او دست زند.


این است عمل‏کرد عاشورا در جامعه سکولار در عصر سکولاریزه شدن روابط اجتماعى. عاشورا ایستادگى در برابر امواج سهمگین آن است و فلسفه انتظار هم همین است، فرد منتظر باید خود را هماهنگ با منتظر کند. منتظر مصلح باید خود صالح باشد و در اندیشه اصلاح باشد، تا بتواند لقب منتظر دریافت کند. عاشورا علت فاعلى حرکت‏هاى حق طلبانه و تلاش در جهت اجراى کامل دین در عرصه اجتماعى است و انتظار ظهور فرج علت غایى این تلاش مستمر تاریخ است و از این رو، شیعه آموخته است: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا».

 

این آموزه حتى در عصر تز سکولاریزه شدن روابط اجتماعى عاشورا و کربلا تداوم مى‏یابد براى آنکه قانون و حکم الهى همواره در جریان باشد، به پیرو راه سیدالشهدا(ع) آموخته‏اند، هر روز زیارت عاشورا قرائت کند و در زیارت عاشورا، میان عاشورا و ظهور فرج پیوند زند: «و ان یرزقنى طلب ثارک مع امام منصور من اهل بیت محمد(ص)».

 

شیعه از خدا مى‏خواهد رزق معنوى و عظیم مطالبه خون ابى عبدالله(ع) را همراه با امام زمان(ع) داشته باشد و باز تکرار مى‏کند: «و ان یرزقنى طلب ثارکم مع امام هدى ظاهر ناطق بالحق منکم‏». او روزى شدن خون خواهى شهداء کربلاء را که به معناى هم‏سو با اهداف امام حسین(ع) حرکت کردن است ‏به همراه حضرت مهدى(عج) درخواست مى‏کند.

 

پیرو عاشورا و منتظر ظهور، هر هفته در روز جمعه، این ترنم را بر لب دارد: «این الحسن؟ این الحسین؟ این ابناء الحسین؟ صالح بعد صالح و صادق بعد صادق، این السبیل بعد السبیل؟ این الخیرة بعدالخیرة؟ این الشموس الطالعة؟ این الاقمار المنیرة؟ این الانجم الزاهرة؟ این اعلام الدین و قواعد العلم؟ این بقیة الله التى لا تخلو من العترة الهادیة؟ این المعد لقطع دابر الظلمة؟ این المنتظر لاقامة الامت و العوج؟ این المرتجى الازالة الجور و العدوان؟ این المدخر لتجدید الفرائض و السنن؟ این المتخیر لاعادة الملة و الشریعة؟ این المؤمل لاحیا الکتاب و حدوده؟ ...».

 

در این فرازهاى دعاى ندبه، شخص منتظر، اهداف و آرمانها را مى‏آموزد و همواره این سمت و سو را در نظر دارد که هدف ستمگران و احیاء فرائض و سنت و اقامه دوباره امت و تمدن اسلامى و اجراء احکام قرآن و حدود الهى است. تکرار این فرازها براى گم نشدن هدف و شاخص حرکت است. 10

 

امام خمینی(ره) و مبارزه با سکولاریسم در هیأت های عزاداری


امام خمینی(ره) برجسته‏ترین شخصیتى است که توانست ابعاد مغفول عاشورا را مورد توجه قرار دهد و این توجه جدى موجب رونق گرفتن اندیشه سیاسى ملهم از نهضت عاشورا در میان شیعیان گردید و در مدتى بسیار اندک توانست قدرت سیاسى فرهنگ عاشورا را در ساقط کردن حکومتهاى جائر و به چالش کشاندن قدرتهاى جهانى به خوبى نشان دهد.


امام خمینى(ره) در پانزده خرداد و حوادث دهه چهل توانست عاشورا را به وسیله سیاستى کارآمد و مقدس، علیه نظام استبداد حاکم بر ایران درآورد و در مبارزات سالهاى 56 و 57، با استفاده از تاسوعا، عاشورا و اربعین، و شکست دادن رژیم تا دندان مسلح پهلوى که نقش ژاندارمى منطقه را براى امریکا و اسرائیل بازى مى‏کرد، به جهانیان معجزه عاشورا را نشان دهد و بر آنان آشکار کند که عاشورا چه امکانات عظیم و توان گسترده‏اى براى تحریک سیاسى مردم مظلوم و تحت‏ستم در خود ذخیره دارد.


پس از پیروزى انقلاب نیز، در عرصه مبارزه با استکبار دین‏ستیز غرب، به ویژه صهیونیزم بین‏الملل و امریکا، امام خمینى(ره) با توجه دقیق و همه‏جانبه به سیاست دینى نهفته در نهضت کربلا، نه تنها توانست کشتى انقلاب را از طوفانهاى حوادث برهاند و آن را به نهال پرثمر و تناور تبدیل کند، بلکه با این حرکت احیاگر خویش، موجب توجه جدى مسلمانان به اسلام سیاسى، آن چنان‏که در حرکت کربلا متبلور است، گردید.


موج حرکت اسلام‏گرایى و توجه به آرمانهاى اسلامى و قوانین و مقررات دینى و مبارزه با سکولاریسم را که اکنون در کشورهاى مختلف جهان از شرق دور تا قلب امریکا و اروپا مشاهده مى‏کنیم و نهضت‏بیدارى مسلمانان که از بوسنى و هرزگوئین تا لبنان، فلسطین، الجزایر، ترکیه، عراق، افغانستان و کشمیر به چشم مى‏بینیم و جز حرکت‏هاى استشهادى که هر روزه از انتفاضه مسجدالاقصى به گوش مى‏رسد، همگى از میوه‏هاى شیرین درسهایى است که امام خمینى(ره) از عاشورا فرا گرفت و به میلیون‏ها مسلمان آموزش داد.


امام معتقد بود:
«وقتى که حضرت سیدالشهداء - سلام الله علیه - آمد مکه و از مکه در آن حال بیرون رفت، ‏یک حرکت ‏سیاسى بزرگى بود، در یک وقتى که همه مردم دارند به مکه مى‏روند، ایشان از مکه خارج بشود. این یک حرکت‏سیاسى بود. تمام حرکاتش، حرکات سیاسى بود، اسلامى - سیاسى و این حرکت اسلامى - سیاسى بود که بنى‏امیه را از بین برد.»


امام با تعبیر اسلامى - سیاسى از نهضت‏حسینى، بر این نکته مهم انگشت نهاد که در کار تعبیر و تفسیر عاشورا، براى اجتناب از تحریف، به دو خصیصه بارز این قیام باید توجه کافى مبذول داشت، سیاست و اسلامیت. عاشورا، حرکتى سیاسى است ولى نه سیاست ‏بیگانه از دین و عارى و رها از معارف وحى، نه سیاستى مبتنى بر پذیرش مبانى سکولاریسم، بلکه حرکتى سیاسى و مبتنى بر وحى و معارف دینى. عاشورا نه یک قیام صرفا معنوى و دینى است و نه یک حرکت کور سیاسى. عاشورا تجلى‏گاه سیاست دینى است. در قاموس این سیاست، واژگان و مفاهیمى به چشم مى‏خورد که در هیچ قاموس سیاسى دیگر یافت‏شدنى نیست و مى‏تواند فصل ممیز سیاست ‏سکولار از سیاست دینى قرار گیرد.


در دیدگاه امام:
«سیدالشهداء آمده بود، حکومت هم مى‏خواست ‏بگیرد، اصلا براى این معنا آمده بود و این یک فخرى است. آنهایى که خیال مى‏کنند که حضرت سیدالشهداء براى حکومت نیامده، خیر، اینها براى حکومت آمدند. براى اینکه باید حکومت دست مثل سیدالشهداء باشد، مثل کسانى که شیعه سیدالشهداء هستند، باشد.» 11


«آن حضرت در فکر آینده اسلام و مسلمین بود، به خاطر اینکه اسلام در نتیجه جهاد مقدس و فداکارى او در میان انسانها نشر پیدا کند و نظام سیاسى و نظام اجتماعى آن در جامعه ما برقرار شود». «شهادت حضرت سیدالشهداء مکتب را زنده کرد و رژیم طاغوتى را دفن کرد. او اگر چه شکست ‏خورد ولى پیروز نهایى میدان بود، چون اسلام را نگه داشت؛ "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا" دستورى است که باید همان برنامه را ادامه داد و سرمشق امت اسلامى باشد. باید این برنامه سرلوحه زندگى امت در هر روز و هر سرزمین باشد.» 12

امام خمینی(ره) می فرماید:
ما از این اجتماعات استفاده مى‏کنیم. ما از آن "اللَّه اکبر"ها، ملت ما از آن «اللَّه اکبر» ها استفاده کرد. آن «اللَّه اکبر» ها را باید حفظ بکنیم. این مظاهر و شعائر و امورى که در اسلام در آن سفارش شده باید فکر کنید که اینها یک مساله سطحى نبوده است که مى خواستند جمع بشوند و گریه کنند، خیر. ما ملت گریه سیاسى هستیم، ما ملتى هستیم که با همین اشکها سیل جریان مى‏دهیم و خرد مى‏کنیم سدهایى را که در مقابل اسلام ایستاده است.13

 

در نگاه امام‏خمینى(ره):
«این خون سیدالشهداء است که خون‏هاى همه ملت‏هاى اسلامى را به جوش مى‏آورد و این دستجات عزیز عاشورا است که مردم را به هیجان مى‏آورد و براى اسلام و براى حفظ مقاصد اسلامى مهیا مى‏کند.»14

 

به نظر ایشان:
«اگر بعد سیاسى عزادارى را بفهمند، همان غربزده‏ها هم مجلس به پا مى‏کنند وعزادارى مى‏کنند.» .
امام خمینی(ره) معتقد است: «محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکارى سید الشهدا سلام اللَّه علیه است که اسلام را براى ما زنده نگه داشته است؛ زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتى خودش از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف توده‏هاى مردم با همان ترتیب سابق که دستجات معظم و منظم، دستجات ‏عزادارى به عنوان عزادارى راه مى ‏افتاد. باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنتها را حفظ کنید. البته اگر یک چیزهاى ناروایى بوده است سابق و دست اشخاص بى‏اطلاع از مسایل اسلام بوده، آنها باید یک قدرى تصفیه بشود، لکن عزادارى به همان قوّت خودش باید باقى بماند و گویندگان پس از اینکه مسایل روز را گفتند، روضه را همان‏طور که سابق مى‏خواندند و مرثیه را همان‏طور که سابق مى‏خواندند، بخوانند و مردم را مهیا کنند براى فداکارى.15


همچنین می فرمایند: «آن مطلبى را که راجع به آقایان خطبا عرض مى‏ کنم این است که عمق این کارى را که شما دارید و عمق ارزش مجلسهاى عزادارى، کم معلوم شده است و شاید پیش بعضى هیچ معلوم نشده است. اینکه در روایات ما براى یک قطره اشک براى مظلوم کربلا آنقدر ارزش قائلند، حتى براى تباکى- به صورت گریه درآمدن- ارزش قائلند، نه از باب این است که سید مظلومان احتیاج به این کار دارد و نه آن است که فقط براى ثواب بردن شما و مستمعین شما باشد.


گرچه همه ثوابها هست، لکن چرا این ثواب براى این مجالس عزا آنقدر عظیم قرار داده شده است، و چرا خداوند تبارک و تعالى براى اشک و حتى یک قطره اشک و حتى تباکى آنقدر ثواب داده است؟ کم کم مساله از دید سیاسى ‏اش معلوم مى ‏شود و ان شاء اللَّه بعدها بیشتر معلوم مى‏ شود. اینکه براى عزادارى، براى مجالس عزا، براى نوحه خوانى، براى اینها، این همه ثواب داده شده است، علاوه بر آن امور عبادیش و روحانیش، یک مساله مهم سیاسى در کار بوده است.


آن روزى که این روایات صادر شده است، روزى بوده است که این فرقه ناجیه مبتلا بودند به حکومت اموى و بیشتر عباسى و یک جمعیت بسیار کمى، یک اقلیت کمى در مقابل قدرتهاى بزرگ در آن وقت، براى سازمان دادن به فعالیت سیاسى این اقلیت، یک راهى درست کردند که این راه، خودش سازمان‎ده است و آن، نقل از منابع وحى [است‏] به اینکه براى این مجالس این قدر عظمت است و براى این اشکها آنقدر در دور و برِ این اشکها و عزاداریها، شیعیان با اقلیت آنوقت اجتماع مى ‏کردند و شاید بسیارى از آنها هم نمى ‏دانستند مطلب چه هست، ولى مطلب، سازماندهى به یک گروه اقلیت در مقابل آن اکثریتها [بود].


و در طول تاریخ، این مجالس عزا که یک سازماندهى سرتاسرى [در] کشورها است، کشورهاى اسلامى است و در ایران که مهد تشیع و اسلام و شیعه است، در مقابل حکومتهایى که پیش مى‏ آمدند و بناى بر این داشتند که اساس اسلام را از بین ببرند، اساس روحانیت را از بین ببرند، آن چیزى که در مقابل آنها، آنها را مى ‏ترساند، این مجالس عزا و این دستجات بود.»16

 

«هیچ قدرتى نمى ‏تواند این ملتى که از همه جوانب به او هجوم شده است و از همه قدرتهاى بزرگ براى او توطئه چیده‏اند، این توطئه‏ ها را خنثى کند، الّا همین مجالس عزا. در این مجالس عزا و سوگوارى و نوحه سرایى براى سید مظلومان و اظهار مظلومیت؛ یک کسى که براى خدا و براى رضاى او جان خودش و دوستان و اولاد خودش را فدا کرده است، اینطور ساخته جوانانى را که مى‏روند در جبهه‏ ها و شهادت را مى خواهند و افتخار به شهادت مى ‏کنند و اگر شهادت نصیبشان نشود متأثر مى‏ شوند و آن طور مادران را مى ‏سازد که جوان هاى خودشان را از دست مى ‏دهند و باز مى‏ گویند باز هم یکى دو تا داریم.

 

این مجالس عزاى سیدالشهداست و مجالس دعا و دعاى کمیل و سایر ادعیه است که مى ‏سازد این جمعیت را این طور، و اساس را اسلام از اول بنا کرده است به طورى که با همین ایده و با همین برنامه به پیش برود. و چنان چه، واقعاً بفهمند و بفهمانند که مساله چه هست و این عزادارى براى چه هست و این گریه براى چه این قدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را «ملت گریه» نمى‏گویند، ما را «ملت حماسه» مى‏خوانند. اگر بفهمند آنها که حضرت سجاد سلام اللَّه علیه که همه چیزش را در کربلا از دست داد و در یک حکومتى بود که قدرت بر همه چیز داشت، این‏ ادعیه‏اى که از او باقى مانده است، چه کرده است و چطور مى ‏تواند تجهیز بکند، به ما نمى‏ گفتند که ادعیه براى چیست».17

 

«ملت ما قدر این مجالس را بدانند، مجالسى است که زنده نگه مى ‏دارد ملتها را. در ایام عاشورا زیاد و زیادتر و در سایر ایام هم غیر این ایام متبرکه، هفته ‏ها هست و جنبش هاى این طورى هست. اگر بُعد سیاسى اینها را اینها بفهمند، همان غربزده ‏ها هم مجلس بپا مى‏ کنند و عزادارى مى‏ کنند، چنانچه ملت را بخواهند و کشور خودشان را بخواهند. من امیدوارم که هرچه بیشتر و هرچه بهتر این مجالس بر پا باشد. و از خطباى بزرگ تا آن نوحه خوان در این تأثیر دارد. آن که ایستاده پاى منبر چند شعر مى‏گوید و چند شعر مى ‏خواند با آن که در منبر است و خطیب است، اینها هر دو در این مسئله تأثیر دارند؛ تأثیر طبیعى دارند».18


«از مراسم عزادارى ائمه اطهار و بویژه سید مظلومان و سرور شهیدان، حضرت ابى عبداللَّه الحسین صلوات وافر الهى و انبیا و ملائکة اللَّه و صلحا بر روح بزرگ حماسى او باد، هیچ گاه غفلت نکنند. و بدانند آنچه دستور ائمه علیهم السلام براى بزرگداشت این حماسه تاریخى اسلام است و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانه ملت ها است بر سردمداران ستم پیشه در طول تاریخ الى الابد. و مى‏ دانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنى امیه لعنة اللَّه علیهم با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده‏اند، فریاد بر سر ستمگران جهان و زنده نگهداشتن این فریاد ستم شکن است. و لازم است در نوحه ‏ها و اشعار مرثیه و اشعار ثناى از ائمه حق علیهم سلام اللَّه به‏ طور کوبنده فجایع و ستمگری هاى ستمگران هر عصر و مصر یادآورى شود».19

 

عرصه های نفوذ سکولاریسم در عزاداری‎ها

نفوذ سکولاریسم در هیأت های عزاداری به شیوه های مختلف صورت می پذیرد.


منبر

سخنرانان در هیأت ها مهمترین نقش برای هدایت افکار عمومی را برعهده دارند. بی توجهی به اهداف و آرمان های اصلی قیام عاشورا و سیدالشهدا(ع) و تأکید بر جوانب احساسی حادثه کربلا یکی از مصادیق مهیا کردن بستر برای نفوذ سکولاریسم در هیأت هاست.


براساس باور غلط بسیاری از مستمعان در هیأت های عزاداری سخنرانیی مقبول و پرطرفدار است که بتواند اشک بیشتری از عزادار جمع کند و این جز با تأکید بر جلوه های احساسی و حوادث و جنایت های رخ داده در روز عاشورا، میسر نمی شود. لذاست که در صورت بی توجهی سخنران به این امر نخواسته، مخاطب به نوعی گریه مداری محض بر اساس تصور حوادثی ناراحت کننده بدون توجه به اصل هدف قیام دچار می شود.


آفت این اتفاق این است که مخاطب در مجالس عزاداری پس از مدتی تن به جلوه های عقلانی و آرمانی قیام عاشورا نداده و با عادت به گریه بر جنایت های عاشورا رشد می کند.


رهبر معظم انقلاب در بیانی حکیمانه به اشاره به جنبه های مختلف حادثه عاشورا می فرمایند: «سه عنصر در حرکت حضرت ابى‌عبداللَّه علیه‌السّلام وجود دارد: عنصر منطق و عقل، عنصر حماسه و عزت، و عنصر عاطفه.


ما مبلّغان، زیر نام حسین‌بن‌على(ع) تبلیغ مى‌کنیم. این فرصت بزرگ را یادِ این بزرگوار به مبلّغان دین بخشیده است، که بتوانند تبلیغ دین را در سطوح مختلف انجام بدهند. هر یک از آن سه عنصر باید در تبلیغ ما نقش داشته باشد؛ هم صِرف پرداختن به عاطفه و فراموش کردن جنبه‌ى منطق و عقل که در ماجراى حسین‌بن‌على علیهما‌السّلام نهفته، کوچک کردن حادثه است، هم فراموش کردن جنبه‌ى حماسه و عزت، ناقص کردن این حادثه‌ى عظیم و شکستن یک جواهر گرانبهاست. این مسأله را باید همه - روضه‌خوان، منبرى و مداح - مراقب باشیم.»20


تأکید افراطی به عنصر عاطفه و حماسه بدون توجه به عقلانیت و آرمان خواهی در قیام عاشورا عزاداران حسینی را به ملتی صرفا گریه کن(خلاف نظر امام خمینی که فرمودند: ما ملت گریه سیاسی هستیم) تبدیل می کند و هدف سکولارها برای جدا کردن تدین از سیاست تحقق می یابد.


اشاره به اهداف و آرمان های عاشورا مانند عزت، ظلم ستیزی مقاومت و مبارزه به کفر، شهادت و توجه به مصادیق عینی آن در تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی مهمترین وظیفه سخنرانان هیئات به شمار می آید.


مقام معظم رهبری در این باره می فرمایند:«آقایان مبلّغین، وعّاظ، گویندگان مذهبى، خوانندگان و مدّاحان مذهبى، فراموش نکنند که در زمان ما، نمونه کاملى از حوادث عاشورا، همین بسیجی هایند. همین بچه‌ها و جوانان بسیج اند. این یادتان نرود. عدّه‌اى از آنها شهید شدند، عدّه‌اى هم هستند. اینهایى که هستند، اگر شهید نشدند به ‌خاطر این نبود که از شهادت گریختند. به سراغ شهادت رفتند؛ امّا شهادت به سراغشان نیامد. فراموش نشود که ماجراى عاشورا و محرّم، با شهداى ما و بابقایاى آن بسیجی ها - که امروز بحمداللَّه از پیر و جوان در جامعه ما زیادند - پیوند دارد.


در ماه محرّم، معارف حسینى و معارف علوى را که همان معارف قرآنى و اسلامىِ اصیل و صحیح است براى مردم بیان کنید. بنده مکرّر عرض کرده‌ام: منبرِ بى‌مطالعه رفتن؛ منبرى که انسان برود، بگوید «حالا ببینیم چه خواهیم گفت» و هرچه به ‌دهانش بیاید در منبر بگوید - گاهى حرف سست، گاهى خداى ناکرده نقلِ نادرست، خداى ناخواسته حرفى که موهن مذهب باشد - ناسپاسى در حقّ عاشوراست.» 21

 

مداحی

یکی از مهمترین عرصه ها و گلوگاه های نفوذ تفکر سکولاریسی در هیأت ها بخش مداحی است. یک مداح با بهره گیری از هنر و تحریک احساسات مستمع تفکر او را در جهت دل خواه هدایت نماید.


مداح نیز مانند سخنران با تأکید صرف بر جوانب احساسی حوادث عاشورا می تواند ذهن مخاطب را از جمع بندی صحیح اهداف امام حسین(ع) از این قیام تاریخی دور کند.


مقام معظم رهبری در دیدار با مداحان می فرمایند: به جامعه نگاه کنید، ببینید جامعه به چه چیزى احتیاج دارد؟ اینها چیزهائى نیست که امروز براى امثال شما جوانها که الحمدلله باسوادید، بافهمید، بابصیرتید مخفى باشد. امروز مردم ما بحمدالله سطح فکرشان بالاست، ملت ما بلوغ فکرى دارد. شما جامعه‌ى مداح هم همین جور. شما می دانید مردم به چه چیزى احتیاج دارند. امروز مردم به دین، به اخلاق، به ایمان راسخ، به بصیرت، به شناخت دنیا، به شناخت آخرت احتیاج دارند.»22

 

«شعرى که می خوانید، شعر معرفت باشد، شعر آموزنده باشد؛ چه درباره‌ى مسائل روز مثل بعضى از شعرهائى که امروز بعضى از آقایان خواندند، که ناظر به حوادث روز جامعه بود؛ این خیلى باارزش است، آگاهى‌بخش است.» 23

 

هم چنین معظم له با اشاره به ضرورت بصیرت بخشی در مداحی می فرمایند: «یک بخش هم آگاهى‌ها و بصیرت‌بخشى‌هاى نسبت به مسائل زندگى است. البته من با این که در منبرهاى مداحى هى تعرض به این، بدگوئى به آن بشود، موافق نیستم  و اینها را دوست نمی دارم؛ اما بصیرت‌ بخشى خوب است، آگاهى پیدا کنند. امروز ملت ما بر اثر بصیرت است که توانسته است بایستد. ملت ما میداند علیه او چه توطئه‌هائى هست، چه کسانى توطئه می کنند، هدف از این توطئه‌ها چیست، از چه چیز ملت ایران ناراحتند؛ اینها را مردم ما میدانند.


یک برنامه‌ى مجلسىِ مداحى میتواند یک بخشى را به این اختصاص دهد. شعرش را پیدا کنید، جملاتش را انتخاب کنید. در یک لحظه‌ى مناسب، گاهى اوقات یک کلمه به قدر یک کتاب در دل ها اثر می گذارد. در دل ها اثر بگذارید. من مى‌بینم که خوشبختانه امروز جامعه‌ى مداحان انصافاً در این جهت خیلى پیش رفته‌اند.» 24


دقت یک مداح بصیر در سبک و اشعار ارائه شده می تواند مخاطب را در جهت صحیح کسب معارف اهل بیت(ع) هدایت نماید. متأسفانه بهره گیری از سبک های غیرمتعارف و محتوای هجو اشعار به بهانه جذب جوانان، به یکی از رایج ترین رویکردهای مداحی در سال های اخیر تبدیل شده است. ترویج اباحه گری و برگزاری مجالس لهو و لعب با صورت ظاهری هیأتی که در برخی از شهرهای کشور دیده می شود مخاطبین خصوصا جوانان را به روش های غلط در عزاداری وا میدارد که این خود نوعی ترویج سکولاریسم و گرفتن عقاید و روش های اصیل تعظیم شعائر مذهبی به شمار می رود.

 

مدیریت فرهنگی

عرصه مدیریت فرهنگی یکی از کلیدی ترین ارکان هیأت های عزاداری هستند که می توانند بر منبر و مداحی تاثیر مستقیم داشته باشند. تجریه نشان داده که تفکر مدیر فرهنگی هیأت در واقع همان راهبردی است که سخنران و مداح در برنامه ها دنبال می کنند. مدیری با تفکر سکولار عرصه را برای فعالیت بخش های دیگر بسته و اجازه طرح گفتمان اصیل عاشورا را نمی دهد. مدیر فرهنگی هیئات در واقع نقش تهیه کننده یک فیلم را بازی می کند که در صورت عدم پشتیبانی وی کارگردان فضایی برای بروز خلاقیت و نشان دادن مبانی فکری خود ندارد و مجبور است در مجرای نظر تهیه کننده حرکت کند.


تناقض آشکار در تفکر سکولاریسم

ادعای سکولاریسم این است که به دلیل خارج کردن ارزش های مطلق دینی از دایره سیاست قادر است اصول، قوانین و روابط موجود در اجتماع را بر پایه خرد و خردورزی(به جای اتکاء بر ارزش های آسمانی که در آنها جای بحث و چند و چون نیست) سامان دهد. نتیجه طبیعی چنین ادعائی این است که انسان ها به جای درگیر شدن در اختلافات و جنگ که ریشه در غیر قابل گفت و گو بودن مفاهیم دینی دارد می توانند با تکیه بر عقل و بحث و اقناع اختلافات میان خود را حل کنند و نهایتا صلح و آرامش جایگزین جنگ و خونریزی شود.


از نظر سکولارها اشکال ورود دین به محوطه سیاست این است که مذهبیون هیچ اعتقادی به بحث و گفت و گو ندارند چرا که مذهب از دید آنان محل گفت و گو و مذاکره نیست. این خصیصه، از دیدگاه سکولارها به سکولاریسم حالت جهان شمول می دهد به این معنی که تفکر سکولار بی طرف، قادر است در همه کشورها و جوامع جهان پیاده شود و انسان ها را به صلح و دوستی رهنمون شود.


سؤال این جاست که اگر این فرضیه را بپذیریم، کشته شدن میلیون ها انسان بی گناه در جنگ های جهانی اول و دوم توسط مخترعان و مروجان سکولاریسم چگونه قابل قبول خواهد بود؟ اگر وجه تعقل در رفتار سیاسی پیروان سکولاریسم در نظر گرفته شود جنایت های صورت گرفته در فلسطین اشغالی همچنین زندان های مخوف آمریکا چگونه قابل توجیه است؟ سؤال دیگر این که چرا مبلغان مکتب سکولاریسم که این تفکر را نجات بخش بشر می دانند، پاسخی قانع کننده برای فسادهای اقتصادی و اخلاقی و مشکلات بزرگ اجتماعی که دامن گیرشان شده ندارند؟
نتیجه این نوشتار در قالب سخنان حجت الاسلام و المسلمین میرباقری پیرامون نفوذ پنهان سکولاریسم در هیأت های عزاداری گنجانده شده است.


استاد سید محمدمهدی میرباقری(رئیس فرهنگستان علوم اسلامی) در اجتماع بزرگ شعرا، ذاکرین، خادمین و بانیان هیئات مذهبی تهران(آبان91) گفت: «یکی از آفت هایی که اخیرا در جلسات اهل بیت(ع) پیدا می شود این است که می گویند جلسات اهل بیت(ع) را سیاسی نکنید، این هم البته واکنشی در مقابل یک برخورد غلط است. این یک اشتباه بسیار بزرگی است، نگذارید آن سکولاریسم پنهان، جدایی دین از سیاست در هیات ها هم بیاید.


 اگر شما در تاریخ یک حادثه داشته باشید که سکولاریست های مسلمان نمی توانند توجیهش کنند، آن واقعه ی عاشورا است، چرا که برایشان قابل توجیه نیست.


عاشورا؛ سیاسی ترین فعل امامان معصوم(ع) در طول تاریخ است، در برابر دستگاه ظلم و جور ایستاده، بیعت نکرده و تا آخرین قطره خون مبارزه کرده است، این واقعه را نگذارید غیر سیاسی بشود. گاهی اوقات که مشکلات اجتماعی پیدا می شود و ما آن را احساس می کنیم، خودمان را کنار می کشیم؛ اگر از کل حکومت، دفاع نکنیم دچار خطا و اشتباه شده ایم. تا پرچم حق در دست ولی امر است ما باید پای این پرچم بایستیم و از آن دفاع کنیم، اگر اشتباهی هم اتفاق بیافتد ما باز هم بایستی وظیفه خودمان را انجام دهیم و نباید کنار بکشیم.


بنده این را هم عرض می‌کنم که پرچم اسلام رو به پیش است. انقلاب اسلامی تا کنون پیچ و خم های زیادی را پشت سر گذاشته است و شک نکنید که از این پیچ سخت و تاریخ ساز هم عبور خواهد کرد. بنده مکررا این مطلب را گفته ام، مارکسیست ها که یکی از دو قطب بزرگ تمدن نوین غربی هستند و آن زمان نیمی از دنیا را هم گرفته بودند تمام حرفشان این بود که ما طرفدار عدالت هستیم! شما اگر طرفدار ما هستید، طرفدار عدالت هستید و اگر مخالف ما هستید، مخالف عدالت هستید.


لذا می گفتند دین مخالف عدالت است؛ یا طرفدار دین باشید یا طرفدار عدالت، یا طرفدار خدا باشید یا طرفدار عدالت! و این نکته را هم میدانید که به وضوح می گفتند دین، افیون توده هاست. انقلاب اسلامی یکی از دو اردوگاهی که شکست داده است اینها هستند و حداقل هم چهل میلیون کشته دادند و در نهایت این ایدئولوژی تمام شد. این از برکت انقلاب اسلامی، شهدا و خون سیدالشهدا است که در همه هیئات تجلی پیدا کرده است، بعد از آن هم قطب های سرمایه داری است که رقیب سخت تر ما است و در اینباره حضرت امام می فرماید شیطان اکبر است.

بنده وقتی بر جایگاه منبر امام حسین قرار می گیریم با خودم می گویم این هایی که اینجا نشسته اند به احترام امام حسین(ع) آمده اند، نه به احترام بنده، این جماعت مهمان امام حسین(ع) هستند و بنده هم حتی اگر بخواهم یک نکته سیاسی را بیان کنم و مردم را هدایت کنم؛ که وظیفه خودم است، نباید به نحوی بیان کنم که مخاطبان گزیده شوند؛ مثلاً خشونتی در کلامم باشد. چون آنها مهمان امام حسین(ع) هستند، بنده حق ندارم آنها را اذیت کنم و احترام آنها باید حفظ شود.


این آفت بزرگی است که دارد تکرار می شود. در خیلی از هیأت های ما، حتی انقلابیون ما هم می گویند هیأت را سیاسی نکنید. بنده هم قبول دارم که به هیچ وجه نباید انقلاب به روزمرگی سیاسی مبتلا شود چرا که روزمرگی سیاسی بسیار بد است. اتفاقا خیلی از این جریاناتی که پیش آمده، واکنشی در مقابل روزمرگی های سیاسی است ولی اینکه شما هیئات را غیر سیاسی کنید کار بسیار خطرناکی است، چون این همان چیزی است که دشمن می خواهد؛ این همان سکولاریسم پنهانی است که در هیئات ما که کانون هدایت بر علیه جهت دستگاه باطل و استکبار بوده، دارد شکل می گیرد.


با پرهیز از خشونت در موضع گیری های سیاسی، اخلاق و لطافت را در مواضع خود لحاظ کنید. خشونت یعنی برخوردی که در آن غلظتی است که خدا و اهل بیت(ع) نمی پسندند، نه به آن چیزی که غربی ها به آن می گویند خشونت، چون آنها هر چیزی که نپسندند می گویند خشونت و هر چیزی که بپسندند می گویند. مراقب باشید با سیاست صحیحی که ایجاد بصیرت اجتماعی، شناساندن تمدن غرب و فتنه تمدن غرب است که مکرر گفته ام بزرگترین دشمن اسلام در حال حاضر جلوه های سکولاریسم است، مقابله نکنید.

 

شناساندن خط درگیری عاشورا، فراموش نشود

اگر سلفی ها و وهابی ها دارند این کار را دنبال می کنند، آنها هستند که دارند اینها را سامان دهی می کنند. مواظب باشید ایجاد بصیرت و روشن گری در جلسات اهل بیت(ع) برای شناساندن خط درگیری عاشورا، فراموش نشود. البته الان قصه عاشورا به کجا کشیده است، بنده نمی گویم شمر، شمر 1400 سال قبل بود، نه اتفاقا شمر، همان شمر تاریخ است که این ها پرچمداران کفر در تاریخ هستند. هیچ وقت لعن کردن شمر ترک نمی شود یعنی شما نمی توانید در زیارت عاشورا شمر را بردارید و به جای آن اوباما را بگذارید؛ شمر، شمر است چون آنها دشمنان تاریخی اهل بیت(ع) هستند که در تاریخ هم باید درجشان کرد.


یک سؤال پیش می آید که قصه امام حسین(ع) امروز چیست؟ آیا جنگ امام حسین(ع) تمام شده است؟ آیا طبل جنگ امام حسین(ع) خاموش شده است؟ یا اینکه جنگی که امام حسین(ع) شروع کرده است تا رجعت ادامه دارد. طبق روایات خودشان در رجعت می آیند، به اتمام و کمال می رسانند. خب اگر جنگ ادامه دارد، اردوگاه امام حسین(ع) کجاست؟ اردوگاه یزید کجاست؟ اردوگاه سقیفه کجاست؟ اردوگاه امیرالمومنین(ع) کجاست؟ اردوگاه بنی امیه کجاست؟ اردوگاه آل ابیطالب کجاست؟


هیئات باید نقطه روشنگری و بصیرت برای جبهه‌ اهل هیأت باشد

باید اینها را معین کنیم، نمی شود هیأت اینها را نداشته باشد، هیأتی که نتواند صف آرایی امروز امیر المومنین(ع) و ثقیفه، صف آرایی امروز سیدالشهدا(ع) و بنی امیه را نشان دهد؛ این هیأت در ماموریت خودش بسیار کوتاه آمده است. بنابراین این مشکلات، کاستی ها و فشار ها موجب نشود که شما از این جریان دست بردارید.


هیئات باید نقطه ی روشنگری و بصیرت برای جبهه‌ی اهل هیأت باشد و آن صف آرایی امروز حق و باطل را به وضوح نشان دهند. البته خیلی هم بنده معتقد نیستم در مسائل خرد وارد شوید. ولی آن صف آرایی کلان که یک طرف یک پرچمی است در دست ولی حق و در طرف دیگر جریان تمدن تاریخی است را باید به نمایش بگذارید و همچنین جریان هایی که در دنیا ایجاد می کنند مثل سکولاریست های دنیای اسلام که آمریکایی ها دارند آنها را به نخ می کشند و ازشان یک تسبیح درست می کنند مثل اردوغان، مرسی و بقیه شان، این یک جریان در دنیاست. یک جریان هم دارند سلفی گری را فعال می کنند مثل فتنه ای که در سوریه راه انداخته اند.


اینها باید در هیئات، در دهه محرم گفته شود، تا این بصیرت ها و تبیین این صفوف و مرزبندی های حق از باطل نباشد و نتوانیم انگیزه های عاشورایی را به بصیرت تبدیل کنیم و بعد از بصیرت به موضع گیری در دنیای امروز؛ ماموریت هیئات خودمان را انجام نداده ایم».

 

1- کتاب سودای سکولاریسم/سید یار جبرائیلی
2- همان
3- همان
4- (ماهنامه آفتاب، سال دوم، شماره 14، فروردین 1381، ص‏75 - 77)
5-  سخنرانی‎ استاد رحیم پور ازغدی تحت عنوان " آنچه نگفتند" از موسسه فرهنگی طرحی برای فردا
6- (تاریخ طبرى، جلد5، ص‏368)
7- (تاریخ طبرى، جلد5، ص‏372)
8- (تاریخ طبرى، ج‏3، ص‏280، موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص‏316.)
9- (موسوعه کلمات الامام الحسین (ع)، ص 336.)
10- پیوند دین و سیاست در گفتمان عاشورا /نشریه حکومت اسلامی شماره25
11- (قیام عاشورا، در کلام و پیام امام خمینى، ص‏39.)
12- (قیام عاشورا، در کلام و پیام امام خمینى ص‏40 و 50 و 58 - 60.)
13- (صحیفه امام، ج‏13، ص: 327)
14- (قیام عاشورا، در کلام و پیام امام خمینى ص‏74.)
15- (صحیفه امام، ج‏15، ص: 331)
16- (صحیفه امام، ج‏16، ص: 343)
17- (صحیفه امام، ج‏16، ص: 346)
18- (صحیفه امام، ج‏17، ص: 58)
19- (صحیفه امام، ج‏21، ص: 400)
20- بیانات رهبر معظم انقلاب 1384/11/05
21- بیانات رهبر معظم انقلاب 1372/03/26
22- بیانات رهبر معظم انقلاب 23/2/91
23- بیانات رهبر معظم انقلاب 1389/03/13
24- بیانات رهبر معظم انقلاب 1390/03/03

 

محمد حسین کشکولی/902/701/ر

ارسال نظرات