۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۰۸:۴۹
کد خبر: ۱۶۶۶۲۳
به مناسبت شهادت امام دهم؛

پاسخهای امام هادی به شبهات یحیی بن اکثم

خبرگزاری رسا - اگر همه درختان دنیا قلم شوند و هفت دریاى دیگر به یارى دریا بیایند و زمین تمام چشمه‏هاى خود را بیرون ریزد، پیش از آنکه نگارش کلمات خداوند پایان پذیرد، همه دریاها تمام می‌شوند و ائمه علیهم‌السلام، آن کلمات خداوند هستند که پایان نمی‌پذیرند.
ويژه‌نامه شهادت امام هادي(ع)
 کلام معصومین علیهم‌السلام دارای نورانیت و روشن‌گری می‌باشد و سبب هدایت و بصیرت قلب‌های سلیم می‌گردد. اطاعت از اوامر ایشان، رشد را به همراه دارد. هم‌چنان‌که در زیارت شریفه جامعه کبیره آمده است: "کلامُکُم نورٌ و اَمْرُکُم رُشْدٌ"؛ از این‌رو تبیین بیانات این بزرگواران از اهمیت خاصی برخوردار است. در این نوشته مختصر به گوشه‌ای از فرمایشات امام هدایت، حضرت امام علی النقی علیه‌السلام اشاره می‌شود. این بیانات، پاسخ‌هایی از امام هادی علیه‌السلام در جواب نامه‌ای از یحیی بن اکثم است که قاضی‌القضات خلافت عباسی بود و داستان مناظره‌اش با امام جواد علیه‌السلام مشهور است. با توجه به این‌که سؤالات مطرح شده و پاسخ‌های‌ امام علیه‌السلام در بر گیرنده مطالب جالب و متنوّعی می‌باشد و بعضی از آنها شبهاتی است که امروزه هم مطرح می‌شود، نقل این روایت می‌تواند روشن‌گری خوبی داشته باشد و بیش از پیش سبب آشنایی با معارف ائمه طاهرین علیهم‌السلام گردد.
 
 
متن روایت
 
موسی بن محمد(معروف به مبرقع، برادر امام هادی علیه‌السلام که قبر شریفش در قم می‌باشد) می‌گوید: در سرای عمومی، یحیی بن اکثم را دیدم و سؤالاتی از من پرسید. من نزد برادرم على بن محمّد علیهما‌السّلام آمدم و میان من و ایشان گفت و شنودهایى انجام پذیرفت که به من پندهایى داد و مرا نسبت به اطاعتش بصیر و آگاه کرد. به ایشان عرض کردم: فدایت گردم! ابن اکثم نامه‏اى به من داده و از من سؤالاتى کرده و درخواست نموده پاسخش را بدهم. امام هادى علیه‌السلام تبسّمى کرد و سپس فرمود: آیا تو نیز پاسخش را دادى؟ گفتم: نه [پاسخ آنها را] نمى‏دانستم. امام هادى علیه‌السلام فرمود: آن سؤالات چیست؟ گفتم: در آن نامه این سؤالات را مطرح کرده است:
 
 
سؤالات یحیی بن اکثم
 
1- درباره فرمایش خداوند متعال که: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ‏؛ کسى که نزد او "علم کتاب" بود، گفت: من آن را پیش از آن‌که چشمت را بر هم زنى برایت مى‏آورم». [سوره نمل/آیه 40]
[ابن اکثم سؤال کرده که‏] آیا سلیمان، پیامبر خدا، به دانش آصف [که "علم کتاب" داشت‏] نیازمند بود؟
2- درباره فرمایش خداوند متعال که: «وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً؛ و پدر و مادرش را بر تخت نشانید و همه آنان پیش او به سجده افتادند». [سوره یوسف/ آیه 100]
آیا یعقوب و فرزندانش که پیامبر بودند براى یوسف سجده کردند؟
3- درباره این فرمایش خداوند متعال که: «فَإِنْ کُنْتَ فِی شَکٍّ مِمَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ فَسْئَلِ الَّذِینَ یَقْرَؤُنَ الْکِتابَ؛ اگر از آن‌چه به سوى تو نازل کردیم در تردیدى، از کسانى که پیش از تو کتاب آسمانى مى‏خواندند بپرس». [سوره یونس/ آیه 94]
مخاطب این آیه کیست؟ اگر خود پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله است، پس او در شک بوده و اگر دیگرى است، قرآن بر چه کسى نازل شده بود؟!
4- درمورد این فرمایش خداوند متعال که: «وَ لَوْ أَنَّ ما فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلامٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ اللَّهِ؛ و اگر آن‌چه درخت در زمین است قلم باشد و هفت دریا به کمک دریا بیایند [مرکّب شوند]، سخنان خدا پایان نمی‌پذیرد». [سوره لقمان/آیه 27]
این دریاها کدامند و کجایند؟
5- در باره این فرمایش خداوند متعال که: «وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ؛ و در آن‌جا آن‌چه دل‌ها آن را بخواهند و دیدگان را خوش آید، هست». [سوره زخرف/ آیه 71]
  آدم علیه‌السلام خواست گندم بخورد و آن را خورد، پس چرا توبیخ شد؟
6- درباره این فرمایش خداوند متعال که: «أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْراناً وَ إِناثا؛ یا به آنان هم پسر و هم دختر تزویج می‌کند». [سوره شورى/آیه 50]
پس چگونه است که خداوند مردان را به بندگانش تزویج مى‏کند، در حالى که گروهى که چنین عملى انجام دادند مجازات کرده است؟
7 - درباره شهادت دادن یک زن که به تنهایى جایز است، با این‌که خداوند فرموده: «وَ أَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِنْکُمْ‏؛ و دو تن مرد عادل را از میان خود گواه گیرید». [سوره طلاق/ آیه 2]
8- درباره خنثى(کسى که مرد یا زن بودنش مشخص نیست‏) و فرمایش على علیه‌السلام در این خصوص که: «به نشانه عضوى که ادرار مى‏کند ارث مى‏برد»، چه کسى موقع ادرار کردن به او نگاه ‏کند؟ اگر مردان نگاه کنند، چه بسا او زن باشد و اگر زنان نگاه نمایند، چه بسا او مرد باشد و این نگاه کردن‌ها هر دو حرام است و گواهى خود خنثى نیز به خاطر جلب نفع براى خود، پذیرفته نمى‏شود؟
 9- مردى، بر سر گله گوسفندى آمده و دیده است چوپان با گوسفندى نزدیکى مى‏کند و چون چشم چوپان به صاحب گله مى‏افتد، آن گوسفند را رها مى‏سازد و گوسفند به میان گلّه مى‏رود، چگونه این گوسفند ذبح شود و آیا خوردن گوشت آن جایز است یا نه؟
10- چرا قرائت [حمد و سوره‏] نماز صبح باید با صداى بلند خوانده شود، در حالى‌که نماز صبح از نمازهاى روز است و نمازهاى شب باید به صداى بلند باشد؟
 11- و درباره این سخن على علیه‌السلام به ابن جرموز(قاتل زبیر) که فرمود: قاتل ابن صفیّه(زبیر) را به دوزخ بشارت ده! با این‌که امام بود، [ولى در بصره‏] ابن جرموز را نکشت؟
12- و به من بگو، چگونه على علیه‌السلام در صفین، دشمنان را کشت و فرمود: در حال هجوم و فرار آنان را بکشند و مجروحان را نیز تماما کشت؛ حال آن‌که در جنگ جمل حکمش از این قرار بود که نه خود، فرارى و مجروحی را کشت و نه به کسى چنین حکمى داد که فرارى و مجروحی را بکشد و فرمود: هر که به خانه خود رود در امان است و هر که سلاحش را بر زمین گذارد در امان است! چرا چنین کرد؟ پس اگر حکم اوّل درست است، حکم دومى نادرست می‌باشد!
13- و به من بگو، آیا مردى که به همجنس بازى(لواط) خود اقرار نماید، حدّ بر او جارى مى‏شود یا نه؟
 
 
پاسخ‌های امام علیه‌السلام
 
امام هادى علیه السّلام فرمود: به او بنویس. عرض کردم: چه بنویسم؟ فرمود: بنویس:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏؛ نامه تو، که خداوند تو را به راه حقّ هدایت فرماید، به من رسید و هدف تو از این سؤالات آزمایش کردن و رنجانیدن ما بوده تا اگر پاسخ ما نارسا باشد، راهى براى عیب‌جویى از ما به دست آورى! خدا تو را بر اساس نیّتى که دارى سزا دهد! ما به سؤالات تو به تفصیل پاسخ گفته‏ایم، اینک خوب گوش بده و فهم و درک خود را براى دریافت آن آماده کن و بدان، دل بسپار که حجّت بر تو تمام است. و السّلام.
1- در باره این فرمایش خدا که: «کسى که نزد او "علم کتاب" بود...» او آصف بن برخیا بود و سلیمان علیه السلام از شناخت آن‌چه آصف مى‏شناخت ناتوان نبود؛ ولى سلیمان علیه‌السلام با این کارش مى‏خواست به امّت خود از جن و انس بفهماند که آصف بعد از او حجّت [خدا] است و دانش او از نوع همان علم سلیمان علیه‌السلام مى‏باشد که به امر الهى نزد آصف به امانت گذارده بود و آن را به او فهمانده بود تا در امامت و راهنمایى او اختلافى نباشد؛ چنان که به خود سلیمان نیز در زمان زندگانى داود علیه‌السلام فهمانده شده بود تا نبوّت او معرفى شود و حجّت بر خلق تمام شده باشد.
2- امّا سجده یعقوب علیه‌السلام و فرزندانش، براى اطاعت خدا و ابراز محبّت به یوسف علیه‌السلام بود؛ همان طور که سجده فرشتگان بر آدم علیه‌السلام براى خود آدم نبود؛ بلکه به طور یقین، آن سجده براى اطاعت خدا و ابراز محبّت به آدم علیه‌السلام بود و سجده یعقوب علیه‌السلام و فرزندانش با همراهى یوسف علیه‌السلام به شکرانه رفع پراکندگى آنان و دوباره دور هم جمع شدن بود. آیا نمى‏بینى که [یوسف علیه‌السلام‏] در آن هنگام به عنوان شکر و سپاس چنین گفت: «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیث‏؛ پروردگارا، تو به من دولت دادى و از تعبیر خواب‌ها به من آموختى...؟!» [سوره یوسف/آیه 102]
3- امّا درباره این فرمایش خداوند متعال که: «و اگر از آن‌چه به سوى تو نازل کردیم در تردیدى، از کسانى که پیش از تو کتاب آسمانى مى‏خواندند بپرس». مخاطب، همان پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله است که البتّه خودش درباره آن‌چه بر او نازل مى‏شد تردیدى نداشت؛ ولى نادانان مى‏گفتند: چگونه است که خدا پیامبرى از فرشتگان مبعوث نکرده؟ و چرا پیامبر خدا مثل ما به خوردن و نوشیدن و بازار رفتن نیاز دارد و هیچ فرقى بین ما و او نیست؟ پس خداوند به پیامبرش وحى فرستاد -در حضور این نادانان- «از کسانى که کتاب مى‏خوانند بپرس» که آیا خداوند پیش از تو پیامبرى مبعوث کرده است؟ جز این‌که او نیز غذا مى‏خورده و به بازار مى‏رفته و تو هم نظیر آنان هستی و این‌که فرمود: «اگر تو در تردیدى...» البته او خود هیچ شک و تردیدى نداشته است؛ ولى براى رعایت انصاف در گفتار، چنین فرموده است، همان‌طور که فرموده: «تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ‏؛ بیایید پسرانمان و پسرانتان، زنانمان و زنانتان، خویشانمان و خویشانتان را فراخوانیم، سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم». [سوره آل عمران/آیه 61]  و اگر مى‏گفت: لعنت خدا را بر شما قرار دهیم، آن‌ها پیشنهاد مباهله را قبول نمى‏کردند! با آن‌که خدا مى‏دانست که پیامبرش همه پیام‌هاى او را ابلاغ مى‏کند و از دروغگویان نیست و هم‌چنین پیامبر صوات الله علیه و آله خودش نیز مى‏دانست که در آن‌چه مى‏گوید راستگو است؛ ولى دوست داشت که منصفانه باشد.
4- امّا درباره فرمایش خداوند متعال که: «و اگر آن‌چه درخت در زمین است قلم باشد و هفت دریاى دیگر به یارى دریا بیایند، سخنان خدا پایان نمی‌پذیرد!» به طور یقین چنین است؛ اگر همه درختان دنیا قلم شوند و هفت دریا به یاری دریا بیایند و زمین تمام چشمه‏هاى خود را بیرون ریزد، پیش از آن‌که نگارش کلمات خداوند پایان پذیرد، همه دریاها تمام می‌شوند! آن دریاها عبارتند از: چشمه "گوگرد"، چشمه "نمر"، چشمه "برهوت"، چشمه "طبریّه" و آب گرم "ماسبذان"، آب گرم آفریقا که به "لسنان" معروف است و چشمه "بحرون" و ماییم آن کلمات خدا که پایان نمی‌پذیرد و فضایل ما درک نمی‌شود.
5- امّا بهشت، در آن، انواع خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها و سرگرمی‌ها وجود دارد که دل، خواهان آن‌ها باشد و دیده را خوش آید و خداوند نیز همه آن‌ها را بر آدم علیه‌السلام روا داشته بود و آن درختى که آدم علیه‌السلام و همسرش را از آن منع کرده بود، درخت حسد بود که با آن دو قرار گذاشته بود تا به هیچ یک از آفریدگانش که خدا او را از فضیلتى برخوردار ساخته، به دیده حسد ننگرند و آدم آن را فراموش کرد و به دیده حسد نگریست و تصمیمى در خود نیافت.
6- امّا درباره این فرمایش خداوند متعال که: «یا به آنان هم پسر و هم دختر تزویج نماید»، یعنى براى او پسر و دختر با هم متولّد سازد، چون به هر دوتایى که با هم باشند، زوج اطلاق مى‏شود و هر یک از آن دو زوج دیگرى است. معاذ اللَّه! که مقصود خداوند جلیل همان چیزى باشد که تو با برداشت غلط، خود را بدان فریفتى و مى‏خواهى براى ارتکاب گناه [همجنس بازى‏] خود رخصت‏جویى. «وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً. یُضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ یَخْلُدْ فِیهِ مُهاناً؛ و هر کس چنین کند سزایش را دریافت خواهد کرد. براى او در روز قیامت عذاب دو چندان مى‏شود و پیوسته در آن خوار مى‏ماند»؛ [سوره فرقان/آیه 68 و 69] البته اگر توبه نکند.
7- امّا شهادت دادن زن که به تنهایى جایز است، درباره "قابله و ماما" است که در صورت رضایت، پذیرفته می‌شود و اگر رضایت نباشد دستِ کم باید دو زن شهادت دهند که در این‌جا به خاطر ضرورت، دو زن به جاى یک مرد پذیرفته مى‏باشد؛ زیرا مرد در این مورد خاص نمى‏تواند کار زن را انجام دهد و اگر زن تنها باشد، شهادت او را با سوگندش قبول مى‏کنند.
8- امّا گفته على علیه‌السلام در باره آزمایش خنثى، همان طور است که فرموده؛ گروهى عادل هر کدام آینه‏اى به دست می‌گیرند و آن خنثى پشت سر آنان عریان مى‏شود و آن گروه بر اساس تصویری که از او در آینه منعکس شده حکم را تعیین مى‏کنند.
9- امّا مردى که چوپانى را مشاهده کرده که به گوسفندى تجاوز نموده، اگر آن گوسفند را توانست شناسایى کند، ذبحش کند و آن را بسوزاند و اگر نتوانست شناسایى نماید، آن گله را دو قسمت کند و میان آن دو قسمت قرعه بکشد، چون قرعه به نام یکى از آن دو افتاد، قسمت دیگر رهایى می‌یابد، سپس قسمت باقى مانده را دو دسته نماید و میان آن دو نیز قرعه کشد و همین طور قرعه کشى را ادامه بدهد تا این‌که فقط دو گوسفند بماند؛ در این هنگام بین آن دو قرعه بکشد و قرعه به نام هر کدام درآمد، آن را ذبح کند و بسوزاند و بقیّه گله رهایى می‌یابند.
10- امّا قرائت [حمد و سوره‏] با صداى بلند در نماز صبح، به این دلیل است که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله آن را در تاریکى شب [اول وقت نماز صبح‏] مى‏خواندند و قرائتش از نمازهاى شبانه به شمار آمده است.
11- امّا درباره سخن على علیه السّلام که فرمود: "قاتل ابن صفیّه را به دوزخ بشارت ده" بر اساس فرمایش پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله بوده است و ابن جرموز(قاتل زبیر) جزء خوارج بود که در جنگ نهروان خروج کردند. برای همین، على علیه‌السلام او را در بصره نکشت؛ چون مى‏دانست او در شورش فتنه انگیز خوارج در نهروان کشته خواهد شد.
12- اما این‌که گفتى: على علیه‌السلام اهل صفّین را چه در حال هجوم و چه در حال فرارشان مى‏کشت و اجازه داد مجروحان را نیز بکشند، ولى در جنگ جمل، فرارى را تعقیب نمى‏کرد و اجازه کشتن مجروحان را نمى‏داد و هر کس اسلحه خود را بر زمین مى‏نهاد در امان بود و هر کس درون خانه خود مى‏رفت باز در امان بود؛ [در پاسخ باید گفت‏] این حکم از آن جهت بود که رهبر و فرمانده اهل جمل کشته شده بود و پشتیبانى نداشتند که به سوی آن باز گردند [و طبق دستور او جنگ را ادامه دهند] و در واقع مردم بدون آن‌که قصد ادامه جنگ را داشته باشند، یا مخالفتى ورزند و یا اختلافى ایجاد نمایند، به خانه‏هایشان بازگشتند و همین قدر راضى بودند که شمشیر از آنها برداشته شود. [در این شرایط حکمِ] برداشتن شمشیر از آنان برای خوددارى از آزارشان بود؛ زیرا آنها هیچ گونه کمکى براى ادامه جنگ درخواست نکردند، ولى اهل صفّین به وسیله یک ستاد آماده و رهبرى که براى آنها سلاح و زره و نیزه و شمشیر مهیّا مى‏کرد، پشتیبانى مى‏شدند و مالى فراوان به آنها مى‏بخشید و از آنها پذیرایى مى‏نمود و از بیمارانشان عیادت به عمل مى‏آورد و استخوان شکسته آنان را شکسته‏بندى مى‏کرد و مجروحان را درمان مى‏نمود و مرکب سوارى در اختیار پیادگانشان مى‏گذاشت و لباس براى برهنگانشان مى‏داد و آنها را دوباره به جنگ و کشتار برمى‏گردانید. پس بین این دو واقعه مساوات در حکم برقرار نیست؛ چون على علیه السلام عارف به حکم جنگ‏ با اهل توحید بود؛ لکن، این را براى ایشان توضیح مى‏داد و هر که آن را نمى‏پذیرفت کشته مى‏شد یا این‌که باید توبه مى‏کرد تا کشته نشود.
13- امّا آن مردى که به  لواط  اقرار کرده و بیّنه بر او اقامه نشده، بلکه داوطلبانه اقرار نموده، امام مى‏تواند هم از جانب خدا او را کیفر دهد و هم مى‏تواند از جانب خدا بر او منّت نهد و عفوش نماید.
آیا این فرمایش خدا را نشنیده‏اى که: «هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِکْ بِغَیْرِ حِسابٍ؛ این بخشش ماست، آن را بى‏حساب ببخش یا نگاهدار!»[سوره ص/ آیه 39]                                   
ما تو را از همه چیزهایى که سؤال نموده بودى آگاه ساختیم؛ پس آن را بدان.
 
 
تحف العقول/ابن شعبه حرّانی/انتشارات جامعه مدرسین/1363ش/ص476 الی481
 
/999/702/ر
ارسال نظرات