۰۲ تير ۱۳۹۲ - ۱۶:۲۴
کد خبر: ۱۷۳۱۶۹
معاون پژوهش مرکز تخصصی مهدویت:

شرایط ظهور با توسعه و تعمیق معرفت دینی مهیا می‌شود

خبرگزاری رسا ـ معاون پژوهش مرکز تخصصی مهدویت با بیان این‌که شرایط ظهور امام مهدی‌(ع) با توسعه و تعمیق معرفت دینی مهیا می‌شود، از مبلغان توانمند خواست تا به روش‌های مختلف، فضای مهدویت را در کشورهای دیگر پررنگ‌تر کرده و ظرفیت مردم را برای پذیرش ایشان بالا ببرند.
مهدي يوسفيان

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، اندیشه پیروزی نهایی نیروی حق و عدالت بر باطل و ستم و برپایی تمام ارزش‌های انسانی به دست مبارک «مهدی» اندیشه‌ای است که همه گروه‌های مسلمان‏، آن را باور دارند؛ زیرا ریشه در قرآن کریم دارد؛ قرآن کریم برای معرفی شخصیت‌های الهی از سه راه وارد می‌شود و در هر مورد طبق مصالحی، از شیوه خاصی پیروی می‌کند؛ گاهی معرفی با اسم، گاهی معرفی با عدد و گاهی نیز معرفی با صفت.

 

اما چرا نام مهدی‌(ع) در قرآن نیامده است؟ آیا اگر نام او می­آمد، باور مردم به او عمیق‌تر نمی­شد؟ حجت‌الاسلام مهدی یوسفیان، معاون پژوهش مرکز تخصصی مهدویت در پاسخ به این سؤال معتقد است اگر نام حضرت حجت(ع) در قرآن نیست، اما صفات و خصوصیات حکومت او در قرآن وارد شده است.

 

این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم؛

 

ـ قرآن کریم برای معرفی افراد از چه روش‌هایی استفاده کرده است؟ آیا کلیات افراد را بیان می‌کند و یا به خصوصیات آنها هم می‌پردازد؟

 

قرآن برای معرفی شخصیت‌ها به مقتضیات حکمت و بلاغت، از سه راه معرفی با اسم، معرفی با عدد و معرفی با صفت و ویژگی استفاده کرده است. نخستین راه این است که شخصیت مورد نظر را با اسم معرفی و مطرح می‌کند؛ مانند: «وَ ما مُحَمّدٌ اِلّا رَسُولُ قَدْ خَلَتْ مَنْ قَبْلِهِ الرُّسُل» و «و مٌبَشِّراً بِرَسولٍ یَأتی مِنْ بَعْدِی اِسْمهُ أحْمَد».

 

شیوه دوم، معرفی با عدد و تعداد است که قرآن نقبای بنی‌اسرائیل را این‌گونه معرفی می‌کند: «وَ بَعَثْنا مِنْهُمْ اَثنَیْ عَشَرَ نَقِیباً؛ و از ایشان دوازده نقیب مبعوث کردیم»و همچنین گروهی را که موسی‌(ع) برگزید تا به کوه طور ببرد، با عدد معرفی کرده است: «وَ اخْتارَ مُوسی قُومَهُ سَبْعِینَ رَجلاً؛ و حضرت موسی از میان قومش هفتاد نفر را برگزید».

 

شیوه سوم معرفی با صفات و ویژگی است؛ پیامبر اکرم‌(ص) را به این شیوه معرفی کرده است: «اَلَّذینَ یَتَبَّعونَ الرَّسولَ النّبیَّ الاُمیّ... یَأمُرُهُمْ بِالمَعْروُفِ وَ یَنْهاهم عَنِ المُنکَرِ وَ یَحِلَّ الطیّباتِ وَ یُحَرُّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ؛ کسانی که از پیامبر تبعیت می‌کنند... که پیامبر ایشان را به کارهای پسندیده دستور می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند باز می‌دارد و بر ایشان امور پاکیزه را حلال و بر ایشان امور ناپسند را حرام کرده است»

 

قرآن کریم از یک طرف برخی مباحث کلی را در ظاهر دارد مانند بحث توحید و نبوت و از طرفی برخی از مباحث بسیار جزئی را هم در ظاهر می‌آورد مانند این‌که یک فرزند در چه شرایطی می‌توان وارد اتاق پدر و مادر شود و در چه شرایطی باید اجازه بگیرد و از طرفی برخی مباحث کلان دینی را مطرح نمی‌کند، چنانچه اصل نماز را مطرح می‌کند، اما دریاره کیفیت و چگونگی آن هیچ اشاره‌ای نمی‌کند.

 

پس می‌توان این‌طور نتیجه گرفت که شیوه تبیین معارف در قرآن کریم یک شیوه خاصی است و همین شیوه خاص سبب اعجاز قرآن از یک سو و از سوی دیگر سبب ماندگاری آن شده است؛ قرآنی که هر زمانی متناسب با آن زمان تازگی داشته و نیازهای مردم را برطرف می‌کند.

 

قرآن یک کتاب معرفتی بوده که با کتاب‌های معرفتی و علمی دیگر متفاوت است، پس امکان ندارد به بحث مهدویت اشاره نکند؛ از آنجا که بحث مهدویت صحبت از موعود است و همه ادیان درباره موعود صحبت کرده‌اند، قرآن هم درباره این موضوع مباحثی را مطرح کرده است، چنانچه خداوند متعال در آیه 38 سوره انعام می‌فرماید «ما در این قرآن از بیان هیچ چیزی کوتاهی نکردیم».

 

ـ آیا قرآن کریم به بحث موعود، آخرالزمان و مهدویت اشاره کرده است و نامی از امام مهدی(عج) به عنوان منجی بشریت برده است؟

 

قرآن کریم حتما به «مهدویت» که یک بحث مهم و مربوط به آینده جهان است اشاره دارد، اما باید دید که اشاره قرآن به بحث موعود، آخرالزمان و مهدویت یا دوران پایانی جهان چگونه است. باید حواسمان باشد در این کتاب الهی یک سری از معارف در ظاهر مطرح می‌شود، یعنی وقتی آیه‌ای را می‌خوانیم با پیام‌های قرآن آشنا می‌شویم و یک سری به عنوان بطن قرآن یاد می‌شود.

 

می‌توان گفت جدای از روایات متعدد که حتی در اهل سنت هم به آنها اشاره شده است، در سوره واقعه هم تصریح شده که هرکسی به باطن قرآن نمی‌رسد مگر انسان‌های مطهر؛ پس اگر بخواهیم به بحث مهدویت در قرآن بپردازیم، باید هم به پیام‌های ظاهری قرآن و هم پیام‌های باطنی و لایه‌های درونی آن که در اختیار اهل بیت‌(ع) است و در اختیار ما گذاشته‌اند، توجه کنیم.

 

در قرآن کریم نامی از حضرت مهدی‌(ع) نیامده، کما این‌که نام هیچ یک از ائمه و بسیاری از انبیای الهی نیز در آن مطرح نشده است، در حالی که از انسان‌های پست و پلیدی مانند «ابولهب» نام می‌برد؛ این نکته بیانگر آن است که خداوند در قرآن کریم به دنبال معرفی به اسم تنها نیست. اگر جایی اسم ضرورت داشته باشد، چه صاحب اسم مانند انبیا مثبت و یا مانند ابولهب، منفی باشند، آن اسم تصریح می‌شود و اگر در جایی صلاح نباشد، اسم آن شخص برده نمی‌شود چه مثبت باشد مثل بسیاری از انبیا و چه منفی مثل بسیاری از انسان‌های ناپاک.

 

برای پاسخ دقیق‌تر به این سؤال باید توجه داشت که روش قرآن تنها معرفی با اسم نیست، نام هیچ یک از ائمه در قرآن نیامده، جعل اسم آسان است اما ایجاد یک صفت سخت است، برای جلوگیری از تحریف قرآن و برای اهل دشمنی، آمدن اسم هم سودی ندارد و برای اهل پیروی را صفت نیز کافی است؛ بنابراین در قرآن کریم اسم نیامده است اما بسیاری از افراد در قالب ویژگی‌هایی معرفی شده‌اند که مهم‌ترین آنها شخصیت اول صدر اسلام، امام علی‌(ع) است.

 

در قرآن کریم نامی از امام علی‌(ع) برده نشده است، اما به برخی ویژگی‌های وجود مقدس آن حضرت اشاره شده است مانند آیه 55 سوره مائده که می‌فرماید «اِنَّما وَلیُکُمُ اللهُ وَ رَسُولُه وَ الَّذینَ آمَنوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصّلاةِ وُ یؤتُونَ الزَّکاةِ وَ هُمْ راکِعون؛ صاحب امر شما خدا و رسول او و کسانی‌اند که ایمان دارند و نماز را به پا می‌دارند و زکات می‌پردازند در حالی که در رکوع می‌باشند

 

پس روشن می‌شود که تنها راه معرفی، ذکر نام امام مهدی(عج) نیست و حضرت از راه‌های دیگری (صفات) معرفی شده است و قرآن به شکل‌های مختلف به وجود آن حضرت و حکومت جهانی او اشاره دارد. در ظاهر قرآن آیات متعددی داریم که به دوران ظهور و حکومت زیبا و طلایی ایشان اشاره می‌کند که خوانندگان عزیز را به کتاب ارزشمند «معجم احادیث امام مهدی‌(عج)» ارجاع می‌دهم که در جلد پنجم آن در چاپ قدیم و جلد هفتم در چاپ جدید بیش از 270 آیه مربوط به امام مهدی‌(ع) ذکر شده است.

 

ـ با توجه به این‌که نام پیامبر اکرم‌(ص) در تورات ذکر شده است، اما ‌چرا نام مهدی(عج) به صراحت در قرآن نیامده تا جلوی انکار خیلی‌ها گرفته شود؟ آیا اگر نام مهدی(ع) ذکر می‌شد، مردم آن را بهتر و راحت‌تر نمی‌پذیرفتند؟

 

به این سؤال باید براساس تفکر خودمان پاسخ دهیم و از روایات نمی‌توان استفاده کرد، چراکه در این‌ مورد در روایات چیزی نیامده است. می‌توان گفت احتمال این‌که بخواهند در قرآن دست ببرند هست، پس باید حواسمان باشد قرآن کتاب هدایت است که باید از تحریف مصون باشد و برای همه انسان‌ها تا آخر دنیا باقی بماند. از این‌رو خداوند از روش‌های گوناگونی برای حفظ این کتاب از تحریف استفاده می‌کند.

 

یکی از روش‌های حفظ قرآن از تحریف، جابه‌جایی آیات است. برخی آیات در زمان‌های مختلف نازل شده‌اند، اما به دستور خداوند در جاهای خاصی قرار گرفته‌اند تا انگیزه‌ای برای تحریف آن‌ها باقی نماند.

 

یکی از دیگر روش های حفظ قرآن، استفاده از کلمات به جای اسامی است که داعیه و انگیزه‌ تحریف آن از سوی گروه‌هایی مانند خوارج که دشمن اهل بیت‌(ع) بودند، از بین برود؛ بنابراین اگر یک احتمال تحریف کلمه داده شود، دیگر از آن به عنوان سند قطعی در آینده نمی‌توان استفاده کرد و ممکن است به هر آیه‌ای که نگاه کنیم، این احتمال را در تحریف آن بدهیم و حساسیت افراد نسبت به آن برانگیخته شود، لذا خداوند متعال در قرآن از اسامی استفاده نمی‌کند و به جای آن به صفات می‌پردازد تا با بررسی صفت، به نام آن فرد خاص پی ببریم.

 

خداوند متعال برای این‌که به مردم این احساس دست ندهد که به تنهایی می‌توانند از قرآن کریم استفاده کنند و دیگر نیازی به پیامبر اکرم‌(ص) و ائمه اطهار(ع) در تبیین معارف قرآن ندارند، از نام افراد استفاده نمی‌کند؛ بنابراین افراد نباید تنها به عقل و فکر خود بسنده کنند، که این خطر بسیار بزرگی است. عقل انسان‌ها ناقص و خطابردار است و حرف‌های کسی که بخواهد قرآن را با عقل و اندیشه خود مورد بررسی قرار دهد با توجه به نقص و خطای آن، باطل است و در بسیاری از وقت‌ها به تفسیر رأی منجر می‌شود.

 

بنابراین یکی از دلایل دیگری که می‌توان بر این مدعا استفاده کرد آن است که مردم هیچ‌وقت خود را بی‌نیاز از معارف پیامبر و اهل بیت علیهم‌السلام ندانند و در حدیث ثقلین به خوبی بر این سخن تصریح شده است،‌ چنانچه پیامبر اکرم‌(ص) فرمودند «من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها می‌گذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترت و اهل بیت خودم. مادام که شما به این دو دست بیازید هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ گاه از هم جدا نمی‌شوند».

 

یکی از امتحان‌های بزرگ آن است که انسان هیچ‌وقت از مرزی که خداوند برای او در نظر گرفته،‌ یعنی مرز مولا و عبد و ‌مرز امام و مأموم خارج نشود؛ بر کسی که نمازش را جماعت می‌خواند لازم است از امام متابعت کند تا فضای جماعت حفظ شود، اگر قرار شد فضای جماعتی باشد باید حریم امام و مأموم حفظ شود و اگر حریم‌ها حفظ نشود، نماز باطل است.

 

ـ آیا واسطه فیض بودن امام زمان‌(عج) در نعمت‌ها و در عالم وجود، غیر از روایات، ریشه قرآنی هم دارد؟

 

بله واسطه فیض بودن امام زمان(عج) در نعمت‌ها و در عالم وجود ریشه قرآنی هم دارد، اما باید حواسمان باشد که وقتی از واسطه فیض سخن می‌گوییم، تنها این نکته مدنظرمان نباشد که به برکت امام، روزی خاصی به ما می‌رسد؛ اگرچه یکی از معانی آن واسطه فیض بودن است، اما به برکت امام برخی از بلاهایی که سبب نابودی کامل می‌شود از بین می‌رود و فیض وجود ادامه پیدا می‌کند.

 

امام باقر‌(ع) در ذیل آیه شریفه «اطیعوالله و اطیعوالرسول اولی الامر منکم» اشاره می‌کند که به واسطه امام به اهل معصیت مهلت داده می‌شود و عذاب الهی برداشته می‌شود. خداوند متعال به پیامبر اکرم‌(ص) فرمودند «تا وقتی در بین مردم هستی، آنان را عذاب نمی‌کنیم»، پس از رحلت پیامبر، امام علی‌(ع) به عنوان جانشین ایشان مطرح شدند و به یمن وجود ایشان، این فیض ادامه دارد.

 

ـ آخرالزمان یعنی چه و آیا ما در آخرالزمان به سر می‌بریم؟

 

براساس تعالیم دینی و برگرفته از روایات، می‌توان گفت که آخرالزمان سه دوره را شامل می‌شود؛ دوران پیامبر خاتم که این دوران از زمان بعثت پیامبر اکرم‌(ص) تا آخر عمر دنیا را شامل می‌شود. دوران ظهور، دورانی است که منجی و موعود می‌آید و دوران دیگری که در روایات شیعه به آخرالزمان معروف شده، دوران غیبت است و منظور دورانی است که حجت الهی از نظرها پنهان است و مردم او را به صورت ظاهر و آشکار و به عنوان امام نمی‌شناسند و ملاقات نمی‌کنند.

 

بنابراین آخرالزمان به سه دوره اتلاق می‌شود که هر دوره معنای آخر بودن دارد؛ وقتی می‌گوییم پیامبر آخرالزمان، یعنی با بعثت پیامبر آنچه مردم تا آخر عمر دنیا برای حرکت در مسیر سعادت نیاز دارند خدا در اختیار آنان گذاشته و دیگر حرفی نمانده که خدا بخواهد به عنوان وحی در اختیار مردم قرار دهد، پیامبر خاتم یعنی آخرین و کامل‌ترین حرف را خداوند در اختیار مردم گذاشته است.

 

وقتی به دوران ظهور آخرالزمان گفته می‌شود یعنی حکومت عدل الهی به پیشوایی امام معصوم‌(ع) دارد شکل می‌گیرد، این دوره‌ای است که همه انسان‌ها آرزویش را می‌کشند و وقتی به دوره غیبت می‌گویند آخرالزمان یعنی دوره‌ای که حکومت‌های جور آخرین نفس‌های خود را می‌کشند و بعد از ظهور امام دیگر خط پایانی بر حکومت‌های فاسد و ظالم است.

 

حواسمان باشد که اگر قرآن کریم پیرامون آخرالزمان صحبت می‌کند یا در روایات صحبت می‌شود براساس نیاز ما است، ما انسان‌ها با توجه به مشکلات مختلفی که در زندگی خود می‌بینیم و سال‌ها و قرن‌ها تجربه می‌شود. خستگی در فکر و اندیشه و روح مردم و در زندگی مردم احساس می‌شود و از این همه فساد، ‌تباهی و ظلم خسته شده‌اند.

 

این خستگی در کشورهای مختلف قابل مشاهده است، باید تغییری صورت گیرد و یک زندگی و یک حکومت انسانی تجربه شود و مردم در آن زندگی خوب انسانی داشته باشند که البته خداوند متعال به این نیاز پاسخ داده و فرموده است که چنین اتفاقی برای شما خواهد افتاد و البته تصریح کرده که وقتی این دوران اتفاق بیفتد دیگر انسان‌های فاسد مهلت عرض اندام نمی‌دهد.

 

ـ فلسفه غیبت امام مهدی(عج) چیست و چرا خداوند حجت خود را این همه وقت در پرده غیبت فرو برده است؟

 

به دو صورت می‌توان این موضوع را مورد بررسی قرار داد، یکی دلیل اصلی غیبت است که هم نگاه روایی دارد و هم تاریخی و شروعش براساس حفظ جان امام‌(ع) بوده است؛ خداوند برای این‌که جان امام حفظ شود ایشان را در پرده غیبت فرو بردند و موقعی که ایشان در پرده غیبت فرو رفتند یک سری آثار دیگر مانند امتحان مردم مترتب شد و نگاه دیگر که نگاه روایی هم دارد آن است که حقیقت غیبت امام مهدی با این طول مدت برای ما روشن نیست.

 

از پیامبر اکرم‌(ص) درباره فلسفه غیبت سؤال شد که ایشان فرمودند «من نمی‌توانم دلیل غیبت را بگویم سری از اسرار است»، از امام صادق‌(ع) هم دلیل غیبت سؤال شد و حضرت فرمودند «ما اجازه نداریم این را بگوییم سری از اسرار است». این دو روایت بیانگر آن است که اگرچه مردم کوتاهی‌هایی کردند و به خاطر اشتباه آنها وضعیت بر اهل بیت‌(ع) سخت گذشت، اما اراده الهی بر این امر تعلق گرفته بود که غیبتی صورت گیرد تا زمینه حرکت جهانی امام مهدی‌(ع) فراهم شود و براساس آن یک سری حوادثی رخ دهد که برای ما روشن نیست.

 

وقتی همه مردم جهان آمادگی پذیرش حکومت حق را به دست آورند، فرایند ظهور محقق می‌شود و آن وقت امام‌(ع) ظهور خواهد کرد؛ بنابراین براساس این دیدگاه نمی‌توان گفت فلسفه غیبت چیست، چراکه سری از اسرار الهی است، اما می‌توان گفت که حفظ جان، ‌عدم بیعت، جاری شدن سنت انبیا و امتحان مردم از از آثار غیبت امام زمان(عج) است.

 

با توجه به داستان حضرت موسی‌(ع) و حضرت خضر‌(ع) در سوره کهف، می‌توان این‌گونه برداشت کرد که یک ویژگی‌هایی در غیبت امام‌(ع) هست که انسان‌ها توانایی درک آن را ندارند، در اختیار ما گذاشته نشده است و هر وقت امام زمان(عج) ظهور کنند، آن وقت دلیل اصلی غیبت روشن می‌شود. جامعه جهانی باید با توجه به آثار غیبت امام به درجه‌ و ظرفیتی برسند که ضرورت وجود او و ظهور او را حس کنند و البته تحمل نگهداری او را هم پیدا کنند.

 

ـ اگر در پایان نکته خاصی مدنظرتان هست، بفرمایید؟

 

معرفت دینی خود را برای مهیا شدن شرایط ظهور توسعه دهیم و تعمیق ببخشیم؛ در معرفت بصیرت هم نهفته است؛ مقداری حرکت و تلاشمان را وسعت ببخشیم به گونه‌ای که بدانیم ما هم باید برای زمینه‌سازی فعالیت کنیم، دیگران را نسبت به معارف حضرت و معارف اهل بیت‌(ع) بیشتر آشنا کنیم و حتی مبلغان توانمند به گونه‌های مختلف، فضای مهدویت را در کشورهای دیگر پررنگ‌تر کنند و ظرفیت مردم برای پذیرش ایشان بالا ببرند.

 

ـ از این‌که وقت ارزشمند خود را در اختیار خبرگزاری رسا گذاشتید، سپاسگذارم. /920/د102/ی

ارسال نظرات