۲۰ آبان ۱۳۹۲ - ۱۵:۳۱
کد خبر: ۱۸۹۵۷۱

قیام امام حسین علیه‌السلام، حادثه‌ای سرنوشت ساز در عالم اسلام

خبرگزاری رسا - عوامل قیام امام حسین علیه‌السلام و برپایی نهضت کربلاء از مسایل مهم و سرنوشت ساز در عالم اسلام بوده و جا دارد که به کرّات پیرامون آن بحث شده و به طور خاص برای نسل جدید تبیین گردد.
قیام امام حسین علیه‌السلام، حادثه‌ای سرنوشت ساز در عالم اسلام
عوامل قیام امام حسین علیه‌السلام و برپایی نهضت کربلاء از جمله مواردی است که در طول سالیان متمادی مورد بحث قرار گرفته و مطالب زیادی در این باره بیان شده است. اهمیت این واقعه عظیم و نقشی که در عالم اسلام داشته، سؤالاتی که در این رابطه می‌باشد و همچنین سخنان ناروایی که از جانب بعضی ناآگاهان یا مغرضین در این رابطه بیان می‌شود، از جمله مسائلی است که می‌تواند انگیزه‌ای برای بررسی و بیان ابعاد این رویداد مهم باشد. از طرفی  ذکر این مسائل، زنده نگه‌داشتن یاد امام حسین علیه‌السلام است که از شعائر می‌باشد و از این جهت نیز دارای امتیاز خواهد بود. «وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»
          
 
عوامل اصلی قیام
 
سه عامل اصلی در قیام امام حسین علیه‌السلام نقش داشته است.
 
1- عدم بیعت با یزید
 
عامل اول اخذ بیعت بود. یزید علیه ‌العنه می‌خواست به هر قیمتی که شده از امام علیه‌السلام بیعت بگیرد و هیچ‌گونه اختیاری برای ایشان قائل نبود و به حاکم مدینه نوشت که «خُذِ الْحُسَیْنَ بِالْبَیْعَةِ اخْذاً شَدیداً لَیْسَ فیهِ رُخْصَة».
 
بیعت با یزید طبیعتاّ صحه گذاشتن بر عملکرد وی و فسق و فجوری بود که از او صادر می‌شد؛ از طرفی تأییدی بر سلطنتی بودن حکومت نیز می‌شد که معاویه علیه‌اللعنه آن را بنیان نهاده بود.
 
با این اوصاف، پر واضح است که شخصیت عظیمی مانند امام حسین علیه‌السلام، با شخصیت پلیدی مثل یزید بیعت نخواهد کرد؛ همچنان که خود حضرت خطاب به حاکم مدینه فرمود: «إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَةِ وَ بِنَا فَتَحَ اللَّهُ وَ بِنَا خَتَمَ اللَّهُ وَ یَزِیدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَةِ مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ وَ مِثْلِی لَا یُبَایِعُ‏ مِثْلَهُ‏؛ ما اهل بیت نبوت و معدن رسالت می‌باشیم، مائیم که ملائکه بر خاندانمان نازل می‌شدند، خدا به واسطه ما آغاز و ختم کرد. یزید مردى است فاسق و شراب خوار، قاتل مردم بى‏گناه و شخصى است که به طور علنى فسق و فجور می‌کند و شخصیتى مثل من با کسی مثل یزید بیعت نخواهد کرد.»
 
در جای دیگر حضرت فرمود: «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ‏ یَزِید؛ فاتحه اسلام را باید خواند، اگر امت اسلامی حاکمی مثل یزید داشته باشد.»
 
 
2- دعوت کوفیان
 
امام حسین علیه‌السلام پس از خروج از مدینه در سوم شعبان 60 هجری وارد مدینه شد. در آن‌جا هم ماهیت حکومت یزید را افشا می‌کرد. خبر این مخالفت به اهل عراق رسید. آن ها تصمیم گرفتند که از حضرت جهت رهبری دعوت کنند و از او پیروی نمایند.
 
سران شیعیان کوفه نامه‌هایی به حضرت نو شتند و از ایشان برای رهبری دعوت کردند. نخستین نامه در دهم رمضان سال60 هجری به دست امام علیه‌السلام رسید. سید بن طاووس در لهوف نقل می‌کند که در یک روز ششصد نامه به دست امام رسید و در مجموع، تعداد نامه‌ها به دوازده هزار رسید.
 
لازم به ذکر است که تمام کسانی که نامه نوشتند، جزء شیعیان نبودند و عده قابل توجهی هم که به عنوان شیعه از آن‌ها یاد شده است، شیعه اصطلاحی با مکتب کلامی خاص که در حال حاضر مطرح است نبوده‌اند. برخی از آن‌ها عثمانی مذهبانی بودند که دوست‌دار امام بودند، نه این‌که معتقد باشند که امام حجت الهی، جانشین بلافصل نبی اکرم صلی الله علیه و آله و معصوم است و تحت هر شرایطی اطاعتش واجب می‌باشد.   
 
به هر حال، در برابر این حجم از نامه‌ها، امام حسین علیه‌السلام، مسلم بن عقیل را به آن جا فرستاد تا صحت و سقم ادعای کوفیان مشخص شود که اگر صادق هستند، امام رهسپار عراق گردد.
 
چنان‌چه ملاحظه می‌شود، عدم بیعت امام با یزید، مقدم بر نامه کوفیان است و در واقع دعوت کوفیان شکل حرکت امام علیه‌السلام را تغییر داد، نه این‌که دلیل مستقلی برای خروج امام باشد.
 
از این‌جا این نکته را هم می‌توان فهمید که حرکت امام از مدینه برای تشکیل حکومت نبوده، همچنان‌که عده‌ای چنین ادعا می‌کنند و پا را از این هم فراتر گذاشته و از روی جهل یا غرض ورزی، هدف امام را قدرت طلبی معرفی می‌کنند. چنین چیزی نه با شواهد تاریخی جور در می‌آید و نه متناسب با شأن و ساحت امام معصوم است.
 
بله، اگر شرایط برای تشکیل حکومت اسلامی و برپایی عدل و احقاق حق مظلومان و پیاده کردن حدود و دستورات الهی فراهم می‌شد، قاعدتاً امام علیه‌السلام این کار را انجام می‌داد؛ ولی عنوان قدرت طلبی به هیچ عنوان با ساحت امام معصوم سازگار نیست.         
 
 
علم حضرت به شهادت
 
این مطلب از مسلّمات است که امام علیه‌السلام می‌دانست در این مسیر در نهایت به شهادت خواهد رسید و در جاهای مختلف این موضوع را بیان کرده بود. یکی از آن موارد زمانی است که حضرت عزم کرده بود که به سمت عراق برود و خطبه‌ای بخواند؛ در بخشی از آن فرمود: ...وَ خُیِّرَ لِی مَصْرَعٌ أَنَا لَاقِیهِ کَأَنِّی بِأَوْصَالِی تَتَقَطَّعُهَا عَسَلَانُ الْفَلَوَاتِ بَیْنَ النَّوَاوِیسِ وَ کَرْبَلَاءَ فَیَمْلَأْنَ مِنِّی أَکْرَاشاً جُوفاً وَ أَجْرِبَةً سُغْباً لَا مَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ یُوَفِّینَا أَجْرَ الصَّابِرِینَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لُحْمَتُهُ وَ هِیَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ وَ یُنْجَزُ بِهِمْ وَعْدُهُ مَنْ کَانَ بَاذِلًا فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنَّنِی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى؛ سرزمینی برای من انتخاب شده است که به آن خواهم رسید، گویا مى‏بینم اعضای بدن مرا ‌گرگ‌های بیابان‏ در سرزمینى میان نواویس و کربلا از هم جدا مى‏کنند تا شکم‌های گرسنه خود را سیر کنند و انبان‌هاى خالی خود را از من پر کنند.
 
آدمى از سرنوشت ناگزیر است؛ ما خاندان رسالت به رضاى خداوند راضى هستیم و به بلایش شکیبا و خداوند بهترین پاداش صابران را به ما عطا خواهد فرمود. هرگز پاره تن رسول خدا از او جدا نمی‌گردد و همگى در جایگاه قدس در کنار اویند تا دیده‏اش با آنان روشن شود و وعده الهى به آنان تحقّق یابد. هر که می‌خواهد تا خون قلب خود را در راه ما نثار کند و آماده حرکت هست، همراه ما کوچ کند که من صبحگاه امشب کوچ خواهم نمود. اللهوف على قتلى الطفوف/سید بن طاووس/ص61
 
ابو محمّد واقدى و زرارة بن صالح خلج گفته‌اند: ما سه روز قبل از خروج امام حسین علیه السّلام از مکّه، به محضر امام علیه السّلام رسیدیم و عرض کردیم: «مردم کوفه سست عنصر و ضعیف النّفس هستند؛ دل‌هایشان با امام علیه السّلام است ولى شمشیرهایشان به ضد امام علیه السّلام مى‏باشد.» آن حضرت با دست خود به آسمان اشاره کرد، درهاى آسمان گشوده شدند، فرشتگان بسیارى که شماره آنها را جز خدا نمى‏داند نازل شدند، آنگاه امام حسین علیه السّلام به ما فرمود: «اگر نزدیکى اشیاء به همدیگر و به سرآمدن اجل‏ها نبود، با این فرشتگان با دشمنان مى‏جنگیدم؛ ولى من به یقین مى‏دانم که قتلگاه من و اصحابم آن‌جا(کربلا) است، هیچ کدام از یارانم باقى نمى‏مانند، جز فرزندم على(امام سجّاد علیه السّلام). همان/ ص62
 
این مطالب به وضوح نشان می‌دهد که امام علیه‌السلام می‌دانست که شهید می‌شود و از این جهت هم هیچ جایی برای شبهه پراکنی و اتهام زدن به امام معصوم مبنی بر قدرت طلبی که ریشه در دنیا طلبی دارد، باقی نمی‌ماند.
 
 
3- امر به معروف و نهی از منکر
 
یکی از مهم‌ترین اهداف امام حسین علیه‌السلام که به نظر می‌رسد اصلی‌ترین هدف هم بوده، امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد. امام علیه‌السلام از ابتدا با همین شعار حرکت خود را از مدینه آغاز کرد.
 
وصیت امام علیه‌السلام به برادرش محمد حنفیه به عنوان سندی تاریخی شاهد بر این مدعاست. اینک متن وصیت‌نامه:
 
بسم اللَّه الرَّحمن الرَّحیم‏ هذا ما أوصى‏ بهِ الحُسینُ بنُ علیٍّ بنِ أبی طالِبٍ إلى أَخیهِ مُحَمَّدِ بنِ علیٍّ المعروف بابن الحنَفیَّةِ:
إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ یَشهَدُ أنْ لا إلهَ إلَّااللَّهُ وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ، جاءَ بالحَقِّ مِن عِندِ الحَقِّ، وَأَنَّ الجَنَّةَ وَالنَّارَ حَقٌّ، وَأنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لا رَیبَ فیها، وأنَّ اللَّهَ یَبعَثُ مَن فِی القُبورِ، إنِّی لَم أخرُج أشِرَاً ولا بَطِراً، وَلا مُفسِداً، وَلا ظالِماً، وَإنَّما خَرَجتُ أطلُبُ الإصلاحَ فی أُمَّةِ جَدِّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، أُریدُ أنْ آمُرَ بالمَعروفِ، وَأنْهى‏ عَنِ المُنکَرِ، وَأَسِیر بسِیرَةِ جَدِّی مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله، وَسیرَةِ أبی علیِّ بنِ‏ أبی طالِبٍ علیه السلام‏، فمَن قَبِلَنی بِقَبولِ الحَقِّ فَاللَّهُ أوْلى‏ بِالحَقِّ، وَمَن رَدَّ علَیَّ هذا صَبَرتُ حتَّى‏ یَقضِیَ اللَّهُ بَینی وبَینَ القَومِ بِالحَقِّ، ویَحکُمَ بَینی وَبَینَهُم وَهُو خَیرُ الحاکِمینَ؛ وَهذهِ وَصِیَّتی یا أَخی، وما تَوفیقی إلَّاباللَّهِ، عَلَیهِ تَوکَّلتُ وإلَیهِ أُنیبُ، والسَّلامُ عَلَیکَ وعَلى مَنِ اتَّبعَ الهُدى‏، وَلا قوَّة إلَّاباللَّه العلیّ العظیم؛ بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم این آن وصیت نامه‏اى است که حسین بن على بن ابى طالب علیه السّلام براى برادرش محمّد بن حنفیه نوشت:
 
حسین بن علی شهادت می‌دهد  که خدا یکى است و شریکى ندارد. حضرت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله عبد و رسول خدا می‌باشد که حق را از طرف حق آورد. بهشت و جهنم بر حق هستند. قیامت خواهد آمد و شکى در آن نیست. خداى توانا هر کسى را که در قبور باشد برانگیخته خواهد کرد.
 
من براى سرکشى و عداوت و فساد کردن و ظلم نمودن از مدینه خارج نشدم؛ بلکه به منظور ایجاد صلح و سازش در میان امت جدم خارج شدم. من در نظر دارم امر به معروف و نهى از منکر نمایم. من می‌خواهم مطابق سیره جدم رسول خدا و پدرم على بن ابى طالب علیهماالسّلام رفتار نمایم. کسى که مرا به جهت اینکه حق می‌گویم قبول کند، او به حق سزاوارتر است و کسى که دست رد به سینه من بگذارد، من صبر می‌کنم تا خدا که بهترین حکم‏کنندگان است، بین من و او داورى نماید.
 
ای برادرم! این وصیتى است که من براى تو کردم. توفیق من جز با خدا نیست؛ من به خدا توکل می‌کنم و به سوى او انابه می‌نمایم! مکاتیب الأئمة علیهم السلام/احمدی میانجی/دارالحدیث/ ج‏3/ ص 114
 
امام علیه‌السلام در جایی دیگر در مسیر کربلا فرمود: «...أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ‏ بِهِ‏ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُتَنَاهَى عَنْهُ...؛ آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و  از باطل نهی نمی‌گردد...». تحف العقول / 245
 
این شواهد نشان می‌دهند که بحث امر به معروف و نهی از منکر از دلایل کلیدی و مهم قیام امام حسین علیه‌السلام بوده و اگر دو دلیل قبلی هم نبود، باز حضرت ساکت نمی‌نشست و قیام می‌فرمود.
 
البته عامل عدم بیعت و امر به معروف و نهی از منکر در مجموع یک چیز است و آن فسق و فجور و بی‌دینی حاکم وقت(یزید) و به طور کلی در خطر بودن اصل اسلام بود؛ چرا که در طول 50 سالی که از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله می‌گذشت، امت اسلامی به قدری دچار انحراف شده بود و آن‌قدر بدعت‌ها در دین وارد شده بود  که تقریباً می‌توان گفت که از اسلام به جز اسمش چیزی باقی نمانده بود.
 
زُهری می‌گوید: بر انس بن مالک -که خادم پیامبر صلی الله علیه و آله بود- وارد شدم و او داشت گریه می‌کرد! به او گفتم چرا گریه می‌کنی؟ انس گفت: از آموزه‌های دینی که درک کرده بودم و می‌دانستم هیچ چیزی را نمی‌شناسم، مگر نماز که آن هم ضایع شد! صحیح بخاری/ج1/ص134
 
منع نقل حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله که بعد از رحلت ایشان شروع شد، بدعت‌هایی که غاصبین خلافت در دین وارد کرده بودند، تبلیغات مسموم معاویه بر علیه امیرالمؤمنین و امام حسن علیهما‌السلام، منع نشر مناقب اهل بیت علیهم‌السلام به خصوص علی علیه‌السلام و بایکوت عملی ایشان، جعل احادیث بسیار و دروغ بستن بر نبی اکرم صلی الله علیه و آله در زمان معاویه از جمله مواردی بود که وضعیت اسلام را بحرانی کرده بود و با حکومت رسیدن شخصیت هوسبازی مثل یزید که اعتقادی به اسلام نداشت و علناً مرتکب فسق و فجور می‌شد، شرایط را به‌گونه‌ای کرد که امام حسین علیه‌السلام حاضر نبود حتی از روی اکراه و تقیه هم که شده تن به بیعت بدهد و برای اصلاح امت جدش و اقامه امر به معروف و نهی از منکر قیام کرد.   
 
کلیّت عوامل قیام برگرفته از کتاب سیره پیشوایان، نوشته مهدی پیشوایی و حماسه حسینی شهید مطهری می‌باشند.
 
و الحمدلله ربّ‌ العالمین
 
/999/701ب/ر
 
 
ارسال نظرات