زندگی نامه و وصایای نخستین مجتهد شهید نهضت امام خمینی
به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی از طلایه داران جهاد و شهادت در جریان انقلاب اسلامی بود که پس از روشنگریها و مجاهدتهای فراوان، توسط رژیم پهلوی به طرز فجیعی شکنجه شد و به شهادت رسید.
آیتالله سعیدی؛ نخستین روحانی شهید نهضت امام خمینی (ره)
زندگی و تحصیل
در دوران کودکی مادرش را از دست داد و تحت نظر پدر مشغول به تحصیل شد. ادبیات عرب را در مشهد آموخت و از دروس فقه و اصول معارف استادان بزرگی چون حاج شیخ کاظم دامغانی، مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی استفاده کرد.
به خاطر استعداد سرشاری که داشت و زحمات فراوانی که تحمل کرد، مدارج و مراحل علمی را با سرعت پیمود.
پس از ازدواج برای طی مراحل بعدی علوم اسلامی عازم حوزه علمیه قم شد و در آن شهر در محضر امام خمینی(ره) حاضر شد و سرانجام با زحمات طاقت فرسا و تلاشهای پیگیر به مرحله عظیم استنباط و اجتهاد رسید.
آیتالله سعیدی ضمن ادامه تحصیل و تدریس طلاب به مسافرتهای تبلیغی نیز میرفت و همان روزها یکبار در آبادان به خاطر سخنرانی افشاگرانه و ضد رژیم به زندان افتاد اما در اثر تلاش آیتالله بروجردی(ره) از زندان آزاد شد.
مبارزه
پس از آن ماجرا، گروهی از ایرانیان مقیم کویت برای تبلیغ اسلام، خواستار عالم صالح و مبلغ توانایی شدند. این مأموریت و رسالت به آیتالله سعیدی واگذار شد. با فرا رسیدن سال 1341 و شکل گیری نهضت روحانیت، ایشان به همراه بسیاری دیگر از روحانیان، به گرد شمع وجود حضرت امام خمینی(ره) پروانهوار به گردش در آمدند و در راه نیل به اهداف متعالی آن پیشوای بزرگ، از فدای جان دریغ نورزیدند. پس از آنکه حرکت روحانیت رشد یافت و در رأس همه، سخنان و اعلامیههای حضرت امام(ره) در همه جا شور و هیجان و قیام و انقلاب به وجود آورد، رژیم شاه به ناچار آن مرجع و رهبر عظیمالشان را دستگیر نمود و در پادگان عشرت آباد، تحت نظر گرفت. پس از این واقعه، شاگردان امام راحل حوزههای درسی را تعطیل کردند و در منزل مراجع تحصن اختیار کردند. این تجمع با سخنرانی ها و مشورت ها منجر به اتخاذ تصمیمی از جانب علما و فضلا و مراجع تقلید قم و سایر شهرستانها مبنی بر هجرت به سوی تهران و اعتراض همه جانبه علیه دستگیری حضرت امام(ره) شد و در سایه همین اتخاذ و تصمیم راسخ بود که رژیم شاه به هراس افتاد و پس از مدتی امام خمینی(ره) را آزاد ساخت.
نهضت امام خمینی(ره) راه پرمخاطرهای در پیش داشت و آن یگانه رهبر بیدار دل و شجاع مصمم بود که تا پای جان از اسلام عزیز دفاع کند و از هیچ مانعی ترس و بیم به خود راه ندهد. آیتالله سعیدی از تصمیم و اراده راسخ امام(ره) و قدرت عجیب و عظیم ایمان و توکل آن بزرگوار، نیرویی تازه گرفت و راه سراسر رنج و مبارزه و خطر را با میل و اشتیاق انتخاب کرد. آیتالله سعیدی درباره دمیده شدن این روح امید و مبارزه در خود، ملاقاتی را که با امام خمینی(ره) داشته است، مؤثر دانسته و عامل اصلی معرفی می کند. آن شهید بزرگوار درباره چنین میگوید:
هنگام نماز مغرب و عشا به منزل امام رفتم، میخواستم با ایشان مذاکره کنم، امام آماده نماز بود، وقتی منظورم را فهمید اندکی نماز را تأخیر انداخت. به عرض رساندم: آقا! طبق برداشتی که من کردهام، از این به بعد شما در مبارزات خود، یاوران کمتری خواهید داشت. امام فرمود: سعیدی! چه میگویی؟! به خدا قسم اگر تمام جن و اِنس پشت به پشت هم بدهند و در مقابل من بایستند، چون من این راه را حق یافتهام، از پای نخواهم نشست.
جهاد تا شهادت
آیتالله سعیدی پس از این شنیدن سخنان جانبخش امام(ره) میگوید: با سخنان امام چنان دلگرم شدم که روح تازه ای در وجودم دمیده شد و ایمان بیشتری به قیام و حرکت امام پیدا کردم.
آیت الله سعیدی از تصمیم و اراده راسخ امام(ره) و قدرت عجیب و عظیم ایمان و توکل آن بزرگوار نیرویی تازه میگیرد و راه سراسر رنج و مبارزه و خطر را با میل اشتیاق انتخاب میکند.
وی به دنبال تلاشهای پیگیری که جهت معرفی حضرت امام(ره) و نهضت پربرکتش داشت، هجرتی به عراق کرد و در آنجا جلساتی تشکیل داد و نهضت امام خمینی(ره) و شخصیت والای روحانی او را تشریح نمود و تلاش و خدمات او بود که زمینههای استقبال از امام را فراهم ساخت.
آیتالله سعیدی پس از بازگشت با صلاحدید حضرت امام(ره) به امام جماعت مسجد موسی بن جعفر(ع) در تهران برگزیده شد و این مسجد بود که به صورت سنگری برای مبارزه آن شهید سعید درآمد جوانان به گرد او جمع شدند و در سایه فعالیت های علمی وی با معارف اسلامی آشنا شدند.
ساواک وقتی تبلیغات مؤثر آیتالله سعیدی را مشاهده کرد، او را ممنوع المنبر کرد، اما آیتالله سعیدی دست از فعالیت نکشید و از محل خود خارج شده و به محلهای دوردست و روستاهای اطراف تهران میرفت و به کار خویش ادامه میداد.
آیتالله سعیدی در سال 1345 درباره جنایات اسراییل سخنرانی مهمی کرد و همین سخنرانی باعث شد او را دستگیر کنند و 61 روز در حبس نگهدارند. در اردیبهشت ماه 1349 بعد از اینکه رژیم با تصویب کاپیتولاسیون سرسپردگی کامل خود را به اثبات رسانید از سرمایه گذاران آمریکایی دعوت به عمل آورد تا به اصطلاح در ایران سرمایه گذاری کنند و در واقع در یک حرکت استعماری اقتصاد ایران را به طور کامل در اختیار آمریکاییها قرار دهد. به دنبال این حرکت، علمای حوزه علمیه قم، در 11 اردیبهشت ماه همان سال، با انتشار اطلاعیهای، مردم را از این خطر بزرگ آگاه ساختند.
در این میان آیتالله سعیدی نیز ساکت نماند و علیه استعمارگران دست به فعالیتهای شدید زد و با انتشار اعلامیهای به زبان عربی خطاب به علمای کشورهای اسلامی، آنها را دعوت به قیام و مخالفت کرد.
رژیم شاه که از حرکت پرخروش آیتالله سعیدی به وحشت افتاده بود، او را دستگیر و در قزل قلعه زندانی کرد و تحت شدیدترین شکنجهها، در روز چهارشنبه 20 خردادماه 1349 آن عالم مجاهد را به شهادت رسانید.
پیکر آن مرد بزرگ فردای شهادتش تحویل فرزند ارشدش شد و سرانجام به طور مخفیانه در قبرستان وادیالسلام قم به خاک سپرده شد.
پیام شهید درباره حضرت امام خمینی(ره):
آیتالله سعیدی علاقه و ارادت خاصی نسبت به حضرت امام خمینی(ره) داشت. درباره امام(ره) گفته بود: به خدا سوگند اگر مرا بکشید و خونم را بر زمین بریزید، در هر قطره خونم نام مقدس خمینی را خواهید یافت.
وصیت نامه شهید آیتالله سعیدی
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیتنامه من سیدمحمدرضا سعیدی خراسانی:
پسران من همگی اهل علم و تبلیغ برای خدا شوید. دختران من به شوهر اهل علم و تبلیغ همسر شوید.
در زندگی باهم متحد باشید و برای دنیا با هم اختلاف نکنید، همگی حق مادر را رعایت کنید.
و جنازه مرا در قم دفن کنید، مرا دعا کنید و سلام مرا به همگی برسانید. دو روز روزه برایم بگیرید. از آیه 152 تا 157 از سوره روم غفلت نکنید... به هر کسی که میخواهد زحمات فاتحه خوانی برایم بکشد بگویید در عوض یک مساله یاد بگیرید و عمل کنید و هر کس به من بدهکار است من که صورت ندارم، اگر تا آخر عمرش نتوانست بپردازد بری الذمه است.
(سید محمدرضا سعیدی خراسانی، اول ربیع الثانی)
اعلامیه امام خمینی(ره) درباره آیت الله سعیدی:
این تنها سعیدی نیست که با این وضع اسف انگیز در گوشه زندان از پای در میآید، بلکه چه بسا افراد مظلوم و بی گناه به جرم حقگویی در سیاهچالهای زندان مورد ضرب و شتم و شکنجههای وحشیانه و رفتار غیر انسانی قرار میگیرند. اینجانب کرارا خطر دولت اسراییل و عمال آن را به ملت گوشزد کردم که باید مقاومت منفی کنند و از معامله با آنها احتراز جویند. اکنون راه را برای مصیبت بزرگتری باز کردهاند و ملت را به اسارت سرمایهداران میخواهند، درآوردند. من قتل فجیع این سید بزرگوار و عالم فداکار را که برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را هدیه نمودند، به ملت ایران تعزیت میگویم و از خداوند متعال رفع شر دستگاه جبار و عمال کثیف استعمار را مسألت مینمایم./822/ن604/ی