۲۱ شهريور ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۶
کد خبر: ۴۴۹۰۶۲
برگی از زندگینامه شهید سیدعیسی نور موسوی؛

از فراگیری دروس دینی تا نبرد در جبهه‌های حق علیه باطل

اخلاق اسلامي روحاني شهید سیدعیسی نور موسوی در دوران زندگي زبانزد و رفتا رو اخلاقش او را در بين دوستان استثنا كرده بود؛ بخشندگي و مهرباني او در دوران زندگي هويدا بود.
از فراگیری دروس دینی تا نبرد در جبهه‌های حق علیه باطل

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، خون گرم شهيد نشأت گرفته از خون سومين ولي خدا است كه رفتگان را به حضرت و ماندگان را به جهاد  و شهادت و آيندگان را به آزادي و عبوديت و ماندگان را به وا داشته است.

زندگينامه روحاني شهيد حجت الاسلام سيد عيسي نور موسوي لنگرودي خدمت خوانندگان رسا تقدیم می شود.

صبح گاه 20 مهرماه سال 1340 فرزندي از تبار علويان از خانه‌اي كوچك روحاني و مذهبي ديده به جهان گشود از سادات بود ليكن اسمش را سيد عيسي نهادند.

با تولد يافتن اين شهيد بزرگوار نور و چراغ روشنایي اين خانه پرفروغتر گرديد و جلوة ديگر به خود گرفت و دوران كودكي او مصادف ها فقر و رنج و محروميت ها بود گذراند و چون از خانواده روحاني بود در آن خانواده احكام اسلامي خوب اجرا مي‌شد و اين برادر نيز علاقه وافر پيدا كرد و اهميت و احترام زيادي به فرائض مذهبي و ديني مي‌گذاشت و اين نشانگر مقدمه حركت دروني روحاني اين شهيد بود و با ادامه دادن اين شيوه مذهبي در صدد برآمدن خواندن و نوشتن شد وارد دبستان شد و دوران ابتدائي را در اقامتگاه خود گذراند.

بعد از اتمام دوران ابتدایي دورة راهنمایي را در روستاي چاف به پايان رسانده و براي ادامه تحصيل بالاتر (دبيرستان) به شهرستان لنگرود هجرت كرد. تا سوم خدمات را در مدرسه شهيدمطهري ادامه داد. در اين هنگام مصادف با نوجواني و جواني شهيد بود اين مقطع از زمان برخورد شد با انقلاب اسلامي كه توسط روحانيت از زمان صدر اسلام تا به امروز كه پرچمدار اسلام دين رسول ا... بودند با رهبري پيامبر گونه رهبر كبير انقلاب و مسلمين جهان حضرت آيت ا... امام خميني بوجود آمد و هنگامي كه نداي معشوق از تنگناي سينه‌هاي مبارزان حق در مي آيد صداي الله و اكبر و مرگ بر شاه ملت ايران از شهرهاي تهران قم و مشهد و غيره مي‌رسد ديگر او فهميد كه در اين جامعه نمي‌تواند به فعاليت‌هاي خود ادامه بدهد معشوق او مي آيد همه را كنار مي‌زند و به استقبال معشوق مي‌شتابد و با مشت‌هاي گره كرده بسوي گلوله‌هاي آتشين دژخيمان امريكائي مي‌رود و از جمله درس خود را كنار مي‌گذارد و وارد ميدان كار و زار مي‌شود و كار مي كند.

اين برادر همگام با امت مسلمان ايران با رهبري امام براي پيروزي و شكوفایي اين انقلاب تلاش و كوشش هاي فراواني نمود و حتي قبل از شروع انقلاب در رابطه با روحانيت اعلاميه امام و نوارهاي او را مخفيانه بين دوستان و آشنايان پخش مي‌نمود و براي آگاهي آنهاسعي زياد مي‌كرد و در درگيري ها با رژيم منفور پهلوي مجدانه فعاليت مي‌كرد بعد از پيروزي انقلاب با تشكيل اولين گروه و مقاومت در سرتاسر كشور از طرف سپاه پاسداران انقلاب اسلامي براي آموزش به مركز(تهران) رفت و در اين موقع اولين ملاقاتي با امام داشت در هيمن ديدار انقلاب دروني ديگري در اين برادر بوجود آمد و نتيجه ديدار با امام اين شد.

با ذوق و شوق فراوان به فعاليت هاي منسجم و گسترده‌تري دست زد از جمله اين فعاليت ها جزو بنيان گذاران انجمن اسلامي در بالا محله پاپكياده و انجمن جانبازان اسلام در چالكياسر و انجمن فدائيان اسلام در شهرستان لنگرود و انجمن اسلامي در دبیرستان خدمات و يكي از عضو اتحاديه انجمنهاي اسلامي روستا‌ها و گروه ضربت مخفي يكي از برادران روحاني ( باقري) بوجود آمده بود فعاليت مي‌كرد. چون اين فعاليت ها را نسبت به انقلاب اسلامي ناچيز مي‌دانست شبها با بسيج و سپاه همكاري بسزائي داشت و نقش مؤثري در تبليغات آنها داشت و مخصوصاً در نوشتن ديوار و در درگيري ها با منافقين كوردل در آن روزها مردم ما را به خاك و خون مي‌كشيدن مجدانه فعاليت داشت و درگيري دانشگاه گيلان و هم چنين درگيري سياهكل با برادر شهيد سيد حسن تراهي نقش مؤثر داشت و همچنين براي انسجام بيشتري دركارهاي خود با روحانيون مبارز مشورت مي‌كرد.

با توصيه يكي از روحاني متعهد كه در آن زمان مسئول سپاه پاسداران دهدشت كه يكي از منطقه‌هاي محروم و عشائري كشور بود به عضويت آن سپاه درآمد و اين برادر روحاين خدمت به توده‌هاي محروم را دوست داشت و دلسوز اين قشر از جامعه بود و دوست داشت هميشه در كنار آنها باشد به اين علت بود تصميم گرفت به سپاه دهدشت در استان(كهكيلويه) رفت با شناختي كه فرمانده سپاه روي ايشان داشت و معلم و مشوق ايشان در كارهاي ديني و مذهبي و انقلاب بود مسئوليت امور مالي سپاه را به عهده ايشان گذاشت كه خالصانه در مسئوليت محوله خود كار مي‌كرد تا حدي كه مور تشويق مسئولين منطقه 9(شيراز) قرار گرفت و در هر ماموريتي پيش مي‌آمد در حين اينكه مسئول امور مالي بود پيش قدم بود. و شهيد در كنار محرومين بودن رادوست مي‌داشت و غمخوار كوچ نشينان بود حتي در يك ماموريتي كه با فرمانده سپاه به يكي از روستاهاي محروم منطقه رفته بود بعد از مدتي فرمانده سپاه متوجه مي‌شوند كه برادر شهيد نزد ايشان نيستند و و پس از جستجو او را در زير چادر يكي از مردم عشاير در حال گوش دادن به صحبتهاي آنها و در حال گريه مشاهده مي‌كند.

اما اخلاق شهيد، اخلاق پاك اسلامي روحاني مبارزمان در دوران زندگي زبانزد همه بود و رفتا رو اخلاقش او را در بين دوستان استثنا كرده بود بخشندگي و مهرباني او در دوران زندگي هويدا بود وي عاشق علم و ايمان بود و تنها در محوطه علم دنيوي تكيه نميكرد كه زندگي او بر محور ايمان – شهادت – شجاعت و ايثار و تقوي و درس زندگي از حسين بن علي (ع) و ديگر ائمه دور ميزد و برادر شهيدمان چون از خانواده روحاني بود و از آنجا که برخورد زيادي با علما و روحانيون داشت و با اخلاق و روحيه پسنديده آنها برخورد می‌کرد. لذا علاقه وافري به دانشگاه امام صادق (ع) كه پرورش دهنده چنين علما و روحانيوني بود پيدا كرد.

از اين راه بود كه بعد از مدتي در سپاه دهدشت و براي خدمت بيشتر محرومين با راهنمائي روحانيون و طلاب از استان كهكيلويه به شهرستان كاشان عزيمت کرد. و مشغول فراگيري دروس ديني و عربي شدند و شهيد در اين مدتي كه حوزه علميه امامي خميني كاشان بود با سختي و مشكلات فراوان كه از اول كودكي با اين مسائل برخورد داشت روبرو شد. روزهايي بود كه حتي يك ريال پول توجيبي نداشت كه امرار معاش خود را بگذراند و با اين حال روز را به شب و شب را به روز مي‌گذراند و با كسي غير از خداي خويش درميان نمي‌گذاشت چون روزي دهنده بود و روزي‌اش را مي‌رساند و شهيد در اين مدت 2 سال و اندي در مكتب امام صادق (ع) درسني فرا مي‌گرفت درس تقوا و تواضع و فروتني و صبر و درس رشادت و شهامت و شجاعت و جهاد و شهادت را از امام حسين (ع) آموخت و لذا وقتي كه تابستان فرا مي‌رسيد در خانه بودن را ننگ مي‌دانست و براي مقابله با كفار و لبيك به نداي هل من ناصر ينصرني رهبر خويش عازم جبهه ها مي‌شد و در حمله رمضان سال 1361 بعنوان يكي از فرماندهان گردان امام محمد باقر (ع) شركت داشت كه در اين عمليات دوستان زيادي در كنار او شربت شهادت را نوشيدند از جمله شهيد اسماعيل صفري بود زمانه گذشت و شهيد نور موسوي در تيرماه اواخر رمضان كه حوزه‌ها تعطيل شده بودند مجدداً براي ياري رزمندگان و جهاد در راه خدا روانه جبهه شدند و در شهرستان مريوان به عنوان فرمانده اعزام نيرو گردان شهيد مطهري و بعنوان امام جماعت نيروي انتظامي بود و در روز 10 شهريور سال 1362 در حين ماموريت محوله خويش در اثر بمباران هوائي از طرف مزدوران بعثي به خانه مسكوني شهر قهرمان پرور مريوان به كمك و ياري مجروحين در زير آوارها شتافت در اين هنگام مجدداً مزدوران كافر بر پير و جوان و طفل شيرخوار رحم نکردند و شروع به بمباران كردند و برادر شهيدمان زير آوار جاي گرفت و فرياد الله اكبر اشهد ان لا اله اله الله و اشهد و ان محمد ...... الله اكبر و خميني رهبر جان خويش تسليم جان آفرين کرد.

روحاني شهيدمان سه اثر ارزنده از خود بجاي گذاشته: كتاب مقالات كه حاوي 15 مقاله سياسي و اخلاقي و مذهبي مي‌باشد، كتاب گفتار شيرين حاوي داستانهاي بسيار ارزنده و مطالب‌ فاخر و كتاب ارمغان شهيد كه توسط برادرش در حال تدوين و تنظيم و تصيح و در آينده به چاپ خواهد رسيد و در دسترس امت حزب الله قرار خواهد گرفت./978/ت303/ی

سید جواد نورموسوی

ارسال نظرات