چرا نباید به حوزه علمیه رفت؟
به گزارش خبرگزاری رسا، این روزها در سطح شهر مشهد که رفت و آمد می کنید اطلاعرسانی برای ثبتنام سال تحصیلی جدید حوزه های علمیه توجه شما را به خود جلب می کند؛ این موضوع برای هزاران طلبه مثل بنده و بسیاری از روحانیان، فضلا و استادان حوزه علمیه تداعی گر خاطرات و لحظههای تلخ و شیرین است که پشتسر گذاشتهایم تا موفق به ورود به حوزه شده و توفیق تحصیل علوم دینی و معارف اسلامی را کسب کنیم. این یادداشت را ادای وظیفهای میدانم نسبت به استعدادها و نوجوانان و جوانان علاقهمندی که برای انتخاب حوزه علمیه، ارائه اطلاعات و راهنمایی بیشتر میتواند برایشان تاثیرگذار و تعیینکننده باشد.
تفاوت انتخاب حوزه علمیه از دیروز تا امروز
در گذشته به ویژه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، شاید برای بسیاری از خانوادههای متدین و مذهبی انتخاب طلبگی و تحصیل علوم دینی تنها راهی بود که میتوانست برای تامین دغدغههای مذهبی این خانوادهها قابل اعتماد باشد و عملا غیر از طلبگی و حوزه علمیه راه دیگری و مسیر دومی وجود نداشت که بتوان به آن اعتماد داشت، اما امروز به برکت انقلاب اسلامی آن انحصار از بین رفته و آن نگرانی و بیاعتمادی در بسیاری از موضوعات، رشتهها و گرایشها از اساس منتفی شده است و شاهدیم بسیاری از جوانان ایران اسلامی حتی از خانوادههای متدین و مذهبی و بعضا از اعضا خانواده علما و روحانیت معظم مسیر تحصیل در دانشگاهها، فعالیت در صنعت و تجارت و اشتغال در ادارات و نهادها راانتخاب میکنند و دیگر آن نگرانیها و بیاعتمادیها نیست.
تفاوت عرصههای خدمت روحانیت؛ امروز-دیروز
فراموش نمیکنیم آن شرایطی که در گذشته برای دین و دینداری وجود داشت، محدودیتهایی که در زمان سیاه حاکمیت طاغوت برای تحصیل علوم دینی، نشر معارف دینی و دفاع از ارزشهای دین وجود داشته، حتما در ذهن مردم مشهد و بلکه ایران و جهان اسلام از یاد نخواهد رفت. دوران تاریک و ظلمانی پهلوی، روزهایی که تمامی مدارس علمیه مشهد در جوار مضجع منور حضرت امام علیبنموسیالرضا(ع) تعطیل و برخی به انباری تبدیل شد، تعدادی نیز به اداره فرهنگ تحویل گردید و بهعنوان دبیرستان و دانشسرا مرکز تباهی استعدادهای جوانان کشور شدند، تاریخ گواه است که در همین مشهد فقط در یک مدرسه علمیه در دوره رضاخان مفتوح باقی ماند و آن «مدرسه سلیمانخان» بود و چه محدودیتها صرفا برای مقاطع خاص تاریخی و فقط در دوره حاکمیت برخی سلاطین زورگو و مستبد نبوده، بلکه از اساس وقتی شرایط اداره و مدیریت جامعه برپایه اصول و ارزشهای غیردینی و غیراسلامی بود هدیگر مجال و فرصتی برای دین و ارزشهای دینی در اداره امور جامعه در موضوعات گوناگون وجود نداشته است و این هجمه و انهدام دین در صحنه جامعه به مراتب زیان بارتر از حملهها و هجومهای مقاطع تاریخی خاصی علیه دین و دینداری بوده است، اگر بخواهیم یک گزارش کلی از فرصتهای فراروی روحانیت و حوزههای علمیه در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ارائه نماییم، شاید به چهار فرصت و احتمال عمده بتوان اشاره نمود:
اولین فرصت برای روحانی این بودکه بتواند در روند تحصیلی خود به موفقیتهای برتری دست یابد و با رسیدن به این مراتب علمی، صلاحیت حضور درعرصههای علمی درون حوزوی را کسب نماید و در جایگاه مدرس یا تحقیق و پژوهش توفیق خدمت را پیدا کند. دومین فرصت فراروی روحانی این بود که اگر از توانمندی و مهارتهای موردنیاز تبلیغ بهرهمند شده بود و از روحیات و ظرفیتهای موردنیاز تعاملات اجتماعی برخوردار بود که در عرصه منبر و پذیرش مسئولیت امامجماعت و پاسخگویی به سوالات شرعی و نیازهای دینی مردم در مسجد و مجالس مذهبی ایفای نقش داشته باشد.
صورت سوم که در قبل از انقلاب اسلامی توسط رژیم پهلوی با طراحی ساواک و هدف تخریب و تضعیف روحانیت ایجاد شده بود، جذب تعداد محدودی روحانی در دستگاههای دولتی بود که با توجه به درجه منفوربودن رژیم پهلوی و غیرارزشی بودن آن اگر کوچکترین شائبهای برای همکاری یک روحانی با یکی از دستگاههای دولتی ایجاد میشد، فوری به او آخوند درباری و ساواکی میگفتند و بسیاری از این گروه که یا بهناچار برای تامین معاش به این همکاری تن داده بودند یا از روحیه سادهلوحی آنها، ساواک استفاده میکرد خیلی زود از متن و بدنه حوزه علمیه و روحانیت و مردم متدین و مذهبی طرد میشدند و دیگر نمیتوانستند از جایگاه گذشته حوزوی و روحانی خود در عالیتهایشان بهرهمند باشند و چهارمین احتمالی که برای حوزویان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی متصور بود این بود که یکبار برای همیشه به همه تلاشهای قبلیاش و تمام دستاوردهای دوره تحصیل و حضور در حوزه علمیه پشت کند و خداحافظی نماید و برود دنبال زندگی دنیایی و روزمره خود و البته شاید آمار این گروه در گذشته خیلی عدد کم و محدودی در برخی مقاطع تاریخی نبودهاست، اما نمیتوان از یاد برد با همه این مرارتها و محدودیتها باز هم تلاش، تعهد، اخلاص، ایمان، ایثار، جهاد، معنویت و فضل علمی روحانیون و عالمانی که در طول تاریخ بر مسیر حق و حقیقت و آزادگی ایستادند و آنچه امروز از میراث علمی و عملی گذشتگان در مراکز آموزشی و پژوهشی و آحاد مردم و متدینین جامعه وجود دارد و مراجعه و مشاهده میشود نتایج مجاهدت همین عالمانی است که عیار روحانیت وحوزههای علمیه بوده و خواهند بود.
شرایط امروز روحانیت
اما به نظر میرسد این ها برای بسیاری از نوجوانان و جوانان و افراد با استعداد و علاقهمند به دین گفته نشده و در این نگفتن، کوتاهی صورت گرفته و شاید خیلیها که میتوانند مطالب مهمی را بگویند میبایست پاسخگو باشند که چرا با عدم روشنگری، بیان به موقع حقایق و ایفای نقشی که به عهده آنها بوده، موجب محرومیت جامعه از استعداد خیل عظیمی از جوانان گردیدهاند.
آیا برای اینکه چه کسانی باید برای ادامه تحصیل، حوزه علمیه را انتخاب کنند و چه کسانی نباید وارد حوزه علمیه شوند اطلاعات و توضیحات موردنیاز یک جوان و نوجوان امروزی ارائه شده است؟ آیا عرصهها، میدانها، فرصتها، سنگرها، انتظارات و تقاضاهایی که امروز در مقابل حوزههای علمیه قرار داده شده است، برای همه نسل جوان شیعه اطلاعرسانی و معرفی لازم صورت گرفته است.
آیا تاکنون به جوانان گفتهایم؟
فقط در کشور ما بدون در نظر گرفتن کشورهای دیگر، حدود ٦٠هزار مسجد وجود دارد و اگر تنها یک روحانی فاضل، متعهد و انقلابی تمام وقت خود را تنظیم کند که در اصلیترین سنگر دینی مساجد، هم سه وعده اقامه نماز جماعت داشته باشد و هم به تمام شئون و انتظارات مرتبط با جایگاه اصیل و محوری امام جماعت اهتمام بورزد چه تعداد امام جماعت نیاز داریم؟
آیا توانستهایم در یک گزارش ساده و کوتاه به نوجوانان، جوانان، عموم مردم و به ویژه والدین محترم این سرمایههای ارزشمند اسلام و ایران بگوییم که در کشور حداقل: ٣٠٣ شهر، ٦٥٣٦٩ روستا که ٣٨٠٠٠ روستا با جمعیت بالای٢٠خانوار داریم و هماکنون ٢٢٧٦ واحد آموزش عالی با ٤ میلیون و ٤٠٠ هزار دانشجو و ١٠٧ هزار آموزشگاه آموزشوپرورش در کشور وجود دارد و اگر در کشور اسلامی و دلبسته و وابسته به مکتب اهل بیت(ع) قرار باشد حداقل نیازهای عمومی دینی این گروهها و پایگاههای اجتماعی تامین شود چه تعداد روحانی باید تربیت شوند؟
چه اینکه با ایجاد افقهای جدید نمیتوان به سایر وظایف و مسئولیتها و انتظاراتی که متوجه حوزههای علمیه و روحانیت میباشد توجه نداشت، مثلا: تامین کادر علمی مورد نیاز مراکز پژوهشی، مراکز آموزش عالی، تامین نیروی انسانی برجسته و فاضل و اندیشمند برای تحول در علوم انسانی، مهندسی فرهنگی کشور، تولید علم در علوم اسلامی به ویژه علوم و دانشهای میانرشتهای مرتبط با علوم اسلامی، برنامهریزی و حضور موثر برای حفظ و ارتقای سبک زندگی ایرانی اسلامی، تامین نیازهای شیعیان خارج از کشور اعم از تربیت طلاب و روحانیون از میان جوانان همان کشورها یا اعزام روحانی برای حضور و استقرار در مناطق مختلف جهان، پاسخگویی به نیازها مرتبط با مسائل اداره جامعه چه در حوزههای اقتصاد، حقوق و قضا، تعلیم و تربیت، فرهنگ و هنر و... به همه اینها اضافه کنید در٤٠یا٥٠سال قبل که هجمهای علیه باورهای دینی مردم صورت گرفت یکی از شخصیتهای برجسته حوزه یعنی شهید آیتا... مطهری با همه دلبستگی که به حوزه علمیه داشت به تهران منتقل شد و با جهاد علمی، فکری و فرهنگی شامل حضور در دانشگاه، حضور در محافل فرهنگی متعدد و مختلف و تالیف و انتشار کتاب و چاپ مقاله در مجلات و روزنامه برای دفاع از هویت دینی جامعه به ایفای نقش و رسالت پرداخت که قطعا بسیار دیگری از علما و اندیشمندان و روحانیون در این دوره تاریخ موثر بوده و مستقبل مسئولیتهایی بودهاند، اما امروز که دیگر هجمههای دینی، نه کمیت آن و نه کیفیت آن با گذشته قابل مقایسه نیست و میزان نفوذ هجمههای فرهنگی، فکری و اخلاقی تا دورافتادهترین روستاها و در سریعترین زمان بروز و ظهور دارد چه کسانی و چگونه باید با این هجوم و شبیخون مقابله و مبارزه کنند، حقیقتا امروز چند ده، چند صد یا چند هزار استاد مطهری در داخل و خارج کشور نیاز هست؟
اگر قرار باشد برای تامین روحانی مساجد روستاهای بالای٢٠خانوار و مساجد شهرها با هر تعداد جمعیت فقط یک روحانی مستقر شود و به عنوان اولین وظایف یک کشور اسلامی در هر مدرسه آموزشوپرورش و هر واحد آموزش عالی یک روحانی آن هم برای تامین نیازهای عمومی دین داشته باشیم، حداقل بین ١٢٠ تا ١٥٠ هزار روحانی نیاز داریم که اینها غیر از میدانها و فرصتهای تخصصی است که در داخل و خارج از کشور به وجود آمده و اگر روحانیت و حوزه علمیه نتواند اقدام بهموقع و موثری داشته باشد نمیتوان انتظار تجلی و تعالی ارزشهای دینی و اسلامی را در بخشهای گوناگون داشته باشیم.
نظرات علما و مراجع درباره اهیمت تحصیل در حوزه
رهبر معظم انقلاب، آیتالله خامنهای در ارتباط با نقش و جایگاه و مسؤولیت روحانیت میفرمایند:
«اگر کسی خیال کند که بهغیراز جامعه علمی روحانیت تشیع؛ کسی خواهد توانست قرآن و اسلام را علم کند و تبیین و تفهیم نماید و در دنیا، ایمان و اعتقاد در دلها به وجود بیاورد، ... تصور غلط و اشتباهی است».
مرحوم آیتالله مشکینی:
کسی که استعداد خوب داشته باشد و معدل دروسش حداقل بیش از ١٧ باشد، بر او واجب است در صورت امکان درس طلبگی بخواند، البته با توجه به اینکه این راه، راه خدا و انبیاست و هدف رفاه زندگی نیست و قصدش هم این باشد و این تکلیف ساقط نیست مگر اینکه پدر نهی شدید کند بهطوریکه از مخالفت ناراحت میشود و انسان عاق والدین میگردد و نمیتواند او را راضی کند و رضایت مادر مقابل پدر، میزان نیست و مردم مقام والای علم الهی را نمیدانند که علوم دیگر هرچند خوب و لازم است یا شغلهای دیگر را با تحصیل طلبگی قابل قیاس میبینند.
مرحوم حضرت آیتالله فاضل لنکرانی:
در شرایط فعلی که نیاز به روحانی متعهد زیاد است، اگرچه بهتر است رضایت والدین خود را جلب کنید، اما اگر آنان قانع نشدند با توجه به واجب کفاییبودن طلبگی، سخن آنان لازم الاطاعه نیست.
حضرت آیتالله مکارم شیرازی:
«ورود به حوزه را برای کسانی که شرایط و آمادگی دارند واجب عینی میدانم، هرواجب کفایی وقتی که من به الکفایه نبود تبدیل به واجب عینی میشود، لذا اینجانب برای کسانی که آمادگی دارند، ورود به حوزه را واجب عینی میدانم و مخالفت پدر و مادر در این مورد مضر نیست».
امید است همه آنها که میتواند به آیه شریفه «فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون؛ چرا از هر گروهی طائفهای کوچ نمیکنند تا در دین و معارف و احکام اسلام آگاهی یابند و به هنگام بازگشت به سوی قوم خود آنها را بیم دهند؟ شاید از مخالفت فرمان پروردگار بترسند و خودداری کنند»، لبیک بگویند و خط مقدم جبهه فرهنگ و معارف اسلام و اهل بیت(ع) را محل خدمت و وقف جوانی و عمر خود نمایند، فرصت این حضور را از دست ندهند./101/930/ب1
حجت الاسلام گنابادی نژاد