وظایف خبرگان پیرامون رهبری و ولایت فقیه/ اصل ولایت فقیه مورد اجماع علما است
اشاره:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی و تحقق آرزوی دیرینه انبیاء و اولیاء الهی برای تحقق تشکیل یک حکومت دینی، ولایت فقیه در رأس حکومت دینی قرار گرفت تا سکان دار انقلاب اسلامی و نظام مقدس اسلامی باشد و از حریم اسلام و حکومت اسلامی صیانت کرده و مانع از نفوذ بیگانگان و انحراف در انقلاب اسلامی باشد.
ولی فقیه از همان آغاز نهضت در رأس مبارزه با طاغوت و تلاش برای به ثمر نشستن انقلاب اسلامی بوده است و به حق کاریزما و اثرگذاری معنوی مقام ولایت موجب شد تا مردم ایران از اقشار و اصناف مختلف با یکدیگر متحد و منسجم شده و در برابر رژیم دست نشانده غرب قرار بگیرند.
اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و توجه ویژه تدوین کنندگان قانون اساسی و اشخاصی نظیر شهید آیت الله دکتر بهشتی و شهید دکتر حسن آیت به اصل ولایت فقیه به عنوان ضامن بقای انقلاب اسلامی در تدوین قانون اساسی، فضاسازیها علیه ولایت فقیه آغاز شد. قطعا دشمنان و معاندان انقلاب اسلامی از همان ابتدا از قدرت ولایت فقیه در به زانو درآوردن ضد انقلاب داخلی و خارجی و خنثی سازی توطئه دشمنان آگاه بودند و به همین جهت تمام تلاش خود را برای مقابله با ولایت فقیه به کار بستند.
این روند مقابله با ولایت فقیه از ابتدای انقلاب ادامه داشته است و در رخدادهایی نظیر فتنه سال 78 و 88 بروز و ظهور بسیار بیشتری پیدا کرده است، جریان لیبرال و غربگرای داخلی همواره آوانگارد و لیدر شبهه افکنی و فضاسازی علیه رهبری و ولی فقیه بوده است و با استفاده از ابزارهای رسانهای و چهرههای سیاسی و هیجانزایی در محیطهای مختلف نظیر دانشگاهها تلاش کرده است تا اقدام به تضعیف باورها در حمایت از ولایت فقیه را با تمام توان به نتیجه برساند.
به منظور تأملی بر مبانی ولایت فقیه و بررسی ابعاد تلاش دشمنان در ایجاد شبهه و فضاسازی منفی علیه ولایت فقیه و ارائه پاسخ برخی شبهاتی که در این زمینه مطرح شده است پای گفتوگو با آیت الله عبدالمحمود عبداللهی نماینده مردم اصفهان در مجلس خبرگان رهبری و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نشستیم تا از نظرات این استاد سطوح عالی حوزه علمیه استفاده ببریم.
رسا ـ برخی مدعی هستند ولایت فقیه و نظریه ولایت فقیه پس از انقلاب اسلامی برای در رأس قدرت بودن روحانیت و حکومت بر مردم پدید آمده است، به نظر حضرتعالی چنین ادعایی صحت دارد؟ لطفا برخی از دلایل رد این ادعا را تشریح بفرمایید.
گاهی پنداشته میشود که ولایت فقیه یک امر جدیدی است و در گذشته وجود نداشته است، این توهمی است که ناشی از عدم اطلاع از فقه است، اگر کسی مقداری اهل پژوهش باشد و سابقه مسائل فقهی را مرور کند، متوجه خواهد شد که نمیتوان بحث ولایت فقیه را امر جدیدی دانست.
در عصر ائمه (ع) و از آغاز غیبت امام زمان(عج) مسأله ولایت فقیه در کتب علما و بزرگان زمان مطرح شده است، مشخص بوده است که مشروعیت سرپرستی امور اجتماعی، نیازمند اذن و اجازه ولی فقیه است. مسائلی نظیر مجازاتهای کیفری، تشکیلات قضایی و مسائلی نظیر اوقاف هم، تحت نظر ولایت فقیه تعریف میشد.
اصل ولایت فقیه مورد اجماع علما است
اصل ولایت فقیه، از مسائل مورد اجماع بوده است و در فقه به عنوان یک ضرورت مطرح گردیده است، از آن زمان که تشیع در ایران رسمیت پیدا کرد، علما و فقها به لحاظ شرایط اجتماعی و بسط یدی که حاصل شده بود، طبعا بیشتر به مسأله ولایت فقیه پرداختند.
مثلاً مرحوم محقق کرکی یکی از کسانی است که در رابطه با ولایت مطلقه فقیه و تحقق عملی و فقهی آن قدمهای مشخص و واضحی برداشته است. مرحوم نایینی و فاضل نراقی نیز از محققان و فقهایی هستند که به تفصیل به اثبات ولایت مطلقه پرداخته اند.
مرحوم آیت الله العظمی بروجردی که استاد بسیاری از مراجع معظم تقلید هستند و امام خمینی(ره) هم در درس ایشان حاضر میشدند نیز از کسانی هستند که غیر از دلایل نقلی، استدلال عقلی محکمی را در این زمینه مورد توجه قرار دادهاند. مرحوم امام خمینی نیز بر این استدلال عقلی تکیه می کنند.
اصل طرفداری از ولایت فقیه منحصر در امام خمینی(ره) نیست
بنابراین اصل ولایت فقیه مورد اجماع علما و فقها است و از آغاز غیبت بحث از آن در کتب فقهی و میان فقها مطرح بوده است. اگر اختلاف نظری نیز بوده است در محدوده آن و اطلاق ولایت فقیه بوده است. و الا اصل ولایت فقیه امر مسلمی بوده و برخی از فقها به مقداری که زمینه آنرا پیدا میکردند، در محدودهای میدان دار ولایت فقیه میشدند. اقامه حدود میکردند، مجازات های کیفری را پیاده میکردند.
فقیه بزرگی نظیر مرحوم صاحب جواهر میفرمایند: اگر کسی اطلاق ولایت فقیه را قبول نداشته باشد طعم فقه را نچشیده است، بنابر این اصل طرفداری از اطلاق ولایت فقیه هم منحصر به امام خمینی نیست بلکه آنچه که اختصاص به امام خمینی دارد، معماری و عملی کردن تئوری ولایت فقیه و تحقق بخشیدن به ولایت فقیه در یک نظام است.
رسا ـ آیا ولایت فقیه تنها برای اداره مسائل عبادی و دینی مردم است و نقشی در تشکیل حکومت و مسائل سیاسی و اجتماعی ندارد؟ یا اینکه ولی فقیه برای اداره جامعه اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی و اصلاح امور مردم وظایفی برعهده دارد؟
روشن است که وقتی میگوییم ولایت فقیه، این موضوع غیر از مرجعیت فقهی فقیه است، یک مرجعیت فکری در زمینه فقه وجود دارد که کارشناسی مسائل فقهی است. در اینجا گفته میشود از نظر کارشناسی فقیه نظر اسلام را در مورد احکام مطرح می کند، اما ولایت کما اینکه از خود کلمه «ولایت» مشخص است مربوط به بحث سرپرستی جامعه است.
آیا در نظام اسلامی احکام اسلام منحصر است به روزه و نماز و مسائل فردی یا اینکه فراتر از این است؟ استدلال عقلی مطرح شده در اینجا نیز، بر همین مبنا است، بالاخره آیا ما در اسلام مقررات و تشکیلات نظامی و اجتماعی داریم یا خیر؟ قرآن کریم میفرماید وسایل دفاعی شما باید به حدی باشد که ابهت و اقتداری برخوردار باشید که دشمنان بترسند. در در اسلام مقررات اقتصادی، نظامی، اجتماعی، فرهنگی، روابط بین الملل وجود دارد. این مقررات مربوط به جامعه اسلامی را چه کسی باید اداره کند و تصمیم گیری کلان نسبت به آن داشته باشد؟
در دین مبین اسلام گفته میشود که این سرپرست باید یک کارشناس دینی و یک شخصیت مسلط بر مقررات دین اسلام باشد که فقیه نام دارد، این فقیه باید از تقوا برخوردار باشد و در عین حال کارایی و مدیریت سیاسی نیز داشته باشد و مدبر و دارای توان مدیریتی باشد و از عهده سرپرستی نهادهایی که برعهده او است بربیاید.
حوزه ولایت غیر از حوزه مرجعیت است
فقیه در جایگاه ولایت تنها مرجعیت فکری و تبیین احکام اسلام را بر عهده ندارد، بلکه احکام اسلامی را سرپرستی و پشتیبانی میکند. پیاده کردن و حاکمیت و اجرایی شدن احکام را بر عهده دارد، بنابر این حوزه ولایت غیر از حوزه مرجعیت است.
این جایگاه و این پایگاه نقش اساسی را در اقتدار نظام اسلامی و اسلامی سازی مقررات اسلامی دارد و ارزشهای اسلامی را به مرحله اجرا خواهد رساند و پشتیبانی و سرپرستی مینماید.
در این 4 دهه که از عمر انقلاب اسلامی گذشته است با همه برنامه ریزیهای استکبار جهانی و همه تلاشها و توطئههای نظام استکباری و دسیسههایی نظیر جنگ تحمیلی و تلاش برای ایجاد تفرقههای قومی و مذهبی، تحریمها و فشارهای اقتصادی، باز هم شاهد هستیم که آن نهادی که توانسته است پشتیبانی و مدیریت همه این نهادها را به خوبی و با موفقیت انجام دهد ولایت فقیه بوده است.
رسا ـ اخیرا شخصی مدعی شده است در کشور ما ولی فقیه به هیچکس پاسخگو نیست و هیچ نظارتی بر رهبری صورت نمی گیرد، آیا چنین ادعایی با وجود مجلس خبرگان رهبری و نمایندگان محترم آن محلی از اعراب دارد؟ لطفا شرح دهید نظارت خبرگان رهبری که از علمای دین و مجتهدان هستند بر رهبری به چه صورت است و آیا تاکنون مواردی بوده است که خبرگان رهبری نسبت به اقدام یا فرمایشی از امام خامنه ای شبهه داشته و از ایشان پیرامون چرایی آن پرسش کرده باشند؟
در ابتدا باید عرض کنم، در قانون اساسی کلمه نظارت نداریم که خبرگان یا نهاد دیگری نظارت کند بر رهبری، «نظارت» واژه ای است با بار حقوقی خاص خودش.
البته خبرگان رهبری، به عنوان کارشناسان دینی، در جهت پشتیبانی رهبری، مسؤولیت کنترل تداوم صفات رهبری را به عهده دارد. علاوه بر معرفی رهبر، تداوم و استمرار شایستگیهای رهبری را مراقبت می نمایند.
بررسی تداوم صفات رهبری به معنای مچ گیری نیست
باید توجه داشت که به عهده گرفتن مسؤولیت بررسی تداوم صفات رهبری به معنای مچ گیری نیست، ولی فقیه در نظام اسلامی در رأس امور است، خبرگان و هیچ نهاد دیگری بالاتر از رهبری نیست، برخلاف مجلس شورای اسلامی که با توجه به نقش نظارتی که دارد، حق دارد که سؤال کند، استیضاح یا عزل کند. بلکه خبرگان مراقبت و تحقیق تداوم صفات رهبری را بر عهده دارند و در واقع یک نوع ضمانتی را دارند بر اینکه این صفات همیشگی باشد.
در همین راستا یکی از مهمترین کمیسیونهای مجلس خبرگان رهبری، کمیسیون تحقیق است و فعالیت های آن نیز مداوم است. این کمیسیون مسائل مربوط به نهادها و امور مرتبط با مدیریت رهبری را مورد بررسی قرار میدهند و جمع بندی های لازم در امور مختلف را نیز انجام میدهند.
تنها کمیسیونی هم که بر اساس قانون به طور مستقل با رهبری جلسه دارند و مسائل مختلف را با ایشان در میان میگذارند همین کمیسیون تحقیق است، که مسائل را با رهبر معظم انقلاب مطرح میکنند و در جریان توضیحات ایشان قرار میگیرند، البته برخی، از این موضوع تعبیر به نظارت میکنند و اگر نظارت به معنای تحقیق میدانی و توجه به تداوم صفات رهبری باشد مشکلی ندارد./1304/۴۰۳/ح