۱۹ آذر ۱۳۹۹ - ۱۴:۳۰
کد خبر: ۶۷۰۰۸۳
سرمقاله؛

انقلاب اسلامی پایان تاریخ!

انقلاب اسلامی پایان تاریخ!
اصل وجود حرکت‌های عدالت‌خواهانه و نهضت‌های توحیدی و تداوم توفنده آن در طول تاریخ خاری بوده است در چشم زورگویان و قلدران و تیری بر قلب حاکمان شیطان‌صفت.

به گزارش خبرگزاری رسا، محمدسعید مدنی در روزنامه کیهان نوشت:


 ۱- هر روز بعد از نماز که از کوچه‌ای می‌گذشت پیرمردی یهودی از بالای بام خانه‌اش طشتی خاکستر گرم بر سر او می‌ریخت، پیامبر(ص) بدون آنکه عصبانی شود در گوشه‌ای سر و صورت و عبایش را می‌تکاند و به راهش ادامه می‌داد. یک روز در گذر از همان محل از پیرمرد و خاکستر گرمش خبری نشد. ‌پرسید «از رفیق ما چه خبر؟» همراهان پاسخ دادند شکر خدا بیمار و بستری است. گفت باید به عیادتش رفت... «مرد یهودی در برابر چنین چشمه زلال و جوشانی از صفا و مهربانی و خیر، یک‌باره احساس کرد که روحش شسته شد و لکه‌های شوم بدپسندی و آزارپرستی و میل به کجی و خیانت از ضمیرش پاک شد...»(منابع و تحقیقات تاریخی مثل تفسیر نمونه، شناخت محمد(ص) و...)


۲- «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لَا تَکُونَ فِتْنَهًٌْ »... چشم در برابر چشم! این منطق اسلام در برابر قلدری مستکبران و خباثت جنایتکاران است. دینی که آغازگر حمله و جنگ نیست. این سخن تجسم عینی اسلام حسین بن علی(ع) در معرکه عاشوراست: «انی اکره ان ابداهم القتال...»! اما همان‌قدر که در این مکتب مومنان خاصه کسانی که صاحب‌منصب هستند و جایگاه‌های قدرت و حکومت را برعهده‌ دارند به مدارا و ملاطفت با ضعیفان و طبقات پایین و مردم عادی سفارش و توصیه اکید شده‌اند(... الله الله فی طبقه السفلی!) به ایستادگی و کوتاه نیامدن در برابر زیاده‌خواهان و قداره‌بندان و ظالمان تأکید کرده است(...کونوا للظالمین خصما!) و این سیره رسول خداست به‌ویژه پس از هجرت و شروع جامعه‌سازی. ایشان برای ساختن جامعه از همان اولین روز و روزها فرمان کار همگانی و سازندگی صادر می‌کند(مسجدسازی) اعلام وحدت و برادری می‌کند(انما المومنون اخوه)، اداره جامعه را بر مبنای قانون، آن هم قانونی که جوهر و محورش «عدالت» است،(لیقوم الناس بالقسط)... و آنگاه در برابر چشمان نگران پیروان سایر ادیان بر اصل آزادی در چارچوب قانون تأکید می‌کند(لا اکراه فی الدین) و... در کنار همه اینها به بسیج نظامی و تقویت امور دفاعی و امنیتی جامعه دست می‌زند تا اگر متجاوز و جنایتکاری پایش را از گلیم خود درازتر کرد و خواست امنیت جامعه نوپا را بر هم زند و عرض و ناموس آن را هدف قرار دهد، ضربه را با ضربه‌ای محکم‌تر پاسخ دهد و چنان به دهانش بکوبد که دیگر هیچ‌گاه جرأت گستاخی و شرارت درباره جامعه اسلامی حتی به ذهنش خطور نکند. پیامبر(ص) در دوران ده‌ساله مدینه، همه اصول و شرایط دولت و جامعه‌سازی را رعایت کرد و فراهم آورد... و در اواخر عمر سرتاسر جزیرهًْ‌العرب را زیر پرچم اسلام متحد ساخت تا... همه‌چیز برای برپایی تمدنی خیره‌کننده و شکوهمند فراهم و آماده ‌باشد...


۳- اصل وجود حرکت‌های عدالت‌خواهانه و نهضت‌های توحیدی و تداوم توفنده آن در طول تاریخ خاری بوده است در چشم زورگویان و قلدران و تیری بر قلب حاکمان شیطان‌صفت. انقلاب اعتقادی و تاریخی مردم ایران بساط قلدران و مستکبران را در منطقه مهمی ‌که خاورمیانه‌اش می‌نامند برهم زده است. خواب‌های شیرین آنها را به کابوس مبدل ساخته و آرزوهای دور و دراز آنها را درباره این منطقه مهم و ثروتمند که مرکز بزرگ‌ترین تمدن‌های عالم (سومر، عیلام، بابل، ایران، مصر و...) بوده برهم زده است. آنها طی دویست و خرده‌ای سال درباره سیطره همیشگی و غصب ثروت و منابع این قسمت از زمین نقشه‌ها کشیده و طراحی‌ها کرده بودند. پروژه «از نیل تا فرات» یکی از این پروژه‌ها و شاید مهم‌ترین آنها بود. در اجرای این نقشه‌ها ایران تحت حاکمیت رژیم‌های دست‌نشانده نقش حساسی را به‌عنوان «ژاندارم منطقه» بازی می‌کرد. مستکبران خیالشان از ایران کاملاً راحت بود و آن را چون «موم» در دستان خود داشتند... اما ناگهان با خروش خمینی و خیزش ملت غیور و شجاع ایران همه‌چیز به هم ریخت و ایران به جای «موم» به «خار چشم» ظالمان و غارتگران متمدن‌نما تبدیل شد و به‌طور ذاتی و ماهیتی به بزرگ‌ترین سد و مانع جولان و زیاده‌خواهی‌های تمام‌نشدنی آنها درآمد... و بار دیگر پیکار همیشه تاریخ آغاز شد: جنود حق و باطل به شکلی عیان و روشن در برابر یکدیگر صف‌آرایی کردند.


۴- اکنون دشمنان این ملک و ملت، بدخواهان اسلام و فرهنگ توحید، نزدیک چهل و دو سال است که علی‌رغم دست زدن به هر ترفند و توطئه و تاکتیکی در مصاف با انقلاب «الله‌اکبر» مردم ایران راه به جایی نبرده‌اند و بدتر از همه حیثیت ناداشته و دروغین خود را از دست داده‌اند چرا که آنها برای شکست این انقلاب هر چقدر تلاش کرده‌اند نتیجه معکوس گرفته و فقط ماهیت و ذات شیطانی و «گرگ‌صفت» خود را افشا کرده‌اند. حاصل این همه شرارت و خباثت علیه انقلاب توحیدی مردم ایران، از تطمیع و تحقیر و تمسخر گرفته تا تجاوز نظامی و تحریم اقتصادی و به شهادت رساندن دانشمندان و مجاهدان اسلامی (از شهید مطهری و شهید بهشتی تا... شهید سلیمانی و شهید فخری‌زاده) این شده که امروز بر جهانیان و البته جز کسانی که خود را به خواب زده یا رسماً پادو و عمله شیاطین‌اند، روشن و ثابت شده است که قدرت‌ها و سلطه‌گرانی که تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی خود را پشت شعارهایی چون سیانتیسم و اومانیسم و لیبرالیسم و مدرنیسم و... پنهان کرده بودند، قلدران و چپاولگرانی بیش نیستند که برای رسیدن به منافع شوم خود از دست زدن به هیچ شرارت و جنایتی ابا ندارند و... کار به جایی رسیده که خود اینها رسما و صریحا اعتراف می‌کنند.(مثل اعتراف ‌ترامپ به ‌ترور سردار دل‌ها شهید سلیمانی و اعتراف تلویحی مقامات رژیم صهیونیستی به ‌ترور دانشمند شهید فخری‌زاده) و این یکی دیگر از برکات کم‌نظیر انقلاب اسلامی است که نه فقط در بحث‌های تئوریک و محافل دانشگاهی و... که در صحنه واقعیت و میدان عمل موجب ارتقای بصیرت و شناخت مردم دنیا شده و ماهیت واقعی «گرگ»‌های متمدن‌نما را از پشت‌پرده فریب و تحریف و تبلیغ و... بیرون انداخته است. امروز حتی خود سیاستمداران و اندیشمندان و عقلای غرب به نزدیکی زمان فروپاشی تمدن غرب و زوال قدرت آمریکا اعتراف می‌کنند و درباره «جابه‌جایی قدرت» از غرب به چین یا روسیه یا... هشدار می‌دهند. و جالب‌تر آن است که دشمنان کینه‌توز و بدخواهان ایران اسلامی و دشمنان قسم‌خورده آن نیز درباره ظهور قدرتی به نام ایران و ایجاد تمدن اسلامی صریحا اظهار نگرانی و ‌ترس می‌کنند. نخست‌وزیر ‌تروریست رژیم کودک‌کش صهیونیستی در مصاحبه‌ای در پاسخ به این سوال که از چه می‌ترسی؟ پاسخ داد: «ایران... ایران... ایران! آنها در حال تبدیل شدن به یک امپراتوری هستند!» این حرف و امثال آن گویی آن پیش‌بینی آرنولد توین‌بی‌ فیلسوف صاحب‌نام تاریخ را ثابت می‌کند که چند سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در اوایل دهه هفتاد میلادی در کتاب «تمدن در بوته آزمایش» (ص ۱۱۷‌ ترجمه) نوشت و گفت: «اسلام ممکن است بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند.»


۵- درباره شهید سرفراز و دانشمند انقلابی دکتر محسن فخری‌زاده بسیار گفته و نوشته‌اند، یکی هم اینکه ایشان را دشمنان و بیگانگان بیشتر از خیلی از خودی‌ها و هموطنان می‌شناختند. این توصیفی است که در سطح وسیع‌تر اصل انقلاب اسلامی را هم شامل می‌شود. به این معنی که متأسفانه انقلاب اسلامی و ذات ضد سلطه‌پذیری و آرمان‌های متعالی و سازنده آن را دشمنان و مستکبران بهتر از برخی از خودی‌ها شناخته‌اند و اگر بیست سال در فکر و نقشه ‌ترور این شهید سرفراز بودند چهل و دو سال است که در پی محو و نابودی انقلاب اسلامی هستند...


۶- انقلاب اسلامی ادامه نهضت پیامبر خاتم(ص) است. آمده است تا ملت‌ها را عزت و آزادی بخشد و به آنان استقلال و شکوفایی هدیه دهد و... امتی را از خواب سنگین قرون بیدار کند و... تمدنی بزرگ و انسانی را برپا نماید و بشریت را از قید اسارت و جاهلیت مدرن برهاند و... انقلاب اسلامی برای ساختن آمده است نه ویران کردن. انسان‌سازی، جامعه‌سازی، تمدن(دنیا)‌سازی و... سرانجام آخرت‌سازی. این همان مأموریت رسولان بزرگ الهی و از جمله، آخرین آنهاست.


اما ساختن و آباد کردن دشمنان بسیار در کمین دارد، قدرت‌های باطلی که آبادی کاخ‌ها و دنیای آلوده به لذت و شهوت خود را در گروی حاکمیت جاهلیت و محو انسانیت و عدالت و ویرانی زندگی دیگران می‌دانند از هر حرکتی که رو به سازندگی و عدالت و ظلم‌ستیزی داشته باشد برآشفته شده و علیه آن دست به شمشیر می‌برند. و جنگ و ویرانی به پا می‌کنند تحریم می‌کنند،‌ ترور می‌کنند... علی‌رغم همه اینها راهی به جایی نمی‌برند اما چون تداوم این حرکات (مثل انقلاب اسلامی) را برخلاف نظر امثال «فوکویاما»، به معنای پایان خود تلقی می‌کنند بر دشمنی‌ها و شرارت خود و استفاده از حربه‌های ناکارآمد اصرار دارند.


۷ - توماس فریدمن چند روز پیش در کنفرانس سالانه سیاستگذاران اندیشکده شورای ملی روابط اعراب و آمریکا گفته است «رژیم‌هایی مثل رژیم ایران از بالا دچار گسست و شکست می‌شوند، این رژیم‌ها از پایین شکست نمی‌خورند... نحوه فروپاشی این رژیم‌ها از بالاست...» او که مثل خیلی از همپالکی‌هایش دغدغه و دل‌مشغولی درباره ایران جز «تغییر رژیم»(regim change) ندارد در ادامه پیشنهاد می‌کند «شما باید در بالاترین سطوح رژیم ایران جنگ و درگیری راه بیندازید، نباید به اصطلاح «شل و ول» بود، باید پیشنهادی روی میز گذاشت که برای بخشی از حاکمیت ایران وسوسه‌انگیز باشد». این حرف یعنی که دشمن برای تحقق هدف شومش از مردم هشیار و صاحب تشخیص ایران کاملاً ناامید است و به وسوسه و تفرقه در بین مدیران و مسئولان ارشد(بالاترین سطوح رژیم) و اختلاف‌اندازی میان آنها طمع کرده‌ است.


بنابراین تکلیف کاملاً مشخص است: هر چقدر از «درون» محکم و قوی‌تر باشیم، و وحدت و همدلی میان دوستداران انقلاب به‌ویژه میان آنهایی که در این مملکت صاحب پست و منصب هستند و ردای مسئولیت بر تن دارند(خاصه در «بالاترین سطوح») بیشتر و برادرانه‌تر باشد؛ هر چقدر بیشتر اسباب دلگرمی ‌و امید مردم فراهم آید و دست رانت‌خواران و فرصت‌طلبان و حرام‌خواران از بیت‌المال کوتاه شود و حضور مردم در صحنه دفاع از انقلاب پرشورتر باشد، جبهه انقلاب مستحکم‌تر شده و راه رخنه نفوذی‌های ظاهرا خودی برای تغییر محاسبات و تفرقه‌افکنی در صفوف یاران انقلاب و مسئولان مسدودتر شده و دشمن از ایجاد تفرقه و اختلاف‌افکنی میان آنان- که از بزرگ‌ترین حربه‌های او علیه انقلاب است- نومیدتر می‌شود... این کشنده‌ترین انتقام و مرگبارترین مجازاتی است که می‌توان درباره دشمنان این سرزمین تصور کرد! همین‌جا باید تاکید کرد که «انتقام سخت» و جداگانه از جنایتکاران و مسببان شهادت شهیدان والامقام سلیمانی و فخری‌زاده تا رسیدن به نتیجه یکی از عوامل ایجاد وحدت است و باید دنبال شود...

علی اصغر خواجه الدین
ارسال نظرات