تا دم جان سپر جان محمّد بودن
حضرت ابوطالب(ع) حامی پیامبر و امیرالمؤمنین(ع) و حامی پیام اسلام بود، همه میدانند که اگر ابوطالب در آن موقعیت و در آن نقش نبود مشرکان حضرت محمد (ص) را از نخستین لحظات رسالت آزار میرساندند و وی را از ابلاغ و دعوت منع میکردند بلکه چهبسا او را به شهادت میرساندند، اما ترسشان از ابوطالب، امری بود که آنان را به سمت تعامل با وی با صبر و حوصله سوق میداد.
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا مهدی جهاندار به مناسبت جشنواره ادبی رسانه ای ابوطالب قصیده واره ای با نام مستِ مستور تقدیم به آستان حضرت ابوطالب علیه السلام کرده است که در ادامه مشاهده می کنید.
کفر یعنی همه را دیدن و حاشا کردن
کفر یعنی فقط از دور تماشا کردن!
کفر یعنی به بهای ثمنی بخس، شبی
یوسف خود را تسلیم زلیخا کردن
کفر یعنی به ابوجهلیِ خود مست شدن
بولهب بودن و بیهوده تقلا کردن
چیست ایمان؟ وسط شعله گلستان بودن
شعلهها را همه برداً وَ سَلاما کردن
جان و مال و زن و فرزند و دل و دنیا را
چیست ایمان؟ همه را یکشبه اهدا کردن
تا ابد شعب أبی طالب اگر تحریم است
چارهاش نیست فقط پشت به دنیا کردن،
چیست ایمان؟ وسط معرکه شمشیر زدن
چیست ایمان؟ وسط معرکه غوغا کردن
کفر یعنی ولیُّ الله تو را میخواند؛
روی فرمان ولی شاید و امّا کردن!
روی فرمان ولی حرف دو پهلو گفتن
روی فرمان ولی امشب و فردا کردن!
اَلذینَ اشتروُا الکفرَ بِاالایمان یعنی
"آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا" کردن
یاعلی اینهمه از نور ابوطالب توست
پدر توست سرآغاز توَلا کردن
مؤمن آل قریش است، لِأیلافِ قرَیش
خون دل خوردن و با کفر مدارا کردن!
زمزمی را که به دست دگران گِل شده بود
به خلیلانهترین شکل، گوارا کردن
با زبان حبشی "أشهدُ أن لا" گفتن
با زبانی که تقیّه است "خدایا" کردن
با دو خط شعر، مسیحیّت نجّاشی را
متمایل به پرستیدن یکتا کردن
عَلم شیعهی سرسختِ علی بودن را
پیش از آنی که غدیر آید، برپا کردن!
تا دم جان سپر جان محمّد بودن
نصرت دین خدا را تک و تنها کردن
به ابوطالب سوگند ضرر خواهد بود
بی علیّ بن أبی طالب، سودا کردن
عشق، لا حولَ وَ لا قوّة إلا بِعَلی است!
ای خوشا عشقِ مرا مثل تو معنا کردن
کفر و تزویر به تکفیرم اگر برخیزند
حاجتم نیست بجز تیغ تقاضا کردن
"ورنه مستوری و مستی همه کس نتوانند"
کفر و ایمان را سخت است مجزّا کردن
پدر ساقی کوثر، پدر کیفَ بشر
پدر شیر خدا را چه به پروا کردن؟!
"دیدمش خرّم و خندان قدح باده به دست
واندر آن آینه صد گونه تماشا" کردن