"شهرک" فاقد هرگونه ارزش
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، هنر هفتم سینما از زمان پیدایش خود سعی کرده است فرهنگ جوامع را بالا برده و ارزش های انسانی را زنده کند، بگذریم از اینکه این ابزار در دست افرادی است که سعی دارند ارزش های انسانی و اخلاقی را هزینه مطامع مادی خود کنند.
ایران بعد از انقلاب اسلامی سعی کرده است در تمام ابعاد خود اسلامی بوده و تغییرات اسلامی را در بخش های مختلف خود اعمال کند.
سینمای ایران هم از این قاعده مستثنی نبوده و این رویه را سعی کرده داشته باشد و مسؤولان بر آننند که بتوانند این سینما را که در خود خشونت و بی بندوباری غرب بیداد می کرد و خانواده ها سعی می کردند از رفتن فرزندان خود به آنجا منع کنند را پاکسازی کرده و سینمایی سالم و با معنویت را ارائه دهند.
حال باید دید که سینمای امروز ما آیا توانسته است به این هدف مقدس خود که ترویج سینمایی سالم بوده، دست یابد؟برای جواب به این سؤال باید تأمل کرد، زیرا به نظر می آید که جواب این سؤال هم می تواند آری باشد و هم نه.
آری از آن جهت که برخی تولیدات توانسته اند علاوه بر رنگ و بو، دارای محتوای دینی و ارزش های اخلاقی شوند به نحوی که آوازه آنها در جای جای جهان پیچیده و به عنوان نوعی نگاه تازه در سینما شناخته شوند، نگاهی که در آن به دور از فحشا و خشونت ارزشهای الهی و انسانی دیده شده است.
از طرف دیگر هم می توان به این سؤال پاسخ منفی داد آن هم از این جهت که بعضی از آثار سینمایی آن نتوانسته چنین باری را بر دوش بکشد و متأسفانه ما شاهد آن هستیم که تنه به تنه آثار مبتذل غرب می زند.
حال وقتی به سراغ فیلم سینمایی شهرک می رویم، می بینیم که بعد از 43 سال از انقلاب اسلامی فیلمی نمایش داده می شود که ارزش های اسلامی و ایرانی را به راحتی زیر پا گذاشته و نگاهی بر آمده از فرهنگ غرب را ترویج می کند، نگاهی که حتی توسط خود غربی ها اکنون دچار تعدیل و تغییر شده است.
باید گفت فیلم سینمایی شهرک به کارگردانی علی حضرتی آقا زاده ای از جمع آقا زادگان فرزند الیاس حضرتی، از نظر تکنیکی فیلم قابل قبولی توصیف می شود، از این جهت که شکل و فرم آن دارای استانداردهای قابل قبولی است، البته که باید گفت در این زمینه هم در مورد این فیلم باید مسامحه کرد.
شهرک تصویرگر دنیای خیالی است که در آن جوانی عاشق پیشه که نقش آن را ساعد سهیلی دارد، با تمام آمال و آرزوهایش به دنبال بازیگری است و حاضر است برای این کار و رسیدن خود به سینما و معروفیت هر کاری انجام دهد.
در سکانسی از این فیلم ما شاهد آن هستیم که وقتی جوان قصه فیلم به دفتر برای امضاء قرار داد می رود، قبل از او زنی در حال امضاء قرارداد است، زن وقتی متن قرار داد را می بیند و می فهمد برای بازی در فیلم باید سه ماه در قرنطینه باشد می گوید من بچه دارم نمی توان در قرنطینه باشم و مسؤول دفتر می گوید باید به قرارداد متعهد باشید و نشان می دهد که برای معروف شدن باید از همه چیز گذشت و تمام ارزش ها حتی فرزند را باید زیر پا گذاشت که در این سکانس زن از قبول چنین قراردادی امتناء کرده و دفتر را ترک می کند.
در ادامه همین سکانس جوان وقتی وارد دفتر می شود سؤال می پرسد که چنین قراردادی را کسی امضاء هم کرده است، مرد مسؤول دفتر، صدها کاغذ را روی میز می گذارد و به او می فهماند که تعداد زیادی این کار را کرده اند، در واقع آنچکه به مخاطب القاء می شود این است که اگر چه که تعدادی در جامعه هستند که روی ارزش های خود پایبند هستند، ولی در آن طرف عده زیادی حاضرند که به خاطر ثروت و شهرت ارزش های اخلاقی و اسلامی را زیر پا گذارند، این زیر پا گذاشتن ارزش های اسلامی و اخلاقی در سکانس های مختلف دیگر نیز کاملا مشهود است.
شهرک با درست کردن فضایی خارج از فضای کنونی سعی دارد به مخاطب خود القاء کند فضای کنونی فضای واقعی نیست و آنچکه هست فضایی است که در شهرک وجود دارد، این مطلب در سکانسی است که بازیگر جوان برای واقعی بودن این فضا دست خود را می برد برای اینکه ببیندخواب نیست و همه این اتفاقات که در دور و ورش می گذرد واقعی است.
شهرک در خود این پیام را می رساند که همه چیز می تواند دچار تغییر شود و این تغییر حتی در عشق و دوست داشتن هم می تواند صورت گیرد، جایی که جوان عاشق پیشه که دختری را دوست داشت و تمام هم و غمش این بود که بعد از این دوره قرنطینه و بعد از فیلم به سراغ محبوبش برود، دچار تردید شده و علاقه اش به بازیگری که قرار است فقط نقش محبوبش را بازی کند بیشتر می شود و دختر مورد علاقه اش را به فراموشی می سپارد.
این تغییر ارزش ها در سکانس های مختلف کاملا دیده می شود، مثلا پسری که در یک خانواده دیگر بزرگ شده است و پدر و مادری دارد و پدرش کاملا بی تفاوت و مادرش نگرانی کمی برای او دارد حالا در یک خانواده دیگر قرار می گیرد که حتی بعد از فوت پدر خیالی اش برای او گریه و زاری می کند و این مطلب را می رساند که حتی رابطه پدر و فرزندی نیز می تواند دستخوش تغییر شده و پدر و مادر نیز تغییر کند.
از سکانس هایی از فیلم که به نوعی دینی بودن و حتی اخلاق را نیز زیر سؤال می برد جایی است که فرد جوان از استادی که رنگ زدن را انجام می دهد درباره رابطه با همسرش سؤال می کند و استاد نقاش با او گلاویز می شود و به نوعی می رساند که این دنیای جدید بر پایه روابط جدیدی است که برای خودش محترم است، حتی اگر با مذاق کسی خوش نیاید.
در سکانس های دیگری از این فیلم ما شاهد آن هستیم که آنچکه مهم است این است که نباید کسی از کسی سؤالی بپرسد و نباید در کار دیگری دخالت کرد و هر کسی باید به کار خودش پرداخته و در زندگی دیگری سرک نکشد.
این فیلم را به تمامه می توان فیلمی پوچ گرا و حتی به دور از ارزش های اخلاقی و انسانی شمرد، فیلمی که همه چیز را زیر سؤال برده و آنچکه معرفی می کند ارزش هایی است که همه در حال تغییر هستند و می تواند کاملا بر عکس شوند.
حال باید دید اینچنین فیلم هایی که ترویج گر نوعی پوچی و از بین برنده ارزش های اسلامی، انسانی و اخلاقی است چه جایی در جشنواره ای که به نام فجر و به نام انقلاب اسلامی است دارد.
اینگونه آثار نشان می دهد در دوره گذشته سازمان سینمایی ایران چه تفکراتی حاکم بودند که اینگونه فیلم ها تازه انتخاب شده در جشنواره حضور پیدا می کنند و آثار دیگر حتی به همین مرحله هم راه پیدا نکرده اند.