۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۷:۳۰
کد خبر: ۷۸۰۰۷۰

گفت‌وگو با صادق قطب‌زاده درباره همه حواشی‌اش در رادیو تلویزیون

گفت‌وگو با صادق قطب‌زاده درباره همه حواشی‌اش در رادیو تلویزیون
آن‌ها نمی‌خواستند آن قسمت از حرف‌های گلسرخی را که می‌گوید منطق، منطق امام حسین است، منتشر کنیم و یا این حسین ابن علی بود که مثلا... آن‌ها نمی‌خواستند آن حرف‌ها همش زده بشود.
صادق قطب‌زاده یکی از سه نفری است (قطب‌زاده، ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر) که با امام از پاریس وارد تهران شد و از روز اول پیروزی انقلاب به دستور ایشان سرپرستی امور رادیو و تلویزیون را برعهده گرفت. به دنبال این حکم اما جنجال‌های بزرگی ایجاد شد؛ از کارکنان رادیو تلویزیون که قطب‌زاده را در حد این مقام نمی‌دانستند و زیر بار ریاستش نمی‌رفتند، تا دولت موقت که معتقد بود اقدامات مثبتش را منعکس نمی‌کند و روزنامه‌هایی که او را به سانسور متهم می‌کردند. از آن سو نیز لحن قطب‌زاده در هر سخنرانی یا مصاحبه‌ای موجی از واکنش‌های مثبت و منفی را برمی‌انگیخت. مثلا در جایی گفته بود که حقوقم را از شخص امام می‌گیرم و مبلغش ۲۵۰۰ تومان است، رقمی که برای یک مدیر در آن سطح واقعا کم بود! عباراتی دیگر چون «ملت بزرگم...»، «انقلاب بازی»، «روشنفکر بازی» در برخی سخنرانی‌ها و مصاحبه‌هایش جنجال‌های بیشتری هم آفرید. جلوگیری از پخش «سرود ای ایران» از تلویزیون یا امر و نهی برخی کارکنان زن مثل احترام برومند مجری وقت برنامه کودک به حجاب که موجب نامه سرگشاده و انتقادآمیز او در ۱۸ فروردین ۵۸ در روزنامه کیهان شد، از دیگر اقداماتی بود که قطب‌زاده را هر روز بیشتر بر سر زبان‌ها می‌انداخت.
 
از سوی دیگر چپ‌گرایان در ارگان‌هایش‌شان مثل نشریه «چلنگر» و... به بنی‌صدر، یزدی و قطب‌زاده لقب «مثلق بیق» داده بودند. از نگاه آنان این سه افرادی خارج‌نشین بودند که بدون این‌که زحمتی برای انقلاب کشیده باشند حالا داشتند ثمره‌اش را می‌چیدند. در این میان هم بودند افرادی چون بخشی از بازاریان که طرفدار سفت و سخت و قطب‌زاده بودند و طومارهایی در دفاع از او امضا می‌کردند. به هر روی در میان همه این جنجال‌ها خبرنگار مجله «تهران مصور» به سراغ قطب‌زاده رفت تا با او درباره همه این حواشی گفت‌وگو کند. مجله‌ «خواندنیها» مشروح این گفت‌وگو را در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ بازنشر کرد که بخش‌هایی از آن را در پی می‌خوانیم:
 
پیش از آن‌که گفت و شنید آغاز شود از روزنامه‌ها و شایعاتی که درباره او بر سر زبان‌هاست گله می‌کند. می‌گوید:
 
تاکنون هفت هشت بار بنده را مستعفی کرده‌اند. چهار بار کشته‌اند و چندین بار مامور چین و شوروی و آمریکا و اروپا و... کرده‌اند. متاسفانه من کار زیادی دارم و وقت ندارم که روابط نزدیکی با روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران داشته باشم. البته عده‌ای از روزنامه‌نگاران آدم‌های شریفی نیستند و بیشتر روزنامه‌نویسان شریف در رده‌های پایین قرار دارند و آن‌ها که در رده‌های بالا هستند، مخصوصا آدم‌های خودفروخته‌ای هستند. اگر وضع آن‌ها را بررسی کنیم، خیلی چیزها روشن می‌شود و تغییر می‌کند.
 
 
اگر منظورتان تصفیه است فقط روزنامه‌نگار و روزنامه نیست که باید تصفیه شود. در بیشتر جاها این تصفیه باید انجام شود.
 
بدون تردید. بدون تردید. منتها فرقش با بقیه جاها این است که در جلوی چشم و گوش مردم است و اثراتش آنی است. در بقیه جاها نه، این اثرات آنی نیست یعنی آنا به چشم مردم نمی‌خورد. ابعاد این تصفیه نکردن در روزنامه‌ها خیلی اثراتش در جامعه زیادتر است تا در بقیه اقشار.
 
 
در مورد استعفا گفتید، یک بار حتی شایعه شد که شما را ماموران کمیته دستگیر و بازداشت کردند، حتما تکذیب می‌کنید؟
 
همین، ببینید وقتی من صحبت از روشنفکران ازخودبیگانه و خودفروخته می‌کنم، درست منظورم همان‌هایی است که این شایعات را می‌پراکنند. منظورم همان‌هاست.
 
 
اتفاقا من این مسئله را از آدم‌های خیلی ساده شنیدم.
 
نه، شایعه‌پراکن او نیست. اصل کاری کس دیگری است. آن بیچاره‌ها باور می‌کنند و اشخاصی که شایعه‌پراکنی می‌کنند همه از یک سنت بزرگ ایرانی سوءاستفاده می‌کنند و آن فرهنگ شفاهی است که در این مملکت به علت خفقان، قرن‌ها وجود داشته و هر شایعه‌ای باعث می‌شود که هیچ خبر درستی وجود نداشته باشد، از این موقعیت دارند سوءاستفاده می‌کنند ولی به امید خدا با کمک روزنامه‌نگاران اصیل و این دستگاه رادیو و تلویزیون سعی خواهیم کرد که بالاخره این موقعیت برای روزنامه‌ها از بین برود، اما این حرف‌ها دروغ است و من لحظه‌ای به فکر استعفا نبودم. خوشبختانه تقویت و پشتیبانی کامل هم از طرف مردم وجود داشته و هم مصمم هستم که این‌جا را پاک بکنم، نه به عنوان فعل، بلکه به عنوان عناصری که ایجاد اغتشاش می‌کنند.
 
 
اگر شما با مخالفت اکثریت مردم روبه‌رو شدید، بدون در نظر گرفتن نظر امام استعفا می‌کنید؟
 
بدون در نظر گرفتن نظر ایشان، خیر.
 
 
حتی اگر اکثریت مردم مخالفت کنند، و شما را نخواهند؟
 
البته اگر امام روزی بدانند که اکثریت مردم مخالف هستند، خود ایشان تکلیف استعفا می‌کنند ولو این‌که من نخواهم.
 
 
آن‌چه جمهوری اسلامی از وسایل ارتباط جمعی مخصوصا رادیو و تلویزیون و وظیفه و نقش آن در جامعه دربرگیرنده دو اصل کلی آموزش و تفریح با درصدهای متغیر و مناسب با حال و روحیات و آداب سنن و احتیاج جامعه هست، انتظار دارد، اکنون برمی‌آید یا نه؟
 
در شرایط فعلی نه، در شرایط فعلی برنامه‌های ما تکمیل است و البته برای ما مورد قبول، ولی بارها گفتم سعی ما در این بوده که با آدم‌های موجود و با کادرهایی که هستند برنامه درست کنیم، همان‌طور که کردیم و نمی‌خواستیم و هنوز هم نمی‌خواهیم کادرهای لازم را از بیرون تامین کنیم. من از صمیم قلب امیدوار هست که به این مسائل توجه بکنند و برگردند به سر کارهای‌شان، بلکه بتوانیم برنامه‌های منظمی بریزیم تا بتوانیم برنامه سالمی را که در آن هم‌ فکر باشد و هم تفریح اشاعه بدهیم. من تفریح را فقط به عنوان تفریح قبول ندارم، در تفریح هم ارشاد باید وجود داشته باشد. کما این‌که در مباحث ایدئولوژیک و غیره هم باید مقداری ظرافت وجود داشته باشد. برای هماهنگ کردن این‌ها نیاز به همکاری است.
 
قسمت پخش مشغول کارند و از قسمت تولید رادیو هم خواسته شده کار بکنند، قسمت خبر هم که هنوز تکمیل نیست و اشکالات زیادی در خبر هست. خبرهایی که می‌رسد و پخش می‌شود واقعیت ندارد. بعضی‌ها درست نمی‌رسد و درست رد نمی‌شود. این‌ها را هم باید رسیدگی بکنیم و این اشکالات کار ما هست، این اشکالات را به امید خدا برطرف خواهیم کرد گرچه افرادی که در خبر هستند اکثرشان دارند به‌خوبی کار می‌کنند.
 
 
مخالفت‌هایی که روزنامه‌ها و مردم با شما می‌کنند، شما را ناراحت و عصبانی می‌کند؟ یا چون مطرح می‌شوید، خوش‌تان می‌آید؟
 
والله مردمی که مخالفت می‌کنند، یکی مردم واقعی هستند، مردمی که واقعا برای این انقلاب زحمت کشیدند، خون دادند. خوشبختانه آن‌ها مرا قبول دارند. یک عده هم مخالفت می‌کنند، یک‌سری اشخاص از خودبیگانه یا عناصر سابق رژیم هستند، یا فرصت‌طلبان جدید هستند و می‌خواهند احیانا خود را حالا انقلابی «دوآتشه» قلمداد کنند، مخالفت آن‌ها باز هم بر دو قسمت است: کسانی که درست براساس منافع و مصالح خود و برخلاف منافع و مصالح مردم با برنامه و شاید هم همین‌طوری مخالفت می‌کنند و کسانی هستند که نه، افتاده‌اند توی هچل تقریبا، و ندانسته مخالفت می‌کنند و واقعا از واقعیت خبر ندارند و دردها را نمی‌دانند. از مخالفت آن‌ها ناراحت نیستم برای این‌که می‌دانم که اگر واقعیات ما را بدانند این اشخاص، بیشتر از هرکسی پشتیبان ما خواهند بود.
و اما از آن گروه دیگر، روزنامه‌ها، اگر نگاهی به اکثریت کسانی که علیه من مقاله می‌نویسند بکنید (و امیدوارم که اگر روزی آقای وزیر اطلاعات موافقت بکنند و لیست آن‌ها را منتشر بکنند که من بارها از او خواسته‌ام ولی ایشان هنوز این کار را نکرده‌اند) خواهید دید اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها پرونده دارند و سابقه‌شان معلوم است.
 
 
مثلا محمود دولت‌آبادی؟
 
اسم نمی‌برم به دلیل این‌که این شخص مطرح نیست ولی به هر تقدیر اولا مخالفت به آن صورت و در چارچوب دموکراسی اگر کسی بخواهد در مقامی قرار بگیرد که همه از او انتظار دارند به من بفرمایید تکلیفش چیست؟
 
 
مثل این‌که باز هم لبه تیز انتقاد شما به طرف مطبوعات است؟
 
نه، نه به طرف مطبوعات نه، گفتم این‌گونه روزنامه‌ها را قابل نمی‌دانم اصلا به آن‌ها یا راجع به آن‌ها فکر کنم و حرف بزنم. از چرندیاتی که می‌نویسند خنده‌ام می‌گیرد. این‌ها آدم‌های بیچاره‌ای هستند. این‌ها تمامی منافع و مصالح خود را در خطر جدی می‌بینند و این انقلاب که پا بگیرد و مسائل روشن شود، مطمئنا حتی کارگران آن‌ها حاضر نیستند با آن‌ها کار بکنند. و بنابراین دارند نفس‌های آخر را می‌کشند و ما هم اصراری نداریم که در این نفس‌های آخر با آن‌ها زیاد کلنجار برویم، اینان اگر خود را اصلاح بکنند، واقعیت را بنویسند و از این موقعیت استفاده بکنند خواهند توانست کاری برای روزنامه و مطبوعات هم انجام دهند. برای روزنامه‌نگار متعهد، چیزهایی جزو ضروریات است.
 
 
... چرا در مطرح کردن مسائل تندروی می‌کنید؟ مثلا مسئله زنان و یا شعر گلسرخی که رویش آهنگ گذاشته شده بود که اجازه پخش آن را ندادید، یا مثلا خانم برومند را بیرون کردید؟
 
درباره هرکدام جداگانه صحبت کنیم برای این‌که سعی داریم با این مسائل درست روبه‌رو شویم. ما تمامی دادگاه مرحوم گلسرخی را پخش کردیم.
 
 
مثل این‌که فقط یک قسمتش بود؟
 
نه، همش بود. هرچه ما داشتیم پخش کردیم و راستش آن‌هایی که به ما تاختند به خاطر این بود که همش را پخش کردیم. آن‌ها نمی‌خواستند آن قسمت از حرف‌های گلسرخی را که می‌گوید منطق، منطق امام حسین است، منتشر کنیم و یا این حسین ابن علی بود که مثلا... آن‌ها نمی‌خواستند آن حرف‌ها همش زده بشود. والله ما صادقانه هرچه که داشتیم نشان دادیم. مال بقیه را هم منتشر می‌کنیم. ان‌شاءالله با توجه به زمانی که داریم و هیچ موقع نگفتیم که ترانه گلسرخی را منتشر نمی‌کنیم.
 
 
روی یکی از اشعار گلسرخی آهنگ‌سازی که آهنگ «الله الله» را ساخته بود، آهنگ گذاشته و گویا شما اجازه پخش آن آهنگ را نداده‌اید.
 
والله واقعا من از این اطلاع ندارم. اگر یک چیزی باشد که واقعا از لحاظ موزیک و موسیقی درست باشد یک چیز قابل پخشی باشد، پخش می‌شود و بنابراین کسی به صرف این‌که «الله الله» را ساخته، از این به بعد هرچه دلش می‌خواهد بیاورد این‌جا و بگوید سانسور کردند، این از آن حرف‌هاست!
 
در مورد خانم برومند حرف‌هایی را که نوشته‌اند متاسفانه با واقعیت تطبیق نمی‌کند و خلاف واقعیت است و گفتم که روابط عمومی در این مورد مطالبی بنویسد و به روزنامه‌ها بدهد تا دقیقا مطالب ایشان روشن شود.
 
راجع به زن‌ها که فرمودید نه‌تنها ما نسبت به آن‌ها هیچ‌گونه شدت عملی نداشتیم، برای این‌که خود آقا و بقیه هم می‌دانند این اعتقاد راسخ ما بود که اگر زن‌ها در این انقلاب شرکت نمی‌کردند این انقلاب محال بود پیروز شود و من نسبت به زن‌ها یعنی خانم‌ها و نقش انقلابی آن‌ها خدا شاهد است که شیفته بودم و بنابراین امروز هم در نهایت افتخار اعلام می‌کنم که اگر این‌ها در سازندگی ایران شرکت نکنند، ایران هرگز بازسازی نخواهد شد، ولی دوباره قلم در دست دشمن بود. در این مورد بخصوص ما سعی کردیم که چیزی که واقعیت است عرضه کنیم. در مورد حجاب این واقعیتی بود. همه آن‌ها که آن چیزها را نوشتند بعدا فهمیدند این حرف امام به‌کلی خبط شد. توسط همین روزنامه‌های خودفروخته و به‌کلی افکار به هم ریخت و عناصر رژیم سابق از آن سوءاستفاده کردند. می‌خواستند آن را بزرگ کنند، و به جایی رساندند که فواحش دنیا و من با صراحت می‌گویم که بعضی از این‌ها را می‌شناختم به عنوان فواحش دنیا آمدند طرفدار زن مقدس ایرانی که در انقلاب شرکت کرده شدند.
 
 
شما از رادیو تلویزیون برای رادیو تلویزیون خیلی استفاده کردید. سه نطق کرده‌اید که هرکدام چند بار پخش شده است. در حالی که رادیو تلویزیون سازمانی است اداری و هر آن‌چه در آن می‌گذرد با جزئیات لحظه به لحظه‌اش نباید وقت مردم را بگیرد.
 
ما مواجه بودیم با عده‌ای [که] می‌خواستند با یک بندبازی، حاکمیتی برای رسانه عمومی ایجاد کنند و کار خودشان را انجام دهند. چنین قراری نداشتیم و بلافاصله به نظارت مردم توجه کردیم و خواستیم که مردم نظارت کنند و اگر چیزی رادیو تلویزیون را حفظ می‌کند همان نظارت مردم است.
 
... من قبلا نیز گفته‌ام که در کشور سه پایه اساسی رژیم وجود داشت: ارتش و ساواک و سازمان رادیو تلویزیون. همچنان‌که درباره ارتش و ساواک نظرم این نیست که همه باید از میان برداشته شوند، در مورد سازمان هم نیست. منتها در آن دو سازمان افراد ناسالم کنار گذاشته شده‌اند و در این‌جا هنوز نه. باید این‌گونه افراد تصفیه شوند. منتها جنجالش زیادتر است. این‌جا اشکالش این بود که گفتند، ما اعتصابی بودیم و در این دو ماه آخر اعتصاب، انقلابی هم شدیم و من می‌خواستم بگویم، آقا جان من قبول دارم عده کثیری از این مردم، در همین‌جا به انقلاب وفادارند و دل‌شان می‌خواست در انقلاب شرکت کنند، عده‌ زیادی در این رادیو تلویزیون هستند که آدم‌هایی شرافتمندی هستند و می‌خواهند به لباس تازه‌ای درآیند. می‌گویید، نه، شما درواحدهای مختلف این سازمان راه بیفتید و بپرسید: شما می‌خواهید تصفیه داخلی بکنید؟ می‌بینید که همه فریادشان بلند است و می‌خواهند تصفیه داخلی بکنند، تصفیه را چه‌جوری می‌خواهند بکنند؟ برای چه می‌خواهند بکنند؟ چون می‌دانند همدیگر را می‌شناسند. درست. بنابراین حرف من این نبود که من تمام افراد رادیو و تلویزیون را متهم به ساواکی بکنم، آن‌طور که شایعه پراکندند. من می‌خواستم بگویم عناصر وابسته به رژیم این سازمان کنده نشده‌اند. چون این سازمان دست‌نخورده مانده و این عناصر را باید از بین برد، یعنی بیرون ریخت و آن‌هایی را هم که جنایت زیاد کردند باید به دادگاه‌های انقلاب سپرد. این‌ها مسائلی بود که مطرح بود و الا من به اکثریت کسانی که در این‌جا کار می‌کنند، ایمان دارم. کار می‌کنند، خوب هم دارند کار می‌کنند. ولی متاسفانه اقلیتی هم هستند که دارند کارشکنی می‌کند و همیشه کارشن، بازده‌ کارش از اکثریت سازنده زیادتر است چون کارشکنی و خرابکاری خیلی ساده‌تر است.
 
 
شما با ملی‌گرایی مخالفید؟ شما هم معتقدید ناسیونالیسم و وطن‌پرستی شرک است؟ و چرا سرود «ای ایران» رادیگر پخش نمی‌کنید؟
 
من با هر پرستشی، جز پرستش خدا مخالفم و هر پرستشی جز پرستش خدا را شرکت می‌دانم. من به وطن‌دوستی و ملی‌گرایی اعتقاد دارم.
 
بحثی که ما درباره آن سرود کردیم این بود که گفتیم ببینیم از هرکسی در این مملکت بپرسیم آقا شما حاضری جان و مال خودت را فدای خاک ایران بکنی؟ این عملی نیست (ولی آیا خاک ایران را دوست داری؟) این متن سرود بود که متناسب با این انقلابی که مردم کردند نبود، و این هم در زمان رضاخان ساخته شده بود.
 
 
دعوت به مناظره را جواب ندادید. آقای قطب‌زاده چرا؟
 
من اصلا با سیستم این مناظره‌ها موافق نیستم. به مفهوم این‌که عده‌ای در روزنامه‌ها یکدگیر را به مناظره بطلبند، ما هم در تلویزیون این مناظره را پخش کنیم، و به همین دلیل هم دستور دادم که این‌گونه مناظره‌ها را به هیچ عنوان قبول نکنند. بعد از این مناظره‌ها در رادیو خواهد بود...
 
 
... با ماهی ۲۵۰۰ تومان چطور زندگی می‌کنید؟ و این‌که اکثر شب‌ها در دفتر کارتان می‌خوابید، آیا این می‌تواند مجوزی برای سایر روسا که مسکن و ماوائی ندارند تا شب‌ها در محل کار خود بخوابند؟
 
خواهش می‌کنم که جوابش را هم بنویسید که روشن بشود. من نگفتم که همه کسان دیگر هم باید به همین میزان حقوق بگیرند. دیگر این‌که گفتم که من از امام می‌گیرم نه از دولت، برای این‌که می‌خواستم به بودجه دولت تحمیل نشود. و رقمی که انتخاب کردم مخصوصا انتخاب کردم، که کمترین رقمی است که قرار شد در این سازمان حقوق بدهند و همین اعلامی که من کردم موجب شد دولت هم حداقل حقوق را بیاورد به ۲۵۰۰ تومان. بنابراین من حقوق حداقل را انتخاب کردم، نه حقوق حداکثر را. همان وقت که گفتم من ۲۵۰۰ تومان می‌گیرم گفتم که حقوق‌های بالای این‌جا ۱۲ هزار تومان است، بنابراین روشی نبود که من به دیگران تحمیل بکنم، این مسئله‌ای بود که من به خودم تحمیل کردم.
 
دیگر این‌که مصدق، مرحوم مصدق از دولت حقوق نگرفت، و مخارج نخست‌وزیری را هم خودش داد چون خانه‌اش نخست‌وزیری بود، همان‌جا به پاسدارها غذا می‌داد و هم مخارج دفتر را خود می‌پرداخت. آن وقت که به زندان افتاد و من یادم است چون با مرحوم شمشیری رابطه داشتم و او می‌گفت ۸۵۰ هزار تومان هم بدهکار بود. آن موقع مجموع حقوق نخست‌وزیری‌اش هم ۹۰ هزار تومان بود که نگرفت، درست؟ خوب، چون مصدق مال و اموال داشت فروخت و قرض‌هایش را داد. حالا من انتخاب کردم که از بودجه دولت حقوق نگیرم و چون خرجی هم ندارم، واقعیت این است که آن ۲۵۰۰ تومان هم خرج ندارم چون من خانه ندارم، زن و بچه ندارم، لباس‌هایم هنوز مال سابق است، کفش و کلاه هم مال سابق است. من هیچ در این مملکت نخریدم. پول غذای من هم در حد همان سه تا شش تومانی است که این‌جا غذا می‌خورم یا اگر این‌جا نشد منزل خواهرم، مادرم و دوستم. خوب، منی که خرج ندارم حتما باید ۱۵ هزار تومان بگیرم تا این‌که معلوم شود که بقیه مدیرها هم باید این‌قدر را بگیرند؟!
 
 
اگر مسئله‌ای به وجود آید به خاطر این است که شما توضیح نمی‌دهید.
 
عنایت می‌فرمودند آن روزنامه‌هایی که مسئله را هو کردند، یک بار از من توضیح می‌خواستند و بعد هو می‌کردند. من همین‌جا می‌گویم شرافت روزنامه‌نگاری را باید حفظ کرد. یک بار توضیح می‌خواستند، این توضیح داده می‌شد و این مسئله برای همیشه از بین می‌رفت ولی دو ماه است دارند هو می‌کنند. تازه شما سوال کردید و من هم اصولا در مقابل این‌گونه شانتاژها و حقه‌بازی‌های روانی هیچ موقع تسلیم نشده‌ام و نمی‌شوم. این تبلیغات را می‌کنند و خیال می‌کنند جا می‌زنم یا این‌که قضیه را رها می‌کنم یا این‌که ترس برم می‌دارم، خوب مثلا دیگر تلویزیون همیشه تیتر بالای روزنامه «چیز» شده. این بازی‌های مسخره روزنامه‌نگاری که از ۴۰ دقیقه صحبت یک «ملت بزرگ» را درمی‌آورند، بدون آن‌که اصلا توضیحی بدهند. حقه‌بازی است. چون حقه‌بازی است من می‌گذارم همان‌طور بمانند آن روزنامه و امثال آن، خودشان را هم بکشند، یک کلام مستقیم با آن‌ها حرف نخواهم زد «تا جون‌شون درآد.»
 
 
گفت‌وگو با صادق قطب‌زاده درباره همه حواشی‌اش در رادیو تلویزیون
ارسال نظرات