زندان اذهان

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، تاریخ نبردهای بزرگ، سرشار است از شکستهایی که نه به دلیل کاستیهای نظامی و تسلیحاتی، بلکه به دلیل ناتوانی در ادراک موقعیت و خطا در دستگاه شناختی فرماندهان میدان رخداده و چهبسا حریفی که فاقد توان رزمی کافی بوده، با شکار قابلیتها و ظرفیتهای خاص میدان، کنترل روان نظامیان و کل نبرد را در دست گرفته و پیروزی را ازآن خویش کرده است.
تاریخ نشان میدهد در چنین مواردی نخبگان میدان سیاست، با برهمزدن پارادایمهای رایج و یافتن اطلاعات و نقاط حساس هر دو سو، نبرد را از لایۀ مادی جغرافیایی آن به لایۀ ماورای ماده، یعنی اذهان و شناختها کشاندهاند و در این کشاکش، دیگر میزان توان رزمی تعیینکنندۀ طرف پیروز نیست. از این منظر، جنگ شناختی سابقهای به دیرینگی نبردهای تمدنی در طول تاریخ دارد و حتی چهبسا به عمر ارتباطات بشر که همواره بشری که بهرۀ بیشتری از شناخت و کیاست داشته، توانسته با غلبه بر ادراکات دیگران معادلات طبیعی را برهم زده و وزنۀ ارتباط را به یک سو نامتوازن کند.
ادراک واقعیت در بستر گرهها و سوگیریهای شناختی
قوۀ شناخت مردم و نخبگان جامعۀ هدف، زمینِ نبرد در جنگ شناختی است و پیروزی در این نبرد به معنای تغییر هنجارها، ارزشها، باورها و رفتارهای جامعه به مدد کنترل ادراکهاست. این کنترل از طریق ایجاد گرهها و ابهامات شناختی در دستگاه معرفتی افراد و ایجاد سوگیری شناختی و تزلزل و انحراف، حتی در مطمئنترین باورها رخ میدهد.
سوگیریهای شناختی، همان انحرافات و اشتباهات ذهن در هنگام قضاوت و اتخاذ تصمیم درست است. به بیانی دیگر، میتوان گفت که هرگونه اشکال و اشتباه در تصمیمگیری، ارزیابی اطلاعات و بهخاطرآوردنی که به شکل الگوی فکری درآمده باشد را «سوگیری شناختی» یا «اشتباه ادراکی» میگویند. گرههای شناختی در برخی موارد منجر به سوگیری میشوند. نتایج پژوهشهای معتبری تحت عنوان «تداعی ضمنی» نشان میدهد که تمام انسانها گرفتار سوگیری هستند و چیزی به نام انسان بدون سوگیری وجود ندارد. سوگیریهای شناختی در چهار دستۀ کلی ریشهیابی میشوند:
• اول، هنگام هجوم اطلاعات فراوان و بیش از ظرفیت تحلیلی مخاطب؛ در این حالت، ذهن ناچار میشود حجم بیشترِ اطلاعات را نادیده انگارد.
• دوم، هنگامیکه اطلاعات درک نمیشوند؛ در این حال، ذهن با ارتباط برقرارکردن میان پدیدههایی که آنها را میشناسد، راهی برای درک ایجاد مینماید.
• سوم، هنگامیکه ذهن ناچار به انجام عمل، ظرف مدت کوتاهی است و فرصت کافی برای تحلیل ندارد.
• چهارم، زمانی که با محدودیتهای حافظهای مواجه میشود و نقاط کلیدی در ادراک واقعیت را از یاد میبرد.
در مواجهه با واقعیت، با دو مفهوم خود واقعیت و ادراک از واقعیت روبرو هستیم. در این میان آنچه معیار رفتار انسان قرار میگیرد، ادراک از واقعیت است؛ نه خود واقعیت. در پایان روز، درک و برداشت از آنچه که رخداده، مهمتر از آن چیزی است که واقعاً رخ داده است؛ زیرا اولاً فرد از کل واقعه تنها همان فهم و ادراک خود را به خاطر میسپارد و دوم اینکه، همین ادراک معیار ادراکات، قضاوتها، عواطف و رفتارهای آتی اوست. گرهها و سوگیریهای شناختی در مرحلۀ شکلگیری ادراک از واقعیت، امکان رسوخ به دستگاه معرفتی انسان را دارند.
این نفوذ و رسوخ به عوامل متعددی وابسته است. میزان انسجام شناخت پیشینی، سستی و نفوذپذیری دستگاه معرفتی فرد، فعالبودن لایههای تصمیمساز فکر یا مغز و آهنگ هجوم روایتها و یا کج روایتها به اذهان از مجرای رسانهها و… همگی از جملۀ این عوامل محسوب میشوند.