ایدههای فسیلشده؛ فسیلهای بیایده

مقدمه
در قرون اخیر در بسیاری از نقاط دنیا اندیشمندان، نخبگان سیاسی، فعالان مدنی و دغدغه مندان در خصوص «توسعه» ایده پردازی کرده و قلم زده اند. چیستی، چرایی و از همه مهم تر، چگونگی رسیدن به توسعه محل نظر اندیشمندان بوده است و کتاب ها و مقالاتی در این خصوص نوشته اند. در هر دوره نگاه ها به توسعه، پیشرفت، تجدد، تغییر و یا هر تعبیر دیگری متفاوت بوده است و تحت تأثیر حوادث زمان خوانش های مختلفی داشته است.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که یکی از مظاهر توسعه و نمادی از توسعه یافتگی بود، ادبیات چگونگی توسعه نیز در دنیا دچار شوک و تنش شد و طبیعتا در ایران هم ایده ها تغییر کرد و نگاه های جدید پدید آمد. در تقابل سرمایه داری و کمونیسم به عنوان دو قطب اصلی نظم بین المللی، کمونیسم به موزه ها پیوست و سرمایه داری به صورت بلامنازع قطب نظام بین الملل قرار گرفت؛ در فاصله ای 10 ساله که فرعون عالم تصمیم به لشکرکشی به کشورهای آسیای غربی بگیرد، گفتمانی در ایران شکل گرفت که مسیر توسعه را همراهی و شکل گیری رابطه با آمریکا می دانست. فارغ از اینکه محوریت توسعه با توسعه انسانی باشد یا توسعه اقتصادی اما مسیر، از ایالات متحده می گذشت.
دولت اصلاحات در همین مسیر و با تأثر از نظام تک قطبی تصمیم به همراهی کامل با آمریکا در قضیه افغانستان گرفت و با همراهی تمام قد نظام در این خصوص مواجه شد. طبق گفته های علنی آمریکا با همکاری ایران توانست در ابتدای حضور خود در افغانستان علیه طالبان فعالیت کند و این همکاری بسیار مفید و در عین حال ضروری بود. این جدی ترین تلاش برای رفع مخاصمات بود در آن زمانی که موشک ها عبری بلد نبودند؛ بی هیچ بهانه.
بلافاصله پس از موفقیت فرعون عالم در افغانستان، ایران محور شرارت قرار گرفت و تمام آن نخ های ریسیده شده، ماسید. پنبه های زده شده ای که در آتش سوخت و ایده هایی که ریشه ای در آب داشت. در سال 84 کتابی در مجمع تشخیص مصلحت نظام به چاپ رسید به نام «ایران و جهانی شدن» که همین مسیر را با ادبیاتی زیبا تصویر می کرد. نگاه سریع القلم در سال 92 به مسند قدرت نشست و با لبخند تمام و سرعتی وصف ناشدنی پیش رفت و بسیاری گمان عادی سازی یا به قول خود نرمال شدن ایران را پیش بینی کردند. در میان متون تمام نظریه پردازان توسعه در سراسر جهان تقریبا هیچ دیدگاه مشابهی پیدا نمی شود که سیاست خارجی را مسیر لازم توسعه بداند.
تیرهای عینی به ایده های انتزاعی
بیانیه جبهه اصلاحات ایران حکایت آن قماربازی است که پس از باخت همه چیز خود هوس قمار دیگر دارد و باز می خواهد مذاکره کند. تمام روح حاکم بر بیانیه جبهه اصلاحات همان چیزی است که در مقدمه گفته شده و در بند بند آن حلول کرده است. مسیری که ژاپن و آلمان را به واسطه واگذاری نظام امنیتی خود به آمریکا الگوی توسعه می دید و نسخه تسلیم امنیتی را با جمله «دنیای فردا دنیای گفتمان ها است نه موشک ها» می پیچید، هنوز هم همان فکر را دارد. اگر در جایی از این بیانیه بر توان بازدارندگی دفاع تأکید شده از باب حفظ وجهه است وگرنه در سایر بندهایش مقدمات تسلیم امنیتی ایران را دنبال می کند.
بدون لکنت باید گفت غنی سازی هسته ای که در سال 82 و 94 طی توافق سعدآباد و برجام با محدودیت مواجه شد، یکی از عناصر بازدارنده دفاعی محسوب می شود. اگر ما هم دنبال بمب اتم نباشیم توانایی ساخت آن تا حد زیادی بازدارنده است و کالای بازدارنده یک کالای امنیتی است. چه شد؟ این کالا با اقتصاد معامله شد. در نگاه این افراد ابتدا امنیت و حفظ استقلال مانع بالندگی اقتصادی معرفی، و سپس به معامله آن با اقتصاد اقدام می شود. همان کاری که در برجام صورت گرفت و قرار بود که آنچنان رونق اقتصادی ایجاد کند. موانعی که بر سر ایده های انتزاعی اصلاحات در دنیای عینیت ها ایجاد شد، برای بسیاری موجب عبرت شد جز خود آن ها. آن ها باز حرف های خود را تَکرار می کنند؛ انتخاب های تکراری.
اصلاحات در بیانیه خود این بار به خانه اول بازگشته و باز می خواهد غنی سازی را به طور کامل واگذار کند؛ یعنی بازگشت به 21 سال پیش؛ عقبتر از عقبی ها. بیانیه اصلاحات همانند سایر الفاظ آن ها سرشار از افعال مجهول و بدون فاعل شناسا است؛ «باید بشود»هایی بدون «چه کسی؟»؛ بدون هیچ مسئولیت پذیری.
رفتارشناسی بیانیه درمانی
اصلاح طلبان خوب می دانند که رأی آوری پزشکیان نه از اعتبار اصلاحات بود نه از ایده های نخ نمای پوپولیسم. چیزی که سال ها به آن انتقاد می کردند نقش جدی در رأی آوری پزشکیان داشت. اما چه می شود که وسط دولت خود بیانیه های مفصل می دهند. ظریف مقاله خارجی می نویسد، سخنگوی دولت ظریف را سرباز نظام می داند؛ حسن روحانی سخنرانی می کند؛ میرحسین موسوی با یک انقلاب بدون درد و خونریزی مجلس مؤسسان می خواهد. این ها از چیست؟ چند علت می تواند داشته باشد:
1- پیرمردهای فسیل شده هیچ ایده ای در نظام فعلی جهانی ندارند. هیچ درکی ندارند که نظم جهان از تک قطبی خارج شده و قطب های مختلف نظامی، سیاسی، اقتصادی به طور شبکه ای تقسیم شده اند و در یک موازنه یکدیگر را مهار می کنند. این کلمه پراکنی ها در راستای حفظ ایده هایی است که به بقای جناح رو به موت کمک می کند.
2- با آمدن علی لاریجانی در شورای عالی امنیت ملی، تصمیم گیری در خصوص موضوعات مهم امنیت ملی و آینده سیاسی کشور از اطلاع و اختیار ظریف و امثال او به طور کامل گرفته شده است؛ مردان اصلاح طلب همیشه پس از حذف از قدرت رفتارهای رادیکال از خود بروز می دهند. در سال 84 که رأی لازمه را نیاوردند به جناح مقابل تبریک هم نگفتند. قهر کردند و در 88 به بهانه تقلب کشور را با چالش مواجه کرده و عناصر رادیکال تر آن نیز گرای تحریم را به آمریکا دادند.
3- آن ها در خصوص آینده رهبری در ایران این امید را دارند که بتوانند با استفاده از موقعیت انتقال قدرت به مقام عالی جدید کشور، ایده های خود را عملی کرده و نظام قدرت خود را تثبیت کنند. در سال گذشته حسین مرعشی و محمدرضا خاتمی در اجتماعی حامیان پزشکیان سخنانی مشابه مطرح کردند که اثبات این موضوع را نشان می دهد.
با این توصیفات جناحی که در وسط جنگ به نیروهای نظامی تیکه می اندازد در حالی که زیربنای کاهش بودجه دفاعی و بتن ریزی در مؤلفه های بازدارندگی را بنا نهاده است؛ هیچ مسئولیتی نمی پذیرد و هیچ تقصیری را متوجه آمریکا نمی داند و هیچ ایده جایگزینی ندارد فسیل شده است. ایده هایشان هم فسیل شده و آنقدر سست است که در موزه ها نیز جای ندارد.