۱۰ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۶:۰۵
کد خبر: ۷۵۲۳۸۴
یادداشت؛

ای بلبل عاشق جز برای شقایق‌ها مخوان

ای بلبل عاشق جز برای شقایق‌ها مخوان
هویت مذهبیِ عموم جامعه ایرانی را نباید ندیده گرفت؛ مذهب در هویت طیف موسوم به غیرمذهبی یا طیفی که به زعم ما کمتر مذهبی است، مرکزیت غیر قابل مناقشه‌ای دارد.

به گزارش سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، بر اساس پیمایش تیام 40.7 درصد بانوان محجبه تهرانی اعلام کرده‌اند قطعاً در انتخابات مجلس 1402 شرکت نخواهند کرد. همین یک داده برای شکستن کلیشه‌های ذهنی ما در مورد افراد مذهبی و محجبه کافی است. تصور عمومی نخبگان انقلابی این است که ایشان همواره در انتخابات‌ها و راهپیمایی‌ها شرکت می‌کند؛ در حالی‌که ما معمولاً همراهی این قشر را مسلم فرض می‌کنیم. از همین‌رو سیاست‌های تبلیغی ما به دنبال جذب کمتر مذهبی‌ها یا غیرمذهبی‌ها است. می‌توان از این 40.7 درصد به‌عنوان قشر فراموش‌شده یاد کرد. جمعی که در سیاست تبلیغی ما دیده نمی‌شوند. تلقی کلیشه‌ای ما تنها دو گروه را می‌بیند: مذهبیِ مدافعِ انقلاب و غیرمذهبیِ منتقد. بر اساس تلقی‌های وراثتی گروه مذهبیِ منتقد را به اقلیت نادر انجمن حجتیه‌ای تأویل می‌بریم و از این‌رو نادیده‌گرفتن این اقلیت ناچیز را امری بدیهی می‌شماریم و حال آن‌که 40.7 درصد یعنی این تعمیم توهمی بزرگ از یک کلیشه ذهنی نادرست است.

در این کلیشه برای حل مشکل مشارکت حداکثری به‌ناچار باید به مطالبات جریان اصلاح‌طلب یا به تعبیر دقیق‌تر تجدید نظر در اصول انقلاب تن داد. کلیشه‌ای تکراری که افزایش مشارکت را به وادادگی‌های بیشتر در مقابل غربگرایی و ولنگاری پیوند می‌زند. فعالان سیاسی اصولگرا نیز برای پرکردن این شکاف تخیلی سعی می‌کنند، طعمی از وادادگی فرهنگی و سیاسی را همواره در حاشیه کمپین انتخاباتی‌شان داشته باشند. نوع انتخابات‌ها شیب مواضع «به اصطلاح اصولگرایان» را به سمت وادادگی فرهنگی (با نماد حجاب) در مقابل هجمه داخلی و وادادگی سیاسی (با نماد برجام) در مقابل هجمه خارجی می‌برد. امری که درنهایت تفاوت جوهری میان اصولگرایان و اصلاح‌طلبان را نه در دوگانه گفتمانی وادادگی و مقاومت فرهنگی ـ سیاسی، بلکه در وابستگی به قبیله و شرکای سیاسی تأویل می‌برد.

«جمهوری اسلامی نباید قشر غیرمذهبی را ندیده بگیرد. جمهوری اسلامی برای همه مردم ایران است.» این جملات هرچند کاملاً درست است اما پشت‌صحنه ذهن تأکیدکنندۀ بر این جملات به‌عنوان یک سیاست، حاوی تلقی‌های به وضوح غلطی از جامعه ایران است. نه فقط بخش اصطلاحاً ضعیف‌حجاب جامعه یا همان قشر کمترمذهبی بلکه حتی قشر بی‌حجاب که مرتکب کشف حجاب شده است، خود را مذهبی می‌داند و غیر مذهبی بودن را اتهام برمی‌شمارد. به عبارتی طیف غیرمذهبی، رفتار خارج از چارچوب مذهب خود را، خارج از هویت خود برمی‌شمارد و اذعان می‌کند که مرا بر اساس این رفتارها قضاوت مذهبی نکن! غیر مذهبی بودن تبدیل به یک هویت راسخ در جامعه ایران نشده و نمی‌شود.

تلقی این اقشار در «تصنیف مذهبی»ِ خود، به معنای مرجعیت مذهب در جامعه ایران است. این مرجعیت ذهنی الزاماً به معنای التزام عملی نیست اما نشان‌دهنده نوع گرایش هویتی توده مردم ایران به سمت هویت مذهبی است. این امر در دو پیمایش قبلی تیام به‌وضوح معلوم بود.

ای بلبل عاشق جز برای شقایق‌ها مخوان

در پیمایش قبلی تیام در میان خانم‌های بی‌حجاب تهرانی، کشف حجاب بیشتر برای تجربه و جذابیت بوده است. آنان هیچ قصد جنگ با حجاب به مثابه یک امر مذهبی را ندارند و حتی خود را در حال نقض فرمان الهی نمی‌بینند،  چراکه تنها 15.6 درصد ایشان حجاب را دستور خداوند می‌دانند. این گروه حتی به دنبال حمایت از غرب در این کنش خود نیستند. تنها 13.3 درصد آنان اعلام کرده‌اند که غرب در حال مدیریت بی‌حجابی در ایران است. از سویی حتی این قشر به دنبال درگیری با مذهبی‌ها نیز نیست. این قشر به‌خلاف بازنمایی رسانه‌ای دشمن، تمایل به پرخاشگری در مقابل نهی از منکر قشر مذهبی ندارد. 44.8 درصد این قشر اظهار کرده‌اند تذکر مؤدبانه را می‌پذیرند و تنها 27.5 درصد مخالفت کرده‌اند.

در پیمایش اول تیام که در اوج اغتشاشات و فشار روانی آن، در میان خانم‌های ضعیف‌حجاب تهرانی به انجام رسید، 62 درصدشان در همان زمان اعلام می‌کردند که معتقدند حجاب به نفع آنان است. 51.1 درصد اهل نماز خواندن‌اند و 59.5 درصد حجاب را عامل حفظ حریم خانواده می‌دانند. این طیف خود را باحجاب تلقی می‌کنند و در اوج فشارهای آن زمان نیز حاضر به کنارگذاشتن حجاب خود نشده بودند.

از این‌رو هویت مذهبیِ عموم جامعه ایرانی را نباید ندیده گرفت. مذهب در هویت طیف موسوم به غیرمذهبی یا طیفی که به زعم ما کمتر مذهبی است، مرکزیت غیر قابل مناقشه‌ای دارد. جامعه ایرانی جامعه‌ای مذهبی است و طبیعتاً حامل اساسی و مرکزی این هویت، قشر مذهبی‌اند. اما از همه این‌ها مهم‌تر آن است که تمام تغییرات سلبی و ایجابی در کنش دو طیف دیگر، تابعی از قشر مذهبی جامعه است. این قشر بودند که آقای هاشمی را انتخاب کردند و همین قشر نیز آقای خاتمی و سپس آقای احمدی‌نژاد را برگزیدند. هم ایشان پس از آقای احمدی‌نژاد به سمت آقای روحانی رفتند و اکنون آقای رئیسی را به‌عنوان رئیس جمهور برگزیده‌اند. مشارکت و عدم‌مشارکت را نیز در همین قشر باید جست‌وجو کرد؛ جای دیگری نرویم. سمت‌وسوی حرکت جامعه ایران را این قشر تعیین می‌کنند و رفتار دو طیف دیگر پس از این قشر، تابعی از رفتار این طیف است. تا وقتی سیاستگذاران فرهنگی ـ سیاسی ما قدر این ساخت فرهنگی جامعه ایران را ندانند و ارزش آن را درک نکنند، تحت تأثیر توهمات وادادگی استعماری و لیبرالیسم وارداتی، کلیشه‌های ناسازگاری را به هارمونی جامعه ایرانی و فضای رسانه‌ای ایران تحمیل می‌کنند.

مهمترین نتیجه این امر آشفتگی و انفعال در دستگاه محاسباتی فعالان فرهنگی انقلابی ماست. ما برای دلخوشی غیرمذهبی‌ها و کمترمذهبی‌ها سرودهای انفعالی سر می‌دهیم، غافل از این‌که مسئله اصلی، جامعه مذهبی است و عقبه‌مان را فراموش کرده‌ایم. وقتی مخاطب اصلی و استاندارد ما، غیرمذهبی‌ها و کمترمذهبی‌ها باشند، طبعاً مخاطب مذهبی ما نیز برای تبدیل‌شدن به جریان اصلی و استاندارد، خودش را شبیه همان کلیشه‌های استاندارد خواهند کرد. اما اگر این چرخه برعکس شود و استاندارد ما بدنه مذهبی‌مان باشد، مطمئن باشیم سریع‌تر و بدون مانع به نتایج مطلوبی دست خواهیم یافت. هنوز دیر نشده است؛ هنوز بلبل‌های عاشق مکتب خمینی (ره) و حاتمی‌کیاهای جبهه انقلاب قدر شقایق‌ها را می‌دانند. تنها باید باور کنند که جز برای آنان نخوانند. تا انتخابات فرصت چندانی باقی نمانده است.

همین یک هفته را وقت داریم تا طلسم مشارکت‌نکردن بخشی از بدنه مذهبی را بشکنیم. جای دوری نمی‌خواهد برویم. این قشر در دسترس همه ما هستند، کافی است از شعاردادن دست برداریم و به جای وادادگی لیبرال و درمان دردهای توهمی پر فیس و افاده القائی، به دردهای واقعی این قشر گوش بسپاریم. دردهای این قشر، دردهای انقلاب است. این دردها، دردهای واقعی جمهوری اسلامی است و درمان آن تنها راه رسیدن به قلۀ تبدیل ایران به الگوی پیشرفته اسلامی.

سیدعلی موسوی

ارسال نظرات