۲۲ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۷:۳۵
کد خبر: ۲۸۷۵۶۹
در گفت‌وگو با حجت الاسلام والمسلمین خسروپناه بررسی شد؛

بازتاب‌ اجتماعی سبک زندگی مسؤولان

خبرگزاری رسا ـ سبک زندگی از مؤلفه های اساسی هر تمدن است که مجموع کنش ها و منش ها را دربر می گیرد و ارتباط تنگاتنگی با جهان بینی و نگرش افراد جامعه دارد.
حجت الاسلام والمسلمين خسروپناه

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، سبک زندگی ازجمله مؤلفه های اساسی هر تمدن است که مجموع کنش ها ومنش ها را دربرمی گیرد و ارتباط تنگاتنگی با جهان بینی و نگرش افراد جامعه دارد. این مطلب را حجت الاسلام والمسلمین دکترعبدالحسین خسروپناه، رییس مؤسسه پژوهشی حکمت وفلسفه ایران، در گفت وگو با خراسان بیان می کند وبا نگاه تمدنی به آسیب شناسی وضعیت سبک زندگی جامعه می پردازد. این استاد فلسفه اسلامی وصاحب نظرِ کلام جدید ، وجود ساختارهای مناسب و توجه به سبک زندگی سیاسی و اجتماعی را برای نایل شدن به تراز دولت اسلامی و جامعه اسلامی ضروری می داند و تأثیر تخریبی رفتارهای منفی و نامناسب مسئولان را درمیان مردم پررنگ توصیف می کند و مسئولان وکارگزاران سیاسی را، بیش از مردم، مخاطب اصلاح سبک زندگی می داند.

 

استاد خسروپناه دراین گفت وگو که به تازگی انجام گرفته است، برخلاف گفت وگوهای پیشین ،تمثیل گونه سخن می گوید وتلاش می کند مطالب را با زبانی هرچه ساده تر ارائه دهد.

 

موضوع سبک زندگی، چند سالی است که ازسوی رهبرمعظم انقلاب مطرح شده است و ایشان، به تازگی، در ابلاغ سیاست های کلی برنامه ششم توسعه نیز، آن را مورد تاکید قرار داده اند. با توجه به این که سبک زندگی با جهان بینی ونگرش هرجامعه ارتباطی تنگاتنگ دارد ،درباره این ارتباط نظام مند توضیح دهید و بفرمایید آیا می توان سبک زندگی را روبنا وجهان بینی را زیربنا به شمار آورد؟

 

سبک زندگی یکی ازمؤلفه های تمدن بشری است وهمه تمدن ها ازگذشته تاکنون ازسبک زندگی برخورداربوده اند.به عنوان مثال اگرتمدن های یونان ومصرباستان ،بین النهرین، چین باستان ،تمدن اسلامی و تمدن مدرن غرب را مورد بررسی قراردهید درمی یابید که سبک زندگی یکی ازمؤلفه های تمام آنها بوده است . اگرمعیشت ،سلامت، علم ودانش وصنعت وفناوری را ازجمله مؤلفه های تمدن محسوب کنیم، می توان سبک زندگی راهم یکی ازمهم ترین مؤلفه های تمدن به شمار آورد.وقتی که این مؤلفه ها دریک جامعه نهادینه و ارتباط همگونی میان معرفت، معیشت، سلامت و سبک زندگی برقرارشود،تمدن شکل می گیرد.

 

سبک زندگی درهمه تمدن ها مبتنی بریک سری مبانی فلسفی است.اما درتمدن اسلامی چون ازحکمت برخورداریم باید بگوییم که مؤلفه های تمدن ازحکمت والهیات بهره می برند .یکی ازمباحثی که درحکمت والهیات مطرح است ،جهان بینی است که عبارت ازنوع نگرش کلان ما به عالم وآدم است . جهان بینی تأثیر زیادی بر سبک زندگی دارد. چون سبک زندگی عبارت ازکنش ها و رفتارهای مردم درارتباط با خود ،اطرافیان وجامعه است. این کنش ها مبتنی بربینش هاست .هرچند که ازنظرمن سبک زندگی اعم ازکنش ومنش است و من اخلاقیات درونی را هم جزو سبک زندگی می دانم.به عبارت دیگر؛اگربرای انسان سه ساحت ؛بینش ونگرش ،منش واخلاقیات وکنش ورفتاردرنظربگیرید،مجموعه منش ها وکنش ها ،سبک زندگی را تشکیل می دهد ومنش وکنش هم مبتنی بربینش ونگرش است . بینش ونگرش هم به دو قسم خرد وکلان تقسیم می شود .بینش خرد ،علوم را تشکیل می دهد که یکی ازمؤلفه های تمدن است وبینش کلان هم که بیشترجنبه نگرشی دارد ،جهان بینی را تشکیل می دهد و قطعاً برکنش ها ومنش های انسان تاثیرگذار است.

 

برای این که این بحث نظری را به طورکاربردی بیان کنم، باید بگویم؛ انسانی را درنظربگیرید که دررانندگی ،حقوق شهروندان را رعایت نمی کند، بی خودی بوق می زند، سبقت بی جا می گیرد، با سرعت ازخط عابرپیاده رد می شود. رفتارچنین انسانی قطعاً مبتنی بریک منش وخلقیاتی است ، مانند این که من بربقیه مقدم هستم ، حقوق من برحقوق دیگران تقدم دارد ،رعایت حقوق دیگران برمن لازم نیست و.... این منش که ما آن را به عنوان یک رذیلت می شناسیم، دروجود او نهادینه شده است .به همین دلیل ازوی چنین رفتارهایی سرمی زند . ازسوی دیگر خود این خلق وخو هم ریشه در باور و نگرشی دارد که عبارت ازنگاه سود انگاری ودنیاطلبی به انسان است .حال اگرچنین انسانی ، نگرش وبینش کلانش را تغییردهد وحقیقت انسان را به «منِ عِلوی» و«من متعالی» اش تفسیرکند و«من سفلی» و«حیوانی» و«دنیایی» خودش را درراستای «من الهی» معنا کند، وقتی نگاهش به خدا تغییرکرد ،نگرشش به انسان هم تغییرخواهد کرد ومعتقد به یک اصل اخلاقی به نام حقوق انسان خواهد شد و به تعبیر حضرت امام سجاد(ع) در«رساله الحقوق»، برای هرموجودی، حقی قایل خواهد شد، نه این که همه حقوق را برای خود بخواهد . وقتی که این حقوق را برای دیگران قایل شد ،ابتدا تغییری دردرون ومنش و اخلاقیات او پدید می آید وآراسته به این فضیلت می شود ،سپس تاثیرآن دررفتارش ظاهرمی شود واجازه می دهد دیگران ازحقوق خود بهره مند شوند ،حقوق دیگران را برحقوق خود مقدم می دارد، قوانین را رعایت می کند وسبک زندگی اش همراهی کردن با شهروندان می شود ونسبت به والدین ،همسایه ها ودیگران، رفتارمثبتی درپیش می گیرد.

 

من ازصحبت های شما چنین استنباط می کنم که می توان سبک زندگی را برآیند ونتیجه ارتباط نظام مند حکمت نظری و حکمت عملی به شمار آورد.

 بله ،درست است. چون حکمت نظری همان جهان بینی ونگرش کلان به عالم وآدم است وحکمت عملی هم بُعد منشی وباید ونباید هایی است که انسان درک می کند وبه آن باورمندمی شود.البته چنان که قبلاً گفتم ،من سبک زندگی را صرف رفتار نمی دانم. از نظر من سبک زندگی مجموعه منش ها و کنش هاست.علاوه بر حکمت نظری و عملی، نکته دیگری که باید درسبک زندگی مورد توجه قرارداد، بحث ساختارهاست .ببینید درفلسفه جامعه شناسی وفلسفه روان شناسی، این بحث مطرح است که خود کارگزار و ساختارهای جامعه، هر یک چگونه و چه اندازه در رفتارهای فردی واجتماعی فرد نقش دارند؟ ساختارگراها معمولاً چندان اعتقادی به نقش کارگزار در رفتارهایشان ندارند و در مقابل، رفتارگراها وکسانی که گرایش های روان شناسی دارند، چندان اعتقادی به نقش ساختارها ندارند.درحالی که بر اساس فلسفه رفتار و فلسفه اجتماع با رویکرد اسلامی ، هم کارگزار نقش دارد و هم ساختارهای جامعه ؛چون هم فرد اصالت دارد و هم جامعه و هردو، ما به ازای خارجی دارند.

 

پس به طور قطع، هم خود کارگزار در رفتارش نقش دارد وهم ساختارهای اجتماعی. با استفاده از این نکته، برای دست یابی به سبک زندگی اسلامی، باید علاوه برتقویت حکمت نظری وعملی، درمهندسی ساختارهای اجتماعی هم دقت کنیم. به عنوان مثال؛ رفتارهای رانندگی یکی ازمصادیق بارزسبک زندگی است .حتما شنیده اید که برخی ،همواره ازرعایت قوانین رانندگی درکشورهای پیشرفته تعریف می کنند وازکم توجهی به قوانین راهنمایی درکشورما شکوه دارند.درپاسخ باید گفت ؛ درآن کشورها علاوه برتربیت رانندگی،ساختارهای مربوط هم درست تنظیم شده وقوانین به دقت اجرا می شود. درسفری که به سوئد رفته بودم، وقتی به استکهلم رسیدم، راننده ای ازطرف سفارت به دنبالم آمد تا مرا از ایستگاه قطار به هتل محل اقامت ببرد. درمسیر حرکت که اتوبان عریضی بود ، چشمم به تابلویی افتاد که نوشته بود سرعت مجاز 50کیلومتر. ازراننده پرسیدم با توجه به خلوت وعریض بودن بزرگراه، چرا سرعت بیش از50 کیلومتر، مجازنیست؟ توضیحاتی داد وگفت ؛من ماه گذشته ازاین بزرگراه با سرعت 60 کیلومتر عبورکردم و 5 هزارکرون جریمه شدم. از او پرسیدم: دستمزد ماهانه ات چقدراست؟ گفت : 15 هزارکرون. یعنی درکشورسوئد ،جریمه سرعت بیش ازحد مجاز، یک سوم حقوق یک کارمند است.این گونه است که می بینیم دراین کشورها قوانین به طور جدی از سوی همه اجرا و رعایت می شود، این می شود ساختارمناسب. بنابراین برای این که درجامعه رفتارهای هنجارشکنی انجام نشود، باید ساختارها هم مناسب باشد، به این معنا که اولا؛ قوانین جدی وضع و ثانیاً، به درستی اجرا شود زیرا قانون ،ساختارها را پدید می آورد و قانون گذاران ومجریان قانون نقش مؤثری درسلامت جامعه دارند.

 

شما به پیش زمینه های ایجاد سبک زندگی اشاره کردید واز توجه به ساختارسخن گفتید. سوال این است که آیا می توان تولید نظام تربیتی را یکی ازپیش نیازهای سبک زندگی به شمارآورد؟

 بله. به یاد دارم که درگذشته، وقتی توریست ها ازکشورها وقومیت های مختلف به ترکیه سفرمی کردند ،خیلی ازمردم دورشان را می گرفتند وبرخورد ناشایستی با آن ها داشتند. به طوری که توریست ها با ناراحتی ترکیه را ترک می کردند و صنعت توریسم این کشور آسیب فراوانی دیده بود. مسئولان ترکیه برای حل این مسئله ، با گنجاندن نحوه ارتباط مردم با توریست ها درکتاب های درسی ،مشکل را برطرف کردند .اولاً، به دانش آموزان یاد دادند که مردمان کشورهای مختلف پوشش های مختلفی دارند ورنگ های متفاوتی می پوشند وثانیاً، آداب رفتار با مهمانان خارجی را به آن ها آموزش دادند وذهنیت آنان را نسبت به توریست ها عوض کردند. این آموزش ها موجب تغییررفتار مردم ترکیه با توریست ها ورونق صنعت توریسم در این کشور شد. می بینیم که گنجاندن یک برنامه آموزشی درمقطع ابتدایی ،توانست یک مشکل مهم را حل کند. ما هم می توانیم برای برطرف کردن برخی ازمشکلات اجتماعی، آموزش دادن به دانش آموزان مقطع ابتدایی را دردستورکارقراردهیم و فرهنگ سازی کنیم .

 

این که مشاهده می کنیم برخی ازرانندگان ،هنگام تصادف به جای صبرکردن برای پلیس وحل مدنی آن، با هم گلاویزمی شوند ومشکلی قضایی برمشکل تصادف می افزایند، نشانه نبود تربیت اجتماعی وآموزش ندیدن آنهاست. البته این آموزش ها باید درمقطع ابتدایی وپیش دبستانی شروع شود، نه در دانشگاه. دراین میان نقش رسانه ها اعم ازصدا وسیما ،روزنامه ها وشبکه های اجتماعی هم بسیارمهم است .من بارها گفته ام ؛چرا بیشتر روزنامه ها، صفحه ای را به اخبارحوادث وجرایم اختصاص می دهند وبا جدیت واهتمام هرچه بیشتراین اخبارتلخ را منعکس می کنند. درحالی که نسبت به انتشاراخبارخوب وامیدوارکننده، مانند اخبار مربوط به امور خیریه و سایرکارهای معروف وخیرخواهانه اجتماعی ،اهتمام چندانی وجود ندارد. این گونه برخورد با مسائل اجتماعی، بر سبک زندگی مردم تأثیرمنفی بر جا می گذارد. به نظرمن این گونه مواجهه با مسائل جامعه، باعث ایجاد ناهنجاری می شود. ازاین رو، اولاً، باید حجم انعکاس اخبار مربوط به جرائم و ناهنجاری ها، در روزنامه ها ورسانه ها کاهش یابد وآن تعداد خبری هم که منتشرمی شود، به صورت مهندسی شده و با نگاه تربیتی و هشدارآمیز باشد وثانیاً، صفحه ای به نام هنجارهای اجتماعی ایجاد شود که درآن اخبارکارهای معروف و شایسته منتشرشود تا دیگران به انجام این گونه کارها ترغیب شوند .

 

آیا سبک زندگی وزمینه سازی برای آن، یک امرحاکمیتی است یا امری مربوط به نهاد های مدنی وگروه های اجتماعی، به ویژه روحانیان است ؟ به دیگر سخن آیا سبک زندگی بیشتریک امرحاکمیتی است یا موضوعی مدنی و مردمی؟

 به نظر من نباید سبک زندگی را یک بحث حاکمیتی بدانیم. این توده های مردم هستند که درآن نقش دارند .نقش حاکمیت دراین موضوع ،زمینه سازی است.در این میان باید گفت که نقش NGO ها وتشکل های مستقل ازدولت، بسیاراهمیت دارد .دراین جا لازم است برنقش روحانیت و مبلغان نیز تاکید کنم .چه اشکال دارد روحانیان ومنبری های ما درکنار تبیین مقامات متعالی ائمه(ع)، بخشی ازصحبت های خود را به بیان مسائل سبک زندگی وراه حل آن اختصاص دهند؟ وزارت کشور ومراکزی مانند سازمان تبلیغات اسلامی که برای NGO ها مجوزصادرمی کنند ، باید مردم را به تشکیل NGO های تخصصی درزمینه های مختلف، مانند محیط زیست ، تشویق وآن ها را ساماندهی کنند تا مردم با دغدغه درگردونه تحولات مثبت تغییرسبک زندگی وارد شوند وبا تقویت سبک زندگی مثبت، رفتارهای منفی و نابهنجار وضعف ها وکاستی های زندگی را برطرف کنند.

 

جناب استاد! ضرورت طرح بحث سبک زندگی و نسبت بحث سبک زندگی با حرکت وگفتمان انقلاب اسلامی چیست وچرا دراین مقطع سبک زندگی به عنوان یک راهبرد فرهنگی مطرح شده است؟

 وقتی، به تعبیررهبرمعظم انقلاب، نهضت اسلامی شکل گرفت و در پی آن انقلاب اسلامی تحقق پیدا کرد، مرحله سوم آن تشکیل دولت اسلامی و مرحله چهارم آن ایجاد جامعه اسلامی ودرنهایت هم شکل گیری تمدن نوین اسلامی است .یکی ازمؤلفه های مهم دولت وجامعه اسلامی ،سبک زندگی اسلامی است .زیرا با وجود رباخواری نمی توان ازدولت اسلامی صحبت کرد .نمی توان ازدولت اسلامی سخن گفت، درحالی که بداخلاقی درجامعه وجود دارد.دراین جا لازم است بر این نکته تاکید کنم که مردم تابع دین حاکمان شان هستند ؛آنان به رفتار مسئولان وسران شان نگاه می کنند. متأسفانه ما درطول سال های گذشته، شاهد این بداخلاقی ها بوده ایم وهردولتی سرکارآمده، دولت قبلی را تخریب وزحماتش را نادیده گرفته است درحالی که، انصافاً همه دولت ها، درکناربرخی ضعف ها، خدمات خوبی هم داشته اند.

 

از قدیم گفته اند؛ انشای نانوشته بی غلط است، اما طبیعی است کسی که کتابی می نویسد ،چند تا غلط محتوایی واملایی هم درکتابش پیدا شود.اساساً دربحث سبک زندگی ما نمی توانیم یک طرفه به مردم بگوییم ؛ای مردم !شما سبک زندگی تان را درست کنید اما درطرف مقابل سبک زندگی و رفتار حاکمان و سیاسیون را نادیده بگیریم وچشم به روی رفتارنادرست شان ببندیم . وقتی مجموعه نهادهای حاکمیتی به همدیگراعتماد نمی کنند وآمار وداده های یکدیگررا درست نمی دانند، طبیعی است این امرتأثیر نامطلوبی درنظرمردم دارد واعتماد مردم را به این نهاد ها کاهش می دهد . وقتی بستگان فلان مسئول مرتکب جرمی شوند و دادگاه آنها را به مجازات قانونی مقرر محکوم کند؛ اگر این مسئول بگوید که این سیستم را قبول ندارم، تاثیرمنفی زیادی بر رفتارمردم خواهد داشت و ممکن است زمانی که یک شخص عادی هم ازسوی دادگاه محکوم شود ، نظام قضایی را ناعادلانه بداند.درست نیست که ما ازیک طرف ادعا کنیم ؛ می خواهیم دولت وجامعه اسلامی تشکیل دهیم اما ازطرف دیگر، دولتمردان نسبت به هم رفتاری داشته باشند که ما ازآن به سبک زندگی منفی تعبیرمی کنیم. ما متاسفانه به پیامدهای اجتماعی داوری های ناعادلانه دولت مردان ،احزاب وگروه ها نسبت به یکدیگرتوجه نداریم . آنچه گفتم آسیب شناسی با نگاه تمدنی ونه سیاسی، به رفتاردولت مردان واهالی سیاست بود .ازاین رو معتقدم باید سبک زندگی سیاسی وحزبی تغییرپیدا کند .البته لازم است دولت مردان وسیاسی ها، درراستای منافع نظام، همدیگر را نقد کنند، اما این کار باید با منطق واحترام به نظام ها ونهادهای مختلف جامعه همراه باشد.

 

ما نباید همیشه به سراغ مردم برویم وتنها آن ها را مخاطب سبک زندگی قراردهیم. وقتی ساختمان های تجملی آن چنانی اداری وبانکی ساخته می شود ،چطورانتظاردارید مردم تجمل گرا ویا مصرف گرا نباشند؟

 

ازصحبت شما می توان این طوراستنباط کرد که سبک زندگی مسئولان وشخصیت های سیاسی که کمترمورد توجه قرارمی گیرد ،اهمیت بیشتری نسبت به بحث درباره سبک زندگی مردم دارد ؟

 

بله .سبک زندگی مسئولان، جایگاهی بالاتر وکلیدی تر دربحث سبک زندگی دارد و نباید سبک زندگی را درموعظه و نصیحت مردم خلاصه کرد./998/د101/س

 

منبع: روزنامه خراسان

ارسال نظرات