صحنهآرایی خاص برای انتخابات ایران
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، فرا رسیدن روز اجرای برجام پس از 6 ماه را میتوان از دو چشمانداز هیجانی و عقلانی مورد قضاوت قرار داد. طبیعتا مسائل مهمی که بر سرنوشت یک کشور اثر میگذارد تولید هیجان مثبت یا منفی میکند اما قبل و بعد از هر هیجانی باید سنجید که این واکنش چه قدر واقعی و چه قدر مجازی و خیالی است.
اگر زمانی درباره درستی این گزاره که «حتی مشکل آب خوردن مردم و آلودگی هوا به تحریمها و برجام مربوط است» تردید وجود داشت، اکنون بخشی از این تردید مرتفع شده است. تعجب نکنید. همین که ضمن دعوت به جشن، مدارس هم تعطیل میشوند تا مشکل آلودگی هوا حل شود، نشان میدهد میان برجام و تحریم و آلودگیها ربطی - ولو بسیار بعید- برقرار بوده است وگرنه دلیلی نداشت در حالی که در شرایط آلودگی شدیدتر هوا با تعطیلی مدارس مخالفت شد، در شرایط آب و هوایی بالنسبه بهتر، مدارس 2 روز تعطیل شوند.
روزنامههایی که دیروز تیترهایی به بزرگی «شاهرفت» و «امام آمد» زدند و نوشتند «تحریم رفت - صبح بدون تحریم- خلاص شدیم- تحریم خاک شد - فروپاشی تحریم و...»، هر چند 28 ماه است که هر چندوقت یکبار جشن میگیرند و مردم را به جشن آشتی با آمریکا فرا میخوانند اما پیش و بیش از همه از سرانجام این مسیر هراسانند. یکی از همین روزنامهها دو روز پیش تصریح کرده بود «تزریق شادی پسابرجام به مثابه چاقوی دو لبه است و نارضایتی حاصل از بیثمر بودن شادی ممکن است گریبان خود دولت را بگیرد». یکی دیگر از همین روزنامهها (هفت صبح) 27 مرداد درباره جشن و هیجانهای پس از توافق وین هشدار داد «واقعیت این است که 34 روز پس از توافق، جز اخبار نویدبخش برای آینده هیچ اتفاق مهمی در اقتصاد رخ نداده است. اخبار مربوط به ورود و خروج هیئتهای بازرگانی کمکم فروکش میکند و همه دیگر میدانند نباید منتظر اتفاق خاصی باشند... بخشی از طبقه متوسط هنوز با خبرهای خروج از انزوای بینالمللی و شایعات پروازهای مستقیم به دنیای غرب و خریدن هواپیماهای مسافربری و کنسرت گروههای خارجی در ایران در حال معاشقه هستند اما درست همزمان با این دلدادگیها، بخشهای فرودست با بدبینی به اتفاقات نگاه میکنند. اگر بهبود اقتصادی در آینده نه چندان دور حاصل نشود، آخرین بارقههای اعتماد این طبقه به دولت و ثمرههای توافق از بین خواهد رفت. اگر دولت موجی از ثمرات ملموس توافق هستهای برای این گروه پرشمار از مردم را تدارک نبیند ممکن است با یک موج سهمگین از افکارعمومی مواجه شود که حتی انتخابات مجلس در اسفند را تهدید کند.»
یک غصه بزرگ همین است که برخی طیفهای سیاسی متاسفانه سرنوشت مسائل مهم را به انتخابات گره زده و بخش عمده مسئولیتهای دولتی را از منظر انتخابات میبینند. نظیر همان سخنان ناپسندی که یک دیپلمات ارشد ما در شورای روابط خارجی آمریکا عنوان کرد مبنی بر اینکه اگر توافق به سرانجام نرسد، مردم در انتخابات آتی مجلس ایران فرصت انتخاب نخواهند داشت یا آن مقام ظاهراً محیطزیستی که به بیبیسی گفت توافق اهرمی را در انتخابات و در مقابل سایر گروهها در اختیار اصلاحطلبان قرار میدهد!
وقتی اولویتبندی اینگونه شد، توافق به هر قیمت اصل میشود و سپس اجرای توافق به هر قیمت ولو با وجود نقض عهدهای طرف توافق در دستور کار قرار میگیرد و به همین دلیل قدرت تأمین کف حقوق ملی محدود میشود. به همین دلیل وقتی 150 مورد تحریم جدید ظرف 28 ماه و حدفاصل توافق موقت ژنو تا توافق وین و سپس تا روز اجرای برجام - در بحبوحه انجام تعهدات ایران - علیه کشور ما تصویب یا اجرا میشود، مجبور میشوند ماجرا را به خدشه در روح توافق تقلیل دهند و خطوط قرمز حداقلی ترسیم شده در سطح نظام را دور بزنند؛ یا گوشمان را بگیرند و نشنویم که طرف اصلی توافق به صراحت میگوید بلافاصله پس از انجام تعهدات از سوی ایران، تحریمهای جدید را با بهانه گوناگون به اجرا میگذاریم.
آنها دوست دارند روی ابرها راه بروند و جانب خیالهای خوش را از دست ندهند و حقیقتها را نبینند و نشنوند که غیر از محافل آمریکایی، حتی محافل اروپایی هم میگویند چیدمان برجام به گونهای است که ریسک سرمایهگذاری در ایران را همچنان بالا نگه میدارد و رئیسجمهور آمریکا تنها میتواند تحریمهای هستهای مدنظر را متوقف کند آن هم فقط برای 120 روز و هیچ سرمایهگذاری برای مهلت 4ماهه سرمایهگذاری نمیکند؛ یا این مصوبه مورد حمایت دولت آمریکا که هزینه سفر اتباع 38 کشور به ایران مساوی است با محرومیت از امتیازات ویزایی سفر به آمریکا. یا اینکه تعلیق و توقف یا لغو 13 درصد تحریمها و ابقای 87 درصد آنها و یا احیای همان 13 درصد تحریمها با بهانههای جدید، هیچ فرصت پایدار اقتصادی ایجاد نمیکند. با همه اینها کسانی دوست دارند این تلقی را به مردم تلقین کنند که میتوان بدون استراتژی اقتصادی - به تعبیر رهبر معظم انقلاب اقتصاد مقاومتی- و صرفا با امید بستن به نظر عنایت غرب رونق اقتصادی ایجاد کرد و کام مردم را پس از 28 ماه حلواحلوا گفتن شیرین کرد؛ اگر کسی توانست دنبال سایه بدود و به سر آن سایه برسد، در آن صورت میتوان دنبال حسن ظن به آمریکا و غرب هم دوید و عاقبت به خیر شد.
واقعیت این است که رویه تنشزدایی یکطرفه با آمریکا و غرب در همین 2 سال و نیم اخیر به سودای سود و افزایش درآمد قیمت نفت را به سقوط انفجاری کشاند و درآمد نفتی ما را حداقل به نصف رساند. اعلام روز اجرای توافق به ویژه اگر با اعلام افزایش فروش نفت ایران کامل شود بنابر پیشبینیها حتی قیمت نفت را به زیر 20 دلار نیز خواهد رساند. پس یکی از دستاوردهای نقد برجام، سقوط شدید درآمدهای نفتی ماست! از آن سو آمریکا مصمم است به اعتبار چیدمان آشفته و نامتوازن برجام ریسک سرمایهگذاری خارجی در ایران را شدیدا بالا ببرد. خروجی این روند ظرف دو، سه یا 6 ماه آینده چه میتواند باشد؟ افزایش درآمدها؟ رونق اقتصادی؟ ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر؟ یا حداکثر گشودن بازار مصرف داخلی به سوی اجناس مصرفی و حتی تجملی خارجی و فشار بیشتر بر تولید و سرمایهگذار داخلی؟
آیا جز هدفگیری انتخابات مجلس، راهبرد دیگری هم در میان است؟! و آیا وضعیت بغرنج موجود را جز برخی مشاوران مغرض برای دولت به ارمغان آوردهاند؟ به راستی اکنون کسی پاسخ میدهد که آیا واقعا قرار است هر روز 170 میلیون دلار (ماهانه 5 میلیارد و سالانه 60 میلیارد دلار) به کشور بیاید؛ رقمی که ادعا میشد زیان هر روز تأخیر در اجرای برجام است؟! دهها سوال مهم از این دست چیزی نیست که با پمپاژ هیجان و جشن و پایکوبی و فراخوان طیف الکی خوش بتوان برای آن پاسخ جور کرد. اثر جشن و هیجان چند ساعت یا حداکثر چند روز است و پس از آن، از شهروند عادی تا کاسب و بازاری و صنعتگر و سهامدار و تولیدکننده میپرسند آن وعدههای رونق و گشایش به کجا ختم شد؟
اما فراتر از برخی شتابزدگیها و اشتباهات در دولت، به نظر میرسد آمریکاییها همآهنگ با جریان غربگرا در ایران به پروژه مهمتری میاندیشند و همین، ماجرای برجام را قدری پیچیده کرده است. 13 مرداد 1394 ارنست مونیز وزیر انرژی آمریکا فاش کرد «توافق (برجام) بخشی از رویکرد امنیتی بزرگتر آمریکا برای خاورمیانه است».
ایران در کانون این پروژه قرار دارد و باید اقتدار آن از درون به چالش کشیده شود. قدرت ایران در اسلامی و انقلابی و الهامبخش بودن آن است. متقابلا اگر بشود تصمیمگیری و تصمیمسازی در سطح حاکمیت یا تلقی افکار عمومی را سکولاریزه کرد و میان «سیاست» و «انتخابات» ایران با اسلام ناب و روحیات انقلابی جدایی انداخت، مقدمات توقع آمریکا برای بیثبات یا ضعیف کردن ایران فراهم شده است. رایج است که سکولاریسم را به «عرفیسازی» ترجمه میکنند.
به نظر میرسد با عنایت به لورفتگی و بدنامی عنوان عرفیسازی که نماد ستیزهجویی با دین یا مرزگذاری با آن شده، غرب و غربگرایان بر سر پیگیری عنوان رقیقتر «متعارف شدن» و «متعارفسازی» سیاست و انتخابات ایران (تبدیل شدن به راحتالحلقوم و لقمه سهلالهضم) به تفاهم رسیدهاند. ردپای این خط را در تحریف امام(ره) و اسلام ناب، سفیدسازی شبکه فتنه، تردیدافکنی در ماهیت شیطان بزرگ و شعار مرگ بر آمریکا، متهم کردن سیاست خارجی جمهوری اسلامی به ماجراجویی و... میتوان مشاهده کرد.
اوباما و کری بارها تصریح کردهاند رژیم تحریمها و ساختار اصلی آن برقرار میماند و به تعبیر سخنگوی کاخسفید، تحریمهای جدید روی میز است و باید رویکرد ایران در حوزههای منطقهای، موشکی و تروریسم (حمایت از محور مقاومت) را با تحریم تحت فشار گذاشت. از درون این فرآیند، پروژه اصلیتر سر بر میآورد و آن روی میز گذاشتن «انقلاب اسلامی» - و شاخههای رشد یافته آن در منطقه - و مذاکره و معامله بر سر آن است! احتمالا با معلوم شدن بیسرانجامی وعده لغو تحریمها، باب بحث و فضاسازی در این زمینه گشوده خواهد شد تا علت نافرجامی و زیانباری توافق برای ایران را نزد افکارعمومی به حاشیه یا انحراف بکشانند.
آمریکا اکنون با یک چالش مواجه است. از یک سو از بندندان به بیثباتسازی و امتیاز ندادن به ایران معتقد است و از طرف دیگر این نگرانی را دارد که تشدید سوءظن به توافق با آمریکا موجب آسیب استراتژیک برای جریان غربگرا در فاصله 40 روز تا انتخابات پارلمانی و خبرگان شود. بنابراین آمریکا مجبور است شیب فشار و سختگیری را فعلا پایین نگه دارد و با اغماض به برخی فضاسازیها و آمد و شدهای تبلیغاتی بنگرد یا حتی در این صحنهسازی و صحنهآرایی نقش ایفا کند، نظیر دستوری که اوباما به عنوان مجوز فروش هواپیمای مسافربری به ایران صادر کرد. تغذیه پفکی و آدامسی بهترین عنوانی است که میتوان برای بسته (پکیج) فراهم شده از سوی طرفین غربی و غربگرا اطلاق کرد؛ حجیم و پرطمطراق، بدون ارزش غذایی واقعی و دهان پرکن یا دهان شیرینکن اما با تأثیر کوتاه مدت! تاکتیک موازی، الصاق این «شیرینی خیالین» به سرنوشت جریان تجدیدنظر طلب در بررسی صلاحیت نامزدها و انتخابات 7 اسفند است.
غربگراها چه پیروز شوند نظیر انتخابات ریاستجمهوری 76 و مجلس 78 و چه ناکام بمانند مانند سال 88، چه درون حاکمیت ریشههای اقتدار ملی را سست و نابود کنند و چه علیه آن برآشوبند، در هر صورت اسباب ایجاد بیثباتی و ناامنسازی در ایران هستند و به همین دلیل نشان شده آمریکاییها به ویژه در 20 سال اخیر بودهاند. مفهوم عنوان میانهرو که در این زمینه ترویج میشود، ارتجاع نسبت به اصول پیشرو و مترقی انقلاب است. به تعبیر «سارتر» «روشنفکران غربزده» هرگز کوچکترین حرفی برای زدن جز آنچه ما در دهانشان میگذاشتیم ندارند بلکه حتی حق حرف زدن را از مردم خودشان هم گرفتهاند.»
یک واقعیت تلخ و تا حدی مبهم در این میان وجود دارد و آن نسبت رئیسجمهور و دولت با جریان سرشکستهای است که فتنههای 78 و 88 را تدارک کرد و از جمله در سخنرانی 23 تیر 1378 آقای روحانی به عنوان مزدور آمریکا و سرویسهای جاسوسی غرب معرفی شد. سخنگوی حزب اعتدال و توسعه - که دبیرکل آن سخنگوی دولت است - 19 دی در مصاحبه با خبر آنلاین خبر قابل تأمل و نگرانکنندهای را بازگو کرده است. «برخی اصلاحطلبها در دوران اصلاحات تندرویهایی کردند... اینکه اشاره کردید ما به اصلاحات نزدیک شدیم واقعیت این است که آنها به ما نزدیک شدند.اکنون آنها دارند حرفهای ما را میزنند و من خبر دارم که در جلسات خصوصی به ما پیغام میدهند که به آقای روحانی بگویید این قدر تند نرود. آنها اکنون از ما معتدلتر حرکت میکنند. میگویند که دولت تجربه ما را تکرار نکند»!
این پیغام خیلی هشدارآمیز است که تندروهای پیشانی سیاه و مورد مذمت آقای روحانی درگذشته، به رئیسجمهور پیغام بدهند اینقدر تند نرو و تجربه ما را در دولت تکرار نکن! مصادیق این هشدار را در سیاست خارجی، سیاست داخلی، سیاست فرهنگی و اقتصادی دولت میتوان به وفور پیدا کرد. باید نگران برخی مشورتهای غلط و آدرسهای انحرافی بود که میتواند به آسیبهای بزرگ برای منافع ملی و امنیت ملی منجر شود و مانع از نام نیک در تاریخ شود. نباید برای مصارف کوتاه مدت سیاسی یا انتخاباتی، در هیجانهای فاقد محتوایی که به ناامیدی و سردرگمی و نارضایتی ختم میشود، دمید./998/102/ب3
منبع: روزنامه کیهان