فرهنگ سه تکهای حاکم بر جامعه ایرانی
اشاره: جامعه امروز ایرانی با چالشها و آسیبهای فرهنگی زیادی مواجهه است. مردم جامعه ما در عصری زندگی میکنند که برخلاف گذشته «هویت شفاف » و«مواضع سدید و مستحکم » فرهنگی در آن نیست و در واقع یک آمیختگی فرهنگی در حوزهای مختلف از جمله حوزه معماری و شهرسازی درجامعه حاکم شده است. دکتر داود رحیمی سجاسی عضو هیأت علمی پژوهشگاه جامعه المصطفی العالمیه در گفتوگویی با خبرنگار خبرگزاری رسا نقشهای از وضعیت فرهنگی بالاخص در حوزه معماری و شهرسازی جامعه ایرانی ترسیم کرد و برخی از راهکارهای برون رفت از مشکلات فرهنگی را بیان کرد.
رسا_ وضعیت فرهنگ شهرسازی و معماری جامعه ما آیا یک وضعیت مطلوب و قابل قبولی است؟
قبل از اینکه به وضعیت شهرسازی و معماری بپردازم بیان وضعیت کلی فرهنگی در جامعه نیازاست، وضعیت فعلی جامعه ما در واقع دارای یک فرهنگ سه تکهای است، به این معنا که ما از یک سو فرهنگ غربی را داریم که وارد کشور شده است و نمیتوانیم ورود آن را به زندگی و فرهنگ جامعه خود انکار کنیم. فرهنگ غرب الان به وسیله رسانههای جمعی؛ اینترنت، ماهواره و... ورود پیدا میکند و قبلا به وسیله ترجمه کتابها و... بنابراین خواسته و یا نخواسته فرهنگ غربی به جامعه ما رسوخ پیدا کرده است.
دومین فرهنگ جامعه ما همان فرهنگ ایرانی بودن است که قبل ورود فرهنگهای دیگر بوده و هنوز وجود دارد به عنوان مثال مردم ایران براساس همین فرهنگ مراسم سیزده به در را بر طبق آئین اصیل ایرانی انجام میدهند سومین فرهنگ در جامعه ما فرهنگ اسلامی است که به عنوان مثال مردم جامعه ما بر طبق آئین دینی خود عزاداری برای امام حسین (ع) را نیز دارند. بنابراین در جامعه ما سه فرهنگ کلی وجود دارد؛ که مستقیم بر سبک زندگی مردم جامعه اثرگذار است. بنابراین ما باید درتمامی عرصهها این سه فرهنگ را ردیابی کنیم و فرقی ندارد در حوزه سبک زندگی، حوزه شهرسازی، حوزه معماری، علم و...
این در حالی است که مواجهه و برخورد مردم و مسئولان با این فرهنگها نیز متفاوت است عدهای فقط به گزارههای دینی و اسلامی عمل میکنند و در اصطلاح سنتگرا هستند. عدهای نیز با علوم روز پیش میروند و به گزارهای غربی عمل میکنند. بحث اختلاف برخورد در حوزه فرهنگی در همه جا آثار خودش را نشان میدهد آثارش درحوزه فرهنگ و معماری اینگونه است که یک خانه به سبک اسلامی سنتی ساخته شده، خانه دیگر کاملا سبک مدرن و غربی. در واقع فرهنگ امروزین جامعه ما دچار یک ملغمه و آمیختگی فرهنگی شده است. به عنوان مثال این آمیختگی در فرهنگهای دینی مثل عزاداری را میتوان به وضوح دید که در برخی عزاداریها به سبک پاپ مداحی و سینه میزنند.
رسا_ با توجه به این آمیختگی فرهنگی که وجود دارد میتوانیم در بحث معماری و شهرسازی تلفیقی بین این سه فرهنگ داشتهباشیم؟
در پاسخ به این سوال در دو حوزه میتوان بحث کرد؛ اول بحث معرفتی و به لحاظ فلسفی به این معنا که به لحاظ معرفتی و فلسفی این سه فرهنگ؛ اسلامی، ایرانی و غربی رو باهم عجین کرد و در زندگی روزمره ادامه داد. به عقیده بنده این تلفیق به لحاظ معرفتی ممکن نیست زیرا هر کدام از این فرهنگها عقلانیت جدایی دارند و عقلانیت و منطق هر کدام از این فرهنگها اجازه ورود دیگر فرهنگها را نمیدهد و اینها قابلیت جمع را نداردند. کسانی که قصد دارند بین این فرهنگها را باهم جمع کنند دچار افراط و یا تفریط شدهاند به این دلیل که منطق و عقلانیت یک فرهنگ کاری را مثبت قلمداد میکند اما در فرهنگ دیگر منفی و ناپسند قلمداد خواهد شد.
بحث در حوزه دوم مرحله عمل است به این معنا که در عرصه عمل با این آمیختگی فرهنگی روبرو هستیم و این را مشاهده میکنیم که در مقام عمل این فرهنگها به هم نزدیک شدهاند و گریزی از آن نیست؛ به عنوان مثال آپارتماننشینی یک فرهنگ غربی است که وارد فرهنگ ما شده و در جامعه ما رسوخ کرده و ما نمیتوانیم به عنوان راه حل و پادزهر برویم سراغ خانههای سنتی با مسافت بالا، حیاط بزرگ، اتاقهای زیاد و... این عملا محقق نمیشود.
اما اگر بخواهیم به عنوان راهحل و یا گزینه عملی و کاربردی بحث کنیم و معماری مدرن و آپارتمان را به حوزههای دینداری و اسلامی نزدیک کنیم بسیار کار سختی است و شاید در عمل نیز اتفاق نیوفتد.
به عنوان مثال برای جمع بین این فرهنگها در آشپزخانه اُپن پرده زده شود اینجا حریم بصری و چشمی حفظ شده است اما حریم سمعی و صداها را با پرده نمیتوان حفظ کرد بوی غذا را باید چکار کرد، در معماری اسلامی و سنتی مطبخ یا خارج از منزل بوده و یا در گوشهای از آن، علت آن این است که به لحاظ پزشکی بوی غذاهای سرخکردنی مضر است و حریمها حفظ شود که متأسفانه به وسیله آشپزخانههای اُپن این حریمها شکسته شده است. آشپزخانهای که بیان شد به عنوان مثال بود. دستشوئی در آپارتمانها را چگونه میتوان درست کرد، در معماری اسلامی دستشوئی باید بیرون از محوطه منزل باشد برای رعایت حیا و نکات پزشکی که در آن نهفته است این نوع معماری و شهرسازی حداقل به لحاظ اخلاقی با گزارهای دینی سازگار نیست. ارزشها و فرهنگ غرب با ارزشها، آداب و رسوم ما متفاوت است بسیاری از مسائل معماری که برای ما ارزش است مثل حریم بصری، سمعی و... برای آنها ارزش نیست.
رسا_ آپارتماننشینی چه معظلاتی برای خانوادهها به وجود میآورد؟
از جمله مشکلات فرهنگ آپارتماننشینی نزدیک بودن خانهها و چسبیدن آنها به همدیگر است که حداقل حریمهای اسلامی را نمیتوان پوشش داد و آنها را رعایت کرد. از دیگر معظلات آن فردگرایی است یعنی شخصی 5 سال در این آپارتمان زندگی میکند اما نمیداند چه کسانی همسایه او هستند. یک بحث معرفتی مهم که در جامعهشناسی از آن بحث میکنند بحث فردگرایی و جمعگرایی است، فردگرایی بیشتر با نظامهای مدرن معاصر سازگاری دارد و جمعگرایی با نظامهای سنتی. در فردگرایی یه خانواده متشکل از زن، مرد و بچه است که در آن پدربزرگ، مادربزرگ و... جایی ندارند، خانوادهای که خودشان باید مشکلات خود را حل کنند. فردگرایی مشکلات زیادی برای نظام خانواده و اجتماع به وجود میآورد، به عنوان مثال باعث زیادی طلاق میشود، در گذشته وقتی زن و مرد باهم مشکلی داشتند بزرگان و فامیلها برای حل این مشکل تلاش میکردند و مشکل به دوش زن و مرد نمیافتاد. اما از مشکلات فردگرایی ایناست که زن و مرد خودشان باید مشکلاتشان را حل کنند و در خیلی موارد توان حل مشکل را ندارند و کسی نیست که به آنها کمک کند لذا آمار طلاق بالا میرود.
چه بسا بسیاری از فحشا و فسادهایی که اتفاق میافتد به علت همین آپارتماننشینی باشد، زیرا اشخاص همدیگر را نمیشناسند. شهر مطلوب اسلامی محله محور است که در آن همه افراد محله همدیگر را میشناسند و فساد به حداقل میرسید و در محله و خانههای آن بحث محرم و نامحرم رعایت میشد، به عنوان مثال دربهای قدیمی دو نوع آهن داشته است که آهنگ آنها یکی مخصوص آقایان و دیگری خانمها و هرکدام از آنها که زده میشد، صاحب آهنگ باید درب را باز میکرد، این فرهنگ در قبل از اسلام نیز وجود داشته است.
بر این اساس نمیتوان زندگی و خانههای سنتی و قدیمی را با آپارتمان تطبیق داد امروزه فرهنگ زندگی مردم جامعه ما غربیشده است. در آپارتمانها رفت و آمد زیاد نیست، بچهها نمیتوانند جنبوجوش بچگی را داشته باشند، و برای جبران در کنار آپارتمان پارک ایجاد شده است در حالی که این پارکها نمیتوانند جبران کنند و آن فضای صمیمی گذشته را ایجاد کنند. فردگرایی که گفته شد کمکم به نسلهای بعدی منتقل میشود و در میان فرهنگ ما رخنه خواهد کرد. نسل بعدی با اقوام و خویشاوندان خود نمیتوانند ارتباط گرمی بگیرند.
رسا_ برای رفع این معظلات و آمیختگی فرهنگی چه راهکارهایی وجود دارد؟
در مورد راهکارهای حل این معظلات در چند عرصه میتوان صحبت کرد؛ عرصه اول عرصههای علمی معرفتی است به این معنا که با تحقیق و واکاوی عیوب، نقاط ضعف و پیامدهای دیگر فرهنگها تشخیص داده شود و برای مردم جامعه تبیین شوند. به عنوان مثال الان ماهواره به فرهنگ ما ورود پیدا کرده است، در اینجا باید یک اتفاق عظیم بیفتد و در زمینه همین ماهواره در عرصههای مختلف مانند صداوسیما برنامهریزی شود. پیرامون محتوای ماهواره، آثار و پیاودهای آن باید اطلاعرسانی و فرهنگسازی شود. آسیبهای آن از جمله ترویج فساد، انحراف جوانان، از هم گسیختگی خانوادهها، از بین رفتن حیا و... روشن شود.
عرصه بعدی که میتوان از آن به عنوان راهکار استفاده کرد این است که اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی در حوزههای مختلف ورود پیدا کنند، مسائل را واکاوی و بررسی کنند، و فرهنگها را از هم تفکیک کرده، آثار و پیامدهای مخرب فرهنگ غربی از آثارمثبت آن جدا شود.
راهکار بعدی مقابله با آمیختگی فرهنگی و آثار سوء آن حوزه رسانه و هنر است که از بقیه حوزها قویتر و اطلاع رسانی از این طریق سریعتر انجام خواهد شد. مباحث صرف عقلی و فکری به تنهایی فایده ندارد بلکه پیامدهای فرهنگ غربی باید محسوس به مردم جامعه نشان داد. با ساخت فیلم، مستندات و ... واقعیات را به اطلاع مردم رساند. در کنار فیلم و مستند، فضای مجازی، مجلات، نشریات و... باید فعالیت چشمگیر و همهجانبه داشته باشند. البته باید دقت داشت که این کارها به دلیل اینکه کار فرهنگی هستند زمان نیاز دارند و به مرور زمان و تدریجی نتیجه آن آشکار میشود.
رسا_ راهکارهایی که فرمودید برای اصلاح سبک زندگی در شاخههای مختلف مثل معماری و شهرسازی قابلیت اجرا را دارند؟
قطعا قابلیت اجرا را دارد به عنوان مثال در نظام معماری سنتی یک محلهای وجود دارد که از عناصر مختلفی مانند مسجد، بازار و... تشکیل میشود و محله محوری حاکم بوده است. محله بُعد امنیتی، اقتصادی و معنوی دارد، در محله یک غریبه نمیتواند به راحتی وارد شود. بازاری که در محله بوده است جنبه اقتصادی دارد و مسجد آن جنبه معنوی و در مرکزیت این محله قرار داشته است. اما الآن متأسفانه اینگونه نیست در ادارات معمولا مسجد در طبقات بالای آن قرار دارد، این کار باعث میشود فضای فیزیکی و کاربردی مسجد وارد حاشیه شود در حالی که مسجد باید در طبقه همکف و دسترسی به آن راحت باشد. اگر میخواهیم سبک زندگی اسلامی ایرانی را ترویج کنیم باید الگوهایی که در گذشته موجود بوده است را به مردم نشان داد به عنوان مثال همین محله محور بودن را در آپارتمان نشینی پیاده کرد و آپارتمان را با محوریت مسجد ساخت./۸۸۲/ت۳۰۳/س