جای خالی انسجام ارزی
در شرایط جنگ ارزی آنچه که باید در درجه اول در نرخ ارز باید در نظر گرفته شود، ملاحظات بخش واقعی اقتصاد است، تولید است، تورم است، سرمایهگذاری است و اشتغال است.
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، مرکز راهبری اقتصاد مقاومتی حوزه با همکاری انجمن اقتصاد اسلامی حوزه نشستی علمی تحت عنوان «مدیریت بازار ارز در مواجه با جنگ اقتصادی پیش رو» در سالن همایشهای انجمن اقتصاد اسلامی حوزه برگزار نمود و آقای دکتر صمصامی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی به شرح زیر صحبت های خود را در این زمینه ارائه کرد:
بررسی سیاست ارزی
امیدوار هستیم که در این جلسات مجموع مباحثی مطرح بشود که مورد استفاده واقع شود علی الخصوص در شرایط موجود که اقتصاد ایران در سال های اخیر، یک شرایط جنگی به خودش گرفته است و اکنون نیز یک مقدار با سیاستهای اخیری که متاسفانه در بدنهی دولت دارد اجرا میشود، در بخشهای مختلف اقتصاد این وضعیت در حال تشدید شدن است.
بحثی که من اینجا خدمت شما خواهم داشت در ارتباط با بحث ارز و نرخ ارز و سیاست های ارزی است. من این موضوع را در دو بخش خدمت شما ارائه خواهم کرد. بخش اولش در ارتباط با موضوع خود ارز خواهد بود، که در شرایط موجود اقتصاد ایران، نرخ ارز چگونه محاسبه بشود و ما چگونه با مسئلهی نرخ ارز برخورد کنیم؟ و بعد هم بحث مدیریت ارزی که دولت در همین مدت اخیر، یعنی تقریبا میشود گفت که از شهریور پارسال یکسری سیاست هایی را دولت شروع کرد تا حالا؛ یک ارزیابی هم از این سیاست ها خدمت شما داشته باشیم که این سیاست ها به کجا میرسد و بعد هم یک طراحی داشته باشیم از سیاست های مطلوبی که در شرایط موجود باید اجرا بشود. بنابراین این من سعی میکنم این دو بخش را خدمت شما ارائه کنم.
بخش اول به موضوع ارز و نرخ ارز برمیگردد که این یک بحث تکنیکی و تحلیلی است و کاری هست که من در مقطع دکتری انجام دادهام و دو سه سال فقط روی این مدل کار کرده ام که بتوانم یک مبنایی را برای محاسبه نرخ ارز به دست بیاورم. این یک قسمتی از تز دکتری من است که بعدها مجددا رویش کار کردم و تقریبا برای یک معیاری برای محاسبه نرخ ارز آن را چکش کاری و آماده کردم. آنچه که عنوانش را اینجا گذاشتیم الگویی برای محاسبه نرخ ارز مناسب است در دوران اصلاح ساختار اقتصادی ایران؛ در دورانی که اقتصاد ایران در واقع آن شرایط لازم بازار را ندارد و نمی تواند در یک بازار منسجم نرخ ارز در آن کشف شود.
بحثی که ما در اینجا داریم این است که نرخ های مختلفی در اقتصاد ایران در طی تاریخ تعیین شده است؛ از نرخ ۷۰۰ تومانی گرفته تا نرخ های ۶۵۰ ، ۳۵۰ ، ۱۷۰ تومانی، نرخ ارز یکسان در سال ۷۱-۷۲ و نرخ های متفاوتی که ما در اقتصاد ایران شاهد آن هستیم. هر کدام از این نرخ ها، یک تحلیلی داشت و یک مبنایی برای محاسبه اش وجود داشت منتها منطق اصلی که پشت سر این نرخ ها وجود داشت عمدتا بازار آزاد بوده است. یعنی در واقع ما در کنار نرخ دولتی که دولت اعلام میکرده است یک بازار ارز موازی هم ایجاد میشده است و بعد آن به دولت یک اشاره ای میداده است که این نرخ، نرخ مناسبی نیست و دولت میآمده بر اساس آن مبنا نرخش را تعدیل می کرده و بعد از یک مدتی دوباره بازار آزاد شروع به افزایش پیدا کردن میکرده است و دوباره در محاسبات نرخ دولتی آن مبنای بازار قرار میگیرد و نرخ افزایش میکند.
مشکل ملاحظات بودجه ای
عمدتا هم؛ آنچه که در اقتصاد ایران در ارتباط با نرخ ارز بوده است، ملاحظات بودجه ای بوده است. یعنی ما در مقاطعی ۷۰-۸۰ درصد درآمدهای ارزیمان حاصل از نفت بوده است. در مقاطعی ۶۰-۷۰ درصد درآمد بودجه ای دولت ناشی از نفت بوده است و نفت هم در واقع ما میفروختیم و ارزش را میگرفتیم و طبق قانون بانک مرکزی این را تبدیل به ریال می کرده و ریال هم در واقع در بودجه دولت میآمده است. دولت هم برای اینکه بتواند هزینههای خودش را پوشش دهد متناسب با هزینههایی که داشته است میآمد نرخی را محاسبه میکرد که بتواند آن هزینه ها را پوشش دهد. در خیلی از سالها؛ اصلا مبنای محاسبه نرخ ارز نه یک منطق علمی بلکه یک منطق محاسباتی بوده است که بتواند کسری بودجه را تامین کند و درآمدهای خودش را به یک نحوی احصا بکند و به دست آورد.
این مبنایی بوده است که ما در محاسبه نرخ ارز داشتیم، اگرچه که در تئوری های اقتصادی در ارتباط با بحث اقتصاد نرخ ارز؛ مباحث بسیار مفصلی است و اصلا یک گرایشی در اقتصاد است تحت عنوان اقتصاد نرخ ارز که در آنجا مفصل بحث میشود که نرخ ارز چگونه در بازار تعیین میشود.
در ادامه برای معرفی الگویی برای محاسبات نرخ ارز، ابتدا ما یک نگاهی به وضعیت اقتصاد ایران داریم که ساختار اقتصاد ایران چه هست و بعد بر اساس این مبنای اقتصاد ساختاری می آییم یک مدلی را طراحی می کنیم که در قالب آن مدل نرخ ارز محاسبه می شود. بحثی که ما در واقع داریم و پیشفرضی که ما در این مدل داریم و در این محاسبات هست این است که ما یک بازار منسجم ارزی که بتواند در آن کشف قیمت اتفاق بیفتد، نداریم!
جایگاه تعیین نرخ ارز در دنیا
ببینید آنچه که ما به صورت متداول در منابع داریم و در کشورهای پیشرفته شاهد آن هستیم نرخ ارز در بازار تعیین میشود و اساس تعیین نرخ ارز هم بازار است یعنی بازار به ما می گوید که یک عرضه ای وجود دارد و یک تقاضایی وجود دارد و عرضه و تقاضا را نرخ ارز برای ما تعیین می کند. این اصل در اقتصاد است و در اقتصاد مالیه بین الملل و در اقتصاد نرخ ارز هم مبنا مبنای بازار است.
اما اگر ما ویژگی های اقتصاد ایران را نگاه کنیم میبینیم که شرایط خاصی در اقتصاد ایران حاکم شده است که باعث شده است این بازار به صورت منسجم شکل نگیرد که ما بیاییم تکیه کنیم بر این بازار که بر مبنای این بازار نرخ را محاسبه کنیم. یکی از این ویژگی ها وابستگی شدید درآمدهای ارزی به نفت است. ما نفت را میفروشیم و به ریال تبدیل میکنیم و هزینه اش میکنیم.
ما برای اینکه بازاری داشته باشیم بازار دو شرط اولیه دارد یک شرطش عرضه است و یک شرطش تقاضا است. عرضه ای که نسبت به قیمت واکنش نشان بدهد. یعنی وقتی که شما نرخ ارز را افزایش می دهی، عرضه ارز زیاد بشود. عرضهی ارز یک عرضهی مشتقه است و عرضهی مشتقه پشتش صادرات است. پس ما با افزایش نرخ ارز باید بتوانیم صادرات را افزایش دهیم. صادرات ما چه هست؟ صادرات نفت و صادرات غیر نفتی است. صادرات نفت ما که نسبت به نرخ ارز حساسیتی ندارد. در اوپک هست که قیمتش تعیین میشود و دولتی است و در انحصار دولت است و لذا عرضهی ارز ناشی از صادرات، اصلا تحت تاثیر نرخ ارز نیست.
صادرات غیر نفتی هم الان حجمش زیاد شده است. قبلا حجمش کم بود. ما قبل از سال ۱۳۸۰ حدود ۴ میلیارد بیشتر صادرات غیر نفتی نداشتیم و الان حدود با احتساب میعانات گازی و پتروشیمی ها۴۰ میلیارد شده است. غیر از آن حدود ۲۵ میلیارد است. بخش قابل توجه صادرات غیر نفتی دوباره برای مشتقات نفتی است که اینها به شدت تحت تاثیر خود ارز است و ارزبر است و نرخ ارز اینها نسبت به نرخ ارز خیلی واکنش نشان نمیدهند.
اگر شما در طول تاریخ تحولات اقتصاد ایران نگاه کنید میبینید سال هایی که ارز افزایش پیدا کرده است، صادرات غیر نفتی ما افزایش قابل توجهی نداشته است. نمونه اش سال ۷۴ است، سال ۹۰ و ۹۱ و ۹۲ است و همین اتفاقی که اخیرا اتفاق افتاده است. صادرات غیر نفتی ما یک روندی داشته است و نسبت به نرخ ارز حساس نبوده است چون خود صادرات وقتی که نرخ ارز افزایش پیدا می کند هزینه هایی دارد که آن هزینه ها هزینه های ارزی است و آن هم متضرر میشود. پس عرضه ارز ما نسبت به نرخ ارز خیلی حساس نبوده است.
از طرفی دیگر تقاضا است و تقاضای ارز ما یک تقاضای مشقته است. و تقاضای مشتقه ناشی از واردات است. شما واردات تقاضای ارز را در بازارت میسازی. ۸۵ درصد واردات ما مواد اولیه و کالاهای واسطه ای است که یعنی باید حتما وارد بشود. اگر نرخ ارز بالا برود وارد کننده این را وارد میکند از آن طرف قیمت کالا را بالا می برد لذا آن هم نسبت به نرخ ارز حساسیتی ندارد یعنی شما دو تا منحنی داری که این منحنی ها تقریبا عمودی هستند بنابراین اینها جایی تقاطع با هم پیدا نمیکنند که بتواند نرخ ارز کشف بشود. پس ما اینچنین بازاری نداریم! بازاری که بتواند نرخ واقعی را برای ما کشف کند، نداریم!
ممکن است شما سوال کنید که پس این نرخی که در بازار هست این چه هست؟ این مگر بازار نیست؟
بله این بازار است منتها یک بازاری است که جزئی از بازار اصلی باید باشد. این در واقع یک بازار سفته بازی و دلال بازی است و این بازار نمیتواند قیمت واقعی را برای ما کشف بکند و این سفته بازی هست و ملاحظات سفته بازی در آن هست نه بر اساس متغیرهای اساسی اقتصاد ایران که من توضیح خواهم داد که بر اساس آنها باید مبنای محاسبه نرخ ارز در اقتصاد ایران بشود. پس این وابستگی شدید به درآمدهای حاصل از نفت و انحصار این درآمدها توسط دولت و نوسانات شدیدی که درآمدهای نفتی دارند که آن سالها صادرات نفت و گاز حدود ۸۸ درصد کل صادرات ما بوده است و ۵۹ درصد از واردات مواد اولیه و کالاهای واسطهای بوده که با احتساب کالاهای سرمایه ای حدود۸۰ الی ۸۵ درصد میشود و بیش از ۸۰ درصد واردات شامل نهاده های تولیدی است.
اشکال ساختاری بازار ارز
اینها میخواهد چه بگوید؟ اینها میخواهد بگوید که در مجموع برای اقتصاد ایران یک ساختاری میسازد که در این ساختار شما یک بازار منسجمی نداری که عرضه و تقاضا بتواند نرخ ارز را کشف بکند و در اینچنین شرایطی که شما قرار داشته باشید آن وقت این سوال مطرح میشود که اگر شما یک این چنین بازاری را ندارید آن وقت نرخ ارز را چطوری باید محاسبه کنید؟ منطق محاسبه نرخ ارز شما چه هست؟ منطق محاسبه نرخ ارز شما در اینجا چه میشود؟
این مباحث را در اینجا خدمت شما مطرح کردم. بعد خود ارز و نرخ ارز هم در اقتصاد ایران از کانال های مختلفی روی اقتصاد اثر میگذارد یعنی ما اگر عرضه کل و تقاضای کل اقتصاد را در نظر بگیریم، درآمدهای ارزی از کانال واردات نهاده های تولیدی عرضه کل اقتصاد را تحت تاثیر قرار میدهد. یعنی شما وقتی واردات نهاده هایتان تحت تاثیر قرار بگیرد، نرخ ارز جابهجا بشود هزینه های تولیدی شما را هم عوض میکند و باعث میشود عرضه کالای شما کم بشود و منحنی عرضه شما به سمت چپ منتقل میشود و قیمت ها افزایش پیدا میکند پس این حساسیت اقتصاد نسبت به ارز و نرخ ارز است.
از طرف دیگر درآمدهای ارزی میآید در بودجه دولت مینشیند، در خالص دارایی خارجی بانک مرکزی مینشیند. در واردات کالای نهایی و نهادههای تولیدیشان مینشیند که این روی عرضه پول شما اثر میگذارد و در واقع روی تقاضای کل شما اثر میگذارد. این مکانیسم های تاثیر گذاری های ارز و نرخ ارز در اقتصاد ایران است.
بنابراین اگر شما بخواهید، نرخ ارز را محاسبه کنید، محاسبه نرخ ارز در اقتصاد ایران بر مبنای ملاحظات بخش خارجی نیست و ملاحظات بخش خارجی میگوید: نه صادرات شما و نه وادرات شما نسبت به نرخ ارز حساسیتی ندارد. دو منحنی عرضه عمودی و تقاضای عمودی داری که هیچ وقت کشف قیمت برای شما نمیکند.
راه حل کنترل ارز
پس بر چه مبنایی باید انجام بشود؟ بر مبنای ملاحظات داخلی. یعنی شما وقتی یک نرخ ارز را تعیین می کنی باید ببینی برای تورمت چه اتفاقی میافتد و برای تولیدت چه اتفاقی میافتد نه اینکه صادراتت چه میشود و یا وارداتت چه میشود! در شرایط خاص اینطور هست. در شرایط ایدهآل باید بخش خارجی را نگاه کنیم اما در شرایط موجود ما ملاحظات داخلی را باید در نظر بگیریم. در محاسبه نرخ ارز بحث تورم هست بحث تولید است بحث سرمایه گذاری است بحث اشتغال است این ها را باید ملاحظه داشته باشیم. اینکه الان از جنگ ارزی میگوییم، در شرایط جنگ ارزی آنچه که باید در درجه اول در نرخ ارز باید در نظر گرفته شود، ملاحظات بخش واقعی اقتصاد است، تولید است، سرمایهگذاری است و اشتغال است.
اگر چنانچه ما آمار و اطلاعات داشته باشیم میبینیم که در اقتصاد ایران، عمده سال های ۵۳ تا ۸۳، البته اطلاعات را هم به روز کردهام؛ متوسط تورم حدود ۱۵.۵ درصد است و اما رشد تولید حدود ۲.۵ تا ۳ درصد بوده است. یعنی همیشه تورم ما بالاتر از رشد اقتصادی مان بوده است و نشان می دهد که صادرات غیرنفتی ما هم نسبت به نرخ ارز خیلی واکنش نشان نداده است. واردات ما هم نسبت به نرخ ارز خیلی واکنش نشان نداده است درحالی که دو متغیر اصلی اقتصاد ما یعنی تورم و تولید ما نسبت به نرخ ارز خیلی واکنش نشان داده است.
ما بالاترین نرخ های تورم را در اقتصاد ایران در چه سال هایی داشته ایم ؟ در سال هایی داشته ایم که نرخ ارز افزایش پیدا کرده است. در طول تاریخ اقتصاد ایران بعد از جمهوری اسلامی بالاترین نرخ تورم در سال ۱۳۷۴ بود. ۴۹.۹ درصد چرا ؟ در این سال نرخ ارز افزایش پیدا کرد. بعد از آن بالاترین نرخ تورم را در سال ۱۳۹۱ داریم حدود ۳۶ درصد. چرا؟ به خاطر اینکه نرخ ارز افزایش پیدا کرده است. و بعد از این در سال های آینده تورم بالایی خواهیم داشت به خاطر افزایش هایی که در نرخ ارز اتفاق میافتد. پس این حساسیت اقتصاد داخلی نسبت به نرخ ارز است و شما اگر نتوانید یک مبنای دقیقی و درستی برای محاسبه اش در نظر بگیرید، این میزان تورم را می تواند بالا ببرد.
سال ۹۱ رشد اقتصادی ما منفی ۷ درصد شد. تورم شد ۳۶ درصد. به خاطر چه؟ به خاطر جنگ ارزی که اتفاق افتاد. یعنی جنگ ارزی به طور سریع در سال ۹۰ شروع شد و تولید ما را از بین برد و ۲۶ درصد سرمایه گذاری ما را کم کرد. در حالی که صادرات و واردات ما را خیلی تحت تاثیر قرار نداد. شما آمارهای واردات و صادرات را نگاه کنید خیلی تحت تاثیر قرار نداد. اما اقتصاد داخل را به شدت تخریب کرد و هنوز هم ادامه دارد و هنوز سرمایه گذاری بعد از سال ۹۱ منفی بود تا سال ۹۵ که شد سرمایه گذاری ۳ درصد مثبت. سرمایهگذاری هستش که میتواند تولید را زیادتر کند، اشتغال را افزایش بدهد و اقتصاد را از رکود نجات بدهد. این چیزی بود که اتفاق افتاد یعنی سال ۹۰ که سوئیفت را بستند و نفت را تحریم کردند و امثالهم و وارد یک جنگ ارزی با ما شدند. اینها به ما میگوید که باید خیلی مراقب باشید در ملاحظات نرخ ارزتان شما باید ملاحظات داخلی را لحاظ کنید یعنی تورم را ببینید تولید را ببینید و بعد بر اساس آن محاسبات را انجام بدهیم.
این جمع بندی کلی اقتصاد است؛ با توجه به شرایطی که گفتیم ما بازار منسجم نداریم و بنابراین باید به فکر این باشیم که یک مدل محاسباتی برای نرخ ارز در نظر بگیریم. با توجه به این ویژگی ها ما از اینجا میآییم مدلسازی نرخ ارز را انجام میدهیم. از اینجا به بعد ما یکسری معادلات ریاضی خواهیم داشت. یک معادله عرضه کل و تقاضای کل اقتصاد و بعد از این روابط ما آن فرمول را استخراج میکنیم. من وارد جزئیاتش نمیشوم که خیلی وقتگیر است. اما یک شمای کلی را برای شما نشان می دهم. هر کدام از این روابط خیلی زمان گرفته که در واقع به این صورت کنار هم نشسته و در واقع مدل نهایی به دست آمده است.
یک شمای کلی از مدل را خدمتتان عرض میکنم و آن این است که ما چطوری میتوانیم نرخ مناسبی داشته باشیم که بر اساس آن بتوانیم تورم مهار کنیم و کاهش تورم داشته باشیم و رشد اقتصادی مان را افزایش دهیم. اگر رشد اقتصادی مان زیاد بشود صادرات غیر نفتی مان هم زیاد خواهد شد. ما صادرات غیر نفتی مان را از طریق رشد اقتصادی میتوانیم افزایش بدهیم نه تغییرات نرخ ارز. این واقعیتی است که در اقتصاد ایران وجود دارد.
با توجه به این مسئله و این فروضی که ما اینجا در نظر گرفته ایم که فروض اصلی اقتصاد ماست، ما در واقع مکانیسم های اثرگذاری ارز و نرخ ارز را اول در کانال عرضه کل اقتصاد و بعد در کانال تقاضای کل اقتصاد لحاظ میکنیم و بعد بر اساس آن، اهدافی که در مدل داشتیم در مدل میگنجانیم و آن نرخ ارزی را که ما به دنبالش هستیم به دست میآوریم.
در اینجا ما یک عرضه اقتصاد داریم و تابع تولید ما Q(L_m,L_n) است که ما منحنی عرضه کل اقتصاد را ابتدا بدون محدودیت های ارزی استخراج کردیم. نمودار بعدی سطح قیمت ها تابع عرضه من هست که تابع مثبتی از سطح تولید(y)، نرخ ارز(e) و سطح دستمزدها(w) هست. و اگر با درنظر گرفتن محدودیت های ارزی، بخواهیم فرمولی برای نرخ ارز بیان کنیم و منحنی آن و روابطش را استخراج کنیم به این صورت خواهد بود.
یک شمای کلی خدمت شما میگویم که خود محدودیت های ارزی با عنوان یک محدودیت در سطح قیمتها و در طرف عرضه خودش را نشان میدهد. یعنی هرچقدر محدودیت های عرضه شما بیشتر شود، عرضه کل اقتصادتان به سمت چپ منتقل میشود، چون واردات کمتری انجام میدهید و تولیدتان در اقتصاد کمتر میشود.
اما تقاضای اقتصاد شامل مخارج، مصرف، سرمایهگذاری، صادرات و واردات (شامل مواد اولیه و کالاهای واسطهای و سرمایهای است) است. این کل تقاضای اقتصاد است. این تابع مخارج به صورت کلی در نظر گرفتیم. مخارج مصرفی تابعی از تولید و نقدینگی و مخارج دولت است. تمام متغیرها اینجا تعریف شده اند و ما یکی یکی مکانیسم های تاثیر ارز و درآمدهای ارزی را بر پول اینجا تعریف کردیم و گنجاندهایم.M_t ضریب افزایش پولی است، P پایه پولی است که خودش چهار جزء دارد : خالص دارایی خارجی بانک مرکزی – خالص بدهی بخش دولتی بانک مرکزی – مطالبات بانک مرکزی از سیستم بانکی و خالص سایر.
یک سیاست دقیق ارزی سیاستی است که بر مبنای یک تحلیل علمی دقیق و لحاظ تمام ملاحظات اقتصادی باشد یعنی باید جامع الاطراف باشد. بعد یکی یکی ارز و نرخ ارز را در بخش های مختلف را لحاظ میکنیم. در خالص دارایی خارجی بانک مرکزی ارز و مقدار نرخ ارز اثر میگذارد. به همین ترتیب در خالص بدهی بخش دولتی به بانک مرکزی ارز اثر میگذارد و به همین ترتیب در سایر اجزای پایه پولی ما اینها را لحاظ کردیم و در نهایت معادلهی روبهرو حاصل شد : m.M_0+M_t α-γθeq ̅
من سریع از این مباحث میگذرم چون میخواهم به مباحث بعدی بروم. بعد اگر خواستید من به صورت ریز در اختیارتان قرار میدهم که خودتان دنبال کنید. به همین ترتیب در قسمت مخارج دولت است که در خود مخارج دولت هم مالیات هست، درآمدهای ارزی ناشی از صادرات نفت و گاز هست و کسری بودجه است، تابع صادرات ما است و تابع واردات ما است و هر کدام از اینها میتواند بر ارز و نرخ ارز موثر واقع بشود.
بر این اساس ما تقاضای کل مان را ساختیم و معادله ی تقاضای کل عبارت است از : Y_d=Y_s
حالا ما در اینجا میآییم یک دیفرانسیل کامل نسبت به q میگیریم. چون بحث ما این است که اگر هر واحد درآمد ارزی در اقتصاد تزریق شود ما بر مبنای این یک واحد ارزی که تزریق میشود، یک اثری در تولید دارد برای اینکه این اثرش بیشترین باشد نرخ عرضه چه مقدار در میآید؟ اگر ما یک دیفرانسیل کامل بگیریم و dy و ds را با هم برابر کنیم . و در ادامه متغیرهایی تعریف کردیم که حجم متغیرها را کم کنیم و از طریق قاعده کرامر را حل کردم که در نهایت رابطه ای به دست آمد که همان رابطه ای است که برای محاسبه نرخ ارز مورد استفاده قرار میگیرد :
e=mt ̅β_0 h^'+ntb^' β_0 pr ∂Q/∂q
e=mt ̅β_0 h^'+ntb^' β_0 pr ∂Q/∂q
∂Q کل تولید ماست و ∂q عرضه ماست که هر یک واحد ارزی هستند که میزان بهرهوری ارزی را نشان میدهد و میزان تحت تاثیر قرار گرفتن تولید را نشان میدهد. این میخواهد بگوید اگر شما یک واحد ارز در اقتصاد تزریق میکنید که این ارز بخواهد اثر تورمی نداشته باشد و رشد و تولید شما را بیشتر کند این مبنای مناسب نرخ ارز شما خواهد بود یعنی شما بر اساس این منطق نرخ ارز را محاسبه کنید.
عوامل محاسبه نرخ ارز
خیلی عوامل در محاسبه نرخ ارز هست : ذخایر ارزی بانک مرکزی هست، بهرهوری ارزی هست و سطح قیمت ها هم یکی از فاکتورهاست. آقایان میگویند که شما ارزتان را متناسب با سطح قیمت ها باید تغییر بدهید! این یک فاکتور است. کسر بودجه دولت هست، ذخایر ارزی بانک مرکزی است، عوامل مختلفی که در این روابط تجمیع شده است. بنابراین این مدل به این صورت محاسبه میشود . بحث من در قسمت اول تمام است.
حالا من بر مبنای این مدل محاسباتی نرخ ارز را محاسبه کرده ام. محاسباتی که من کرده ام از نرخ ارز. چون حجم معادلات زیاد بوده و روابط زیادی باید برآورد میشده تا این محاسبه انجام بگیرد. امروز من این را با یک فروضی به روز کردم.
شما ملاحظه می فرمایید که این ستون نرخ ارز مناسب ماست که بر اساس آن فرمول محاسبه شده است. در بیشتر سالها نرخ ارزی که در اقتصاد ایران محاسبه شده نسبت به این نرخی که اعلام شده در اقتصاد ایران بر اساس میکرو میل نرخ عرضه باید پایین تر میبود و نرخ عرضه بالاتر محاسبه شده است. این اطلاعات اخیر است که البته اینها با یکسری فروض در نظر گرفته شده است که اینها باید اصلاح بشود و لازم است یکسری برآوردها را کامل تر کنم مثلا در سال ۱۳۹۷ من محاسبه کردم ۴۶۳۲ تومان، در سال ۱۳۹۶، ۴۷۴۹ تومان و به همین ترتیب برای سال های قبلی نرخ های متفاوت محاسبه شده است.
پس نرخ ارز نرخ ثابتی باشد و نرخی است که متناسب با شرایط اقتصادی تغییر پیدا میکند. مبنای تغییرش چه است؟ این مدل است. چند تا نرخ باید داشته باشد؟ یک نرخ. چون قبل از اینکه من در این جلسه بیایم یکسری سوالاتی مطرح شده بود که این سوالات جوابش چه میشود؟ جوابش در قالب این مدل، اینطور میشود. این مدل سازی است. منتها این نرخ ها فعلا قابل استناد نیست برای اینکه این ها را من دقیق تر کنم باید یکسری اطلاعات به روزتر به آنها اضافه کنم. ولی این محاسبه نشان میدهد که تقریبا نرخ ۴۸۰۰ -۴۹۰۰ نرخی است که این نرخ مناسب ارز است در شرایط موجود اقتصاد منتها باز هم میگویم چون اطلاعات دقیق نیست خیلی قابل استناد نیست. این محاسباتی است که بر اساس آن انجام شده است و این مبنایی است برای محاسبه نرخ ارز در اصلاح ساختاری و در دورانی که ما در این شرایط جنگی قرار میگیریم در دورانی که ما تحریم میشویم و در دورانی که با این وضعیت مواجه میشویم./۸۴۱/د۱۰۱/س
پایگاه اینترنتی فقه حکومتی رسائل
ارسال نظرات