تخصصی شدن علوم حوزوی لازمه رفع مشکلات علمی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، وقتی در جامعهای مشکلی بهوجود آید اولین سوالی که به ذهن میرسد، این است که، مسئول این مشکل کدام نهاد است. یعنی اینکه این مشکل حاصل کوتاهی یا کمکاری چه فرد یا افراد ذیربطی بوده است.
برای مثال فرض کنید، بهطرز بیسابقهای ضعیف شدن چشم در جامعه رشد مییابد. اولین کاری که صورت میگیرد فهمیدن علت این امر است. با بررسیها فهمیده میشود رعایت نکردن برخی از نکات مثل رعایت نکردن نور محیط و فاصله چشم با کتاب در زمان مطالعه یا عدم داشتن رژیم غذایی درست و نرسیدن پروتئینها و ویتامینهای مورد نیاز باعث ایجاد این مشکل شده است.
اگر بخواهیم نهادی را در این امر سرزنش کنیم اولاً و بالذات به سراغ نهاد مرتبط یا بهداشت و سلامت میرویم و نه نهاد اقتصاد و سیاست و فرهنگ و ... .
در داخل نهاد بهداشت نیز بهسراغ بخشی که در مورد چشم بحث و بررسی میکند میرویم و نه بخش مرتبط با سایر اعضا مثل مغز و قلب و ریهها.
در حوزه سلامت و بهداشت و بخش چشم هم به سراغ بخشی میرویم که مسئول آگاهیبخشی و پیشگیری است و نه بخش درمان و ... .
این مثال بهخوبی نشان میدهد که درصورت بروز هرگونه مشکل در همه نهادهای بهداشت و سیاست و فرهنگ و اقتصاد متصدی امر کاملا مشخص است.
بهنظر میرسد یکی از آفاتی که در حوزههای علمیه به روشنی قابل مشاهده است جاری نبودن همین امر یعنی متصدی مشخص داشتن وظایف و مشکلات است. البته امروزه در راستای این امر رشد قابل توجهی صورت گرفته ولی عملاً تفاوتی حاصل نشده است.
روحانیت خود را مسئول فهم همهجانبه همه بخشهای دین میداند و سالها تلاش برای رسیدن به این نقطه میکند. حتی در نظر دارد که همه علوم بشری را به تنهایی از دل قرآن و سنت استخراج کند. طلبههایی که وارد حوزه علمیه میشوند هنوز رویای علامه شدن را در سر میپرورانند در حدی که علمای علوم تجربی را هم ذلیل خود گردانند.
مشکل از آنجایی آغاز میشود که عملا در رویای رسیدن به این قلهی دستنیافتنی عدهای از آن طرف بام افتاده و بهطور کل درس و بحث را رها میکنند. عدهای دیگر نیز راه طولانی و فرسایشی را برای خود مشخص میکنند که عملاً به سرنوشت گروه اول دچار میشوند. این دسته در انتها نیز با توهم رسیدن به این نقطه از همه دری سخن میرانند و ضررهای جبرانناپذیری را نیز به پیکره روحانیت وارد میکنند.
جامعه به این سیر حرکت حوزه و روحانیت کاری ندارد و مطالبهگری دین دارد. اگر فردی در مورد معاد سوال داشته باشد و کمی بخواهد دقیقتر جواب خود را بگیرد به این فرمایش آیتالله جوادی آملی میرسد که هنوز بعد از ۱۴۰۰ سال بحث معاد روزی حوزههای علمیه نشده است، ولی متصدی این امر چه کسی است؟ همه و هیچکس.
چون همه خود را مسئول تبیین دین بهطور کلی و معاد بهعنوانی جزئی از آن میدانستهاند و چون جواب مشخصی ندارند باید همه پاسخگو باشند ولی هیچکس زیر بار این حرف نرفته و نخواهد رفت.
اگر بحثها بهصورت صحیحی مرزبندی میشد و هر دستهای مسئول بررسی موضوعی خاص میشد در کم کاریها هم میتوانستیم مچ دستهای خاص را بگیریم.
روحانیت در همه ادیان خود را جانشین پیشوایان خود بر روی زمین دانستهاند. ایشان سعی کردهاند هر آن کاری را که پیشوایان انجام میدادند بتوانند در مقیاسی پایینتر انجام دهند. پیشوایان در همه بخشهای دین سردمدار بودند. این توهم ایجاد شد که هر فردی که میخواهد جانشین آنان بر روی زمین باشد باید در همه ساحتهای دین نظر داشته باشد در حالی که تواناییهای انسان عادی در بهترین صورت نیز به آن نقطه نخواهد توانست رسید.
این شد همان چیزی که الان درگیر آن هستیم و بعد از گذشت دهها قرن هنوز بسیاری از مسائل مهم و بنیادین دین بررسی نشده است.
هر عالمی اصول دین را از توحید شروع کرده و بهعلت عمر کم نتوانتسته تا معاد برساند و علمای بعدی هم به همین منوال.
هر چند دستهای از دانشهای تخصصی مانند فقه و اصول شکل گرفته و افراد زیادی عمر خود را در آن گذراندهاند لکن اولاً خود این عنوان فقه نیز دارای زیر مجموعههای بسیار تخصصیتر است که از عهده یک فرد خارج است. دوم اینکه فقه نیز که کمی رشد کرد ادعای جامعیت و همهی علوم بودن گرفته است./918/ی703/س
مهدی خدایی
سپس مرزبندى اين اصل مهم و تعريف جامع و مانع و شيوههاى استفاده از آن تبيين گردد.
در اين كار بزرگ، شرح صدر و تحمّل علمى، همراه با دقّت و مراقبت از اصول مسلّم و مقطوع، در كنار يكديگر لازم است.