چگونه بحرین از دست رفت؟
به گزارش خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، هرگاه مروری بر دوران پهلوی انجام می دهیم علاوه بر وقایع سیاه داخلی، روابط منفعلانه ایران در برابر غرب بسیار آزاردهنده است و این همه سستی روح انسان را آزار می دهد.
دوران پهلوی به خصوص پهلوی دوم را می توان غرب زده ترین دوران ایران عنوان کرد، از تلاش برای همرنگی شکلی با اروپا تا وادادگی سیاسی در برابر آمریکا از ویژگی های این برهه تاریخی است؛ حاکمان این دوران که تصور می کنند پیشرفت ایران تنها در گرو دنباله روی بی چون و چرا از غرب است.
از این رو در ابتدا دست به تغییرات صوری زدند و تلاش کردند تا شکل ایران را اروپایی کنند؛ حذف لباس های سنتی و اصیل ایرانی و غربی شدن پوشش مردم از تلاش های دربار برای مدرنیته کردن ایران بود.
در گام بعد آوردن تکنولوژی بود که هرگز این امر محقق نشد و ایران را برای سالیان سال به مونتاژ کننده محصولات غربی بدل کرد، امری که در نهایت سود آن به جیب غربی ها می رود و ایران را از ریل پیشرفت علمی خارج می شود.
این وادادگی تا آن جا تنزل یافت که عملا محصول و حتی فکر ایرانی پایین تر از غربی شمرده می شود و به نوعی آنچنان این فاجعه گسترش یافته بود که عملا برخی مردم خود را انسان هایی پایین تر از غربی های چشم آبی می دانستند.
مقوله فرهنگ امری است که پیامدهای آن دهه ها ادامه دارد و نسل به نسل منتقل می شود و هنوز ایران شاهد این ضربه فرهنگی است؛ تلاش خانواده های ایرانی برای شبیه شدن فرزندانشان به دختران و پسران اروپایی شاهدی بر این مدعا است.
بنابراین حاکمانی که این چنین خود را در برابر غربی ها پایین و حقیر می دیدند قطعا در عرصه های جدی تر، نای مقاومت ندارند و با کوچک ترین تحدیدی قافیه را می بازند و دست تسلیم بالا می آورند، برای نمونه در ماجرای جدا شدن بحرین از ایران که لکه ننگی در تاریخ بود.
از دست دادن بحرین در دوران محمدرضا شاه پهلوی نشان از بی عرضگی این دست نشانده غربی بود که هر چه اربابان وی تمایل داشتند انجام می داد از این رو به راحتی و بدون هیچ گونه مقاومتی با دستور انگلیس، بحرین را از دست داد و مدعیان وطن پرستی خاک ایران را به رایگان از دست دادند.
کسانی که سالیان سال ادعا می کردند میهن دوست و وطن پرست هستند این چنین خاک میهن را از دست دادند؛ کسانی که با هزینه های سنگین تلاش می کردند تا میهن دوستی را در برابر دین قرار دهند و از جامعه ایرانی اسلام را ببرند این چنین رسوا شدند و معلوم شد که دم زدنشان از وطن پرستی تنها برای مبارزه با دین است و در حقیقت اینان وطن پرست نیز نیستند.
در هر صورت انگلیس با طرح جدایی بحرین، محمدرضا شاه را مجبور کرد که این مسئله را بپذیرد؛ انگلیس برای تطمیع حاکمان ایران این مسئله را طرح کرد که در صورت قبول جدایی بحرین از سوی ایران در مقابل جزایر سه گانه را در اختیار ایران خواهد گذاشت.
جزایر 3 گانه نیز یکی دیگر از چالش های ایران در این دوران بود زیرا این جزایر توسط نیروهای نظامی انگلیس اشغال شده بود و انگلیس با این بازی سیاسی می خواست بدون هیچ گونه زحمتی خاک ایران را در برای بخش دیگری از خاک ایران معامله کند.
این سیاست کثیف غربی همواره در همه مذاکرات آنان بوده است و بهتر است کسانی که روزانه دم از مذاکرات می زنند و این چنین شیفته مذاکره با غرب هستند این بخش از دوران تاریخ را با خود مرور کنند که چگونه انگلیس بدون دادن امتیاز با ایران مذاکره کرد و به راحتی خاکی از ایران را در برابر بخشی دیگر از ایران تحویل گرفت؛ غربی ها همواره در مذاکره نشان داده اند که هرگز از خواسته های خود کوتاه نمی آیند و آنچه را که مربوط به آنان است هرگز مذاکره نمی کنند.
در حقیقت مذاکره با غرب برای بازی کردن در مسیر بازی آنان و برای رسیدن به خواسته آنان است، مذاکره با غرب منفعتی ندارد و تنها خواسته های نامشروع آنا را به رسمیت می بخشد.
اگر آن روز پهلوی با انگلیسی ها مذاکره نمی کرد؛ در دوران عزتمند کنونی می توانستیم بحرین را از لوث وجود نظامیان انگلیسی باز پس گیریم.
بخش دیگری از این قسمت اندوهناک ماجرای جدایی بحرین دخالت سازمان ملل و بازی این سازمان به ظاهری بین المللی در زمین انگلیس و به نفع انگلستان است.
محمدرضاشاه پس از توافق پشت پرده با انگلیس مبنی بر جدایی بحرین از ایران، در مقابل تنها یک خواسته مطرح کرد و آن این که حتما از سوی سازمان ملل همه پرسی در بحرین صورت گیرد تا در صورت موافقت بحرینی ها مبنی بر جدایی از ایران این توافق عملی شود.
اما در کمال تعجب سازمان ملل به جای حفظ بی طرفی خود نه تنها همه پرسی همگانی انجام نداد بلکه نظرسنجی محدودی در میان علاقه مندان به جدایی از ایران انجام داد و بعد اعلام کرد که همه بحرینی ها موافق به جدایی از ایران هستند.
این ماجرا نیز ثابت کرد که سازمان ملل تنها ابزاری است برای غربی ها تا هرکجا که احساس نیاز کردند از آن استفاده کنند و وانمود کنند که همه اتفاقات بدون دخالت غربی ها و با اصول حقوق بشری صورت پذیرفته است.
در هر صورت حوادث تاریخی عبرتی است برای آیندگان و کسانی که این حوادث را مطالعه نکنند حتما محکوم به تکرار هستند و همان بلاهایی که بر سر گذشتگان آمده است بر سر آنان نیز تکرار خواهد شد؛ از این رو بهتر است کسانی که تشنه مذاکره با آمریکا هستند بدانند این مذاکرات تنها سبب از دست رفتن منافع ملی می شود و همچنین به منافعی که ایران از دست داده است رنگ مشروعیت می دهد؛ در حقیقت آمریکا با مذاکره به دنبال این است تا با دست خود ایرانیان، آنان را به ورطه سقوط حرکت دهد.
بنابراین مذاکره با آمریکا منفعتی برای ایران نخواهد داشت و تنها باید با همان شیوه آمریکایی ها یعنی پافشاری بر روی اصول و بدون عقب نشینی از خواسته ها باشد.