۱۰ آبان ۱۴۰۳ - ۲۰:۴۵
کد خبر: ۷۶۸۳۷۱

قطعنامه ۵۴۰ و واکنش سران کشور‌های اسلامی

قطعنامه ۵۴۰ و واکنش سران کشور‌های اسلامی
تقریبا یک ماه پس از صدور قطعنامه ۵۴۰ که در آن محکومیتی برای عراق درخصوص بمباران و حمله به مناطق مسکونی کشورمان و تجاوز عراق صادر نشده بود، سران کشور‌های اسلامی در کنفرانس خود از ایران خواستند که صلح را بپذیرد و در پی تطهیر چهره صدام بودند.

 قطعنامه ۵۴۰ شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ ۳۱ اکتبر ۱۹۸۳ (۹ آبان ۱۳۶۲) تصویب شد و یکی از قطعنامه‌های شورای امنیت بود که به دنبال پایان دادن به جنگ ایران و عراق صادر گردید. این قطعنامه در پاسخ به تداوم جنگ و شرایط ناپایدار منطقه‌ای و بین‌المللی صادر شد و اهداف کلی آن کاهش تنش‌های منطقه‌ای و توقف درگیری‌های نظامی بود، اما چون بسیاری از نگرانی‌های ایران را در نظر نمی‌گرفت، به طور کامل مورد پذیرش ایران قرار نگرفت. جنگ ایران و عراق که از سال ۱۹۸۰ آغاز شده بود، با شدت ادامه داشت و هر دو کشور به دنبال پیروزی قاطع بودند. ایران به­ویژه پس از موفقیت در بازپس‌گیری خرمشهر در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) موقعیت تهاجمی به خود گرفته و پیشروی به داخل خاک عراق را دنبال می‌کرد. در این شرایط، جنگ به مرحله‌ای از فرسایشی شدن نزدیک شده بود و تلفات و هزینه‌های مالی و انسانی هر دو کشور به شدت افزایش یافته بود.

با ادامه جنگ و تهدیدهایی که علیه زیرساخت‌های نفتی و ناوبری در خلیج فارس ایجاد شده بود، بسیاری از کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای نگران ثبات و امنیت منطقه شدند. تهدیدهای مستقیم به عبور و مرور آزادانه نفت‌کش‌ها و احتمال افزایش تنش‌های منطقه‌ای، فشار بر شورای امنیت برای دخالت بیشتر را افزایش داد. ایران خواستار آن بود که عراق به عنوان آغازگر جنگ شناخته شود و هرگونه قطعنامه‌ای باید حق ایران برای پیگیری حقوق خود را در نظر بگیرد. عراق نیز به دنبال آن بود که با استفاده از حمایت‌های بین‌المللی بتواند ایران را وادار به قبول یک آتش‌بس فوری و بدون قید و شرط کند.

مواضع کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی

کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از جمله مهم‌ترین حامیان عراق بودند. این کشورها نگرانی عمیقی نسبت به گسترش انقلاب اسلامی ایران و تأثیر احتمالی آن بر اوضاع داخلی خود داشتند. همچنین، آن­ها عراق را به عنوان سدّی در برابر نفوذ ایران در منطقه می‌دیدند. این کشورها از لحاظ مالی و تسلیحاتی به عراق کمک می‌کردند. برای مثال، کویت و عربستان سعودی کمک‌های مالی هنگفتی به عراق ارائه دادند و حمایت‌های سیاسی و دیپلماتیک قابل توجهی برای جلوگیری از منزوی شدن عراق در مجامع بین‌المللی داشتند.

  کشورهایی نظیر پاکستان، الجزایر، و لیبی سعی کردند نقش میانجی را ایفا کنند. این کشورها مکرراً پیشنهادهایی برای پایان‌دادن به جنگ و میانجی‌گری بین دو طرف ارائه دادند.

 لیبی در ابتدای جنگ، به دلیل روابط نزدیک با هر دو کشور، موضع بی‌طرفی داشت اما در ادامه به سمت حمایت محدود از ایران گرایش پیدا کرد.

 پاکستان به دلیل روابط تاریخی نزدیک با هر دو کشور، از ارائه کمک نظامی به یکی از طرفین اجتناب می‌کرد و تلاش می‌کرد نقش میانجی را برای دستیابی به صلح ایفا کند.

تنها سوریه و تا حدی لیبی از ایران حمایت کردند. سوریه تحت حکومت حافظ اسد به دلیل رقابت و خصومت با صدام حسین و همچنین همسویی با ایران از منظر ایدئولوژیک، از ایران حمایت می‌کرد. سوریه روابط خود را با عراق قطع کرد و خط لوله‌های نفتی عراق را مسدود کرد، که تأثیر منفی بر اقتصاد عراق داشت.

لبنان نیز به دلیل نفوذ بالای ایران در جامعه شیعی این کشور، به‌ویژه از طریق حزب‌الله، به ایران نزدیک شد و در افکار عمومی لبنان، همدلی‌هایی با ایران وجود داشت.

  کشورهای اسلامی منطقه به­دلیل اختلاف نظر میان اعضا، در اتخاذ موضعی واحد و قاطع دچار مشکل بود. این سازمان تلاش کرد با برگزاری نشست‌هایی، راه‌حل‌هایی برای پایان دادن به جنگ ارائه دهد، اما به دلیل حمایت گسترده کشورهای عربی از عراق و عدم پذیرش این مواضع از سوی ایران، این تلاش‌ها ناکام ماند.

  کشورهای اسلامی منطقه در مواردی قطعنامه‌هایی برای دعوت به آتش‌بس و حل دیپلماتیک مناقشه صادر کرد. اما این قطعنامه‌ها به دلیل حمایت ضمنی یا صریح بسیاری از اعضا از عراق، مورد استقبال ایران قرار نگرفت.

 

از جمله قطعنامه­هایی که پس از آن کشورهای اسلامی منطقه سریعاً در کنفرانس خود از آن حمایت کردند و توجهی به منافع و حقوق ایران نداشتند قطعنامه 540 بود. در این خصوص به تاریخ شفاهی و مصاحبه با جواد منصوری ، نخستین فرمانده سپاه پاسداران و از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی رجوع می­کنیم:

«[...] می­گفت امام داشت برای نماز آماده می­شد وقتی که من این خبر [اختلاف امام جمعه یکی از شهرها با مردم] را گفتم امام خیلی ناراحت شد و ظاهراً دست به سر یا کمرشان گذاشتند و نشستند روی زمین گفتند امان از این اختلافات. آقای توسلی تعریف می­کرد که من یک صحنه دیگری دیدم که این صحنه را که دیدم برایم جالب بود و آن اینکه در روز 29 مهر 1359 آن هم سر ظهر خبر آمد که خرمشهر سقوط کرده من رفتم جلوی اتاق امام که این خبر را به امام بدهم دیدم باز امام مشغول آماده شدن برای نماز است به ایشان گفتم آقا یک خبر اینطوری آمده گفتند امام خیلی عادی گفتند جنگ است دیگر یک روز آن­ها می­آیند جلو یک روز ما جلو می رویم و مثلاً ان شاءالله درست می شود قریب به این مضمون.

به عبارت دیگر آقای توسلی منظورش از نقل این دو صحنه­ای که از امام دیده بود این بود که می گفت خطر اختلافات داخلی برای ما از خطر جنگ خارجی بیشتر است.

در 24/10 قطعنامه کنفرانس سران کشورهای اسلامی منتشر شد در این قطعنامه چندین تصمیم مهم کنفرانس اسلامی گرفته بود که نشان دهنده خیلی از مسائل بود یکی اینکه مصر قبلاً طرد شده بود از کنفرانس اسلامی به دلیل رابطه­اش  با اسرائیل مجدداً عضو سازمان کنفرانس اسلامی شد و دعوت شد که در جلسات شرکت کند و این نشان دهنده یک گردش در سیاست کنفرانس بود.

دوم اینکه از صدام به عنوان یک رهبری که طرفدار صلح و قانون هست و این که تمایل به قطع جنگ دارد نام بردند و حمایت کردند و سوم اینکه هیچی راجع به قضیه فلسطین و لبنان هم نگفتند در بیانیه­شان و چهارم اینکه از ایران رسماً خواستند که به قطعنامه­های سازمان ملل جواب مثبت بدهد و بخصوص هم آن و قطعنامه قبل از تشکیل کنفرانس که قطعنامه 540 شورای امنیت بود که در حدود یک ماه قبل از کنفرانس اسلامی صادر شده بود این را خواستند که ایران جواب بدهد و به این ترتیب در واقع در همین مقطع هست که ما می­بینیم رئیس جمهور آمریکا از نتایج کنفرانس سران کشورهای اسلامی اظهار رضایت کرد و اعلام کرد اعراب باید کمک­های بیشتری به صدام بکنند. کاملاً مشخص است که روند این تحولات چه بود و به چه دلیل بود و گردانندگان اصلی آن هم مشخص است که چه کسانی بودند چه در سطح قدرت­های بزرگ چه در سطح منطقه در سطح قدرت­های بزرگ طبیعتاً آمریکا، انگلیس، اسرائیل قطعاً در این قضایا نقش اول را داشتند در سطح منطقه هم عربستان و در پشت پرده هم مصر.»

ارسال نظرات