قرارداد ترکمانچایی که بانک جهانی تحمیل کرد
سد دز یک سد بتُنی برقآبی است که بر روی رودخانه دز، در ۲۳کیلومتری شمال اندیمشک بسته شده است. ساخت این سد در سال 1338 آغاز و در سال 13341 پایان یافت.
محمد یگانه (معاون وزیر اقتصاد، وزیر مسکن و آبادانی، وزیر اقتصاد و دارایی و رئیس بانک مرکزی 1327- 1355) قرارداد سد دز با شرایط تحمیلی را توجیهناپذیر و مخالف مصالح کشور میدانست.
یگانه در این رابطه میگوید: «ایران برای ایجاد سد دز از کمکهای شرکتهای آمریکایی برخوردار بود و شرکت Lilienthal در ایجاد این سد دز کمک کردند. و همچنین ایران احتیاج داشت برای سرمایهگذاری در این سد از خارج وام بگیرد. ولی مسئله از این قرار مطرح میشود که آیا انسان وامی که میگیرد با چه شرایطی میگیرد؟ آیا آن هم به صلاحش است یا به صلاحش نیست؟ وامی که ابتهاج در حدود شصت میلیون دلار از بانک جهانی گرفته بود تا هزینههای ارزی این طرح را تأمین بکند و شرایطی در این قرارداد وام گرفته بود که این به هیچوجه با مصالح ایران جور درنمیآمد. بهطوریکه خود بانک جهانی هم در گزارشهای خودش اعلام کرد در آن موقع و بعدا نیز این قرارداد بهترین قراردادی است که تا بهحال بسته شده است از نقطه نظر بانک جهانی و بعد از آن هم هیچ قراردادی با آن شرایط دیگر بسته نشد. شرایط آن چه بود؟ شرایط آن عبارت از این بود که وامی که دولت ایران گرفته در مقابلش تعهد میکند که برای بازپرداخت آن وقتی که شرکتهای نفتی به ایران میآیند عایدات نفتی ایران را بدهند این قبلاً میرود به یک حساب مخصوصی که از آن حساب بانک جهانی مستقیماً برداشت میکند بدون اینکه ایران در اینجا دخالتی داشته باشد خودشان برداشت میکنند و بعد بقیه میآید به حساب ایران. این قراری بود که گذاشته بودند. ولی معمولاً همچین گارانتی هیچ کشور sovereign به دیگری نداده. این کشور متعهد میشود که از منابع خودش بیاید وامی که گرفته است را مستهلک بکند یا بهرهاش را بدهد و غیره.
این یک مسئلهای بود در این قرارداد که نشان میداد ایران بههیچوجه اعتباری در دنیا ندارد که بنا به اعتبار خودش بتواند وامی را بگیرد بهخاطر منابع نفت ایران توانست وام بگیرد. حتی مایل نبودند و به ایران اعتماد نداشتند که درآمد نفتی را مستقیماً به ایران بدهند.
از این که بگذریم در داخل این قرارداد مادهای بود حتی تحمیل شده بود به اینکه در ایران وقتی که سد دز به راه افتاد و فرضاً الکتریسیته شروع کرد، ژنراتورها کار کردند و الکتریسیته تولید کردند، این به چه قیمتی بایستی فروخته بشود؛ آنها تعیین میکردند و نه ایران.
برای این فرمولی تهیه کرده بودند و براساس این فرمول میبایستی هزینهها معین بشود و براساس آن هزینهها قیمت تمام شده الکتریسیته معین بشود و الکتریسیته فروخته بشود. نتیجه این امر در این بود که اولاً الکتریسیتهای که در آنجا تولید میشد چون هزینه تمامشده بیشتری را به آن اطلاق کرده بودند به آن داده بودند کسی خریدارش نبود. و چون الکتریسیته زیادی هم مصرف میشد میبایستی صنایعی به وجود آورد در اینجا مشتریانی پیدا کرد که اینها الکتریسیتهخور هستند مثل آلومینیوم و اینها. و در دنیا هم قیمتها یا قیمت فروش یا هر چی، برای شرکتهای آلومینیوم وجود دارد که اگر شما میآمدید قیمت بیشتری میخواستید بگیرید از شرکت آلومینیوم نمیآید این را مصرف بکند یا هر شرکت دیگری. بنابراین سد ساخته شده و بعد از ساخته شدن سد حتی کانالها ایجاد نشد. چند تا واحد ژنراتور در اینجا گذاشتند، الکتریسیته به قیمت خیلی بالایی اعلام کردند میفروشند، مشتری وجود ندارد و ده سال تمام این هزینه زیادی که شده بود روی سد و این سد بهوجود آمده بود ملت ایران ناظر بود و میبایستی استهلاک خودش را بهره خودش را تمام چیزهای خودش را بیاید از فروش الکتریسیته بگیرد.
در صورتیکه اگر شما میرفتید دنبال این که به marginal cost [هزینه نهایی] بفروشید اگر من یک واحد جدید ژنراتور در این سدی که کار نمیکند بیایم بگذارم الکتریسیته از این واحد جدید چقدر برای من تمام میشود و به چه قیمتی میتوانم بفروشم؟ و ما مشتریانی پیدا کردیم که بیایند الکتریسیته بخرند صنایع ایجاد بکنند، ولی همیشه بانک بینالمللی مخالفت خودش را اعلام داشت "تا موقعی که شما وامهای مرا پس ندادید شما حق ندارید. بایستی به این قیمت بفروشید الکتریسیته را."
نشان به آن نشان در طی این مدتی که ما وامهای خودمان را به بانک میدادیم و سد هم ساخته شده بود ظرفیت هم وجود داشت، ما نتوانستیم از این سد بهرهبرداری بکنیم و مشتری پیدا بکنیم تا اینکه بالاخره آمدیم و باقی وامهایی که مانده بود به بانک جهانی دادیم، گفتیم، «مالم حلال جانم آزاد.» بیایید این مالتان را بگیرید و ما را ولمان بکنید از این قرارداد ترکمانچایی که با ما بستید. این چنین قراردادی بود که آقای ابتهاج بسته بودند. البته ایشان در آن موقع سعی کردند چنین وانمود بکنند که ایرانی که خیلی به سختی میتوانستند در بازارهای جهانی و در کشورهایی وامی بگیرند رفتند و موفق شدند و از بانک جهانی وامی گرفتند و موفق بودند و این یکی از شاهکارهای خودشان در زندگی تلقی میکردند. ولی عملاً به چه شرایطی و چه استفادهای از آن شد، همین بود که در نتیجه آن شرایطی که به ایشان تحمیل شده بود نه تنها این برخلاف تمام اصولی بود که با دیگر کشورها با کلیه کشورها تا بهحال بسته شده بود بهوسیله بانک جهانی. بلکه شرایط هم طوری بود که ما نتوانستیم از این سد برای تولید الکتریسیته و انرژی بهرهبرداری کنیم.
منبع: مصاحبه محمد بگانه با تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، به کوشش حبیب لاجوردی، نوار شمارهی 17، مصاحبهکننده: ضیاء صدقی