تفضّلات حضرت اباعبدالله به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی و اجتماعی خبرگزاری رسا، طبق مبانی صحیح اعتقادی، منشاءتمام خیرات و سرآغاز همه نیکی ها، وجود مبارک حضرات معصومین علیهم السلام هستند «إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاه» «اگر از خوبی یاد شود، آغاز و ریشه و شاخه و سرچشمه و جایگاه نهایتش شمایید».
واز طرفی ایجاد توفیق و انجام اعمال نیکو وسودمند، عوامل متعددی دارد که با فراهم شدن آن،توفیق انجام کار خیر، تحقق خواهد یافت.
از جمله این عوامل اخلاص و دعاء و توسل میباشد. در آیه ۱۹سوره مبارکة نمل ،تصریح میشود که جناب سلیمان علیه السلام دعاء کردند که برای نیل به توفیقات، عنایات خاصّه خدواند متعال مشمول حال ایشان گردد.
«فَتَبَسَّمَ ضاحِكًا مِن قَولِها وقالَ رَبّ اوزِعنى ان اشكُرَ نِعمَتَكَ الَّتى انعَمتَ عَلَىَّ وعَلى ولِدَىَّ وان اعمَلَ صلِحًا تَرضهُ وادخِلنى بِرَحمَتِكَ فى عِبادِكَ الصلِحين؛ سلیمان از سخن او تبسمی کرد و خندید و گفت: پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم، و مرا برحمت خود در زمره بندگان صالحت وارد کن!»
«اوزعنی» به معنای الهام گرفتن و توفیق یافتن برای انجام دادن کارهای خیر است و در دعای ۲۰صحیفه سجادیه که معروف به دعاء مکارم اخلاق است.
امام سجاد عليه السلام میفرمایند: اَللّهُمَّ... وَ اَجْرِ لِلنّاسِ عَلى يَدِىَ الْخَيْرَ وَ لا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ وَ هَبْ لى مَعالىَ الاَْخْلاقِ وَ اعْصِمْنى مِنَ الْفَخْرِ؛ [صحيفه سجاديه، از دعاى 20.]
خدايا به دست من براى مردم خير و نيكى جارى ساز و آن را با منّت گذارى من تباه مكن، و مرا اخلاق والا عطا فرما و از فخرفروشى نگاه دار.
عدالت الهی اقتضاء دارد، وقتی شخصی زمینه های توفیق را فراهم میکند و با خلوص نیت و اعمال عبادی قابلیت ترقّی و رشد وتقرب را فراهم ساخته و روشنی دل را با دعاء و تضرع به محضر خداوند متعال استحکام بخشیده ،قدرت لایزال الهی نیز ،علاوه بر استحقاقیات شخص،او را سزاوار و شایسته تفضّلات گردانیده ، ومرحمت وفیض ویژه را زیبنده ایشان دانسته و عمل صالح و مرضی خداوند جل جلاله به وسیله ایشان محقَّق میشود.
مرحوم آقای اراکی بعدا فرمود: بقای او مثل حدوث او خارق العاده بوده است؛ من گمان می کنم این حوزه علمیه با توجه حضرت ابا عبد اللّه علیه السّلام است، زیرا ایشان گفته بود دستم خالی است، ذخیره آخرت ندارم، امیدوارم شما تمدید نمائید تا ذخیره ای تهیه کنم؛ ذخیره اش همین اقامه حوزه علمیه قم بوده است. من گمان می کنم این حوزه علمیه از برکت نظر ابا عبد اللّه علیه السّلام است و کسی نمی تواند آن را منحل کند».[2]
حضرت آیت الله المعظم حاج آقا موسی شبیری زنجانی دامت برکاته میفرمایند که از آقای اراکی شنیدم ایشان(حاج شیخ عبدالکریم) و وقتی در کربلا بود درخواب یا بین نام و یغظه به او میگویند که عمر شما ده روز دیگر تمام میشود. حاج شیخ این قضیه را فراموش میکند و در روز دهم وقتی با رفقای خود به باغ میرود دفعتاً لرزی شدید بر او مستولی میشود و هرچه پتو یا لحاف رویش میاندازند فایدهای نمیکند. آن خواب به یادش میآید و میفهمد که الان دهمین روز است. ایشان را روی الاغی میگذارند و دو طرفش را میگیرند و به منزل میبرند و او را به حالت محتضر قرار میدهند و آنات آخر عمرش فرا میرسد در لحظات آخر حاج شیخ توسلی به حضرت سیدالشهداء علیه السلام پیدا میکند که دارم از اینجا با دست خالی میروم کاری نکردهام شما به من مهلتی بدهید که جبران کنم. بعداز این توسل ،حاج شیخ میمیرد و پارچه نازکی روی او میکشند و اطرافیان شروع به گریه و زاری میکنند وآماده مقدمات کفن و دفن میشوند. در آن عالَم وقتی برای قبض روح حاج شیخ میآیند حاج شیخ میبیند که سقف شکافته شد و دو نفر آمدند و گفتند حضرت سیدالشهداء علیه السلام فرمود که شما دست نگه دارید. مامور قبض روح میگوید: من مامورم قبض روح کنم .قدری میگذرد و خود حضرت سیدالشهداءعلیه السلام تشریف میآورند و میفرمایند: شما دست نگه دارید ..مامور قبض روح هم دست نگه میدارد. در این وقتحاج شیخ با انگشتش پارچه را تکان میدهد. اطرافیان از تکان خوردن پارچه میفهمند تا شیخ زنده است (جرعه ای از دریا ج۲ص۴۹۱)
با توجه به این مقدمه، خجستگی و یُمن عنایت امام حسین(علیه السلام) به مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم را بصورت خلاصه وموجز بیان میشود و رمز ماندگاری و ترقی روزافزون این حوزه فخیمة را برکات لطف و مرحمت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را در قالب حکایات بیان خواهیم کرد.
حکایت رویای ذیل که(در اسناد واقول متعدد ومختلف ،نقل شده است) از جمله دلایل عنایت امام حسین(علیه السلام) به مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم است که علاوه براینکه بر عمر وی افزوده میشود توفیق توسعه و به عبارتی بازتاسیس حوزه علمیه قم به ایشان دست میدهد. این عالم ربانی چقدر دل به آستان حضرت اباعبدالله بسته بود که عنوان شهرت حائری زیبنده ایشان میگردد.
حضرت آیت الله حاج سید محسن خرازی حفظه الله در کتاب روزنههایی از عالم غیب میفرمایدایت الله العظمی اراکی فرمودند: آیت الله آقای حاج شیخ مرتضی حائری فرزند مرحوم آقای حاج شیخ از مرحوم آیت الله آقای حاج سید حسن فرید اراکی نقل کردند که آقای حاج شیخ فرمودند: وقتی که کربلا بودم شبی در عالم خواب دیدم که شخصی به من هشدار داد که تا ۱۰ روز دیگر ببشتر زنده نیستی، از خواب بیدار شدم و پیش خود گفتم :خواب حجت نیست و به آن اعتنایی نکردم.
روز دهم فرا رسید برخی از دوستان اظهار کردند: خوب است امروز به یکی از باغات کربلا برویم من هم موافقت کردم وقتی به باغ رسیدیم متوجه شدم که در وجودم حالت سردی به وجود آمده ،خواستم تحمّل کنم نتوانستم دوستان مرا با عبا و غیره پوشانیدند ولی فایده نکرد، آنقدر حالم بد شد که نتوانستم در آنجا بمانم از دوستان خواستم مرکب بیاورند تا مرا به منزل بازگردانند دوستان مرکب را آماده کرده و مرا روی آن نشاندند، ولی از شدت کسالت نتوانستم روی آن قرار بگیرم سرانجام دوستانم با مراقبت و محافظت مرا به منزل رساندند و در رختخواب بستری شدم و رفته رفته حالم بدتر شد، تا اینکه به حالت احتضار درآمدم. در آن حالت دو ملک را دیدم که از سقف وارد اتاق شدند با ورود آنها بلافاصله به امام حسین علیه السلام متوسل شدم گفت تا آنکه ملک دیگری نزد آن دو ملک آمد و گفت امام حسین علیه السلام میفرمایند: از وی دست بردارید.
طولی نکشید که امام حسین علیه السلام شخصاً آمدند و آن دو ملک در حضور حضرت با کمال ادب کنار رفتند. پس از حضور حضرت من به حال عادی برگشتم، ولی هیچ قدرتی جهت صدا کردن نداشتم. عیالم را دیدم که بالای سرم نشسته و گریه میکند. تنها کاری که توانستم بکنم این بود که چیزی را که روی من انداخته بودند با یک انگشت تکان دادم عیالم خوشحال شد و صدا زد مرده زنده شد. این قضیه درست در همان روز دهم بود که در خواب به من گفته بودند تا ۱۰ روز دیگر زنده نخواهی بود.(کتاب روزنه هایی از عالم غیب ص۵۹ و۶۰
مرحوم آیت اللّه حاج شیخ مرتضی حائری رحمت الله علیه نوشته اند: «حاج شیخ گفتند در وسط هفته خواب دیدم که کسی به اسم به من گفت که شما شب جمعه خواهی مرد من چون درس و مباحثه داشتم فراموش کرده بودم تا آنکه روز پنجشنبه در یکی از باغات کربلا نهاری بود و با آن با رفقا جمع بودیم در آنجا لرز کردم و غش کردم( علی الظاهر همان مالاریا شدید قرین با غشوه بوده است) رفقا من را در همان حال با مرکبی که علی الظاهر قاطر بوده است میآورند و در خانه تحویل میدهند. من شب جمعه در حال غشوه بودم در همان حالت متوجه شدم که برای گرفتن جان آمدند (دو نفر یا یک نفر یادم نیست) من در دلم متوسل به حضرت ابی عبدالله الحسین علیه و علی آبائه و ابنا الطاهرین السلام و الصلوات شدم و با همان حدیث نفس عرض کردم که من از مردن حرفی ندارم و بالاخره باید مرد وقتی فعلاً دستم خالی است شما از خدا بخواهید که عمری به من بدهد بلکه یک عملی انجام دهم پس از این توسل کسی از طرف حضرت آمد که دعا کردم و مستجاب شد و مامور قبض روح برگشت و من از غشوه به هوش آمدم و خوب شدم آنچه مرقوم شد نقل به معنی است ممکن است مختصر کم و زیادی باشد بنابراین آنچه فعلاً حافظه مدد میکند نوشتم والله العالم بالحقائق
».[1]
این جریان را مرحوم آیة اللّه اراکی نیز به سند صحیح از مرحوم حاج آقا مصطفی فرید اراکی نقل کرده، و در مجله حوزه به چاپ رسیده است. در نقل مرحوم اراکی چنین آمده است:
حال احتضار دست می دهد، می بیند که سقف شکافته شد و دو نفر از سقف فرود آمدند. می فهمد که اینان اعوان ملک الموت هستند و برای قبض روح او آمدند، پائین پا می نشینند تا از پا قبض روح کنند، تا آنجا که بعد از توسل می بیند باز سقف شکافته شد و یک نفر آمد و به آنان گفت: آقا فرمودند: تمدید شد، دست بردارید. بعد از رفتن آنها حالش یک قدری بهتر می شود. پارچه ای را که رویش انداخته بودند کنار می زنند، عیالش بالای سرش گریه می کرده، ناگهان صدایش بلند می شود که زنده شد، زنده شد. ..».
مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از جهت حلاوت در بیان نیز مورد عنایت امام حسین علیه السلام واقع شده بود.
مرحوم آیت الله العظمی آقای اراکی میفرمودند: در دورانی که آیت الله العظمی آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری به اراک تشریف آوردند، همین عزاداریهای دسته جمعی ادامه یافت مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری از حلاوت بیان خاصّی برخوردار بود. درس و بحث و صحبتها و شیرینی خاصّی داشت و شاید بدان جهت بود که امام حسین علیه السلام در عالم خواب به ایشان یک مُشت نئقل داده و ایشان نیز آنها را خورده بود. (کتاب روزنه هایی از عالم غیب ص۱۲۱ )
قبل از درس مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، آقای حاج شیخ ابراهیم صاحب زمانی که در منبرهایش همیشه به یاد امام زمان صلوات الله علیه بود، روضه حضرت سیدالشهداء علیه السلام را میخواندند. اثارالحجه شریف رازی ص۶۰
مرحوم حاح شیخ عبدالکریم حائری دسته عزاداری طلاب در روز عاشورا را از مدرسه رضویه قم به سمت حرم راه اندازی کردند که سادات مکرم در جلو دسته وغیر سادات در صف بعدی قرار می گرفتند.
مرحوم آیت الله العظمی اراکی به نقل از مرحوم آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری رحمت رحمت الله علیه میفرمودند: میرزای شیرازی بزرگ در سالی دستور داد که روز عاشورای حسینی همه روحانیون به طور دسته جمعی به عزاداری بپردازند نوحه خوانی نیز برای آنان به من-حاج شیخ عبدالکریم -محول گردید قصیده مرحوم سید اسماعیل شیرازی را برای آقایان اهل علم میخواندم آنها نیز عزاداری میپرداختند(کتاب روزنه هایی از عالم غیب ص۱۲۰)
تمامی را هم توصیه به توسّل میکردند مخصوص توسّل به حضرت سیدالشهداءو خود را هم که به حائری شهرت داده بود از فرط علاقه و ارادتش به آنجانب بود و هنگام توقف در عراق عرب و ایام محرم و عاشورا در میان هم قطاران و دانایان از راه خلوص و محبت، قصاید و اشعار در مرثیه خوانده و انشاءمیکرد؛ در سفر مکه که این بنده(شیخ محمد شریف رازی) به سامری مشرّف شدم و مرحوم آیت الله طهرانی آقا میرزا محمد عسگری را زیارت کردم به حقیر فرمودند: فلانی به رفقا و طلاب و محصّلین بگو علیکم به توسل و بعد فرمودند: به ایشان از قول بنده برسان که شهرستان سامری نواصب یکی از اماکن شیعه نشد مگر در سایه توسّل و عزاداری در ایام عاشوراء.
من و آقا رضای اصفهانی و مرحوم میرزا حسین نائینی و آقای حاج آقا حسین قمی و جماعتی دیگر پیراهنها کنده و بر سر و سینه زده و در کوچههای سامری میگشتیم و مرحوم آیت الله حائری شما حاج شیخ عبدالکریم یزدی در میان ما نوحه خوانی نموده و مرثیه میخواند کتاب آثار الحجه شریف رازی ص۶۰
در احوالات مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری نقل است که قبل اقامه نماز یک توجهی به حضرت سیدالشهداء علیه السلام را داشتند(که مثلا به برکت عنایت امام حسین علیه السلام، نماز یک عبد مطیع اقامه شود)
و از جمله شخصیت های علمی اثرگذار در مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، آیت الله حاج سید محمد فشارکی رحمت الله علیه هستند همان عالم بزرگواری که با حکم بر خواندن زیارت عاشوراء به نیابت از مادر گرامی امام زمان علیهما السلام بیماری وبا در سامراء را برطرف کردند. در احوالات این عالم ربانی نقل است که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری فرمودند که استادشان مرحوم آقای سید محمد فشارکی گفته بودند: در کربلا به درس مرحوم فاضل اردکانی میرفتند برای اینکه توفیق درک درس بهتری داشته باشم قصد کردم روز عاشورا همراه طایفه طویریچیها عزاداری کنم و به این نیت با طویریچیها همراه شدم در بین راه به کجاوه مرحوم میرزای شیرازی رسیدم تا چشم میرزا شیرازی به من افتاد، اشاره فرمودند که نزد ایشان بروم من نیز جلو رفتم ایشان پس از احوالپرسی مرا برای درس و بحث به سامرّا دعوت کردند. من نیز دعوت ایشان را پذیرفته به سامرّا رفتم و از درس ایشان استفاده زیادی کردم(کتاب روزنه هایی از عالم غیب ص۱۲۱)
پی نوشت ها:
[1] و سر دلبران ص 124.و ۱۲۵
[2]کتاب آیینه اسرارص۱۰۵ به نقل از مجله حوزه، شماره 12، دى ماه 1364، ص 33.