چرا برخی رسانهها واقعیتهای حوزه علمیه را نادیده میگیرند؟

به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، ۷ا ارديبهشت ماه همایش صدمین سالگشت بازتاسیس حوزه علمیه قم با حضور میهمانان و مدعوین مختلف از کشورهای مختلف همچون ترکیه، عراق، لبنان، سوریه، پاکستان، افغانستان و هندوستان و ... و میهمانانی از کشورهای اروپایی و با حضور علمای بلاد از شهرهای مختلف در قم برگزار شد، همایشی که چهرههای مختلف علمی و فکری در آن حضور یافتند. همایشی که تلاش داشت با تجلیل از مؤسس حوزه حضرت حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی، مسیر گذشته حوزه را بررسی و راه پیش رو و مسیر آینده را بحث و بررسی کند. همایش مهمی که موجب شد حتی اجلاسيه مجلس خبرگان رهبری نیز این بار بر خلاف ادوار سابق در قم و در همین ایام برگزار شود تا علمای شهرهای گوناگون بتوانند در این رویداد نیز حضور داشته باشند.
طبیعی است که این رویداد همچون سایر پدیده های اجتماعی قابل نقد و بررسی است کما اینکه نهاد روحانیت نیز همواره با نقد درون گفتمانی خود را بازسازی و به سمت تحول حرکت کرده است. اما در این میان باید میان نقد صحیح و سازنده و نقد با زبان تند و کلی گویی بدون دلیل و بدون ارائه هیچ راهکار و پیشنهادی تفاوت گذاشت که میتوان گفت این گونه موضع گیری ها از خاستگاه نقد به تخریب تغییر جهت داده است.
در پی انتشار یادداشت انتقادی حجتالاسلام مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی در قالب سرمقاله ای با عنوان «حوزه علمیه و نیم قرن حکمرانی»، در مورخ ۲۱ اردیبهشت، (متنی که کمتر از طریق این روزنامه خوانده شد اما با استقبال رسانه های زنجیره ای به خروجی کانال ها و درگاه های فضای مجازی رسید و رسانه هایی که این رویداد بزرگ حوزوی را کامل بایکوت کرده بودند به یکباره در نقد آن ظاهر شدند) لازم است نکاتی بررسی و مورد بحث قرار گیرد، نکاتی که نه از سر تعصب صنفی، بلکه از منظر انصاف علمی و دلسوزی برای نهاد دین در جامعه امروز بیان میشود.
در وهله نخست، عجیب آن است که نویسنده محترم، که خود از پیشکسوتان رسانه و ملبس به لباس روحانیت است، در طرح انتقادات خویش، کمترین توجهی به مجموعه فعالیتها، تلاشهای علمی، مباحثات فکری، و نیز تحولات گسترده حوزههای علمیه در دهههای اخیر ندارد. این در حالی است که همایشی که به مناسبت صدمین سال بازتأسیس حوزه علمیه قم در مورخ ۱۷ و ۱۸ اردیبهشت ماه در قم برگزار شد، نه رویدادی تشریفاتی، که نتیجه سالها کار علمی، نشستهای تخصصی، تولید مقالات متعدد، و مشارکت نخبگان حوزوی و دانشگاهی بود؛ همایشی که چهرههایی از نجف تا قم، از اساتید تا فضلای جوان، در آن حضور یافتند و رهبر معظم انقلاب نیز پیامی مبسوط و راهبردی بالغ بر پنجهزار کلمه خطاب به این جمع فرهیخته صادر کردند. همچنین مراجع معظم تقلید با ارسال پیام و یا ارائه سخنرانی در این همایش به غنای محتوایی آن افزودند.
شگفت آنکه نویسنده محترم، به جای ارجنهادن به این تکاپوی علمی و بهرهگیری از آن برای نقدهای مؤثرتر، همایش را نادیده گرفت و قلم را صرف بیان گزارههایی کلی، غیرمستند و گاه دور از واقعیت کرد. آیا بهتر نبود ایشان، به عنوان چهرهای رسانهای و معمم، در یکی از پنلهای تخصصی همچون «حوزه و رسانه»، «حوزه و اقتصاد» یا «حوزه و سیاست» حضور مییافتند، نقدهای خود را از نزدیک مطرح میکردند و از رهگذر گفتوگو، موجبات تعالی و بازبینی احتمالی در فرآیندها را فراهم میساختند؟ روحانیت و حوزه هیچگاه خود را بری از نقد ندانستهاند، اما نقد عالمانه و مؤمنانه را از تخریب و سیاهنمایی متمایز میدانند.
به نظر می رسد اصرار ارائه تصویر برخی از ژورنالیستها از حوزه بهعنوان نهادی بیگانه با جامعه و مردم، و طرح دوگانههایی چون «حوزه قم و حوزه نجف»، «معنویت و معیشت»، یا «حکومت و حوزه» نه تنها نادقیق، که مشوق گسلهای اجتماعی و رسانهای است؛ گسلهایی که متأسفانه رسانههای معاند با بهرهگیری از همین گزارههای داخلی سعی در تخریب بنیان روحانیت و بیاعتبارسازی آن دارند. آیا نباید از جایگاه رسانهای مسئولانه به این ابعاد نیز التفاتی داشت؟
مگر نه آنکه در سالهای اخیر حوزههای علمیه در عرصههایی چون فقه حکومتی، فلسفههای مضاف، نظامسازی، تفسیر، کلام جدید، اقتصاد اسلامی، و حتی پاسخگویی به مسائل نوپدید جامعه همچون بانکداری، زیستفناوری، هوش مصنوعی و حقوق عمومی دینی و همچنین تبلیغ در فضای مجازی و... رشد قابل توجهی داشتهاند؟ آیا این تحولات عمیق و بعضاً بنیادین که بخشی از آن در کتب درسی و مقالات و کرسیهای نظریهپردازی بازتاب یافته، نباید در تحلیلهای رسانهای دیده شود؟
بیشک در نظام حکمرانی، نواقص و چالشهایی هست و هیچکس منکر فاصلهها میان برخی آرمانها و واقعیتها نیست، اما آیا این کاستیها همه بر دوش حوزههاست؟ آیا ساختارهای اقتصادی، اداری، سیاسی امروز کاملا منطبق با سازوکار فقهحکومتی است یا ما هنوز در میانه راه هستیم؟ بدون شک رمی حوزه علمیه به بی توجهی به اوضاع اجتماعی و نشانه رفتن ناکارآمدی ها به سمت حوزه علمیه به بهانه یک همایش، خلطی آشکار است که نمیتواند منطق موجهی داشته باشد.
بنده که سالهاست در عرصه مطالعات حوزه و روحانیت فعالیت کرده و رساله دکتری و مقالات علمی متعددی در این باره به رشته تحریر درآورده ام خود را نيازمند معلومات میدانی میدانم که تنها از طریق ارتباط همدلانهبا نهادهای علمی حوزوی و مشارکت در برنامه های علمی ترویجی میسر است تا بتوان داوری مناسبی از گذشته و آینده پژوهی از مسیر رو به جلو داشت. بدون شک امروز از بزرگترین مشکلات ما، نبود نگاه انضمامی و وجود تصاویر کلی از برخی نهادها و سازمان ها است که شاید مخاطب عمومی را اقناع کند اما مخاطب تخصصی را دچار بهت و حیرت و بدبینی نسبت به سوگیری می کند.
در پایان، باید گفت که اگر قرار است نهاد حوزه اصلاح شود، تقویت گردد و بیش از پیش در خدمت مردم قرار گیرد، راه آن نه تخریب و نه سیاهنمایی است؛ بلکه تعامل، گفتوگو، تحلیل منصفانه، و همافزایی است. نقد خیرخواهانه با مستندات روشن و حضور فعال در رویدادهای علمی راهی مؤثرتر برای اصلاح است تا یادداشتی رسانهای که صرفاً در غیاب، برآمده از داوریهای کلی و بیاطلاعی از بطن جریان علمی حوزه باشد.
امید آنکه در فضای گفتوگویی متین و همدلانه، راه تعالی دین، انقلاب و مردم از مسیر عقل، نقد منصفانه و دلسوزی جمعی هموارتر گردد.
نویسنده: دکتر علیرضا استادیان پژوهشگر حوزه و دانشگاه