تأثیر مطالبه مردمی در محاکمه عاملان برجام

اشاره: فعال شدن مکانیسم ماشه نشان داد که راهبردهای مبتنی بر برجام نه تنها نتوانستند مشکلات کشور را حل کنند بلکه در عمل دست دشمن را برای فشارهای بیشتر باز گذاشتند. اکنون روشن است که غرب تمام واکنشهای ایران را پیشبینی کرده و هر حرکت ما در چارچوب طرحهای آنان بازی در زمین دشمن است. از اینرو ضروری است که دولت و مجلس با تکیه بر ظرفیتهای داخلی و تدوین سناریوهای مستقل مسیر آینده را طراحی کنند. در کنار این، مردم باید هوشیار باشند و بدانند که بخش بزرگی از اثرگذاری مکانیسم ماشه روانی و تبلیغاتی است نه واقعی. جهاد تبیین، مطالبهگری افکار عمومی و شفافیت مسئولان سه ابزار اصلی برای خنثیسازی این حربه دشمن است. اگر جامعه متحد و آگاه باشد تحریمها بیاثر میشوند و دستگاه قضایی نیز ناگزیر خواهد بود با عاملان خسارتهای گذشته برخورد کند. تنها در چنین شرایطی میتوانیم ابتکار عمل را به دست بگیریم و دشمن را ناکام سازیم.
در همین زمینه، خبرنگار سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، گفتوگویی را با حجتالاسلام احمد رهدار، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم علیهالسلام انجام داده است که در ادامه برای مخاطبان گرامی ارائه میشود.
رسا ـ با فعال شدن مکانیسم ماشه توسط سه کشور اروپایی، دولت و مجلس باید چه برنامهها و اقداماتی برای مقابله متقابل با غرب و کماثر کردن تحریمها در پیش بگیرند؟
تا زمانی که مجلس و دولت برنامههای خود را ذیل یا در تبعیت از مکانیسم ماشه تعریف کنند عملاً در زمین دشمن بازی کردهاند؛ چراکه طرفهای غربی از همان آغاز اجرای این سازوکار تمامی واکنشهای محتمل ایران را ـ چه در سطح حداقلی و چه در سطح حداکثری ـ پیشبینی کرده و برای هر یک سناریو و راهبرد متناسب در نظر گرفتهاند. در چنین شرایطی ادامه حرکت در چارچوبی که غرب طراحی کرده تنها ما را در مسیر از پیش تعیینشده آنان قرار میدهد و دست برتر را از ما خواهد گرفت.
از این رو ضروری است که راهبردهای جمهوری اسلامی نه در امتداد خطوط ترسیمشده دشمن بلکه بر پایه یک منطق مستقل و در عرض مکانیسم ماشه طراحی شوند. به بیان دیگر کشور باید در هر عرصه ـ اعم از مسائل داخلی یا پروندههای مرتبط با تحریم و فشار خارجی ـ سناریوهای جداگانه و ویژهای را تدوین کند. تمرکز همه طرحها بر مکانیسم ماشه یک خطای راهبردی است؛ زیرا چنین رویکردی قدرت ابتکار عمل را از ما میگیرد و ما را در تنگنای انتخابهای محدود غربی قرار میدهد. در حالی که اگر طرحهای داخلی بر مبنای ظرفیتها، نیازها و اولویتهای واقعی جامعه تدوین شوند تحریمها و فشارهای بیرونی نیز به تدریج خاصیت خود را از دست خواهند داد.
افسوس که در گذشته پذیرش چنین طرحهایی بدون بررسی عمیق و در نظر گرفتن پیامدهای آن تصویب شد. با این همه اکنون زمان آن است که علاوه بر طراحی راهبردهای مستقل، جهاد تبیین در فضای عمومی و شبکههای اجتماعی را نیز جدی بگیریم. افکار عمومی باید بداند چه کسانی زمینهساز ورود کشور به چنین چرخهای شدند و با چه امتیازاتی از جمله دریافت ۷۵۰ سکه طلا در این مسیر نقشآفرینی کردند. این امر نه تنها به روشنگری افکار عمومی کمک میکند بلکه زمینه محاکمه و بازخواست امضاکنندگان این طرح را نیز فراهم میسازد.
در نهایت مقابله با مکانیسم ماشه صرفاً با ابزارهای حقوقی یا دیپلماتیک میسر نیست؛ بلکه نیازمند بازسازی اعتماد عمومی، ایجاد همبستگی ملی، تکیه بر ظرفیتهای درونی کشور و طراحی سناریوهایی است که در هیچیک از محاسبات دشمن پیشبینی نشده باشد. تنها در این صورت است که میتوانیم نه تنها فشار تحریمها را خنثی کنیم بلکه ابتکار عمل را به دست آورده و دشمن را در اجرای نقشههایش ناکام بگذاریم.
رسا ـ دشمنان با فعالسازی مکانیسم ماشه و ایجاد التهاب در بازار ارز و برخی کالاها، در پی شکلدهی به یک جنگ روانی در جامعه هستند. توصیه شما به مردم و مسئولان برای عبور از این ترفند چیست؟
امروز با فعالسازی مکانیسم ماشه و افزایش مصنوعی قیمت ارز و برخی کالاها دشمنان در پی آن هستند که جامعه ایران را درگیر یک جنگ روانی پیچیده کنند. آنچه در این میان اهمیت دارد درک این واقعیت است که فشار روانی ناشی از چنین اقداماتی به مراتب سنگینتر از آثار واقعی و عملی آن است. این همان نقطهای است که دشمن روی آن حساب باز کرده و تلاش میکند با القای ناامیدی و بزرگنمایی پیامدها افکار عمومی را متزلزل سازد.
در چنین شرایطی وظیفه مسئولان صرفاً محدود به مدیریت اقتصادی یا سیاسی نیست بلکه باید در حوزه «آگاهیبخشی عمومی» نیز مسئولانه و فعالانه عمل کنند. شفافسازی درباره ماهیت تحریمهایی که ممکن است بازگردند، بیان صریح میزان تأثیرگذاری واقعی آنها و ارائه چشمانداز درست از آینده میتواند اعتماد و آرامش جامعه را تا حد زیادی بازگرداند. هرچه میزان آگاهی مردم از واقعیتها بیشتر شود امکان سوءاستفاده دشمن از فضای روانی کمتر خواهد شد.
هدف اصلی جبهه غرب ایجاد بیاعتمادی نسبت به نظام و القای بدبینی در میان مردم است. مقابله با این هدف نیازمند یک رویکرد چندوجهی است: از یکسو حاکمیت باید فرآیند تدریجی و حسابشدهای را برای تنظیم اوضاع اقتصادی و اجتماعی در دستور کار قرار دهد و از سوی دیگر مدیریت هوشمند معیشت جامعه و توجه به نیازهای واقعی مردم نباید مورد غفلت قرار گیرد. تجربههای گذشته ـ از دوران جنگ تحمیلی تا دورههای مختلف تحریم ـ نشان داده است که اگر مدیریت و تدبیر همراه با امیدآفرینی باشد جامعه ظرفیت عبور از بحرانها را دارد.
با این حال اگر اطلاعرسانی دقیق و بهموقع صورت نگیرد افراد ممکن است دچار نگاه سطحی و ظاهربینانه شوند و تحت تأثیر شایعات، القائات و جنگ رسانهای دشمن قرار گیرند. اینجاست که نقش «جهاد تبیین» بهعنوان یک وظیفه عمومی و مستمر برجسته میشود. جهاد تبیین صرفاً به معنای بیان واقعیتها نیست بلکه شامل روشنگری در برابر تحریفها، مقابله با عملیات روانی و نشاندادن دست پنهان دشمن در بحرانآفرینیها نیز میشود.
بنابراین برای عبور از این شرایط هم مردم باید با صبر، بصیرت و اعتماد به ظرفیتهای داخلی کشور از افتادن در دام جنگ روانی دشمن پرهیز کنند و هم مسئولان موظفاند با صداقت، شفافیت و برنامهریزی دقیق، آرامش و ثبات را به جامعه بازگردانند. تنها در این صورت است که حربه دشمن بیاثر خواهد شد و ملت ایران میتواند با سربلندی، این مقطع حساس را نیز پشت سر بگذارد.
رسا ـ چرا افرادی که برجام را بر ملت ایران تحمیل کردند و مدعی بودند با این توافق همه مشکلات کشور حل خواهد شد، اما امروز با فعال شدن مکانیسم ماشه روشن شده که چه خسارت بزرگی به بار آوردهاند، به جای عذرخواهی همچنان خود را طلبکار نشان میدهند و از سوی قوه قضائیه محاکمه نمیشوند؟
واقعیت آن است که کسانی که برجام را بر ملت ایران تحمیل کردند و آن را کلید حل تمامی مشکلات کشور معرفی نمودند امروز باید در برابر افکار عمومی پاسخگو باشند. با گذشت زمان و روشن شدن ابعاد پنهان توافق بهویژه با فعال شدن مکانیسم ماشه آشکار شد که نه تنها وعدههای آنان محقق نشد بلکه کشور در معرض خسارتهای تازهای نیز قرار گرفت. با این حال به جای اعتراف به خطا و عذرخواهی از مردم این افراد همچنان با ژست طلبکاری ظاهر میشوند و تلاش دارند مسئولیت پیامدها را از دوش خود بردارند.
اما چرا این جریان تا کنون مورد پیگرد جدی قرار نگرفته است؟ نخست باید دانست که افکار عمومی نقش تعیینکنندهای در این روند دارد. تا زمانی که مردم با حساسیت و مطالبهگری وارد صحنه نشوند امکان دارد دستگاههای رسمی نیز در برابر چنین موضوعاتی منفعل عمل کنند. در واقع فشار اجتماعی و خواست عمومی است که مسیر پیگیریهای حقوقی و قضایی را هموار میکند.
از سوی دیگر دولت مستقر را باید ادامه همان تفکر و رویکردی دانست که در دولتِ برجام بروز و ظهور داشت. طبیعی است که چنین دولتی چندان تمایلی به اعلام رسمی خطاها و پذیرش اشتباهات گذشته نداشته باشد؛ زیرا این کار به معنای زیر سؤال رفتن بخشی از هویت سیاسی و کارنامه اجرایی خودشان است.
دستگاه قضایی نیز گرچه وظیفه برخورد با خطاکاران را دارد اما با محدودیتها، گرفتاریها و ملاحظات خاص سیاسی و حقوقی مواجه است. تا زمانی که اراده و هماهنگی در سطح کلان نظام سیاسی ایجاد نشود امکان اجرای سریع و قاطع عدالت وجود نخواهد داشت. به همین دلیل است که تاکید میشود افکار عمومی باید به میدان بیاید صدای خود را بلندتر کند و با مطالبهگری هوشمندانه زمینهساز حرکت سایر نهادها شود.
تجربه تاریخی ایران و دیگر کشورها نشان داده است که هیچ قدرتی، حتی دستگاههای حکومتی، بدون فشار اجتماعی حاضر به اصلاح مسیر یا محاکمه مسئولان خطاکار نمیشوند. آگاهیبخشی، روشنگری رسانهای و بیداری مردم، زمینهای فراهم میکند تا دستگاه قضایی نیز در موقعیت همراهی و اقدام قرار گیرد. اگر چنین مطالبهای به گفتمان عمومی تبدیل شود، آنگاه امکان ندارد هیچ فرد یا جریانی بتواند خود را از حسابکشی ملت کنار بکشد.
بنابراین راه عبور از این وضعیت تنها در یک مسیر خلاصه میشود: فعالسازی افکار عمومی، مطالبه جدی و پیوسته مردم، و تبدیل این مطالبه به یک خواست فراگیر ملی. در آن صورت، قوه قضائیه نیز ناگزیر خواهد بود با شفافیت و قاطعیت وارد عمل شود و زمینه محاکمه کسانی را که با بیتدبیری و سادهانگاری، کشور را در معرض چنین خسارتهایی قرار دادند، فراهم آورد. این همان مسیری است که میتواند عدالت را محقق سازد و اعتماد مردم را به نظام تقویت کند.