۰۷ مهر ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۳
کد خبر: ۷۹۲۵۷۵
پویش دلنوشته «از دفاع دیروز تا مقاومت امروز: روایت پایداری یک امت»؛

پدافند همدلی

پدافند همدلی
یادم می آید مدتی خانه ی ما محل جمع شدن فامیل بود، چون در کنار باغستان شهر قرار داشت و همه آن را امن می دانستند. هر اتاق یک خانواده و سفره های بلند دورهمی پر از نشاط با ظروف ملامین طاووسی یا لیلی و مجنون.

حرف بزن! بگو با نزدیکان و دوستان از جنگ تحمیلی، از صف های بلند نفت. از صدای آژیری که نیمه شب در گوشت می پیچید. از نداشتن نیروی قوی پدافند سپاه و ارتش! از جنگیدن با دستان خالی .

و از اینکه ایران پر از نیروی پدافند همدلی بود ؛ پدافند لبخند و امید که هر لحظه در دلها فعال می شد .

از چای شیرین صبحانه که دلخوشی اش نان و پنیر بود.

از خنده هایمان زیر چادرهای اردوگاه.

از درست کردن شیرینی پنجره ای روی پیک نیک برای شیرین کامی خانواده و...

یادم می آید مدتی خانه ی ما محل جمع شدن فامیل بود، چون در کنار باغستان شهر قرار داشت و همه آن را امن می دانستند .هر اتاق یک خانواده و سفره های بلند دورهمی پر از نشاط با ظروف ملامین طاووسی یا لیلی و مجنون .

آخ چه لیلی مجنونی بودند همسران جوان ؛باید در یک بشقاب غذا می خوردند و دستانشان از هم جدا نمی شد.

همه درد هم را داشتند و نگران هم بودند از درست کردن هوسانه برای زن باردار فامیل تا رسیدگی به کم دستان قوم و خویش. همه دورهم یک نوع غذا می خوردند و بعدش بساط تخمه در کنار رادیو ایران.

همه منتظر پیروزی بودند

منتظر لبخند!

بیا شگفتی محبت را خاطره کنیم

بیا ساده باشیم

و تلخی جنگ را ساده انگاریم

بیا ساده باشیم و عاشق!

ارسال نظرات