۰۹ دی ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۵
کد خبر: ۸۰۲۰۶۸
یادداشت؛

دیپلماسی مقاومت‌محور؛ الگوی عقلانی سیاست خارجی در جهان زورمحور

دیپلماسی مقاومت‌محور؛ الگوی عقلانی سیاست خارجی در جهان زورمحور
دیپلماسی مقاومت‌محور، نقش انتقال‌دهنده صدای مظلومیت، افشاگر استانداردهای دوگانه و مدافع حقوق بنیادین ملت‌ها را ایفا می‌کند.
به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری رسا، دیپلماسی، در تجربه جمهوری اسلامی ایران، هرگز به‌معنای صرف گفت‌وگو یا چانه‌زنی در میزهای رسمی نبوده است. آنچه به سیاست خارجی ایران معنا و تمایز می‌بخشد، پیوند وثیق دیپلماسی با یک منطق کلان هویتی و مقاومتی است؛ منطقی که می‌توان از آن با عنوان «دیپلماسی مقاومت‌محور» یاد کرد. این دیپلماسی نه حاصل شرایط اضطراری است، نه محصول واکنش‌های احساسی و نه جانشینی برای قدرت؛ بلکه شیوه‌ای عقلانی برای مدیریت قدرت، تثبیت دستاوردها و صیانت از منافع ملی در محیطی آشوب‌زده و ناعادلانه  جهانی به‌شمار می‌آید.
 
جهان معاصر، بیش از هر زمان دیگر، از منطق حقوقی فاصله گرفته و به سوی منطق زور میل کرده است. تجربه‌های مکرر در روابط بین‌الملل نشان داده‌اند که قواعد حقوقی تنها زمانی معتبرند که پشتوانه‌ای از قدرت و اراده سیاسی داشته باشند. رفتار ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه در دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، مصداق روشنی از این واقعیت است. خروج یک‌جانبه از توافق هسته‌ای، بی‌اعتنایی به قطعنامه‌های شورای امنیت، اعمال تحریم‌های فراسرزمینی و تلاش برای به صفر رساندن توان اقتصادی ایران، نشان داد که حتی توافقات چندجانبه نیز در فقدان توازن قدرت، از تضمین لازم برخوردار نیستند. در چنین جهانی، دیپلماسی بدون تکیه بر قدرت واقعی نه‌تنها ضامن تأمین منافع نیست، بلکه می‌تواند به ابزاری برای تحمیل اراده طرف مسلط تبدیل شود. از همین‌رو، دیپلماسی مقاومت‌محور بر این پیش‌فرض بنیادین استوار است که دیپلماسی ادامه قدرت است، نه جایگزین آن.
 
قدرت در این چارچوب، مفهومی تک‌بعدی و صرفاً نظامی ندارد. هرچند بازدارندگی سخت یکی از ارکان امنیت ملی به‌شمار می‌آید، اما تجربه نشان داده است که قدرت پایدار از ترکیب هوشمندانه مؤلفه‌های متنوع شکل می‌گیرد؛ از توان میدانی و ظرفیت اقتصادی گرفته تا سرمایه اجتماعی، مشروعیت اخلاقی و قدرت گفتمانی. سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ، که با هدف فروپاشی توان مقاومت ایران طراحی شده بود، در عمل ناکام ماند و آشکار ساخت که نادیده گرفتن این لایه‌های متکثر قدرت، محاسبه‌ای ناقص و ناکارآمد از واقعیت‌های ایران و منطقه بوده است. در چنین چارچوبی، دیپلماسی مقاومت‌محور دقیقاً در نقطه تلاقی همین مؤلفه‌ها معنا می‌یابد؛ جایی که سیاست خارجی، بازتاب‌دهنده اراده یک ملت و ترجمان عقلانی مقاومت در عرصه بین‌المللی می‌شود.
 
یکی از ویژگی‌های متمایز این الگو، تأکید بر «قدرت معنا» و نقش گفتمان در سیاست خارجی است. گفتمان مقاومت، برخلاف بسیاری از روایت‌های مسلط جهانی، بر سلطه، حذف و انحصار استوار نیست؛ بلکه بر عدالت، کرامت انسانی، نفی اشغالگری و احترام به حق تعیین سرنوشت ملت‌ها تأکید دارد. تلاش دولت ترامپ برای مشروعیت‌زدایی از ایران، از طریق جنگ روانی، روایت‌سازی رسانه‌ای و معرفی مقاومت به‌عنوان تهدید، در نهایت با این واقعیت روبه‌رو شد که گفتمان مقاومت از سطح یک شعار سیاسی فراتر رفته و به سرمایه‌ای راهبردی برای اثرگذاری منطقه‌ای و جهانی تبدیل شده است. در این معنا، دیپلماسی مقاومت‌محور صرفاً انتقال پیام نیست، بلکه تولید معنا، اقناع افکار عمومی و بازتعریف مشروعیت در سطح بین‌المللی است.
 
مقاومت در این چارچوب، نه یک واکنش موقتی، بلکه یک انتخاب راهبردی آگاهانه است. تجربه سال‌های اخیر، به‌ویژه در مواجهه با فشارهای حداکثری دولت ترامپ، نشان داد که امنیت واقعی الزاماً از مسیر سازش‌های تحمیلی یا اتکا به تضمین‌های خارجی حاصل نمی‌شود. آنچه امنیت پایدار را می‌آفریند، ترکیب اراده ملت‌ها، هویت جمعی و توان ایستادگی در برابر فشارهای ساختاری است. از همین منظر، دیپلماسی مقاومت‌محور نه در تقابل با میدان قرار می‌گیرد و نه جایگزین آن می‌شود؛ بلکه مکمل آن است. میدان ظرفیت تولید قدرت را فراهم می‌کند و دیپلماسی این قدرت را در عرصه سیاسی، حقوقی و بین‌المللی تثبیت و نهادینه می‌سازد.
 
خطای راهبردی برخی تحلیل‌ها، تقلیل مقاومت به ساحت نظامی است. در حالی‌که مقاومت در تجربه جمهوری اسلامی، شبکه‌ای به‌هم‌پیوسته از کنش‌ها در حوزه‌های اقتصاد، فرهنگ، سیاست و دیپلماسی را شامل می‌شود. مقاومت اقتصادی در برابر تحریم‌های گسترده دولت ترامپ، به‌معنای کاهش آسیب‌پذیری و تنوع‌بخشی به روابط خارجی بود؛ مقاومت فرهنگی، صیانت از هویت و مقابله با جنگ روایت‌ها را دنبال کرد؛ و مقاومت دیپلماتیک، تعامل فعال اما غیرمنفعلانه با جهان را ممکن ساخت. در این میان، دیپلماسی مقاومت‌محور وظیفه داشت روایت مستقل و مستند از مواضع حق‌محور ایران را در برابر جریان غالب رسانه‌ای و سیاسی جهان عرضه کند.
 
مسئله فلسطین و به‌طور کلی حمایت از ملت‌های تحت سطله، در این منطق جایگاهی کانونی دارد. ترور سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی به دستور مستقیم دولت ترامپ، اوج تلاش برای حذف فیزیکی و نمادین مقاومت بود؛ اقدامی که نه‌تنها با اصول حقوق بین‌الملل تعارض آشکار داشت، بلکه نشان داد منطق زور تا چه اندازه می‌تواند بی‌پرده و عریان عمل کند. با این حال، پیامد این اقدام، تقویت گفتمان مقاومت و برجسته‌تر شدن نبرد بر سر معنا، مشروعیت و روایت در سطح منطقه‌ای و جهانی بود. دیپلماسی مقاومت‌محور در این میدان، نقش انتقال‌دهنده صدای مظلومیت، افشاگر استانداردهای دوگانه و مدافع حقوق بنیادین ملت‌ها را ایفا می‌کند.
 
در نهایت، دیپلماسی مقاومت‌محور تلاشی است برای عبور از دوگانه‌های کاذب: نه دیپلماسیِ جداشده از قدرت، و نه قدرتِ بی‌منطق و بی‌زبان. تجربه مواجهه جمهوری اسلامی ایران با یکجانبه‌گرایی و فشار حداکثری دولت ترامپ، بار دیگر این واقعیت را آشکار ساخت که ایستادگی عقلانی شرط گفت‌وگوی مؤثر است و مقاومت هوشمندانه نه مانع تعامل، بلکه پیش‌شرط تعامل عزتمندانه با جهان به‌شمار می‌آید. در جهانی که بار دیگر منطق زور در حال بازتولید است، دیپلماسی مقاومت‌محور می‌تواند همچنان نقشه راه سیاست خارجی‌ای باشد که عدالت، استقلال و کرامت انسانی را توأمان دنبال می‌کند.
 
نوشتاری از حجت‌الاسلام محمدحسین پورامینی مدیر گروه حقوق بین الملل دانشنامه قرآن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
ارسال نظرات