۲۰ اسفند ۱۳۹۲ - ۰۱:۱۲
کد خبر: ۱۹۹۸۹۳

تحول در حوزه، نیاز دیروز و امروز

خبرگزاری رسا ـ ترس قدرت‌های استکباری از اقتدار نرم روحانیت باعث شد تا از راه ستون پنجم و نفوذی‌های خود، میان بزرگان حوزه تفرقه ایجاد کرده و مانع از اتحاد آنان در راه گسترش و تعمیق این نفوذ معنوی در بین اقشار جامعه و مشی طبق نیاز زمان گردند.
تحول در حوزه، نیاز دیروز و امروز

چندی قبل یکی از نشریات در گفت‌ و گو با یکی از شخصیت های نهضت آزادی، مطالبی را به نقل از وی منتشر نمود که به نوعی تحریف تاریخ انقلاب و بی توجهی به نقش علما و حوزه علمیه در سالیان آغازین قرن حاضر به شمار می رود.

 

سخنی از سر بی‌اطلاعی

 

وی در این دیدار درباره سابقه خود برای ورود به فعالیت های اسلامی، به خلاء اطلاعات دینی در بین دانشگاهیان در دهه بیست اشاره کرده و علت آن را کم کاری حوزه دانسته و می گوید: "در میان ما مسلمانان در آن مقطع، خواندن شیمی، فیزیک و علوم طبیعی، مترادف بود با بی دینی. به همین دلیل بسیاری از خانواده های مسلمان حتی به پسران خود اجازه رفتن به مدرسه را نمی دادند. از آن طرف جوان های آن زمان هم اگر می دیدند جوانی حرف از خدا می زند، ولی دانشگاه و دبیرستان را تمام کرده، تعجب می کردند. یعنی ما با یک تقابل تیز رو به رو بودیم. این در حالی بود که حوزه های علمیه هم کاملا در خواب و به دور از مسایل و نیازهای روز جامعه بودند. در چنین شرایطی، چند جریان حرکت ابتدایی خود را آغاز کردند. یکی انجمن اسلامی دانشجویان که در دانشگاه تحت فشار دو جریان مخالف(بهایی ها و توده ای ها) قرار داشتند. دوستان ما از ترس هوچی گری توده ای ها جرأت نداستند به مسجد دانشگاه تهران بروند و نماز بخوانند".

 

وی با اذعان به ضرورت حفظ هویت دینی به عنوان یک مسلمان در آن سنین می افزاید: "همان طور که بدون همراه و راهنما نمی توان به کوه و بیابان رفت، برای فعالیت های اجتماعی هم ما نیاز به همراه و راهنما داشتیم. انجمن اسلامی دانشجویان در آن زمان محلی بود برای اجتماع همه جوانانی که درد دین داشتند تا یکدیگر را حمایت اخلاقی و معنوی کنند. ضمن این که این پرسش برایمان مطرح بود که کدام دین؟ بنا بر این ما دنبال افرادی رفتیم که بتوانند این پرسش ما را پاسخ دهند. می خواستیم کسی برای ما توضیح دهد که تعارضی بین اسلام و علوم جدید نیست... چرا که روحانیون در بدنه جامعه خیلی نفوذ داشتند و با هر آنچه جدید بود مخالفت می کردند!"(مهرنامه، شماره 33، مصاحبه با ابراهیم یزدی، ص 153)

 

یک جوان مذهبی در آن دوره، اطلاعات دینی خود را از چه منابعی می توانسته بگیرد؟ بخشی از مبلغان و سخنرانان مذهبی، کتاب های دینی، جامعه دین داران، شرکت در جلسات علمی و مباحث اسلامی، سنت ها و باورهای محیط خانواده، مدرسه و اجتماع. این شخصیت معاصر و بسیاری از اقران و اماثل ایشان با آگاهی های سطحی مذهبی و البته با انگیزه های خیرخواهانه مانند ایجاد حساسیت در برابر عقاید حزب توده و یافتن پاسخی در تزاحم میان مبانی دین و مدرنیته، اقدام به روشن کردن شعله دین داری در جو دانشگاه آن دوره نمودند؛ اما همان گونه که گوینده این مطالب اذعان دارد، آگاهی های ایشان و بسیاری از اساتید و هم درسی های ایشان درباره اسلام و مبانی شریعت، نمی تواند از عمق چندانی برخوردار بوده باشد.

 

او در این باره می گوید: "ما هم جوان بودیم، متفکر و نظریه پرداز نداشتیم. بازرگان اولین کسی است که بعد از شهریور 20 نظریه پردازی می کند و تا حدود زیادی مرزها را برای ما جوانان روشن کرد." ورود افرادی با این سطح از آگاهی های دینی به مسایل سیاسی و فعالیت های اجتماعی باعث می شود که دیری نگذشته، در پیچیدگی های مبارزه این شناخت غیر عمیق از دین، خود را در موضع گیری ها نشان دهد و موجب بروز انحراف و تفسیرهای نادرست از آموزه های اسلام شود. وقتی قبله آمال چنین جوانانی بازرگان شود، نتیجه آن سر از اسلام آمریکایی در می آورد. همان طور که در مواضع عقیدتی و دینی مهندس بازرگان، غرب زدگی تا جایی موج می زند که بازتاب آن در غرب و بین تحصیل کردگان غربی منفی نباشد و این کار تا آنجاست که حتی اصول عقیدتی اسلام را به خاطر پسند غرب و غربی ها تفسیر و تاویل می کند، مهمترین اثر عقیدتی بازرگان "راه طی شده" است که می کوشد بگوید غربی ها با علم و آگاهی، همان راه انبیا را طی کرده اند!(اسدالله بادامچیان، بررسی تحلیلی نهضت آزادی ایران، ص 61)

 

مسایلی از این قبیل باعث شده بود جوانانی مانند گوینده جملات آغازین این یادداشت، که طی سالیان دهه بیست وارد فضای دانشگاه شده بودند، نتوانند با علمای آشنا با اقتضاهای زمانه ارتباط برقرار کنند و پاسخ سوالات خود درباره تزاحم سنت و مدرنیته و شبهات عوامل حزب توده درباره مسایل دینی را در جایی دیگر جستند.

 

آیا روحانیت در میان جوانان آن روز به خصوص قشر دانشگاهی حضور نداشته یا آن که با وجود در دسترس بودن، نتوانسته دیالوگ قابل فهمی با این قشر بر قرار کند؟ تا چه میزان این ادعا که حوزه های علمیه کاملا در خواب و به دور از مسایل و نیازهای روز جامعه بودند، منطبق با واقع است؟ چه عواملی باعث بی توجهی حوزه آن دوره به نیازهای روز و بی پاسخ ماندن سوال های دینی و مبنایی نسل جوان دهه 20 بوده است؟

 

دلیل عدم نفوذ روحانیت در بین جوانان

 

در تفسیر شرایط آن روز این نکته نباید از نظر دور بماند که ترس قدرت های استکباری از اقتدار نرم روحانیت باعث شد تا از راه ستون پنجم و نفوذی های خود میان بزرگان حوزه تفرقه ایجاد کرده و مانع از اتحاد آنان در راه گسترش و تعمیق این نفوذ معنوی در بین اقشار جامعه و مشی طبق نیاز زمان گردند. کینه دشمن نسبت به حوزه ها، اطاعت مردم از علما و حضور دینداران در صف اول مبارزه با طاغوت و بیگانگان در قضایایی مانند تحریم تنباکو، مشروطه خواهی، قیام مردم لارستان و تنگستان در برابر زورگویی انگلیسی ها و نهضت میرزا کوچک در گیلان که به فرموده مقام معظم رهبری یک واحد مینیاتوری از جمهوری اسلامی را در رشت و همان محدوده خاص خودش به وجود آورد، قدرت های خارجی و مزدوران  آنها را وا داشت تا دست به تخریب چهره روحانیت در نزد مردم بزنند.

 

مرحوم آیت الله بدلا در تحلیل شرایط این سالیان تخریب چهره روحانیت در نزد عموم را چنین تشریح می کند: رضا خان تبلیغات شدید علیه اسلام و روحانیت کرده بود که عده ای به روحانیت بد و بی راه می گفتند. از جمله به راننده ها گفته بودند اگر آخوند سوار ماسین بکنید، ماشین پنچر می شود!... روضه خوانی به شدت ممنوع بود.(علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 12، ص 194)

 

وجود عوامل و اتفاقات ناگواری مانند فضای خفقان رضا خانی در اجرای اعلام اتحاد شکل و منع از لباس روحانیت و کشف حجاب زنان در هفدهم دی ماه 1314 شمسی باعث شده بود دسترسی عموم به روحانیت آشنا با شرایط روز و نیز سطح آگاهی های مذهبی عموم مردم به پایین ترین حد خود برسد. خرافه گرایی رواج یافته و شمار اندکی از روحانیون بتوانند از شبهاتی که در اذهان دانشگاهیان وجود دارد، با خبر شده و شیوه بیان مطالب به زبان روز و باب میل جوانان و دانشگاهیان را بیاموزند؛ چه این که در سال های 1314 شمسی تا 1320 شمسی حوزه و روحانیت دوره سخت و مشقت باری را گذراندند.(علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 12، ص 192)

 

غرب زده‌هایی با درد دین

 

در شرایط عدم حضور عالمان آگاه به زمان، شجاع و وظیفه شناس در دانشگاه ها و محیط های فرهنگی، شماری از روشنفکران غرب زده که در سایه استبداد جدید رضا خانی توانسته بودند قرائت التقاطی خود را از دین و تفکر لیبرالیستی و شبه مدرنیته به خواص و نخبگان ارایه کنند، در جایگاه هدایت افکار جوانان قرار گرفته و در مسایل عقیدتی و شبهات روز، افکار غرب زده خود را رواج دادند و جو تبلیغاتی منفی بر ضد روحانیت و حوزه به راه انداخت. گفتمان روشنفکری رضا خانی توسط شخصیت هایی مانند سلیمان میرزا اسکندری و محمد علی فروغی در سال های دهه نخست قرن حاضر ترویح می شد. به عنوان نمونه فروغی یکی از شخصیت های فرهنگی برجسته در این دوران بود که در قالب تئوریسین غرب زده ای ظاهر می شود که ایران را به مثابه آستین بی حرکتی می دانست که تا دست انگلیس در آن نباشد، ممکن نیست تکان بخورد!(فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، ص 36 به نقل از عبدالحسین خسرو پناه، جریان شناسی فکری ایران معاصر، ص 316)

 

روحانیت غرب زده

 

علاوه بر این، خیانت برخی از عناصر سست ایمان در کسوت روحانیت نیز مزید بر علت شد و جو بد بینی نسبت به علما را در قشر فرهیخته رواج داد. این عناصر روحانی نما که در برابر فرهنگ غرب و گفتمان رایج روشنفکری روز مرعوب شده و با پشت کردن به آرمان های حوزه های علمیه، مخالفت خود با اسلام را علنی کرده بودند، در سخنرانی ها و نوشتجات خود به تمسخر آموزه های آسمانی و علوم دینی پرداختند. این گفتمان توسط عناصری مانند حسن تقی زاده، احمد کسروی و احمد متین دفتری ترویج می شد. تقی زاده در سال 1321 شمسی حزب عامیون را برای جذب جوانان به دیدگاه های خود به راه می اندازد.(عبدالحسین خسرو پناه، جریان شناسی فکری ایران معاصر، ص 318) مساله نفودی ها مربوط به دوران معاصر نیست و همواره در تاریخ اسلام، ضرباتی که از این ناحیه متوجه اسلام شده است، درس آموز است. در این باره حضرت امام خمینی(ره) در وصیتنامه سیاسی الهی خود می فرمایند: "من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوس و اسلام نمایی بعضی افراد ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده ام که بعد فهمیدم از دغل بازی آنان اغفال شده ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می نمایاندند و نباید از آن مسایل سوء استفاده شود و میزان در هر کس حال فعلی او است".

 

البته در همین دوران نیز عده ای از جوانان و دانشجویان با تمسک به علمای بلاد توانستند درک درستی از مبانی اسلام پیدا کنند و هم زمان در مسیر علو آموزی گام بردارند.

 

مسایلی از این قبیل باعث شده بود جوانانی مانند گوینده جملات آغازین این یادداشت، که طی سالیان دهه بیست وارد فضای دانشگاه شده بودند، نتوانند با علمای آشنا با اقتضاهای زمانه ارتباط برقرار کنند و پاسخ سوالات خود درباره تزاحم سنت و مدرنیته و شبهات عوامل حزب توده درباره مسایل دینی را در جایی دیگر جستند.

 

علل کم کاری

 

با این حال نمی توان وجود برخی کاستی ها و نواقص در نظام آموزش حوزه، دریافت ضرورت های زمان، کم توجهی به علوم عقلی، پاسخ به شبهات مطرح، نحوه تبلیغ و ترویج معارف حوزوی را در چند دهه گذشته به خصوس دهه اول تا سوم نادیده گرفت. به همین سبب، زعیم وقت حوزه ها، مرحوم آیت الله العظمی بروحردی با همکاری فضلای جوان و علمای روشن بین و آشنای به مقتضیات زمان، مانند آیات حاج آقا روح الله خمینی، حاج سید احمد زنجانی، شیخ ابو القاسم اصفهانی، آقا مرتضی حایری، حاج آقا باقر سلطانی، حاج سید محمود روحانی، آقا سید زین العابدین کاشانی و آقا ریحان الله گلپایگانی تحت عنوان هیئت مصلحین حوزه طرحی برای ایجاد برخی تغییرات در حوزه آماده کرده بودند تا نظم و صورتی نو به حوزه بدهند؛ ولی به دلایل گوناگون از جمله وجود عناصری وابسته در بیت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی و نفوذ آنان بر مرجع عالیقدر، اجرای آن ناکام ماند. طبق این طرح، مدرسه فیضیه و حوزه قم توسط حاج آقا عبد الله آل آقا تهرانی، از دوستان صمیمی امام خمینی(ره) و زیر نظر هیئت مصلحین و با زعامت حضرت آیت الله العظمی بروجردی(ره) سرپرستی می شد. متاسفانه برخی اطرافیان زعیم عالیقدر حوزه، مانند احمد خادمی و سید مرتضی برقعی از ترس به خطر افتادن منافع خود در اجرای این طرح کارشکنی کرده و باعث می شوند مرحوم آیت الله بروجردی نوشته خود در تایید این هیئت و نصب حاج آقا عبد الله آل آقا تهرانی را پس بگیرند. ایشان در توضیح علت این اقدام فرموده بودند: چیزهایی به من گفتند که ترسیدم نکند با امضا و مهر من بد طوری از کار در آید، همین طور هم می شود کار کرد.(علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 12، ص 226)

 

مرحوم حجت الاسلام علی دوانی، طی مصاحبه ای در سال 1364 شمسی تحت عنوان "دگرگونی در تشکیلات حوزه" می گوید: اگر این مسئله مهم حیاتی عملی شده بود، به طور قطع سرنوشت ساز بود و انقلاب اسلامی ایران، سال ها پیش از سال 1357 به ثمر می رسید و شاید حوادث شوم بعدی، مانند قلع و قمع فداییان اسلام و مظلومیت و خانه نشین کردن آیت الله کاشانی و گسترش فرهنگ غربی و رخنه سیاست جدید استعمار آمریکایی و مصایبی را که به دنبال داشت، با دگرگونی که در تشکیلات روحانیت پدید آمده بود، پیشامد نمی کرد.(سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی، شماره 6، ص 60)

 

وظیفه امروز حوزه‌ها

 

با وجود آن که امروز حوزه علمیه به برکت انقلاب اسلامی در متن جامعه حضور دارد و روحانیون بصیر در دانشگاه ها و سایر نهادها و مراکز، پاسخ گوی سوالات هستند و  بزرگان حوزه دغدغه تربیت مجتهدان، ‌عالمان و فرهیختگان برنامه ریز در ابعاد مختلف دینی را دارند، اما تا حوزه متناسب با اقتضائات داخلی و بین المللی و هم طراز با نیازهای حکومت اسلامی در ابعاد جهانی فاصله وجود دارد.

 

محمد مهدی محققی

ارسال نظرات