۲۴ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۰
کد خبر: ۷۹۷۶۳۲
یادداشت؛

صفائیه قم؛ روایت کوچه‌هایی که هنوز بوی ایمان می‌دهد

صفائیه قم؛ روایت کوچه‌هایی که هنوز بوی ایمان می‌دهد
در محله صفائیه قم، که دیوارها با زمزمه حرم نفس می‌کشند، زندگی مردم میان اصالت دیرپا و هجوم نمادهای پر زرق‌وبرق مدرنیته، نبردی خاموش اما مستمر را رقم می‌زند.

به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، محله صفائیه در مرکز شهر مقدس قم، محله‌ای که هر الطاف صبحگاهی‌اش با شمیم حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه ‌(س) آمیخته است، هنوز شاهدی است بر خلوصی که نسل‌های پیاپی پاس داشته‌اند. ساکنان بومی و دیرسالی که در فراز و فرود قرن‌ها، اصالت را به مثابه یادگاری مقدس به فرزندان سپرده‌اند، بافتی همدل و هم‌ریشه ساخته‌اند؛ بافتی که در آن محرم هنوز شور دارد و نیمه شعبان هنوز چراغانی می‌شود. چنین همگنی، شهروند را از سرگردانی در ازدحام بی‌نام‌ونشان می‌رهاند و او را در پیکره جامعه ایمانی، شریک سرنوشت و صاحب هویت می‌کند.


ریشه‌های محله‌ای که در خاک تاریخ آرمیده است
محله صفائیه قم، اگرچه به ظاهر در معرض گردباد تغییرات مدرنیته است، اما ریشه‌هایش در خاک باورهای کهن چنان عمیق است که بادهای نوپدید را مهار می‌کند. مبلمان شهری پر زرق‌وبرق اروپایی، نماهای ناهمخوان و طرح‌های شهری بیگانه، هنوز نتوانسته‌اند آن پیوند دیرینه را بگسلند. اهل محله، با گرمی روابط همسایگی، با سفره‌های همدلی و محافل خانوادگی، سرمایه اجتماعی خویش را مانند میراثی گران پاس می‌دارند. خانه‌ها، یادگار آنان است که روزی برای حفاظت از ایمان، روی به قم آوردند و همان ریشه‌ها امروز در برابر آشوب‌های جهان مدرن سپری شده‌اند.


سایه حرم؛ نگهبان آرام جان‌ها
نزدیکی به آستان ملکوتی حضرت معصومه‌ (س) روح محله صفاییه را جلا می‌دهد و زندگی روزمره را به رنگ نیایش درمی‌آورد. اذان مسجدهای کوچک، زمزمه روضه‌ها، محافل دعا و مجالس وعظ دینی، هنوز در جان اهالی طنین دارد. حضور دفاتر مراجع عظام تقلید و مراکز علمی، جایگاه صفائیه را در گستره معرفتی قم برجسته می‌کند. طلابی که در کوچه‌های باریک عبور می‌کنند، نگهبانان حافظه ایمانی‌اند؛ زاهدانی که شعائر را زنده نگه داشته و همسایگی را به مدار اخلاق پیوند می‌زنند.


تهاجم خزنده مدرنیتۀ بی‌قرار
اما در این آرامش قدیمی، سیلابی خاموش رخنه کرده است؛ نمادهایی آراسته اما بی‌روح، که بی‌محابا بر قامت کوچه‌های محله فرود آمده‌اند. بیلبوردهای مصرف‌زدگی، همچون خدایگان کاذب، ذائقه‌ها را می‌ربایند. رستوران‌های بی‌ریشه با اسامی غربی مثل سیسیلی، چلسی، کیپو، کوچه برگر، فلاویج و آقای پیتزا، نفس کوچه‌های اصیل را در تنگنا می‌نهند و سلیقه ایرانی را در برابر سبک زندگی بیگانه خم می‌کنند. در کنار اینها، آنچه بیش از همه جان را می‌آزارد، بی‌پروایی در پوشش و ترک حریم عفاف است؛ زخمی بر روح این محله نشسته است. برخی از دختران جوان، در دام ظاهرسازی‌های صنعت فرهنگ غرب زده و سرمایه‌داری مدرن گرفتار می‌شوند و حیا، در غوغای مد روز، غریب می‌ماند.


پیوستگی خانوادگی؛ سنگری در برابر فرسایش ارزش‌ها
در همین هنگامه، خانواده‌های صفائیه قم همچنان کانونی گرم و پرمعنویت استوارند. مادرانی که به صیانت از حجاب فرزندان خویش اهتمام می‌ورزند، پدرانی که حکایت بزرگان دین را شب‌هنگام در گوش نسل تازه زمزمه می‌کنند و کودکانی که در کوچه‌ها با بازی‌های ساده اما پرمعنا رشد می‌کنند. این پیوندهای محکم، آن‌چنان سپری می‌آفریند که امواج فردگرایی غربی در برابرش رنگ می‌بازد.


اقتصاد محلی؛ آینه‌ای از خاطره جمعی
صفائیه، در کناره هیاهوی مراکز تجاری پر زرق‌وبرق، هنوز در کوچه‌های فرعی‌اش نفس اصالت را حفظ کرده است. نانوایی‌های قدیمی، خیاطی‌ها، کتاب‌فروشی‌ها و حجره‌های کوچک، معاشی ساده و پاکیزه فراهم می‌کنند که رگه‌های اعتماد و صداقت را در جان محله زنده نگه می‌دارند. این اقتصاد کوچک و خوداتکا، گواهی بر سنت‌های پایداری است که اندیشه اسلامی آن را مایه عدالت و سلامت جامعه می‌داند.


راهکارهایی برای سیاستگذاری فرهنگی؛ بازگشت از مسیر هجوم به راه تعادل
برای پاسداشت این محله و محلات مشابه، سیاست فرهنگی باید بر چند رکن استوار شود:
زنده‌سازی نمادهای بومی و مذهبی در سیمای شهری، تا خیابان درختی هم‌ریشه با سنت شود، نه ویترینی از فرهنگ بیگانه.
افزایش مراکز فرهنگی مردم‌پایه چون کانون ای فرهنگ دینی محله‌ای با محوریت خانواده و مسجد.
تنظیم‌گری هوشمند در تبلیغات شهری تا روح مصرف‌گرایی مجال تقدس‌زدایی نیابد.
حمایت از اقتصاد محلی و کسب‌وکارهای اصیل که پیوندهای انسانی را تقویت می‌کنند.
تولید محتوای هویتی‌محور برای نسل جوان تا در برابر تهاجم نمادهای بی‌ریشه، سپری از آگاهی داشته باشد.


بازگشت امید؛ صفائیه همان است که بود

محله باصفای صفائیه قم، همچنان چراغی در شب مدرنیتۀ بی‌قرار است؛ چراغی که اگر شعله‌اش پاس داشته شود، محله و شهر و دیار را روشن می‌کند. بازگشت به اصالت، رفتن به آینده‌ای است که در آن ریشه‌ها خشک نمی‌شود و فرهنگ، از هجوم زمانه بیمی ندارد. محله‌ای که کوچه‌اش قصه ایمان است، آینده‌اش نیز روشنی خواهد داشت؛ اگر این قصه را با هم بخوانیم و با هم حفظ کنیم.

ارسال نظرات