سیستم تبلیغی پیامبر اکرم(ص) در غدیر تجلی پیدا کرد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در مشهد، مبلغان مرزداران اندیشه های دینی و فرهنگی جامعه هستند. آنچه در کلام، قلم و هنر این سفیران سعادت موج می زند، بیدارگری نسل های امروز و فرداهاست و تبلیغ، هنری است جاودانه که با تلاش پی گیر مبلغان، بر تابلوی هستی به نمایش در می آید و در این میان، تبلیغ دینی از اهمیت شایانی برخوردار است.
اسلام، کامل ترین شریعت آسمانی، با تبلیغ متولد شد و بقاء و جاودانگی آن نیز در سایه سار تبلیغ مبلغان و هدایت گران مذهبی به وجود خواهد آمد؛ به همین بهانه و در راستای آشنایی با مبلغان نام آشنا و موفق در این عرصه، پای صحبت حجت الاسلام و المسلمین محمد رضایی تهرانی، از شاگردان آیت الله جوادی آملی، آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله گلپایگانی می نشینیم تا در این راستا از تجربیات ایشان نیز بهره مند شویم.
رسا - بیوگرافی مختصری از شرح حال خودتان بفرمایید.
من تقربیا پسر اول خانواده هستم؛ چرا که پسر اول از دنیا رفته است و پدر من هم که به سختی طلبگی را شروع و دنبال کرد، خیلی دوست داشت که همه فرزندانشان نیز طلبه بشوند و به همین دلیل وقتی ما مدرسه و دوران ابتدایی را تمام کردیم، پدر من بین ادامه تحصیل حوزه و دبیرستان و کار، ما را مخیر کرد که هر کدام را که می خواهید انتخاب کنید. ما نیز تا قبل از این به خاطر تشویق های پدرمان نیز می خواستیم که طلبه بشویم، اما پدر گفتند که بنویس و رسید بده که این امر را به انتخاب خودت انتخاب کرده ای(که آن دست خط بچه گانه را هنوز هم دارند) که اگر بعدا ناموفق بودی، گردن من نیندازی که پدر، من را به زور به حوزه فرستاده است و من به اختیار خودم به حوزه نرفتم.
آغاز تحصیلات من تهران بود. بعد از مدتی در سال 54 به قم منتقل شدم و در قم در مدارس برنامه ریزی شده آیت الله گلپایگانی وارد شدم و تا آخرین سطحی که مدارس برنامه ریزی شده داشت، یعنی سطح مکاسب و وقتی آن سطح کامل شد، من را از مدارس منظم تحت برنامه که طراحی کرده بودند به حوزه باز هدایت کردند و در این سطح از دروس آیت الله جوادی آملی بهره مند شدم که مدرسه ایشان در کنار قبر صدوق بزرگ است و عمدتا از شخصیت هایی که در این سطح استفاده کردم، می توان مرحوم اعتمادی و فاضلی را نام برد که بعدا در دروس خارج آیت الله سبحانی و آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله شیخ جواد آقای تبریری و خیلی کوتاه هم از آیت الله وحید بهره بردم. در مباحث حکمت و تفسیر از آیت الله جوادی و آیت الله حسن زاده و در مرحله قبل تر، از آیت الله انصاری و آیت الله امینی استفاده کردم.
با شروع انقلاب اسلامی و مسایل پیش رو، در آن برهه زمانی، مقطع سنگینی از تعطیلات به من خورد که یکی در اوایل انقلاب و بعد از پیروزی انقلاب که در آن زمان در بخش سیاسی عقیدتی نیروی زمینی بخش مهندسی سه چهار ماه بود که وارد شده بودم و 15 ماه در آنجا درگیر بودم تا فرار بنی صدر و شهادت شهید رجایی که همه این تحولات را شاهد بودم و در همین زمان یکسری به حوزه برگشتم و در دادستان شیراز و کهکیلویه و بویر احمد و خوزستان هم شش ماهی در دفتر امام جمعه استان فارس مسؤلیت داشتم و از 54 تا 72 هجده سال در حوزه قم زیر پرتو خاص حضرت معصومه(ع) بودم تا این که سال 72 به مشهد آمدم و در جوار علی بن موسی الرضا(ع) آمدم که در مشهد دیگر فرصت تحصیل برای من فراهم نشد؛ چرا که عملا آنچه را خوانده بودم، در درس های خارج این جا نیافتم؛ لذا بیشتر در تدریس و تبلیغ وارد شدم و تبلیغ من تقربیا از اوایل تحصیلم بود. ولی هر چه به آخر نزدیک تر می شوم، پر رنگ تر می شود.
رسا - پس از ورود در مشهد تدریس را کجاها داشتید؟
تدریس را هم در مدارس با برنامه و هم آزاد داشتم. در کتاب های فقهی بیشترین تدریسم بوده است و در کتاب های معرفتی بیشترین تدریس را در حکمت شرح منظومه داشتم و تفسیر و نهج البلاغه را هم در کنار کارهایم داشتم.
رسا - چه عواملی را درزندگیتان موثر می دانید؟ گاهی انسان در زندگی احساس می کند به وسیله یک انرژی به موفقیت می رسد و به جلو حرکت می کند؛ آن انرژی برای شما چیست؟
خدا توفیق داد در طول خط سیر زندگی مان، من اساتید عالم، عابد و بیشتر از همه آشنایی با مرحوم علامه تهرانی رضوان الله علیه را داشتم که در این مقطع، آشنایی من با ایشان هم به لحاظ معرفتی و هم در سلوک و تربیت ایشان، با لطف خودشان من را پذیرفتند که من در محضر درس ایشان بهره بردم. تقریبا یک فضای دیگر که به فکر و ذهنم من باز شد، تهذیب نفس بود که شعار اصلی انبیاء است و من اینها را در تبلیغ خودم می گفتم؛ اما در این برهه، این تهذیب نفس برای من ملموس شد و امام (ره) تهذیب نفس با برنامه ریزی که فضا فضای جوانی است و انسان تا در جوانی تلاش و همت نکند نمی تواند در پیری آن را برچیند و در میان همه عوامل موفقی که خدا برای من پیش آورد، نگاه ما را به خودمان و مکتب قرآن و اهل بیت(ع) متحول کرد و فی الواقع یافتیم که ذات نایافته از هستی بخش، کی تواند هستی بخش.
هدف از تحصیل، انذار است/کسی که می خواهد منذر باشد منذر می شود
به قول آیت الله جوادی آملی هدف از تحصیل انذار است و تبلیغ و تحصیل و اجتهاد و منبر و تدریس، همه اینها شاخه هایی است که انسان باید از اینها به انذار برسد و کسی که می خواهد منذر باشد، منذر می شود و کسی که خودش تکان نخورده باشد، نمی تواند تحولی را ایجاد کند و از درون به راحتی اتفاقی بیفتد؛ بلکه یک عامل درونی می خواهد که انسان را دچار یک تحول بیرونی بکند و انسان دو تا تولد می تواند داشته باشد که یکی دست خودش نیست و تولد دوم می تواند به دست خود آدم باشد و سه تا اساتید انصاری، طباطبایی و حداد، امر به دستگیری از عاشقان خود کردند و این عمده ترین جرقه ای است که توسط امام(ره) خورده بود و دست من نیز به ایشان نمی رسید که اگر اثر و تحولی باشد، از اینجاست.
رسا - با نظر به تبلیغ کارآمد و با توجه به تحولاتی که امروز رخ داده است و نسبت به گذشته متفاوت است و رسانه ها آمده اند و با توجه به آیات و روایات نیز ملزم شده ایم که فرزند زمانه خویش باشیم و مطابق با زمانه پیش برویم، مبلغین ما در حال حاضر باید چگونه عمل کنند؟
ابتدا باید خودشان را به چند نکته اساسی تطابق بدهند؛ اول مخاطب شناسی که باید ببینند با چه کسی می خواهند حرف بزنند و بر اساس آن تبلیغ کرد؛ چرا که نمی توان یک نوع غذا را هم برای بچه، هم نوجوان، هم جوان و هم پیر توصیه کرد و غذاها برای این گروه ها متفاوت است و عدم موفقیت نیز به این بخش برمی گردد که مخاطب شناسی صورت نمی گیرد. اگر مخاطب شناسی کنیم و بر اساس آن مبلغ تربیت کنیم، هیچ سنگری را نباید خالی گذاشت که اگر همه مبلغان را در یک زاویه سوق بدهیم و از سنگرهای دیگر غافل شویم، طبیعتا آن سنگرها توسط دشمن تصاحب می شود؛ چرا که هر گروهی اعم از مردمان عادی، دانشجویان، روشنفکران و... خوراک خاص خودشان را دارند. بعد از مخاطب شناسی، مطلب دوم نیاز سنجی است و حالا که من مخاطب خودم را شناختم، مرحله دوم اینست که نباید نسخه هایم نوشته باشد و بر اساس آن ظرفیت بتوانم نیازها را پوشش و جواب بدهم. اگر نیاز سنجی نشود، به نتیجه نمی رسد. بعد از این مرحله، مرحله ابزار و استفاده از روش ها و متدها است.
در مقابل تهاجم هنر هفتم، هر چه هم که منبر برویم، جواب نمی دهد؛ اما یک فیلم توانمند مثل مختارنامه پاسخگوست
طبیعتا تحولی که امروز در دنیای ارتباطات رخ داده و روابطی که تعریف شده است و پیش رو هست، اگر ما استفاده نکنیم، نمی توانیم پاسخگو باشیم. قرآن می فرماید: "و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه" در همه میدان ها است و درمقابل تهاجم هنر هفتم، هر چه هم که منبر برویم، جواب نمی دهد؛ اما یک فیلم توانمند مثل مختارنامه بتوانی بسازی و نقاط قوت را بالا ببری، تاثیر فراوان هزاران منبر را بر روی مخاطب خودش دارد و در عرصه مطبوعات، رسانه های نوشتاری، گفتاری و با توجه به مخاطب شناسی و نیاز شناسی، حرف اول را در انتقال مفاهیم می زند و تکیه بر ارزش های اصلی است؛ پرهیز از شعار زدگی، پوچی و سبکی.
آنچه که عرضه می کنیم، بایستی سهل و ساده به زبان گفتاری و شیرین و نه سخت باشد و آخرین نکته اجرایی اینست که باید با مخاطبان تعامل طرفینی داشت؛ بدین معنا که ارتباط یکسویه کم جواب است و باید مرتبا مخاطب را تخلیه کرد و در هر فضایی این تخلیه راهکار خودش را دارد و در معابر عمومی با طرح چند سؤال قبل و بعد از بحث، ذهن را فعال کرد و یا به عنوان مثال در پایان هر کتاب، چند صفحه خالی گذاشت که خواننده برداشت خود را دراین صفحات بنویسد و به این شکل مخاطب را به صحنه آورد و در سیستم تبلیغی رسول اکرم(ص) نیز مرتب این حالت صورت می گرفت که حضرت مرتبا با مخاطبین خودشان حالت گفت و شنود برقرار می کردند و در طرحی مثل غدیر، چند ده هزار نفر انسان صحبت می کنند و سه مرتبه می گویند مطلب رسید؟ درست شد؟ خدایا تو شاهد باش که مطلب را رساندم و این را ایجاد می کنند که خودمان ظرفیت هایمان را بالا ببریم و از هیچ سوالی گریزان نباشیم و هیچ سؤالی را هم بی پایه و هیچ جوابی را هم سرسری رد نشویم و مخاطب را نپیچانیم و این مقدار را می دانیم که اگر این طور باشد، ما می توانیم با مخاطب ارتباط برقرار کنیم.
پیامبر اکرم(ص) آماده نماز شد؛ عرب بادیه نشین آمد و پرسید زمان چه موقع است؟ پیامبر(ص) نماز را اقامه کرد و سپس پرسیدند آن که سؤال کرد،کجاست؟ و فرمود سؤالت را تکرار کن و او گفت: قیامت کی است؟ پیامبر(ص) فرمود: برای قیامت چکار کردی؟ گفت هیچ کار ی نکردم؛ ولی یک چیز هست و آن اینست که شما را خیلی دوست دارم و به آن پایبند هستم! پیامبر(ص) فرمود انسان هایی را که دوست داری، اگر محبت واقعی باشد، نبوی می شود؛ اگر می خواهید پیرو راه خدا باشید و به محبت الهی برسید، پشت سر من راه بیفتید که به محبت الهی می رسید.
رسا - تجربه و خاطره ای که به درد مخاطبان شما بخورد، بفرمایید.
طلبه ها باید در تبلیغ هنرهای فراوان داشته باشند و از فضاهای متفاوتی استفاده کنند. این بهترین تجربه ای است که که من دارم. قبل از انقلاب رفتم تبلیغ نزدیک کاروان های شیراز؛ جایی که رفتم، امام جمعه فارس از چهره های برجسته شهر بودند و در بعضی جاها روحانی را قبول می کردند و بعضی جاها قبول نمی کردند و من هم سر پرشور و شوقی داشتم؛ گفتم من می روم آنجا. وقتی من را به صاحبخانه تحویل دادند، گفت: ما مسجد نداریم، حسینیه داریم! آن موقع سال 56 بود؛ ولی کلاس های آقای قرائتی و راستگو رو دیده بودم. به من گفتند که بروید مدرسه بچه ها؛ وقتی که رفتم، بچه ها دویدند و چادرها را سرکشیدند. گفتم یه قصه بگم؟ قصه گفتم، نیمه کاره و گفتم بقیه رو فردا میگم؛ فردا دوباره قصه گفتم و گفتم بقیه اش را در حسینیه میگویم.
تبلیغ نشستن روی منبر و خواندن خطبه و مقدمه چینی نیست
مدتی گذشت سه تا چهار روز که با بچه ها اخت شدم و در این زمان از جوان ها خبری نبود. گفتند دنبال فوتبال هستند و رفتم زمین فوتبال! اونها ایستادند و من هم لباس عوض کردم و با آنها فوتبال بازی کردم و اینها اینجوری جذب شدند و اینها یک سری راهکارها است که مبلغین باید بدانند که تبلیغ نشستن روی منبر و خواندن خطبه و مقدمه چینی نیست. اگر بتوانیم با بچه ها فوتبال بازی کنیم و حدیث بگوییم، کافی است. در بعضی جاها وقتی که نزدیک شاهرود بودم، برای سینه زنی افراد زیادی بودند، اما پای منبر نمی آمدند. تبلیغ مکتوب کردم و چهل، پنجاه حدیث نوشتم و منبر ساندویچی می رفتم که تاثیرش از یک منبر یک ساعتی کمتر نبود. رفتم وسط میدان یک شعر سه ضرب خواندم؛ چرا که طلبه باید فنون مختلف سخنوری مثل شعر، قصه گویی، داستان و غیره نیز بلد باشد.
بعضی از طلبه ها می گویند که مداحان فضا را گرفته اند و این در حالی است که آنها هم یک سنگری دارند؛ اگر بتوانیم از منبرها و ظرفیت های مختلف استفاده کنیم، می توانیم مخاطب های مختلف را جذب کنیم. منحصر کردن تبلیغ در یک قالب بسته تعریف شده، ناموفق است.
/934/404/ر