۰۷ دی ۱۳۹۳ - ۲۳:۱۳
کد خبر: ۲۳۷۹۵۴
خوان حکمت؛

آمیختگی زندگی با بندگی از دیدگاه آیت الله جوادی آملی

خبرگزاری رسا ـ هیچ موجودی غیر از انسان کامل از صفر به صد نمی‌رسد، هر موجودی غیر انسان، اینها اِبنُ السَّبیل‌اند، بین راهند؛ یا در بین راه می‌مانند، یا از بین راه شروع می‌کنند.
آيت الله جوادي آملي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، هیچ موجودی غیر از انسان کامل از صفر به صد نمی‌رسد. هر موجودی غیر انسان، اینها اِبنُ السَّبیل‌اند، بین راهند؛ یا در بین راه می‌مانند، یا از بین راه شروع می‌کنند. زیرا جماد و نبات و حیوان گرچه از صفر شروع کرده‌اند، ولی بین راه قطع می‌شود؛ اینها به مقام دَنَا فَتَدَلّی بار نمی‌یابند. فرشتگان احیاناً ممکن است در بین آنها افرادی باشند که به مقام قُرب نهائی بار یابند؛ ولی از بین راه شروع کرده‌اند، نه از صفر! بنابراین تنها کسی که مهندسی قوس صعود را به عهده دارد، یعنی نقشه را خدا می‌کشد، ولی راه را انسان می‌رود؛ از صفر تا دَنَا فَتَدَلّی را طی می‌کند؛ مهندس عملی این راه است. این راه را طی می‌کند و افراد دیگر را به همراه خود می‌برد؛ انسان کامل است. این عصاره بحث های قبلی بود.

 

(عبادت)، هدف مخلوق و نقطه آغاز حرکت سالک

آنچه در این نوبت مطرح است، آن است که طی کردن چنین راهی چگونه است، سیر عملی‌اش و برنامه عملی اش چیست. دشواری این سیر نه تنها در مسئله رفتن است، بلکه در مسئله معرفت هم هست. انسان نمی‌داند از کجا شروع بکند؛ زیرا از هر جائی شروع بکند، آن لطف إله آنجا هست. به هر جا برسد، لطف إله آنجا هست؛خدای سبحان با هر موجودی در هر زمان و زمینی حضور دارد.

 

تعلیل بر هدف مخلوق و غرض خلقت بودن عبادت

لکن آنچه در پایان سوره ذاریات به عنوان هدف مخلوق، نه هدف خالق؛ غرض خلقت، نه غرض خالق بیان شده است؛ « عبادت » است، که فرمود: مَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الإنسْ اِلّا لِیَعبُدُون.خدا منزّه از آن است که هدف و غرض داشته باشد؛ زیرا موجودی، هدفمند و غرض‌دار است که ناقص باشد و با فعل خود می‌خواهد به آن هدف برسد. خدا چون کمال محض است، هدف تامّ است.یعنی هر موجودی به سمت الله حرکت می‌کند، چون او کمال صرف است. نه اینکه خدا کاری انجام بدهد تا سودی ببرد، یا کاری انجام بدهد که جودی کند! کار خدا (تا)‌بردار نیست. خدا هدفی ندارد که به وسیله فعل به آن هدف برسد، که اگر نرسید ناقص بماند! او خودش هدف است.

 

آنچه در پایان سوره ذاریات آمده، این را از ادیب نباید پرسید که مَا خَلَقْتُ الجِنَّ وَ الإنسْ اِلّا لِیَعبُدُون، این (لام) چیست، به چه متعلّق است؛ این را باید از یک مفسّرِ حکیم و حکیمِ مفسّر پرسید که این (لام) به خلق بر می‌گردد، نه به خالق! هدف خلقت است، نه هدف خالق. به هر تقدیر؛ هدف مخلوق که اگر به این هدف نرسید،هم مَعیب است، هم ناقص؛ آن است که (عبادت) کند.

 

جدایی‌ناپذیری بندگی از زندگی و به عکسدر فرهنگ دین

در دین به ما گفتند: بندگی غیر از زندگی نیست و زندگی غیر از بندگی نیست. مرز بندگی از زندگی جدا نیست، مرز زندگی از بندگی جدا نیست. اینکه گفته شد: اِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحیایَ وَ مَماتِی لِلّهِ رَبِّ العالَمین، یعنی زندگی من عین بندگی است؛ همه شئون من به دستور ذات أقدس إله است. اگر زندگی هر کسی عین بندگی او بود، او هر کاری که انجام می‌دهد باید رضای الهی در او باشد، نه رضای نفس! بنابراین اوّلین کارش آن است که او بداند زندگی عین بندگی است، مرز ندارد که بخشی مربوط به زندگی باشد، بخشی مربوط به بندگی باشد: اِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحیایَ وَ مَماتِی لِلّهِ رَبِّ العالَمین.

 

رسیدن به مقام «احسان»، ثمره زندگی همراه با بندگی

وقتی می‌تواند زندگی را عین بندگی بداند که خود را نبیند، هوا را نبیند، غیر را نبیند؛ اگر غیر خدا را ندید و اگر خود را ندید، یکی از این دو فائده حتماً بهره او می‌شود؛ و آن این است که از وجود مبارک پیامبر (ص) رسیده است که شما باید به مقام «احسان» برسید و (احسان) عبارت از این است که: اَنْ تَعبُدَ الله‎َکَاَنَّکَ تَراهْ فَاِنْ لَمْ تَکُ تَراهْ فَاِنَّهُ یَراک (4). اگر در پایان سوره ذاریات فرمود: غرض مخلوق آن است که عبادت کند، عبادت را وجود مبارک رسول گرامی (ص) تبیین کرد که عبادت باید یکی از این دو فائده را به نحو مانِعَهُ الخُلُوّ به همراه داشته باشد؛ یا «مشاهده» یا «مراقبه».

 

تبیین جوهره عبادت با تفسیر دو درجه مقام «احسان»

اوّلین فائده عبادت آن است که انسان معبود را ببیند. این سخن غیر از آن تثلیث معروف علوی است که وجود مبارک حضرت امیر فرمود: برخی خُوفاً مِنَ النّار عبادت می‌کنند، بعضی شُوقاً اِلَی الجَنَّه عبادت می‌کنند، بعضی حُبّاً و شُکراً خدا را می‌پذیرند (5)؛ آن یک راه دیگری است که هدف عبادت را مشخص می‌کند.امّا این بیان نورانی رسول خدا (ص) جوهره عبادت و گوهر عبادت را تبیین می‌کند، می‌گوید: عبادت آن است که انسان معبود را ببیند و اگر به این مقام بار نیافت که معبود را ببیند، بفهمد که معبود او را می‌بیند. (احسان) که از مقامات عابدان است.

 

پس ما تمام تلاشمان در عنصر اوّل این باشد که بفهمیم مرز بندگی از زندگی جدا نیست. کسی بگوید من زنده‌ام،‌ برنامه های عادی دارم، برنامه‌های دینی هم دارم! اینطور نیست: اِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحیایَ وَ مَماتِی لِلّهِ رَبِّ العالَمین. تمام شئون ما باید به رهنمود ذات أقدس إله باشد، این اصل اوّل. بعد از این عنصر، نوبت به مقام ثانی می‌رسد که طوری انسان خدا را عبادت کند که معبود را ببیند و در حدیث دیگر هم از وجود مبارک آن حضرت رسیده است که: اِنَّ اللهْ فِی قِبلَهِ المُصَلّی. خدا قبله مصلّی است، نمازگزار به طرف الله نماز می‌گذارد و اگر انسان به این مقام نرسید که خدا را مشاهده کند، لااقل به آن مقام بار می‌یابد که اهل مراقبه می‌شود، می‌فهمد خدا او را می‌بیند.

 

اگر کسی ادراک کرد که خدا او را می‌بیند، دو فائده بر این کار مترتّب است؛ یکی اینکه کاملاً برای او روشن می‌شود که در محضر خداست، ثانیاً اینکه می‌کوشد محضر بودن را به مظهر بودن تبدیل کند، و بفهمد که مظهر نامی از نام‌های الهی است./907/د101/ب6

 

منبع: روزنامه کیهان؛ بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی در برنامة تلویزیونی سلوک الهی

ارسال نظرات