نگاهی به طرق تربیت طلبه تراز انقلاب اسلامی
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، معمولا وقتى از تربیت بحث مىشود دو معنا به ذهن مىآید؛ اول معناى عام و دوم معناى خاص، تربیت در معنى عام به طور کلى با پرورش انسان و امر تعلیم و تعلم سر و کار دارد اما تربیت به معناى خاص با امورى مانند خویشتن شناسى، رابطه انسان و خدا، رابطه انسان و طبیعت، رابطه انسان با همنوعان و رشد و تکامل انسان در رابطه با ارزشهاى الهى و انسانى و حرکت او به سوى الله ارتباط دارد. بدون تردید این دو معنا با هم ارتباط نزدیک دارند.
بحث اهداف تربیت و کمالات انسان را می توان از منابع مختلفی سراغ گرفت، در صدر همه منابع؛ قرآن کریم، روایات ائمه اطهار(ع) از جمله صفات الشیعه و صفات المومن، ویژگیهای عالمان دین، اوصاف یاران امام عصر (عج)، حدیث جنود عقل و جهل، زیارت جامعه، سیره ائمه معصومین(ع) و ... قرار دارد. علاوه بر این، همه کتب اخلاقی به صورت عام در مقام تبیین اهداف تربیت هستند.
بحث انسان کامل در کتب عرفانی یا غیر آن به بیان اهداف تربیت اختصاص دارد، در شاخه روان شناسی کمال نیز این موضوع با رویکرد تجربی مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین شرح زندگینامه بزرگان و بررسی حیات انسان های مؤفق از جمله اصحاب ائمه اطهار(ع)، علمای بزرگ، مردان بزرگ تاریخ و ... ارتکاز ما را از مفهوم مؤفقیت به تفصیل کشانده و توجه ما را به ویژگی های مطلوب جلب می کند.
اخیرا پژوهش های مستقلی نیز با عنوان صریح اهداف تربیت انجام گرفته و برخی نیز منتشر شده اما همه این آثار به ترسیم سیمای مطلوب یک انسان از آن جهت که انسان است پرداخته و ناظر به ویژگی های مطلوب طلبه نیست. به نظر می رسد تاکنون ناظر به نیاز طلبه کار متمرکزی انجام نگرفته و یا اگر انجام یافته، هنوز منتشر نشده است.
بی تردید می توان از آثار فوق در ساختار کلان بحث، الگو و الهام گرفت، برخی از این آثار مانند پاره ای از کتب اخلاقی و «منشور تربیتی نسل جوان» کاملا به سبک استقرایی و بدون نظر به اولویت ها و مناسبات، فهرست اهداف تربیتی را عرضه کرده اند.
ان قلت های طلبگی بر منشور تربیتی نسل جوان
منشور تربیتی نسل جوان که به عنوان یک پروژه بزرگ ملی در سال 1375 توسط سازمان ملی جوانان عرضه شد، فهرستی استقرایی از اهداف تربیتی ارائه داده است. البته این اثر نیاز به ترمیم و تکمیل دارد. از جمله این که در بیان اهداف تربیتی، لازم است بایستهها ذکر شود. در این اثر برخی از عناوین در قالب یک باید بیان نشده است. مواردی مانند اصل 32 (تبادل و تقابل فرهنگی)، اصل 40 (حقوق خانواده)، اصل 58 (حقوق و تکالیف)، اصل 66 (علوم پایه)، اصل 77 (استقرار مغزها)، اصل 76 (آفرینشهای علمی)، اصل 71 (شگفتیهای آفرینش)، اصل 80 (معیارهای هنری) و ...
صرفنظر از این اشکال ظاهری، در این منشور معلوم نشده که کدام یک از این اقدامات توسط خود جوان و کدام یک توسط نهادهای مربوط باید پیگیری شود. از آنجا که نگارنده در این نوشتار طلبه را به عنوان مخاطب اصلی برگزیده و در صدد ارائه اهداف تربیتی به خود او و نه نهاد روحانیت و دستگاه اجرایی آن است این تفکیک ضروری است.
نکته دیگر این که ارائه فهرست بدون نظام، تک لایه و تخت ارزشها، بیش از آنکه راهنمای عمل باشد سرگردانی میآفریند. درجه و ضریب اهمیت این اصول بسیار متفاوت است. برخی از این اصول بسیار محوری و مهم هستند و برخی کاملا حاشیهای و جانبی، به صورتی که میتوان وجود و عدم آن را در الگوی نهایی شخصیت انسان تربیت یافته تقریبا مساوی دانست. ولی نوع تدوین این منشور، همه این اهداف را همعرض و همارز مینمایاند. مثلا بینش توحیدی در کنار خاطرات و مخاطرات(سفرنامه نویسی) قرار گرفته و به یک اندازه بر آنان تأکید رفته است!.
همچنین پارهای از این اهداف، بر اهداف همعرض خود مشتمل است. نمونه بسیار شگفتآور آن اصل 10 (رشد و خودسازی) است. اگر فرض کنیم این منشور، منشور رشد و خودسازی جوان است، عنوان رشد و خودسازی شامل همه این اصول میشود و نباید در عرض بقیه قرار گیرد. اصل 17 (حیات طیب و معقول) و اصل 12 (اغتنام فرصت) نیز همین گونه است. یعنی بر سایر عناوین اشراف و احاطه دارد و همردیف آنان قرار نمیگیرد.
در مواردی محتوای این اصول بر هم منطبق است و تکرار آن هرچند در قالب الفاظ دیگر بیوجه مینماید. مثلا اصل هفت(تعظیم شعائر) و اصل 35 (حاکمیت ارزشها) بسیار به هم نزدیک دیده میشود.
بسیار مناسب است علاوه بر آرایش رتبهای اصول که بدان اشاره شد، این اصول دستهبندی نیز بشوند مثلا اهداف اندیشهای، با این نگاه اهداف آن می توان پیش بینی کرد که روز به روز بر فهرست مطلوبیت ها افزوده و استانداردهای سخت گیرانه تری بر رفتار و برنامه طلبه حاکم می شود؛ یعنی شرایط نوین و پدید آمدن ضرورتها، مهارتها، دانشها و ابزارهای جدید، طالب توجهات تازه ای است که اگر بنا باشد با همه جزئیات و به صورت دقیق بیان شود، جدول استانداردها و نیازهای طلاب به صورت تصاعدی گسترده خواهد شد.
ناگزیر در این نوشته به خلاصه ترین و کوچک ترین مدل باید اکتفا کرد. اما این توصیههای کلی به صورت یک سخت هسته اصلی، باید الگوی کلان مؤفقیت طلبه را عرضه کند و قابلیت حفظ جامعیت شخصیت طلبه را پس از سرشکن شدن به جزئیات نیز داشته باشد.
بررسی سیمای طلبه موفق
اما پاره ای دیگر از آثار پژوهشی برخلاف آثار فوق از جمله منشور تربیتی نسل جوان، اهداف تربیتی را به اعتبارات و روش های گوناگون طبقه بندی کرده اند. از مشهورترین مدل های طبقه بندی ارزش های اخلاقی، طبقه بندی بایدها و نبایدها بر اساس طرف روابط انسان است که منشأ پیدایش چهار حوزه اخلاق بندگی، اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی و اخلاق زیست محیطی شده است. با الهام از این الگو، می توان سیمای طلبه مؤفق را در ارتباط با خود، ارتباط با خدا، ارتباط با دیگران، خانواده و جامعه، و ارتباط با محیط زیست و هستی بررسی کرد.
باید توجه داشت که مقتضیات تاریخی، عصری و مکانی در این مرحله حتما مورد لحاظ قرار گیرد. طلبه ایده آل امروز با طلبه 500 سال پیش قطعا تفاوت هایی دارد. شرایط زندگی در عصر جدید برای ثابتات اخلاقی مصادیق تازهای ایجاد کرده و نظام اولویتهای تربیتی را دست خوش تغییراتی ساخته است.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و وظیفه سنگین مبارزه با طاغوت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین المللی و تلاش برای بنای تمدن عظیم اسلامی که حقیقت «انتظار» در آن جلوه می کند طلبه امروز را با طلبه پیش از انقلاب به مراتب و سطوحی متفاوت ساخته و قطعا می توان پیشبینی کرد که صبغه غالب و وجهه اصلی تربیت طلبه در عصر انتظار، پس از نهضت اسلامی و درگیری جهانی، با پیش از آن فاصله دارد.
همچنین از آنجا که انسان اختیار تأثیرگذاری بر روابط کلان حاکم بر جامعه و نیز توان نقشآفرینی در تاریخ را دارد سخن از وظایف اخلاقیِ انسان، نسبت به ساخت جامعه و مناسبات میان نهادهای مدنی و نیز نسبت به تاریخ بشری و تمدن آینده ناروا نیست و در قلمرو مباحث اخلاقی می گنجد، از این رو توجه تفصیلی به این حوزه و جدا کردن آن نیز تحت یک عنوان مستقل مناسب است.
از سوی دیگر انسان در قبال خدمات فراوانی که از جامعه دریافت میکند موظف به ارائه واکنشی مناسب است. نظام تقسیم کار اجتماعی چگونگی این واکنش را به عنوان وظایف صنفی برای ما مشخص کرده است. انجام وظایف صنفی نیز دارای هنجارها و بایستههایی است که از آن به اخلاق صنفی و حرفهای یاد میشود. این حوزه نیز در اخلاقیات اجتماعی قرار میگیرد. اما به جهت خصوصیت و اهمیت ویژه شایسته استقلال است.
بنابراین حوزههای اصلی دانش اخلاق به قرار زیر خواهد بود: اخلاق بندگی، اخلاق فردی، اخلاق خانواده، اخلاق اجتماعی به معنای احکام و ارزشهای حاکم بر روابط انسان با دیگران به عنوان افراد، اخلاق اجتماعی به معنای احکام و ارزشهای حاکم بر روابط انسان با جامعه و تاریخ، اخلاق محیط زیست و اخلاق حرفهای و صنفی.
در میان اندیشمندان اسلامی توجه به حوزههای اخلاق اجتماعی به معنای دوم (جامعه و تاریخ)، اخلاق محیط زیست و اخلاق حرفهای کمتر از سایر حوزهها به چشم میخورد. گرچه در حوزه اخلاق حرفهای و صنفی نسبت به خصوص دانشوری و نیز زمامداری و حکمرانی اهتمام درخوری صورت گرفته و کتب فراوانی نگاشته شده است.
به نظر میرسد در میان اندیشمندان غربی اخلاق بیشتر به حوزههای اجتماعی یعنی رابطه فرد با دیگران ناظر است. اخلاق بندگی در آثار غربیان نمودی ندارد و اخلاقیات فردی نیز تحت عنوان بهداشت روانی در دانش روانشناسی جای میگیرد. در عین حال توجه به اخلاق محیط زیست به عنوان یکی از شاخههای اخلاق کاربردی بسیار بیش از آنچه میان ما رایج است صورت پذیرفته است.
معنا و مفهوم تربیت
تربیت از مفاهیم و پدیدههایى است که در خصوص معنا و مفهوم آن توافق فلسفى و وحدت دیدگاه کمتر وجود دارد، به این لحاظ که هر مکتب، متکى بر مبانى فلسفى خود، تعریف ویژه اى براى تربیت ارائه مى کند. شاید بتوان قدیمى ترین و در عین حال روانترین و سادهترین تعریف را به افلاطون نسبت داد. وى مى گوید: تربیت، زیباترین چیزى است که در بهترین انسانها آشکار مى شود.
در رویکرد تربیتى اسلام بیشترین تعاریف از تربیت، ناظر بر مفهوم شکوفایى استعدادها و بالفعل کردن آنها است و در تکمیل چنین برداشتى از مقوله تربیت، علماى اخلاق به کسب عادات و رفتارها و درونى ساختن آنها توجه خاص دارند. لذا مى توان نتیجه گرفت که در چنین رویکردى، انسان موجودى است مشحون از قابلیتها و تواناییهایى نهفته و درونى که باید در جریان تربیت آشکار شود و به ظهور و بروز برسد؛ از سوى دیگر، بسیارى از خلقیات و صفات مطلوب باید از طریق الگوگرایى و همانند سازى، در وجود وى ایجاد شود و او را به کمال برساند.
«بروباخر»، یکى از متفکران تربیتى، تربیت را این گونه از پدیده سازگارى متمایز مى کند:تعریف اول؛ تربیت را نباید همچون فرایند سازگارى متقابل آدمى با طبیعت، خویشتن و غایت نهایى هستى دانست و او در جنبه اثباتى مى گوید:تعریف دوم تربیت؛ نظام بخشیدن به تجهیزات و تواناییهاى فیزیکى، فکرى و اخلاقى آدمى را براى بهرهمندیهاى فردى و اجتماعى و نیز تمرکز بخشیدن به این فعالیت و خلاقیتهاى آنان است تا به غایت مورد نظر برسد.
تربیت را از حیث قلمرو و حوزه کار نیز مى توان در دو معناى خاص و عام مورد توجه قرار داد در اولى، فرآیندهاى ویژه اى همچون انتقال اندیشه و ایجاد صفات معین در محدوده سنى خاص مورد نظر است که معمولا در مراکز و محیطهاى آموزشى صورت مى گیرد و غالبا به آن تربیت رسمى نیز اطلاق مى شود.
تربیت عام؛ زمینه ساز نگرشها و روشهاى تحول بخشى است که در تمام مراحل زندگى جریان دارد و منشاء تأثیر آن خود فرد یا عوامل خارج از وجود اوست و به لحاظ گستردگى دامنه آن به تربیت غیررسمى نیز منسوب است.
با این ملاحظه تربیت انبیا و اولیاى الهى و جانشینان آنها در زمره تربیت عام قرار مى گیرد. چنین تربیتى از جنبه پهنانگرى، مرزهاى زمان و مکان را در هم مى نوردد و از جنبه ژرفانگرى و به لحاظ همخوانى فطرى، بر مخاطبش تأثیر عمیقترى مى گذارد که در این نوشتار تربیت عمدتا از جنبه عام مورد نظر است.
عوامل و موانع تربیت
امام علی(ع) در باب موانع تربیت، دنیاپرستى و وابستگى به دنیا را مهمترین مانع تربیت آدمى قلمداد مىکند زیرا دنیا و آخرت دشمن و دو راه مخالفند و به همین دلیل رسول خدا(ص)، دنیا را خوار و کوچک شمرد، على(ع) نیز به دنیا خطاب مىکرد که «اى دنیا، از من دور شو که مهارت بر دوشت نهاده است، من از چنگالت به دورى جستهام، از ریسمانهایت رسته و از لغزشگاههایت دورى گزیدهام» و یا در فرازی دیگر می گوید: «اى دنیا، اى دنیا، از من دور شو، با خودنمایى فرا راه من آمدهاى؟ یا شیفتهام شدهاى؟ هرگز آن زمان که تو در دل من جاى گیرى فرا نرسد. هرگز، دور شو، دیگرى را فریب ده، مرا به تو نیازى نیست، تو را سه طلاقه کردهام که بازگشتى در آن نیست.»
اما آنچه در این بحث مهم است، تبیین چیستى دنیاست، مولانا در دفتر اول مثنوی معنوی می گوید:
چیست دنیا؟ از خدا غافل بُدن/ نى قماش و نقره و میزان و زن
مال را کز بهر حق باشى حَمول/ نِعمَ مالٌ صالحٌ خواندش رسول
آب در کشتى هلاکِ کشتى است/ آب اندر زیرِ کشتى پُشتى است
پس اگر تصویر صحیحى از دنیا داشته باشیم و زشتىها و زیبایىهاى آن و مقدمه و مزرعه بودنش نسبت به آخرت را بشناسیم، در مسیر تربیت صحیح گام نهادهایم. امام على(ع) درباره دوستان خدا مىفرماید: «دوستان خدا آنانند که به باطن دنیا نگریستند. هنگامى که مردم ظاهر آن را دیدند، و به فرداى آن پرداختند، آن گاه مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند. پس آنچه را از دنیا ترسیدند آنان را بمیراند، میراندند و آن را که دانستند به زودى رهایشان مىکند، راندند و بهرهگیرى فراوان دیگران را از دنیا خوار شمردند و دست یافتنشان را بر بهرههاى دنیایى، از دست دادن(سعادت اخروى) خواندند».
امام(ع) در یک حکمت حکیمانه مردم را به تربیت خویش توصیه و مربى بودن آنها را نسبت به خویشتن گوشزد مىکند و راه تربیت را نیز رهانیدن نفس از عادتهایى که انسان بدان حریص است، معرفى مىکند.
علاوه بر دنیاپرستى، حجابهاى نفسانى نیز منشأ بىتمایلى به تربیت است، اگر محیط و فرهنگ اجتماعى از ارزشها و آداب و سنن اسلامى و دینى برخوردار نباشد، به عنوان مانعى در مسیر تربیت، تجلّى پیدا مىکند. به همین دلیل، امام(ع) مىفرماید: «در شهرهاى بزرگ سکونت کن که جایگاه فراهم آمدن مسلمانان است و بپرهیز از جاهایى که در آن از یاد خدا غافلند و آنجا که به یک دیگر ستم مىرانند و برطاعت خدا کمتر یاورانند.»
نوع حکومت و حاکمیت و مناسبات سیاسى نیز مىتواند از موانع و زمینههاى تربیت شمرده شود. امیرالمؤمنین(ع) به همین دلیل، از اوضاع گذشته شکایت مىکند و مىفرماید: «خدایا، تو مىدانى آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود و نه از دنیاى ناچیز خواستن زیاد، بلکه مىخواستیم نشانههاى دین را به جایى که بود بنشانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم تا بندگان ستم دیدهات را ایمنى فراهم آید و حدود ضایع ماندهات اجرا گردد.»
امام على(ع) مناسبات اقتصادى و نوع کسب و درآمد را نیز از موانع و زمینههاى تربیت و اصلاح معرفى مىکند. درباره سلامتى کارگزاران مىفرماید: «پس روزى ایشان را فراخ دار که فراخى روزى نیرویشان دهد تا در پى اصلاح خود برآیند و بىنیازشان سازد تا دست به مالى که در اختیار دارند نگشایند و حجّتى بود بر آنان اگر فرمانت را نپذیرفتند یا در امانتت خیانت ورزیدند». على(ع) به فرزند گرامى خود فرمود: «فرزندم هرکس دچار فقر شود به چهار خصلت گرفتار مىشود: ضعف در یقین، نقصان در عقل، سستى در دین و کم حیایى در چهره، پس به خدا پناه مىبرم از فقر».
الف: اهداف تربیت
مهمترین بخشى که در نظامهاى تربیتى مطرح است مقوله اهداف تربیتى است که حضرت على(ع) در فرمایشات خود بدان پرداخته است. قبل از آن که به این بحث بپردازیم، لازم است به این پرسش اساسى پاسخ دهیم که چه کسى مىخواهد به اهداف تربیتى دست یابد؟ به عبارت دیگر، انسان کیست و از چه ابعادى تشکیل شده است؟ همانگونه که حضرت فرموده است: «دانا کسى است که قدر خود را بشناسد و در نادانى انسان همین بس که قدر خویش را نشناسد.»، یا «آن کس که به شناخت خود دست یافت به بزرگترین نیکبختى و کامیابى رسید» و یا «کسى که ارزش خود را نشناخت، تباه گشت».
حقیقت انسان داراى بعد مُلکى و ملکوتى بوده و از استعدادهاى نامتناهى برخوردار است به گونهاى که مىتوانست اسماى حسناى الهى را بیاموزد و به فرشتگان بیاموزاند و مقام خلیفة اللهى را بیابند.
نهج البلاغه و سایر مجامع روایى اهداف تربیتى را در ضمن غایات بعثت و خلقت آدمى بیان کردهاند و بندگى، خردورزى، توجه به آخرت و ... را در این راستا تبیین مىکنند.
ب: اصول تربیت
روشهاى تربیتى که به عنوان عنصر دیگر از نظام تربیتى علوى بدان خواهیم پرداخت، از اصول تربیت علوى گرفته مىشوند. بر این اساس بیان اصول تربیت از اهمّیت ویژهاى برخوردار است. اصل عزّت، اصل کرامت، اصل اعتدال، اصل تربیت تدریجى، اصل تسهیل و تیسیر، اصل زهد، اصل تعقّل، اصل تفکر، اصل تدبر و عاقبت اندیشى و ... نمونهاى از اصول تربیت علوى است.
ج: روش های تربیت
مهمترین بحث کاربردى در نظام تربیتى، عنصر روشهاى تربیتى است که مهمترین آنها به شرح ذیلاند:
1. روش الگوسازى: همه انسانها جهت هدایت و تربیت خویش به الگو و نمونههاى تربیتى نیازمندند به همین دلیل، امام على(ع) بر اقتدا ساختن به رسول خدا و الگو بودن و سرمشق قرار دادن راه و رسم آن حضرت تأکید مىورزیدند.
2. روش تشویق و تنبیه: تشویق باعث برانگیختن و تنبیه، منشأ بیدار کردن و هشیار ساختن است. خداوند سبحان نیز ثواب را بر طاعت و کیفر را بر معصیت لازم گردانید.
3. روش مراقبه و محاسبه: امام على(ع) مىفرمایند: بندگان خدا، خود را بسنجید پیش از آن که آن را بسنجند و حساب نفس خویش را برسید پیش از آن که به حسابتان برسند، پیش از آنکه مرگ گلویتان را بگیرد و نفس کشیدن نتوانید.»
4. روش امتحان و آزمایش: حضرت امیرالمؤمنین(ع) در خطبهها و نامهها و کلمات گوناگون از آزمایش الهى سخن گفته و مخاطبان را بدان هشدار داده است.
5. روش محبّت: اسلام، دین خداست که آن را براى خود گزید و به دیده عنایت خویش پرورید و بهترین آفریدگان خود را مخصوص آن گردانید و ستونهاى آن را بر دوستى خود استوار کرد.
6. روش یادآورى: تذکّر نعمتها و نقمتها در تربیت انسانها مؤثر است و غفلت از آنها مایه گمراهى است. امام مىفرماید: «بدانید که آرزوهاى نفسانى خرد را به غفلت وادارد و یاد خدا را به فراموشى سپارد. پس آرزوهاى نفسانى را دروغ زن دانید که آن چه خواهد فریب است و امید بیهوده و خداوندِ آرزو فریفته است و در خواب غفلت غنوده. در این زمینه، یاد خدا و یاد مرگ در تربیت انسان، بسیار مفید است. فرمودند: «در بستر یاد خدا روان شوید که نیکوترین یاد، یاد خدا است».
«شما را به یاد کردن مرگ و کاستن بىخبرىتان از آن سفارش میکنم. چگونه از چیزى غافلید که شما را رها نمیکند و از شما غافل نیست؟ چگونه از کسى که مهلت نمىدهد(عزراییل) مهلت مىطلبید؟ براى پند دادن به شما مردگان بسندهاند که آنان را دیدید. بر دوشها به گورهایشان بردند، نه خود سوار بودند در گورهایشان فرود آوردند، نه خود فرود آمدند. گویى آنان آباد کننده دنیا نبودند و گویى همیشه آخرت خانههایشان بود و پیوسته در آن غنودند. آنچه را وطن خود گرفته بودند، از آن رمیدند و در آنجا که از آن مىرمیدند آرمیدند و بدان چه از آن جدا شدند سرگرم شدند».
7. روش عبرتگیرى: امام على(ع) مىفرمایند:«عبرتگیرى پیوسته، به بینایى مىکشاند و بازدارندگى را ثمر مىدهد» و در فرازی دیگر می گوید: «اگر از آنچه گذشته است عبرت گیرى، آنچه را مانده است حفظ کنى».
8. روش موعظه: امام على(ع) به فرزندش امام حسن(ع) توصیه مىکند که «دلت را به موعظه زندهدار چرا که به سبب موعظه، غفلت زدوده مىشود».
9. روش بازگشتن: توبه دلها را پاک مىسازد و گناهان را مىشوید، استغفار مقام بلندمرتبگان بوده و یک کلمه است اما شش مرحله دارد: نخست پشیمانى بر آن چه گذشت، دوم عزم بر ترک همیشگى بازگشت، سوم آنکه حقوق ضایع شده مردم را به آنان بازگردانى چنان که خدا را پاک دیدار کنى و خود را از گناه تهى سازی، چهارم این که حق هر واجبى را که ضایع ساختهاى ادا کنى، پنجم اینکه گوشتى را که از حرام روییده است با اندوهها آب کنى چندان که پوست به استخوان بچسبد و میان آن دو گوشتى تازه روید و ششم آنکه درد طاعت را به تن بچشانى چنانکه شیرینى معصیت را چشاندى.»
ابزارهای مهم تربیت دینی و معنوی در حوزه های علمیه
الف: زمینه درونی طلاب جوان
طلاب جوان سرزمینهاى آماده و حاصلخیز براى افشاندن بذر ایمان و معنویت محسوب می شوند و بیش از دیگران زمینه پذیرش ایمان و معنویت دارند. رسول خدا(ص) فرموده است: «شما را به نیکى درباره جوانان سفارش مىکنم. به درستى که قلوب آنان نرمتر و مهربانتر است. (براى پذیرش فضیلتها آمادهتر است) (وقتى) خداوند مرا بشارت دهنده و انذارکننده بر انگیخت جوانان بامن پیمان بستند و پیران به مخالفت برخاستند...».
اسماعیلبن فضل هاشمى مىگوید: به امام باقر(ع) گفتم: مرا از سبب تفاوت یعقوب و یوسف آگاه ساز. هنگامى که فرزندان یعقوب(ع) به او گفتند: اى پدر! بر تقصیراتمان آمرزش طلب که ما درباره یوسف گناه کردیم. یعقوب(ع) فرمود: به زودى از درگاه خدا براى شما آمرزش مى طلبم ولى هنگامى که به یوسف(ع) گفتند: خداوند شما را بر ما مقدم داشت و ما خطا کردیم یوسف(ع) فرمود: امروز شرمنده نباشید من عفو کردم خداوند گناه شما را ببخشد که او مهربانترین مهربانان است.
امام(ع) فرمود: علت اینکه یوسف بىدرنگ بخشید آن است که قلب جوان نرمتر و مهربانتر از کهنسال است. در طول تاریخ اسلام بسیارى از جوانان به مقامات بالاى معنویت دست یافتند.
ب: قرآن
قرآن کتاب هدایت است و هر انسان باسوادى به فراخور ظرفیت خود از آن بهره مىگیرد. طلبه جوان به خاطر ویژگیهاى خاص خود بیشتر به انس با قرآن نیاز دارد تا در پرتو آن براى طى مسیر پرپیچ و خم زندگى ره توشهاى مطمئن فراهم آورد. امام صادق(ع) فرمود: کسى که قرآن تلاوت مىکند اگر جوان مومن باشد قرآن باگوشت و خونش آمیخته مىشود.
ج: عبادت
عبادت و پرستش لازمه بندگى است، عبادت اوج ارتباط بنده و معبود بوده و منبعى مطمئن براى آرامش است. جوانى دوره حساس و پرمخاطره طلبه است. اضطرابها، نگرانیها، ناکامیها و... همه در پرتو عبادت و بندگى از زندگى پرتلاطم طلبه جوان رخت بر مىبندد و زندگىاش از اطمینان و امید سرشار مىشود. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «خداوند به سبب جوان عبادت کننده بر فرشتگان مباهات مىکند و مىفرماید: بندهام را بنگرید که چگونه به خاطر من از خواهش نفسانىاش گذشت».
آن حضرت همچنین فرمود: «در روزى که سایهاى جز سایه الهى نیست، هفت دسته در سایه عرش الهى قرار دارند: امام عادل، جوانى که در عبادت خداوند رشد کرده باشد و...».
د: شناخت دین
آگاهى طلبه جوان از دین در تربیت او نقشى مهم دارد، بر او ضرورى است که با علوم دینى و مسایل آن آشنا باشد و احکام الهى را بداند. امام باقر(ع) فرموده است: «اگر جوان شیعهاى را نزد من آورند که تفقه در دین نمىکند او را با مجازاتى دردناک کیفر خواهم داد».
شناخت دین و احکام آن تا آنجا اهمیت دارد که در روایات مرحلهاى از مراحل تربیت شمرده شده است. امام صادق(ع) فرمود: «فرزند آدم هفت سال اول بارى مىکند هفت سال دوم نوشتن فرا مىگیرد و هفت سال سوم مسایل حلال و حرام مىآموزد».
ه: توبه
طلبه جوان در معرض لغزشها و خطاهاست و دامهاى شیطان براى فریب او مهیاتر است. بدین سبب به ارتباط با خداوند و حضور در مجالس دعا، انابه و استغفار بیشتر نیاز دارد. او با آب زلال توبه روح و جان غبار گرفتهاش را شستشو مىدهد و خود را براى پیمودنسریعتر مسیر تکامل آماده مىسازد. فراهم کردن زمینه توبه و توجه دادن جوان به این عنصر سازنده بخشى از تربیت دینى و معنوى اوست. رسول اکرم(ص) مىفرماید: «خداوند آن توبه کننده را دوست دارد».
آن حضرت همچنین فرمود: «هیچ کس نزد خداوند از جوان توبه کننده محبوبتر نیست و هیچ کس نزد خداوند از کهنسالى که بر گناهانش باقى است مبغوضتر نیست».
دارایی های طلبه مطلوب
با یک نگاه دیگر می توان برای طلبه موفق سه لایه دارایی در نظر گرفت؛ لایه اول دارایی های بنیادین طلبه است که مرتبط با انسانیت اسلامی او است. طلبه در این سطح با انسان های مسلمان دیگر از همه اصناف و اقشار مشترک است و اگر از این دارایی ها و کمالات محروم باشد عنوان انسان به حقیقت بر او اطلاق نمی شود یعنی انسانیت او مخدوش است.
تمام ارزش های اخلاقی در این لایه قرار دارند. مثلا همه انسان ها طلبه یا غیر طلبه موظف به تهذیب نفس، انتظار فرج، رسیدگی به ارحام، حفظ بهداشت فردی و بندگی خدا هستند که هر یک از این ویژگی ها در تکمیل شخصیت انسانی اسلامی آنان دخیل است.
یکی از این ویژگی ها حضور در صحنه اجتماع و پذیرفتن یک نقش مؤثر اجتماعی است. اصل این ویژگی برای هر انسانی لازم است. اما انتخاب یکی از نقش های متعدد اجتماعی بسته به تشخیص و استعداد و سلیقه افراد بوده و موجب تمایز اصناف مختلف از هم می شود. طلبه از میان همه نقش های اجتماعی طلبگی را برگزیده است.
لایه دوم را دارایی های اساسی طلبه می نامیم که مرتبط با طلبگی او است و قوام صنفی او به شمار می رود. یعنی اموری که اگر طلبه از آن ها محروم باشد عنوان طلبه بر او صادق نیست هر چند در لایه اول انسان خوبی باشد. طلبه در این سطح با همه طلبه های دیگر مشترک است. پس از تأمین این لایه، طلبگی طلبه تثبیت شده و عنوان روحانی بر او صادق است.
یکی از این دارایی های اساسی، کارآمدی صنفی است که با تخصص حاصل می گردد. اصل این ویژگی برای هر طلبه ای لازم است. اما انتخاب یکی از تخصص های متعدد در عالم طلبگی بسته به تشخیص و استعداد و سلیقه طلبه است.
لایه سوم دارایی های خاص است. این دارایی ها مرتبط با تخصص طلبه است. یعنی اگر طلبه از آن محروم باشد متخصص نیست و از او کار آیی ویژه ای انتظار نمی رود هر چند در لایه دوم طلبه خوبی باشد. تخصص ترکیب دانایی و توانایی است که موجب نفوذ و تأثیرگذاری اجتماعی می شود. هرچه تخصص بیشتر باشد کارآمدی طلبه در حوزه تخصصی افزون تر است. تنوع این دارایی های خاص موجب تمایز طلاب از یکدیگر می شود. یعنی تیپ های تخصصی مختلفی میان طلاب پدید می آورد.
طلبه باید این هر سه را به صورت موازی دنبال کند. یعنی از طرفی دارایی های بنیادین خود را تقویت کند و انسانیت و معنویت خود را فربه سازد، از سوی دیگر طلبگی خود را تقویت کند و از سوی سوم تخصصی فراهم آورد و کار آمدی خود را افزایش بخشد. اگر همین جمله را خطاب به نظام تعلیم و تربیت حوزه باز نویسی کنیم چنین خواهد شد:
در یک نگاه سازمانی، نظام تعلیم و تربیت حوزه این هر سه را به صورت موازی باید دنبال کند. اول این که طلبه را در دارایی های بنیادین خود تقویت کند و انسانیت و معنویت او را فربه سازد. دوم این که حد نصاب های طلبگی را برای همه طلاب تحت پوشش خود بلا استثنا فراهم آورد، یعنی دارایی های اساسی را به همه طلاب بدهد. سوم این که با نظر به نیاز های متنوع اجتماعی تخصص های مختلفی در سطح کلان حوزه پدید آورد. یعنی هر طلبه را دست کم در یک موضوع خاص مجهز سازد به گونه ای که از جمع همه تخصص ها کل نیاز های متنوع اجتماعی پوشش داده شود.
این اثر در صدد بیان دارایی های سطح اول نیست. ویژگی های مطلوب انسانی را در بحث انسان کامل باید دنبال کرد. در صدد بیان دارایی های سطح سوم هم نیست، یعنی بنای استقصای انواع تخصص ها و شرایط و لوازم هر یک را ندارد. این اثر بیشتر به دارایی های اساسی طلبه یعنی دارایی های سطح دو نظر دارد و از دو سطح دیگر تنها به قدر نیاز کاوش می کند. به بیان دیگر این نوشتار سخن از طلبه مطلوب دارد، نه انسان مطلوب و نه مفسر مطلوب یا محقق مطلوب یا مبلغ مطلوب.
پذیرش و جذب طلاب علوم دینی
حوزه علمیه آشکارا شاهد عزمی نوین برای چارهاندیشی و بهسازی وضعیت موجود است. دیر زمانی است که اندیشمندان و درد آشنایان به رسالت بزرگ حوزههای علمیه، شرایط تاریخی و جغرافیایی امروز و وضعیت موجود مراکز علوم دینی توجه ویژه کرده اند و در صدد اصلاح و ترمیم چگونگی موجود و بالندهسازی آن برآمدهاند. این عزم سالها است که شکل گرفته و هر چند یکبار شعله ورتر شده و اندک اندک و بس آرام به تغییرات و تحولاتی در بافتار درونی حوزه انجامیده است.
به یقین سرعت این تغییر و تحولها در دهه اخیر پس از تغییر الگوی مدیریت حوزه ـ که به پیشنهاد رهبر معظم انقلاب درسال 74 صورت گرفت ـ رو به تزاید گذاشت و موجب پیدایش برکات فراون تازهای گشت. اما در مقایسه با شتاب فزاینده تحولات اجتماعی و پیچیدگی شبکه روابط انسانی، آنچه در حوزه صورت گرفته نسبت به بایستهها و مطلوبها در حد عُشری از اعشار است.
این عزم نوین را همین جا ارج مینهیم و قدر میشناسیم و امید آن داریم که علیرغم برخی کاستیها و کندیهای مشهود این تلاشها و پویهها بیثمر نماند و با اخلاص و مجاهدت و استقامت و پیش از آن با تدبیر و حزم و خرد بهرههای شایستهای به کف آید.
شواهد موجود نشان از آن دارد که مسؤولان محترم حوزه ازجمله شورای عالی، جامعه مدرسین و مدیریت حوزه علمیه قم در صدد طراحی یک نظام هماهنگ پیشرو در جهت بالندگی حوزه قرار گرفته و این بار به پیشنهادهایی که روابط آن با سایر طرحها و پیشنهادها در سایر ابعاد و موضوعات به خوبی روشن نشده، قناعت نمیورزند. این بار رشد و بالندگی صنفی طلاب و حوزههای علمیه به صورتی جامع مد نظر قرار گرفته و آموزش و پژوهش و مدیریت و تبلیغ در کنار تربیت معنوی و اخلاقی در حوزه با هم توجه شده است.
گویا پرگویی و پرنویسی و ارائه یک طومار مفصل از طرحها و پیشنهادها بیش از آنکه فایدهای رساند مانع و حجابی در برابر درک رتبه اهمیت آنچه اساسی و حیاتی است خواهد بود، طول و تفصیلِ نوشته، حوصله خواننده را سر میبرد و او را به تندخوانی و کندفهمی میراند و در تأثیرگذاری و اقدام، مؤفقیتی به دست نمیدهد. لذا در این نوشته به جای پرداختن به جزئیات و ارائه دهها راه حل و راهکار و پروژه و پیشنهاد، به دو نکته اساسی و راهبردی اکتفا میشود تا با برجستهسازی این نکات از بی مهری به آن همه جلوگیری شود.
حوزه محل تأمین مهمترین و کارآمدترین منابع انسانی نهضت بزرگ تمدنسازی اسلامی است. حوزه کانون پرورش ارزشمندترین سربازان لشکر مهدی(عج) و پرنفوذترین کارگزاران دولت مهدوی است.
طلبهای که در حوزه ثبت نام میکند در دالانی قرار میگیرد که پس از عبور از آن باید به پدیده تابناک پرتوانی تبدیل شود که عُرضه انجام کارهای ویژه و امانت آن را واجد باشد.«ان خیر من استأجرت القوی الامین».
حوزه نباید تنها به فکر نیاز اخلاقی و معنوی طلبه باشد و غایت خود را آدم ساختن طلبه (به معنای خاص اخلاقی) قرار دهد، حوزه باید درصدد آدم ساز ساختن طلبه باشد یعنی آدمِ این کار را بسازد. آدمِ واجد مهارتهای مختلف که به کار تقویت دین خدا بیاید و در جریان فهم و تبیین و تبلیع و تحقق دین خدا و دفاع از شریعت بتواند تأثیرگذار باشد. هدف از به حوزه آمدن نیز نباید تنها به آدم شدن (یعنی خودسازی معنوی و اخلاقی) منحصر شود. تربیت معنوی و اخلاقی وظیفه هر انسانی است، چه طلبه باشد و چه طلبه نباشد و آدمی پیش از آنکه طلبه شود انسان بوده و وظایف انسانی بر دوش دارد.
با توجه به این ویژگی مهم حوزه (کانون تأمین منابع انسانی) و با توجه به محدودیت منابع و امکاناتِ در اختیار، لازم است در هزینه این امکانات و فرصتها کمال دقت ملاحظه شود تا با صرف کمترینها، بیشترین بازده حاصل آید.
شاید لازم نباشد برای این منظور طول و عرض و ارتفاع ساختار حوزه گسترش یابد و مسؤولان امر، دست به کار تأسیس نهادهای جدید شوند حتی شاید لازم نباشد در ابتدای امر در قانون حاکم بر این ساختار تغییری رخ دهد حسن اجرای قوانین موجود در همین شرایط فعلی قابلیت بالا بردن بازده فعالیتها را دارد. یعنی اگر مسؤولی بدون ادعای اصلاح و سر و صدای تغییر، قصد بهبود وضع موجود را داشته باشد میتواند از ظرفیتهای ساختار، فرهنگ و قوانین موجودِ حوزه، بهرهای فراوان گیرد و بر بالندگی آن بیفزاید. با این توجه به موضوع پذیرش و جذب و گزینش طلاب در حوزه میپردازیم.
پذیرش و گزینش طلاب دروازه ورود منابع انسانی به خانواده حوزوی است و زایش نیروهای جدید بر آن استوار است. اگر این دروازه به روی همگان باز باشد یا دقت کافی در ورود میهمانان تازه اعمال نگردد مشکلات فراوانی پیش رو خواهد بود و سرمایه گزافی به هدر خواهد رفت. بدون شک باید پاسبانانی آزموده و کارآمد از این دروازه خطیر محافظت نمایند و کنترل دقیق ورودیهای حوزه را به دست گیرند.
سرمایه اندکی که دراختیار اهداف امام عصر(عج) قرار گرفته نباید صرف هر کسی شود و دروازه پذیرش و گزینش، نقطه عطف انتخاب این هزینه است. گمان میشود اگر اهمیت این نقطه استراتژیک بر مسؤولان آن روشن شود در ارتقای کیفیت آن کوششی فراگیر ایجاد خواهد شد.
در این گردنه استراتژیک نباید رویکرد فلهای داشت و با مسامحه و ان شاء الله برگزار کرد. هیچ نیازی هم نیست که کمیت طلاب، مد نظر قرار گیرد. چه اشکال دارد که در یک سال تحصیلی از چند هزار متقاضی ورود به حوزه تنها 30 نفر انتخاب شوند؛ یکی مرد جنگی به از صد هزار، و قلة العیال احد الیسارین.
مهدی محزون
/703/9314/م
منابع و مآخذ:
1. قرآن کریم. مترجم: انصاریان حسین
2. بحارالانوار.علامه مجلسی
3. کنز العمال، ج 15، ص 776.
4. میزان الحکمة، ری شهری، محمدمحمدی
5. وسائل الشیعه، شیخ محمد بن حسن حر عاملی معروف به شیخ حر عاملی
6. نهج البلاغه
7. اهداف تربیت از دیدگاه اسلام، اعرافی، علیرضا، تهران، سمت، 1376
8. شناخت اخلاق اسلامی، ص 411 تا 414
9. تربیت اسلامی با تاکید بر دیدگاههای امام خمینی.شرفی. محمد رضا
10. راه و رسم طلبگی. عالم زاده نوری. محمد
11. الحدیث- روایات تربیتی، جلد 1. فلسفی، محمدتقی محقق: فرید، مرتضی ناشر: دفتر نشر فرهنگ اسلامی محل نشر: تهران سال نشر: ١٣6٨