درآمدی بر واکاوی پروژه تحریف خط امامخمینی و علل آن
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، در میان ارکان هدایت و تمدنساز یک جامعه، خاصه جامعه اسلامی که داعیه هدایت جامعه بشری را دارد، نقش هیچ کدام به اندازه نقش رهبری در هدایت جامعه، مؤثر، ممتاز و ویژه نیست.
این الگو که در جامعه شیعه از آن با نامهای «امام» و «نایب امام و ولیفقیه» یاد میشود، در تشکیل تمدن اسلامی زمینهسازی برای برپایی مدینه آرمانی، نقشی خاص و بینظیر دارد و دقیقاً به خاطر همین اهمیت و تأثیرگذاری است که دشمنان خارجی و منافقان داخلی و آنها که تمدن اسلامی با محوریت «امام» را بر نمیتابند، برای نابودی «آرمانشهر تمدنی اسلامی» تحریف امام را در دستور کار خود قرار دهند. تحریف شخصیت رهبر بینظیر انقلاب اسلامی از زمان حیات خود ایشان آغاز گردید و تا به امروز نیز جریانهای مختلف سعی در تحریف ایشان و در نتیجه مصادره به مطلوب کردن این شخصیت بیهمتا دارند. تا جایی که اخیراً رهبر فرزانه انقلاب آیتالله العظمی خامنهای(مدظله) در چند سخنرانی خود از جمله سخنان خود در حرم مطهر امام(ره) در سالروز رحلت ایشان، به موضوع تحریف ایشان اشاره کردند. یکی از دلایل تحریف امام، مرعوب بودن برخی سکانداران جمهوری اسلامی در مقاطع مختلف، از فضای بینالمللی و هژمونی حاکم بر آن بوده است. این رعب سبب تحریف رویکرد امام به نظام بینالملل و تفسیر رفتار ایشان به گونهای است که مبادا عرف بینالمللی تاب موازین و حدودی را که امام(ره) برای اجرای شریعت اتخاذ مینمودند، نداشته باشد. طبیعتاً نتیجه چنین نگاهی، پنهان کردن مواضع استکبارستیزانه امام(ره) و بعد «اشداء علی الکفار» بنیانگذار عظیمالشأن انقلاب اسلامی است.
امامِ دیپلمات، امامِ انقلابی!
نهاد رهبری رفیعترین رکن نظام و رهبری بالاترین مقام جمهوری اسلامی ایران است. ولایت فقیه مظهر حاکمیت الهی و اسلامیت جمهوری اسلامی است، به گونهای که مشروعیت نظام از ولی فقیه عادل منتخب مردم نشئت میگیرد. از این رو، «بر اساس ولایت امر و امامت مستمر، قانون اساسی زمینه تحقق فقیه جامعالشرایطی را که از طرف مردم به عنوان رهبر شناخته میشود... آماده میکند. همه جوامع بشری در دوران مختلف حیات اجتماعی خود به دلیل نداشتن آبشخور فکری مطمئن راه انحراف در پیش گرفتند و شور انقلابی و اهداف آرمانی خود را گم کردند و به جمعی بیروح و عاری از محتوا تبدیل گشتند. در ایران هم خیزشهای متعدد مردمی به دلیل رهبری مقتدر و الهی با شکستهای سنگینی مواجه شده است. بدین ترتیب مشاهده میشود که نقش رهبری در هدایت جامعه و پیشبرد امور کشور در عرصههای داخلی و خارجی تا چه حد گرانسنگ است و به همین دلیل است که معاندان سعی در تاریک کردن این چراغ نورانی دارند. یکی از ابعاد تحریف امام خمینی به عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریف دیدگاه ایشان در مورد مسائل بینالمللی و روابط خارجی است. دشمنان چون نمیتوانند مستقیماً امام راحل را از صحنه زندگی اجتماعی حذف کنند، امام را آنگونه که میپسندند و امکان سوءاستفاده دارند معرفی میکنند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی تاریخی و حکیمانه خود در 14 خرداد در حرم امام راحل نکات ارزشمندی در مورد تحریف امام فرمودند. ایشان فرمودند:«امام را به صورت یک آدم لیبرال که هیچ قید و شرطی در رفتار او در زمینههای سیاسی، حتی در زمینههای فکری و فرهنگی وجود ندارد معرفی میکنند.» دشمنان خارجی انقلاب اسلامی ایران، به شدت نگران تکثیر امام و راه و اندیشه او در جهان اسلام هستند. تکرار تجربه انقلاب اسلامی در کشورهای منطقه کابوس همیشگی آنان است. امامی که اهل جهاد نیست، امامی که در برابر توهین به اسلام سکوت میکند و صلح کل است و مدام به دشمنان لبخند میزند، امامی که اهل مبارزه نیست و سیاستمداری عافیتطلب و قدرت طلب است، امام مطلوب آنان است.
جمهوری اسلامی بهعنوان دولتی برآمده از آرمانهای انقلاب اسلامی، تعریف دیگری از جبهه نبرد ارائه و بر نقش عوامل غیرمادی در این رویارویی تأکید کرده است. انقلاب اسلامی و باورهای آن متأثر از فرهنگ غنی عاشوراست. عاشورا در واقع نماد رویارویی دو تفکر با قدرت مادی نابرابر است که جبهه ضعیفتر (به لحاظ مادی) با ایمان به باورها و ارزشهای دینی، تعریفی دیگر از پیروزی ارائه میدهد و عقلانیت ابزاری را زیر سؤال برده و به استقبال آن پیروزی میرود. تکلیفگرایی در عین نتیجهگرایی، جاری دیدن عاشورا در زمان و مکان و دوری از ذلت، مبنای رفتار جمهوری اسلامی است. انقلاب اسلامی ایران نخستین انقلابی محسوب میشود که آشکارا شریعت و تعالیم اسلامی را بهعنوان قانون اساسی خود برگزیده است. به همین دلیل هم هیچگونه توهینی به دین اسلام و مقدسات آن را بر نمیتابد. انقلاب اسلامی ایران که میتوان آن را بهصورت گفتمان تجلییافته در نظام جمهوری اسلامی ایران تعریف کرد، بهلحاظ داشتن ویژگیهای خاص غیرمادی در قالب یک انقلاب فرهنگی، اصول و ارزشهایی متفاوت از هنجارها و مرسومات رایج که در نظم لیبرال تعین یافته، به نمایش گذارده است. این اصول باعث موضعگیریهای انقلابی میشود. این موضعگیریها از دید بسیاری از افراد که با مبانی اسلامی انقلاب آشنا نیستند، نوعی اقدام غیردیپلماتیک تلقی شده و به همین دلیل است که آنها سعی میکنند این اصول و افراد عملکننده به این اصول (ولی فقیه) را از عمل به این اصول بازدارند.
برخی افرادی که به ظاهر با اندیشههای امام همراه بودند، همچنان رگههایی از مخالفت در تفکرات آنها وجود دارد؛ اما ابهت و عظمت شخص امام و هژمونی و سلطه امام بر فضای سیاسی – اجتماعی کشور به آنها اجازه مخالفت نداد، چراکه مخالفت با اندیشههای امام به معنای طردشدن از فضای عمومی جامعه و از دست دادن مقبولیت عمومی بود که این افراد نمیخواستند دچار آن شوند. پس از رحلت امام همچنان این هژمونی فکری و سیاسی بر جامعه باقی بود، بنابراین باز هم این افراد جایی برای مخالفت با اندیشههای امام نداشتند و میدانستند که اگر با اندیشههای امام مخالفت کنند، جایگاه اجتماعی خود را در میان نخبگان و عموم جامعه از دست خواهند داد. بر همین اساس یا باید از تفکرات و ایدههای خود میگذشتند یا به مخالفت صریح با اندیشههای امام میپرداختند و جایگاه سیاسی و اجتماعی خود را از دست میدادند. این افراد برای اینکه دچار هیچ یک از دو محذور فوق نشوند، از فقدان بنیانگذار انقلاب استفاده کرده و بهترین راه را «تحریف اندیشه امام» دانستند تا به اسم اندیشه امام، تفکرات و ایدههای خود را مطرح کنند. بر همین اساس بحث تحریف اندیشه امام در فضای سیاسی – اجتماعی کشور کلید خورد. این تحریف در حیطههای مختلف اندیشه امام یعنی سیاست داخلی، سیاست خارجی، مسائل فرهنگی و... انجام شد.
تلاش برای تفسیر امام در چارچوب عرف بینالملل
آنان بر این باورند که فرآیند مواجهه انقلاب اسلامی با جهان خارج در ابتدای انقلاب انتزاعی، آرمانی و غیرواقعی بوده است لذا به جای اینکه به تغییر و تصحیح افکار و باورهای خود اعتراف کنند، تلاش میکنند امام را به «عرف بینالملل» برگردانند، بنابراین مواضع استکبارستیزانه امام را پنهان میکنند، مثلاً از حکم اعدام سلمان رشدی دم نمیزنند، فرار از موفقیتانقلابی را با روتوش «تنشزدایی» زراندوده میکنند و پشت سر «زندگی مردم» و «مواهب جهانی شدن» مخفی میشوند. بنابراین تلاش مینمایند فلسفه انقلاب اسلامی را سرنگونی پهلویها و جغرافیای آن را در فلات ایران محصور کنند و برای موجه جلوه دادن این تفکر در پشت مفاهیمی مانند «لزوم توسعه کشور» و «تعامل سازنده با دنیا» مخفی میشوند.
اینان تلاش مینمایند بین رویشهای نسلهای دوم و سوم و آنچه مدنظر امام بود، فاصله ایجاد نمایند. برای اثبات این مسئله نیز به سخن و قلم امام مراجعه نمیکنند بلکه با استناد به سیره خصوصی امام که قابل قضاوت برای همه نیست، تلاش مینمایند نسلهای بعدی انقلاب را ناپخته و نامناسب برای مدیریت کشور جلوه دهند؛ حال آنکه انقلاب امام در سطح ایران، جهان اسلام و عالم مستضعفین مطرح و استمرار یافت. عناصر کلیدی گفتمان سیاست خارجی امام همچون «استکبارستیزی»، «مستضعفنوازی»، «جهانخواران» و «قدرتهای پست مادی»، «دنیای کفر و بربریت» و... را برای یک بار هم به کار نمیبرند. علاوه بر آن استانداردهای حیات سیاسی – اجتماعی غرب که مورد هجوم امام بود را به عنوان «تجربه بشری» پذیرفتهاند و تلاش میکنند با تفسیر و کتمان امام، سطح توقعات غرب از رفتار ایران انقلابی را برآورده نمایند و به غرب بگویند ما هم مثل شما هستیم و استانداردهای شما را قبول داریم. امام در پایان حیاتشان به همین نکته اشاره دارند و معتقدند آنان (غرب) زمانی ما را به رسمیت میشناسند که آنان آقا باشند و ما فرمانبردار و جیرهخوار آنان و زمانی ما را به رسمیت میشناسند که شناسنامه ما را آنان صادر کرده باشند. معنی این شناسنامه یعنی هویت خود را در هویت آنان ادغام کنیم و بین خود و آنان فاصلهای در فلسفه حکومت و سیاست و حیات اجتماعی نبینیم. این رویه و مشی اکنون به عنوان پرستیژ نیز محسوب میشود و برخی از مسئولان جمهوری اسلامی فرزندان خود را برای زندگی یا تحصیل به غرب میفرستند تا اثبات خود به غرب را تسهیل کنند.
مواجهه با سالگرد صدور حکم امامخمینی(ره) برای سلمان رشدی در دولت اصلاحات و هماکنون نمونههای بارزی از سکوتی است که تلاش مینمایند چهره انقلابی امام را به عنوان «مهربان رحمانی» که در غرب «تساهل لیبرالی» ترجمه میشود، منحرف نمایند. این دیدگاه و صاحبان آن توسعه را در پذیرش هژمونی غرب معنی میکنند و به همین خاطر است که سعی دارد هر نوع عملی را که مخالف هژمونی غرب و امریکا است از سیره امام بزداید. از دیدگاه آنان که هژمونی و سلطه غرب را قبول کردهاند، جمهوری اسلامی باید به عنوان بازیگری معمولی در قالب نظم بینالمللی کنونی (که ظالمانه است و بر اساس مبانی اومانیستی بنا شده) ظاهر شود و از هر نوع کنشی که در برابر این نظام چالش ایجاد میکند، بپرهیزد. از دید این افراد قواعد دیپلماسی برای حفظ موازنه قوا در جهانی صورت گرفته است که ایالات متحده امریکا و چند قدرت غربی سعی دارند بر آن سیطره داشته باشند. این سیطره بعد از فروپاشی شوروی سابق که از باورهای کمونیستی حمایت میکرد، این تفکر را به وجود آورده است که تنها ابرقدرت جهان امریکاست. لذا کشورهای دیگر جهان در مناسبات خود باید اصل را بر پذیرفتن هژمونی امریکا قرار دهند. اما از دید امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی، دیپلمات باید علاوه بر حفظ قواعد عادلانه بینالمللی، اولویت را به پیروی از اصول اسلام و انقلاب اسلامی و اسلام سیاسی دهد. دیپلماسی اسلامی، موازین دیپلماتیک و سیاست بینالملل را تا آنجا قبول دارد که با اصول اسلام ناب محمدی و آرمانهای انقلاب اسلامی تعارض نداشته باشد.
نظام جمهوری اسلامی ایران و نفیها و اثباتهای آن، مکاتب فکری و اندیشهای در غرب و مناسبات حاکم بر سیاست و روابط بینالملل را با تأکید بر اصل هستیشناختی «نفی سلطهگری و سلطهپذیری» و عزت مسلمین و اسلام ناب محمدی (چه از نوع غربی یا شرقی آن) به چالش کشانده است. لازم به ذکر است که یکی از راهبردهای امام خمینی (ره) (برخلاف آنهایی که منطق ظالمانه نظام کنونی را پذیرفتهاند) تکلیف محوری است. منطق اقدام کنشگرانه در روابط بینالملل اسلامی را میتوان منطق تکلیف نامید. این منطق از منطق تناسب و نتیجه و توجیه متفاوت میباشد زیرا منطق بازیگر اسلامی، بیشینهسازی سود مادی در روابط بینالملل نیست، بلکه عمل به تکلیف و دستورات الهی میباشد.
همچنین منطق اسلامی روابط بینالملل (تکلیف) از منطق تناسب و توجیه هم فاصله دارد زیرا در منطق تناسب و توجیه، ارزشهای بیناذهنی اجتماعی مبتنی بر اعتبار و توافق انسانی حاکم بر جامعه صورت میگیرد. بر همین اساس، منطق اسلامی روابط بینالملل، نه به دنبال افزایش سود مادی به بهای نادیده گرفتن دستورات الهی است و نه در پی پیروی بیچون و چرا از قوانین بینالمللی که کشورهای غربی به دروغ قوانین بینالمللی را قوانین جامعه بینالمللی توصیف میکنند. در منطقهای غیراسلامی روابط بینالملل، ممکن است مسئول، رهبر و کشوری با زیر پا گذاشتن اصول اسلامی به مشروعیت دروغین دست پیدا کند که این مشروعیت از دید اسلام ارزش ندارد.
در یادداشتهای بعد به بررسی بیشتر تحریف شخصیت امام (ره) و ذکر مصادیقی خواهیم پرداخت که خط تحریف امام(ره) به منظور تفسیر ایشان ذیل عرف بینالملل صورت گرفته است./998/د102/س
منبع : روزنامه جوان