۲۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۵
کد خبر: ۲۹۶۶۱۵
در گفت­وگو با تقوی مطرح شد؛

عاشورا عنصر ثابت نهضت‌های ضداستکباری در ایران

خبرگزاری رسا ـ تعامل پدیده «عاشورای حسینی» با روند سیاست در ایران از صفویه بدین سو، از فصول در خور خوانش درباره این بازه زمانی تاریخی است. در موسم محرم هر سال، این بازخوانی اهمیت و مناسبتی دوچندان می‌یابد.
سيد مصطفي تقوي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، تعامل پدیده «عاشورای حسینی» با روند سیاست در ایران از صفویه بدین سو، از فصول در خور خوانش درباره این بازه زمانی تاریخی است. در موسم محرم هر سال، این بازخوانی اهمیت و مناسبتی دوچندان می‌یابد. درگفت وشنودی که پیش رو دارید، محقق ارجمند تاریخ معاصر ایران جناب دکتر سید مصطفی تقوی کوشیده است که تصویری تحلیلی از این مقوله ترسیم کند.

 

تاریخ سیاسی کشور ایران با «پدیده عاشورا» در‌آمیخته است. شما میزان تأثیر عاشورا را بر تحولات سیاسی ایران، مخصوصاً بعد از مشروطه تا چه حد پررنگ و مؤثر می‌دانید؟

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. برای پاسخگویی به پرسش جنابعالی باید اندکی به عقب بازگردیم. جامعه ایران حین تشکیل ساختار هویتی اجتماعی خود مراحل متعددی را طی کرد تا به دوران صفویه رسید. در این دوره برای نخستین بار، سرزمین ایران با یک حکومت واحدِ متمرکز بر مبنای اندیشه و آرمان تشیع شکل گرفت. شکل‌گیری حکومت صفویه در کشور ایران در این مقطع تاریخی، در واقع آغاز دوران حیات سیاسی ایران معاصر به حساب می‌آید که در آن به‌تدریج جامعه ایرانی، بر مبنای فکر تشیع سازماندهی شد، فکر شیعه و مبانی نظام ارزشی تشیع به عنوان مبنای رفتار فردی و اجتماعی جامعه ایرانی نقش‌آفرین گردید و اصولاً تشیع به عنوان یک لایه هویتی در ساختار جامعه معاصر ایرانی حضور یافت و نقش تعیین‌کننده‌ای را ایفا کرد.

پس از سقوط صفویه، در دوره کوتاه زمامداری نادرشاه، وی در‌صدد برآمد تا به این ساختار سیاسی که بیش از 230 تا 240 سال سرنوشت جامعه ایران را تعیین می‌کرد، دست بزند و تغییراتی را در آن ایجاد کند، اما این کار عملاً باعث شد تا نادر از صحنه سیاست ایران حذف شود! بدین معنا که این ساختار چنان با شرایط جامعه ایرانی سازگار و بقای کشور ایران در گرو آن بود که حتی نادر هم با همه اقتداری که داشت، نتوانست آن را تغییر بدهد. بنابراین نادر به دلیل اینکه با واقعیت عظیمی به نام ساختار هویت شیعی جامعه ایرانی درگیر شد، در کمتر از 10‌، 15 سال از صحنه سیاست ایران حذف شد.

 

در دوران حکومت‌های زندیه و پس از آن قاجاریه، اگرچه این حکومت‌ها عمق و مراتب گرایشات شیعی ِصفویه را نداشتند، ولی در مجموع در راستای پیوند بین تشیع و سیاست و حکومت ایران قدم برمی‌داشتند و از این روتا مدت‌ها، ضرورتی برای تقابل جامعه ایرانی علیه ساختار حکومتی پدید نمی‌آید و حکومت و مردم از لحاظ حرکت در مسیر شعائر دینی چندان در تعارض با یکدیگر قرار نمی‌گیرند.

 

ظاهراً در دوران قاجار هم هویت شیعی چندان از چالش با جریانات فرهنگی معارض در امان نمی‌ماند. به طور مشخص آغاز این چالش از دوران مشروطه است که ابعادی از آن هم تا سال‌ها بعد ادامه یافت. این چالش را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

از نهضت مشروطه به بعد، به دلیل ورود جریان‌های فکری سیاسی سکولار و غربگرا در عرصه سیاست و جامعه ایران و نقش‌آفرینی آنها در تحولات سیاسی و به‌ویژه حمایتی که از سوی قدرت‌های استعماری غرب، مخصوصاً بریتانیا دریافت می‌کردند، ساختار هویتی فرهنگی جامعه ایران که بر مبنای آرمان‌های تشیع شکل گرفته بود، به چالش کشیده شد و حدود 15 سال این بحران هویت در ساختار سیاسی جامعه ایران، به‌ویژه در بین نخبه‌های سیاسی و فکری که متأثر از لیبرالیسم و غربگرایی بودند، وجود داشت و بحران هویت و بحران معنا را در عرصه سیاست و اجتماع ایران موجب گردید. این بحران هویت سرانجام سبب گردید زمینه‌ای فراهم شود و با حمایت قدرت‌های خارجی، رضاخان بر سر کار بیاید و حکومت پهلوی تأسیس شود.

 

هویت شیعی همواره عامل بقا و استقلال سرزمین جامعه ایران بود، لکن دوره حکومت پهلوی به جای اینکه حکومت بر اساس سیره 400 ساله از صفویه به بعد، پاسدار هویت شیعی جامعه ایران باشد، اصولاً مولود جریان غربگرا و سکولاری بود که عملاً با حضور تشیع که ذاتاً سیاسی است و سرنوشت سیاسی جامعه ایران را شکل می‌داد، در تعارض قرار داشت، بنابراین خود به عامل تهدید هویت جامعه ایران تبدیل شد و به مبارزه با این ساختار پرداخت! از اینجاست که تقابلی جدی میان ملت ایران و نظام سیاسی آن شکل گرفت و نظام سیاسی‌ای که می‌بایست پاسدار هویت جامعه ایرانی باشد، عملاً خود به عامل تهدید هویت ملی جامعه ایران تبدیل گردید و این سرآغازی برای منازعه‌ای تاریخی میان ملت ایران و حکومت آن، یعنی حکومت پهلوی شد.

 

به‌رغم آنکه این معارضه توسط پهلوی اول تشدید شد، با این همه در دوران حاکمیت پهلوی دوم هم به اشکال گوناگون ادامه یافت. به نظر شما این رویکرد درآن مقطع چگونه استمرار پیدا کرد؟

بله، این وضع در دوران حکومت پهلوی ادامه داشت و مبنای همه خشونت‌های حکومت پهلوی به‌ویژه رضاشاه با ملت ایران، این منازعه دینی و ملی و تضاد بنیادین بین نظام سیاسی و جامعه ایرانی بود. تا اینکه تاریخ مصرف رضاخان برای قدرت‌هایی که او را بر سر کار آورده بودند تمام و از صحنه سیاست ایران حذف شد و زمینه‌ای فراهم گردید تا ملت ایران تلاش کند آسیبی را که از حکومت رضاشاه دیده بود جبران کند و به‌گونه‌ای در‌صدد برآید عواملی را که باعث شدند حکومتی به تهدید هویت ملی خود بپردازد، برطرف کند.

 

با شرکت در جریان سیاسی و حتی فرهنگی نهضت ملی ایران؟

بله، این یکی از مهم‌ترین عواملی بود که موجب شد زمینه برای اجتماع مردم علیه ظلم و استثماری که در جامعه ایران نمود آشکاری داشت، فراهم شود و مهم‌ترین محور هم «‌نفت ایران» بود که به عنوان مهم‌ترین کالای اقتصادی ایران بر سیاست آن حکمرانی می‌کرد. نفت یعنی مهم‌ترین تولید اقتصادی ایران در دست قدرت استعماری‌ای بود که حکومت پهلوی را بر سر کار آورده بود، بنابراین نهضت ملی شدن نفت، مهم‌ترین دستاویز برای مبارزه با ظلمی بود که ملت ایران از ناحیه استعمار و استبداد دست‌نشانده آن در داخل کشور تحمل ‌کرده بود. نتیجتاً اصل تقابل ملت ایران با حکومت پهلوی، به صورت نماد رویارویی هویت شیعی مردم ایران با نظام سیاسی‌ای که در‌صدد معارضه و مبارزه با این هویت برآمده بود، درآمد.

 

شما سیر تعامل تشیع با نظام فرهنگی-سیاسی حاکم بر ایران را از دوران صفویه تا دوران معاصر را به‌اجمال بررسی کردید. در این میان یکی از نمادهای تشیع که عاشورا و عزاداری‌های مربوط به آن باشد، چه سیری را پیموده است؟

روند رویارویی هویت شیعی ملت ایران با یک نظام سیاسی دست‌نشانده در دوران قاجاریه، زندیه و صفویه، به شکل دوره پهلوی سابقه نداشت. این حکومت محصول تحولات بعد از مشروطه و روی کار آمدن یک حکومت دست‌‌نشانده سکولار بود. پس از نهضت ملی شدن نفت هم به همان میزان که این حکومت دست ‌نشانده تقویت می‌شد و به تحکیم پایه‌های خود می‌پرداخت، رویارویی و تقابل اعتقادات شیعی مردم با آن تشدید شد و همین امر موجب گردید تا پس از رحلت زعیم بزرگ مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی در فروردین 1340، حکومت پهلوی از خلأ بزرگی که در مرجعیت متمرکز و پرقدرت شیعه ایجاد شده بود، بهره بگیرد و دست به کار تصویب و اجرای طرح‌های دکترین امنیت ملی شود. طرح اصلاحات ارضی که محمدرضا پهلوی از آن به عنوان یکی از بزرگ‌ترین افتخارات خود در راه نجات ملت ایران یاد می‌کرد، از جمله سیاست‌های دولتمردان امریکا بود و مدافعان این طرح، هدف آن را بازگرداندن زمین‌های کشاورزی به صاحبان اصلی یعنی کشاورزان جلوه دادند و ادعا کردند که با اجرای آن، کشاورزی و اقتصاد ایران رونق می‌گیرد. حکومت پهلوی که زمینه را برای امحای باورهای شیعی مناسب می‌دید، در نخستین اقدام تلاش کرد محوریت مرجعیت شیعه را از قم به نجف منتقل کند، لکن از قدرت نهفته بزرگ مرجعی چون امام خمینی غافل مانده بود.

 

این فرآیند اقدام متقابل از سوی پهلوی‌ها چطور کلید خورد و نهایتاً چه سمت و سویی پیدا کرد؟

رژیم پهلوی در پی محو آثار شیعی در ایران، در تیرماه 1341 توسط علم که پس از دکتر امینی به نخست‌وزیری رسیده بود، لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را به تصویب رساند. بارزترین نشانه ضدیت حکومت با آثار شیعی و بلکه مسلمانی حذف کلمه «اسلام» از شرایط انتخاب‌کنندگان و انتخاب‌شوندگان و حذف سوگند به قرآن در سوگندنامه نمایندگان منتخب مردم در مجلس شورای ملی بود. امام خمینی اولین کسی بود که متوجه توطئه خطرناک و پنهان در این مصوبه گردید و با درایت و هوشمندی بالایی که ویژگی بارز ایشان بود، هدف طراحان واقعی این گونه مصوبات را دریافت. امام به‌خوبی می‌دانست تصویب و اجرای این طرح‌ها در ایران و دیگر کشورهای اسلامی در واقع مقدمه امحای اسلام و استقرار حکومت‌های لائیک و سکولار است؛ بنابراین با صدور اعلامیه‌های شدیداللحن با اجرای این طرح مخالفت کرد و با تدبیر ایشان، در 16 مهر 1341 جلسه مشورت و تصمیم‌گیری مراجع تقلید و برخی از علما در منزل مرحوم آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم تشکیل و تصمیمات ویژه‌ای برای مقابله با اقدامات ضد دینی رژیم پهلوی اتخاذ شد. با این اقدامات سریع و قاطع، هیئت دولت در 7 آذر 1341 مصوبه خود را رسماً لغو و با ارسال تلگراف‌هایی برخی مراجع را از این تصمیم آگاه کرد.

 

لکن حکومت پهلوی و اربابان او به این سادگی دست از مأموریت اصلی خود یعنی محو آثار شیعی بر‌نمی‌داشتند، لذا شخص محمدرضا پهلوی وارد میدان شد و در سخنرانی رسمی خود، در 19 دی‌ماه 1341، از «انقلاب سفید» سخن گفت و در واقع از در دیگری وارد شد. انقلاب سفید شاه مهم‌ترین پروژه شاه برای امحای احکام شریعت اسلام و تسلط دولت‌های بیگانه به‌ویژه امریکا بر کشور بود. بار دیگر امام با آگاهی دقیق بر مطامع طراحان این پروژه به افشاگری درباره ماهیت خطرناک آن پرداخت و با ارسال نامه و اعزام شاگردان خود نزد شخصیت‌های مذهبی و رایزنی‌های فراوان با آنان، توانست مراجع و علمای برجسته داخل و خارج کشور را متوجه خطرهای بزرگ این طرح کند.

 

با فرا رسیدن عاشورا امام در 13 خرداد 1342 به فیضیه آمد و سخنرانی پرشوری را ایراد و وضعیت زمانه را با روزگار امام حسین(ع) و حکومت بنی‌امیه مقایسه و هدف رژیم پهلوی را همان هدف دستگاه بنی‌امیه یعنی نابودی اصل اسلام اعلام کرد و به شاه هشدار داد که در صورت ادامه این روند، او را از کشور بیرون خواهد انداخت. این موضع‌گیری قاطع منجر به دستگیری امام شد و همین اقدام رژیم شعله‌های خشم ملت را برافروخته‌تر کرد و رژیم، ناچار شد امام را آزاد کند. اما امام دست از مبارزه نکشید و در پی تصویب لایحه کاپیتولاسیون توسط مجلسین، فریاد اعتراض برآورد و نسبت به حاکمیت مطلق امریکا بر تمامی جنبه‌های اقتصادی، فرهنگی و به‌ویژه دینی مردم هشدار داد. در پی سخنان افشاگرانه امام و انتشار آن در سراسر ایران، رژیم در 13 آبان 1343 امام خمینی را به ترکیه تبعید و پس از مدتی به عراق منتقل کرد. بدیهی است که شکل‌گیری انقلاب اسلامی بر مبنای همین تعارض هویت ملی شیعی جامعه ایران با نظام سیاسی آن و اهدافی که پی می‌گرفت، اتفاق افتاد. در این روند، سرانجام مبارزه جامعه ایران با حکومت خود، بر اساس عامل ایدئولوژیک و اعتقادی و نرم‌افزاری که این مبارزه را سامان می‌داد و به عنوان نیروی محرکه آن نقش‌آفرینی می‌کرد، یعنی فرهنگ تشیع و مبانی معرفتی شیعه سازماندهی شد.

 

پس به اعتقاد شما در تمامی ادوار تاریخ سیاسی معاصر، هویت شیعی هم پای رویکردهای مبارزاتی مردم آمده است. اینطور نیست؟

حتما، به اذعان همه محققان و مورخانی که در حوزه ایران‌پژوهی و تحولات آن به تحقیق پرداخته‌اند، گسترده‌ترین نماد تجلی هویت شیعی، پیام امام حسین(ع) و عزاداری‌های مربوط به نهضت عاشوراست. در نهضت مشروطه، مردمی که بر پایه هویت شیعی پیگیر مطالبات‌شان بودند، در مبارزه با استبداد قاجاری و نظام سلطه استعماری، هنگامی که مشروطه از مسیر عدالتخواهی خود منحرف شد، به صحنه آمدند و شعار دادند که «ما دین نبی خواهیم/ مشروطه نمی‌خواهیم!»همانطور که مورخان مشروطه هم اشاره کرده‌اند، رویارویی مردم در نهضت مشروطه صرفاً بر مبنای این نگاه شیعی بود و حتی شخصیتی مثل کسروی می‌گوید: از سه چهار خواسته جامعه ایران در آن روزگار، یکی اجرای احکام اسلام بود! یعنی جامعه مطالبات خود را بر اساس تعارضی که بین حکومت و فرهنگ استعماری با فرهنگ شیعی می‌دید، سامان می‌داد، مخصوصاً در دوره حکومت پهلوی، محور و مبنای مبارزه ملت ایران، الگوگیری از عصاره فرهنگ تشیع یعنی امام حسین(ع) و نهضت عاشورا بود.

 

همان گونه که اشاره کردم امام خمینی از همان ابتدای نهضت، حکومت پهلوی را حکومت بنی‌امیه توصیف کرد و شرایط جامعه ایران را شرایط دوران بنی‌امیه و یزید ‌دید و همواره در مسیر مبارزه بر نهضت عاشورا و حرکت امام حسین(ع) تأکید ورزید و بر همین مبنا تقیه را حرام دانست و عنصر شهادت، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر را که عناصر اصلی فرهنگی و رفتاری امام حسین(ع) در نهضت عاشورا بودند، در تمام مراحل، از ارسال نامه‌ به علمای بلاد گرفته تا خطاب‌ به طلاب و روحانیون و در برخورد با حکومت شاه محور اصلی مبارزه قرار داد و از تمسک به امام حسین(ع) و رفتار او در برابر نظام ظلم و جور بهره ‌برد. فرمایشات‌ امام در طول نهضت و تا زمان رحلت ایشان، مبنی بر این اصل خدشه‌ناپذیر است که اصولاً نهضت ما متأثر و الگو گرفته از نهضت سیدالشهدا(ع) است و چنانچه خواهان استمرار و قوام و رشد انقلاب هستیم، باید همچنان عزاداری‌ها و سینه‌زنی‌های محرم و عاشورا را پاس بداریم. بیانات و موضع‌گیری‌های حضرت امام نشان می‌دهند که ایشان اصولاً توفیق انقلاب و بقای آن را مرهون الگوگیری از نهضت امام حسین(ع) می‌دید، رویکردی که بیش از 500 سال است که در چارچوب تشیع و با محوریت عزاداری امام حسین(ع) و نهضت عاشورا شکل گرفته و مورد پذیرش مردمی است که در مبارزه با رژیم طاغوت، یزیدگونگی نظام سیاسی پهلوی و تعارض آن با هویت شیعی جامعه ایرانی را در حرف و عمل لمس ‌کردند و واکنش خود را در مراسم عزاداری، نوحه‌خوانی، سینه‌زنی و برگزاری مراسم عاشورا نشان دادند، به‌گونه‌ای که در سال‌های قبل از انقلاب در بسیاری از موارد عملاً در سینه‌زنی‌ها «آه از ظلم یزید، هم آن یزید همین یزید» به یک شعار سیاسی در مراسم عاشورا تبدیل می‌شد و خشونت نظام و دستگیری افرادی را که این شعارها را می‌دادند موجب می‌گردید.

 

این تطبیق میان نظام اموی ویزیدی و شکل و ساختارحکومت پهلوی، تا چه میزان مورد پذیرش افکار عمومی قرار گرفت و به گفتمانی فراگیر تبدیل شد؟

در فاصله سال‌های 1341 تا 1357، تطبیق شرایط رفتاری حکومت پهلوی با حکومت یزید و تعارض الگوهای شیعی مورد قبول جامعه دینی ایران با عملکرد رژیم باعث شد که عملاً مبارزه حول محور «یزیدگونگی شاه» و «امام‌گونگی امام» شکل بگیرد و مردم هم در این راستا از همه عناصر ظلم‌ستیزانه و امر به معروف و نهی از منکر بهره ببرند و رژیم پهلوی را به عنوان یک «منکر بزرگ» و اوامر امام را به عنوان «معروف بزرگ» در رویارویی با یکدیگر ببینند و بر همین مبنا، حرکت سیاسی خود را شکل دادند. به‌گونه‌ای که در سال‌های 1356 و 1357 این رویکرد در قالب شعارهایی چون «نهضت ما حسینیه / رهبر ما خمینیه» جلوه کرد. آبشخور حرکت سیاسی ایران در این مقطع تاریخی الگوگیری رهبری انقلاب از تفکیک رفتار خاندان پهلوی از جامعه ایران و تشبیه حکومت پهلوی با حکومت یزید بود و مردم هم این موضوع را عملاً حس کردند و واکنش نشان ‌دادند. در انقلاب اسلامی مهم‌ترین نقطه عطف، محرم و عاشورا و سخنرانی عصر عاشورای 1342 امام خمینی بود که جرقه ‌زد و شعله آن در محرم سال 57 بالا گرفت.

 

ادبیات سیاسی انقلاب اسلامی، شعارها، سخنرانی‌ها و بیانیه‌های انقلابیون و رهبران نهضت نشان می‌دهد که در بین تمامی عناصر دینی، فرهنگ عاشورا و نهضت امام حسین(ع) با مؤلفه‌هایی چون فرهنگ شهادت، مبارزه با طاغوت، مبارزه همیشگی حق و باطل، جلب رضای خدا و عمل خالص و امر به معروف و نهی از منکر بیشترین نقش را در این زمینه ایفا کرده است. هدف و انگیزه مردم ایران از انقلاب اسلامی، نابودی ظلم، استبداد و استکبار و برپایی حکومت عدل الهی و اجرای احکام اسلامی و قطع وابستگی به بیگانگان بود، یعنی همان هدف امام حسین(ع) از قیام عاشورا و تقابل با رفتار یزید که متجاهر به فسق و فجور بود.

 

خاندان پهلوی نیز در دین‌زدایی همان مسیر را طی می‌کرد و کار را به جایی رساند که حتی تاریخ هجرت پیامبر اکرم(ص) را به تاریخ شاهنشاهی تبدیل کرد!علاوه بر این، حضور رهبری چون امام در صدر انقلاب اسلامی خود بهترین نشانه پیروی مردم از نهضت عاشوراست، زیرا مردم شجاعت، قاطعیت، سازش‌ناپذیری و روح حماسی حضرت امام حسین(ع) را در امام متجلی می‌دیدند و شرایطی را که امام حسین(ع) برای رهبری جامعه اسلامی برمی‌شمرند، در امام یافتند، از همین رو شعار می‌دادند:‌«خمینی، خمینی تو وارث حسینی». ایام عزاداری امام حسین(ع) و مساجد، تکایا و خیمه‌های عزاداری امام حسین(ع) به عنوان مهم‌ترین زمان و مکان برای فعالیت نیروهای انقلابی و آگاهی مردم از مفاسد حکومت پهلوی و سازماندهی آنان برای راهپیمایی‌ها، تظاهرات و فعالیت‌های انقلابی بود. محرم و صفر ماه‌های اوج‌گیری شور انقلابی و نقطه اوج آن تاسوعا و عاشورای حسینی بود که پایه‌های رژیم شاه را لرزاند، به گونه‌ای که سران ساواک در تحلیل‌های درون سازمانی خود به این نتیجه رسیده بودند که اگر بتوانند ماه محرم را به سلامت پشت سر بگذارند، رژیم پهلوی ماندنی است!

 

پس از منظر شما در انقلاب اسلامی، ابتدا و انتها و در کل ماهیت این رخداد با محرم و پیام‌ها و شعائر آن بستگی وثیق دارد؟

بله، با نگاهی اجمالی در‌می‌یابیم که آغاز و سیر و انجام انقلاب اسلامی با نهضت حسینی در‌آمیخته است. قیام 15خرداد که نقطه عطفی در تاریخ انقلاب است به دنبال سخنرانی شدیداللحن حضرت امام در بعدازظهر عاشورای13خرداد 1342 به وقوع پیوست. 17 شهریور هم که یکی از برهه‌های مهم انقلاب اسلامی است تحت تأثیر فرهنگ عاشورایی شکل گرفت. امام در‌این‌باره فرمودند: «17 شهریور مکرر عاشورا و میدان شهدا مکرر کربلا و شهدای ما مکررِ شهدای کربلا و مخالفان ملت ما مکرر یزید و وابستگان او هستند.» اعلامیه تاریخی امام در روز 21بهمن1357 مبنی بر شکستن کودتا و حکومت نظامی رژیم، حماسه‌ای عاشورایی بود. امام در پی این حماسه فرمودند:‌«اگر قیام حضرت سیدالشهدا«ع» نبود، امروز هم ما نمی‌توانستیم پیروز بشویم. تمام این وحدت کلمه‌ای که مبدأ پیروزی ما شد، برای خاطر این مجالس عزاداری، مجالس سوگواری و این مجالس تبلیغ و ترویج اسلام شد.»

 

در ادوار بعدی، یعنی دوره تأسیس نظام، این رویکرد فرهنگی تا چه میزان نقش‌آفرینی کرد؟

طی هشت سال دفاع مقدس نیز این نهضت عاشورا بود که جوانان ما را به ایثار و فداکاری در راه دین و سرزمین برانگیخت. امام خمینی در این باره می‌فرمایند: «محرم را زنده نگه دارید. ما هر چه داریم از این محرم است. از قتل سیدالشهدا(ع) و شهادت اوست. ما باید به عمق این شهادت و تأثیر این شهادت در عالم برسیم و توجه کنیم که تأثیر او امروز هم هست. اگر مجالس وعظ و خطابه و عزاداری و اجتماعات سوگواری نبود، کشور ما پیروز نمی‌شد. همه تحت بیرق امام حسین(ع) قیام کردند. الان هم می‌بینید که در جبهه‌ها وقتی که نشان می‌دهند آنها را، همه با عشق امام حسین(ع) است که دارند جبهه‌ها را گرم نگه می‌دارند.» و«فداکاری حضرت سیدالشهداست که اسلام را برای ما زنده نگه داشته است... باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این نهضت را حفظ کنید.» تعبیر بلند و بزرگ امام خمینی است که «محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر است». ملت ایران در این ماه با الگوگیری از امام حسین(ع) عملاً خون را بر شمشیر پیروز ‌کرد و سرانجام در 22 بهمن 1357 پیروزی شد.

 

بی‌تردید امام با تمسک به درس‌های نهضت عاشورا و با قاطعیت سازش‌ناپذیری که از امام حسین(ع) آموخته بود، قیام مردم را به انقلابی زنده با هدف نابودی نظام کهن پادشاهی و ایجاد حکومت اسلامی هدایت کرد و لذا مجموعه رویدادهای منجر به پیروزی انقلاب برگرفته از آموزه‌های امام است که ریشه در فرهنگ دیرپای تشیع و تجلی آشکار آن یعنی نهضت حسینی دارد. تفسیر جدید امام خمینی از اسلام و مفاهیم مذهبی، چهره جدیدی که از قیام امام حسین(ع) و اهداف متعالی ایشان برای مردم تصویر گردید، هر عذر و بهانه‌ای را در مورد قلت عدد مومنان و کثرت دشمنان دین از بین برد و پیروزی خون بر شمشیر را رقم زد. الگوی امام حسین (ع) و یارانش رمز قدرت مردمی بود که با دست خالی، اما دل‌هایی سرشار از نور ایمان را در برابر ارتشی تا بن دندان مسلح تجهیز کرد. شعارهایی چون: «‌کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» ؛ «حسین حسین شعار ما/ شهادت افتخار ما»؛ «ما اهل کوفه نیستیم/ امام تنها بماند»؛ «ایران شده کرب و بلا / مهدی بیا، مهدی بیا»؛ «گفتا حسین بن علی/ هیهات منا الذله»؛ «ما عاشق شهادتیم/ هیهات منا الذله» و.... که با تأثیرپذیری از نهضت عاشورا و قیام سیدالشهدا(ع) شکل می‌گرفتند و فریاد می‌شدند، به‌خوبی ماهیت انقلاب اسلامی را نشان می‌دهند. بنابراین با یک نگاه اجمالی در‌می‌یابیم که اصولاً تضاد مبنایی حکومت پهلوی با جامعه ایرانی و رویارویی آن با فرهنگ تشیع باعث شد مردم دیندار در برابر آن رژیم قد برافرازند و تجلی این اراده در رفتارهای مربوط به نهضت عاشورا و محرم آشکار شود و لذا عامل سازماندهی این مبارزه نهضت عاشورا و تنظیم شعارهای ضد حکومت پهلوی بر اساس الگوگیری از نهضت امام حسین(ع) بود./998/د102/س

 

با تشکر از شما که پذیرای این گفت و شنود شدید.

 

 منبع: روزنامه جوان

ارسال نظرات