۰۸ آذر ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۳
کد خبر: ۳۰۵۴۴۰
آیت الله جوادی آملی مطرح کرد؛

عدالت اجتماعی در پرتو نهضت حسینی

خبرگزاری رسا ـ حضرت آیت الله جوادی آملی بر عدالت اجتماعی در پرتو نهضت حسینی تأکیید کرد و گفت: عدالت اجتماعی تنها در مسائل مالی نیست، عدالت اجتماعی یعنی همة شئونی که جامعه به آن نیازمند است. مهمترین شأنی که جامعه به آنها نیازمند است؛ شأن فرهنگی، اعتقادی و علمی است.
آيت الله جوادي آملي

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله جوادی آملی  در جمع اقشار مختلف شهرستان آمل، حسینیة هدایت این شهر به بیان عدالت اجتماعی در پرتو نهضت حسینی  پرداخت.

 

 متن این سخنرانی بدین شرح است:

 

وجود مبارک علی بن أبیطالب (ع) بعد از اینکه به حکومت رسیدند، به والیان و مسئولان و دولتمردان شان فرمودند: عدل را رعایت کنید. ممکن است کسی از عدل زده بشود در اثر بیماری روانی و خصوصی خودش، لکن جامعه عاقل برای او دلپذیر است، عدل برای او گوش نواز است. فرمود: وَ اسْتَعمِلِ العَدلْ وَ احذَرِ العَسفْ وَ الحِیفْ فَاِنَّ العَسفْ یَعُودُ اِلَی الجَلاء وَ الحِیفْ یَدعُو اِلَی السِّیف (1)؛ اینها از کلمات حکیمانة امیر کلام است که همیشه زنده است. به کارگزارانشان فرمودند: شما عدل را اجراء کنید، تبیین کنید، تفسیر کنید، اجراء کنید و از عدل حمایت کنید. زیرا اگر عدل نبود؛ یا سخت گیری است یا ظلم است یا افراط است یا تفریط است. اگر از هستة مرکزی عدل فاصله گرفتی؛ یا سخت گیرهستی، یا ظلم کننده! فرمود: اگر سخت گیر بودی، مغزها فرار می کنند، سرمایه‌ها فرار می کنند، کشورتان ویران می شود. اگر ظالم بودید، مردم دست به شمشیر می‌کنند، علیه شما قیام می‌کنند، مبارزه می کنند، براندازی شروع می شود.فرمود:‌ اگر کشور بخواهی بماند، باید بر محور عدل بماند.

 

البتّه ممکن است در هر مملکتی یک سلسله افراد استثنائی باشند؛ آنها به تعبیر مرحوم بوعلی نظیر گره های چوب های صنعتی‌اند. شما در کدام جنگل و از کدام درخت سراغ دارید که صدر و ساقة تنة این درخت صاف باشد و هیچ جا گره نداشته باشد! این تعبیر نمکین مرحوم بوعلی است،‌ فرمود: افراد ناشایسته گره های چوب صنعتی‌اند. بالأخره آن رنده و تیشه و اَرّه این را صاف می کند و این را طرد می کند و این چوب صاف می شود و به صورت میز و صندلی در می آید؛ آتش که را بسوزد گَر بولهب نباشد؟! نباید توقّع داشت در یک کشور چند میلیونی چند تا گره نباشد، چند جایش هم ناصاف نباشد. برای آن ناصافی هم تیشه هست، هم اَرّه است، هم شلاق است، هم زندان؛ امّا برای گره های چوب صنعتی. فرمود: از اینها که بگذریم؛ اگر سخت گیری کردی مغز فرار می کند، سرمایه فرار می کند. مردم می خواهند آزادانه پژوهش کنند، آزادانه کسب کنند. مرز حلال، حلال؛ محدوة حرام، حرام. اینها را به مردم بگوئید، مزاحم مردم هم نباشید؛ جلوی حرام را بگیرید، ولی حلال را بگذارید باز باشد.

 

فرمود: فَاِنَّ العَسفْ یَعُودُ اِلَی الجَلاء؛ اینکه می‌گویند: جَلاء وطن کرد، یعنی سرزمین خالی شد، دیگر کسی نیست. فرار مغز یعنی اِنجلای از وطن؛ سرمایه‌ها فرار کند، یعنی اِنجلای از وطن. کسی خودش اینجا باشد، سرمایه اش در کشور مجاور تلاش کند؛ این در حقیقت جَلای وطن کرده است. فرمود: این کارها را نکنید؛ هم مغزها فرار می کند، هم سرمایه ها! ظلم نکنید، برای اینکه مردم دست به شمشیر می شوند. اگر بخواهید سرمایه‌ها جذب بشود، عدالت کنید. اگر بخواهید مغزها فرار نکند، عدالت کنید. اگر بخواهید کسی علیه شما قیام نکند، عدالت کنید. عدالت دلپذیر است؛ ممکن است شما سخن حق بگوئید، حرف حق و عدل بزنید، مخاطبتان فِی اللّحظه برنجد؛ ولی وقتی تنها شد، می آرمد، دیگران نصیحتش می کنند، جامعه آرام می شود. فرمود: شما متخلّق به اخلاق الهی باشید.

 

خدای سبحان جهان را بر محور عدل آفریده؛ اگر عدل معنایش این است که هر چیزی را با ساختار درونی و هماهنگ بیافریند، هدفمند کند، راه رسیدن به هدف را هموار کند؛ خدا چنین کاری را دربارة عالم و آدم کرده است: مَا تَری فِی خَلقِ الرَّحمانِ مِنْ تَفاوُت.

 

 فرمود: نه تنها در انسان، در هیچ موجودی از موجودات آسمان و زمین ذات أقدس إله عدل را فرو گذار نکرده است. هر چیزی را عادلانه آفریده: اَعطَی کُلِّ شِیءٍ خَلقَهُ ثُمَّ هَدی. شما هم متخلّق به اخلاق الهی باشید، شما آیتِ الله هستید، مخلوق الله هستید؛ ببینید خدای شما با شما چه کرد، خدای شما با جهان شما چه کرد، خدای شما پیوند شما و جهان را چه کرد؛ این مثلث را بِالعَدل خلق کرد؛ بِالعَدلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرض، شما هم عادل باشید.

 

شئون مختلف معنایی عدالت اجتماعی

عدالت اجتماعی تنها در مسائل مالی نیست، عدالت اجتماعی یعنی همة شئونی که جامعه به آن نیازمند است. مهمترین شأنی که جامعه به آنها نیازمند است؛ شأن فرهنگی، اعتقادی و علمی است که عبارتند از:مسأله توحید ذات و اسمای الهی و وحی و نبوّت و امامت و عصمت ائمه و علم غیب ائمه و مانند آن. اعتقاد به معاد است که تأثیر سازنده ای در پرورش های اخلاقی ما دارد؛ اینها بخش های فرهنگی ماست.

 

همة اینها زیر پوشش عدالت اجتماعی است و سالار شهیدان حسین بن علی بن أبیطالب (ع) دید همة اینها عوض شد. یعنی اَموی و مروانی آمدند، این طیف بیگانه آمدند؛ آن منبع را برداشتند. وقتی منبع برداشته شد، مبنا بی منبع است، مبنا به دلخواه آنها تفسیر می شود. آنها می‌گویند عدالت؛ امّا عدالتی که خود تفسیر می‌کنند، نه فطرت می طلبد! می گویند آزادی، امّا آزادی ای که خود تفسیر می کند، نه وحی می‌گوید!! آنچه شما فعلاً در جهان غرب می بینید همین است. آنچه را در بین صهیونیست‌ها می بینید، همین است.آنچه را در افغانستان مظلوم در طی این 30 سال دیدید و می بینید، همین است. وقتی منبع نباشد، این اصول سرگردان و شناور است. هر روز به دست کسی است با تفسیر جدید! هر روز سلاح کسی است علیه کسی. همین مبارزه با تروریست و حقوق بشر را بیگانه به دلخواه خود تفسیر می‌کند.

 

تلاش پیگیر بیگانگان برای منبع زدایی از جوامع اسلامی

آنچه که فعلاً شما می بینید نسبت به وجود مبارک رسول گرامی (ص) هتک حرمت می‌شود، در مطبوعات رسمی غرب اهانت می شود؛ برای آن است که این منبع را ویران کنند. وقتی منبع تخریب شد، این منبع ویران شد؛ این مبنا سرگردان و شناور است، هر روز به میل خود معنا می کنند. یک وقت سلمان رشدی پلید را تحریک می کنند، یک وقت عکسی علیه مقدّس ترین مقدّسات ما منتشر می کنند، یک وقت ناسزائی به کتاب آسمانی اسناد می دهند، یک وقت تحریف می کنند؛ اینها منبع زدائی است. وقتی منبع زدوده شد، این مبانی می‌شود سرگردان. کسی با عدالت و آزادی و حقوق بشر و دموکراسی مخالف نیست؛ امّا دموکراسی یعنی چه، عدالت یعنی چه، حقوق بشر یعنی چه، آزادی و امنیّت یعنی چه؛ می بینید هر روز تفسیر جدائی می کنند. بدون هیچ هراسی کشتار زنان و کودکان بی گناه اردوگاههای به اسارت رفتة اسرائیل را اینها دموکراسی و حقوق بشر می دانند، کشتن آن جلاد صبرا و شتیلا را می گویند ترور!

 

همین کار را اموی و مروانی کرده بود. سالار شهیدان (ع) دید حقوق بشر، احکام فقهی، احکام اخلاقی موادش درست است، مبانی اش درست است، بی منبع! چون منبع ندارد، این مبانی سرگردان است؛ قهراً آن مواد هم عوض می شود. هیچ چاره نداشت، مگر اینکه قیام کرد، این منبع را سر جایش گذاشت؛ گفت:‌ قرآن حق است، وحی حق است، نبوّت حق است، رسالت حق است، امامت حق است. امام سجاد بالای منبر فرمود: اَنَا ابْنُ مَکَّهَ وَ مِنَی. امامت خود را، عصمت خود را، طهارت خود را، قداست خود را در شام تثبیت کرد، آیة تطهیر را خواند: وَ آتِ ذَا القُربَی حَقَّه را خواند، آیة مباهله را خواند؛ این بخش های وسیع قرآنی را در شام خواند؛ و این منبعی که می رفت سرنگون بشود، این را تثبیت کرد و آمد و پیروز شد؛ فرمود: ما رفتیم، پیروز شدیم و برگشتیم؛ این کار حسین بن علی بود. باور کنید جریان اسلام رفته بود!! باور کنید که اموی کاری به پیغمبر نداشتند!!

 

قرار گرفتن اسلام  در آستانه نابودی در عصر اموی

حسین بن علی دید چنین است! فرمود:اگر من استدلال کنم که شما استدلال نمی فهمید، سخنرانی کنم که شما را شستشوی مغزی دادند. اگر با سخنرانی و استدلال و مناظره حل می شد؛ وجود مبارک حسین بن علی در طی این سالها کرده بود. فاصلة بین مکه و مدینه که تقریباً 90 إلی 100 یا 80 إلی 90 فرسخ است، با همین پیام متقابل حل شد. فاصلة مکه تا عراق، تا کوفه که 300 فرسخ است، با نامه‌ها و مصاحبه‌ها و گفت و شنود حل شد. ابن عباس به حضرت عرض کرد: آخر یک هفته مهلت بده، این حاجی‌ها تازه احرام بستند، رفتند عرفات و مشعر و منا، قربانی می‌کنند، بر می‌گردند؛ با اینها مذاکره کن، ببین اینها تو را یاری می‌کنند یا نه! فرمود: ابن عباس! پیر شدی، نمی‌دانی وضع مملکت چه خبر است!! من یک هفته صبر بکنم، اینها هر کاری خواستند بکنند، بکنند! من می‌دانم اینها من را یاری نمی کنند، تنها خون من است که باید دین را یاری بکند. این اسلام رفته است، این معاویه به عنوان خلیفة مسلمانها بت فروشی می کند، نه تنها مِی گساری! سخن از اسلام نیست، سخن از جاهلیت است.

 

این حرف را هم شیعه‌ها هم سنّی‌ها از وجود مبارک رسول گرامی (ص) نقل کرده‌اند که فرمود: مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیتَهً جاهِلیَّه؛ کسی بمیرد و امام زمانش را نشناسد، مرگ او مرگ جاهلیت است، او جاهلیت مرده است./998/د102/ف

 

منبع: روزنامه کیهان

 

ارسال نظرات