ماهیت فرهنگ در حکومت اسلامی/ مهندسی فرهنگی رسالت ذاتی حوزههای علمیه
اشاره
نقش و میزان رابطۀ حکومت و فرهنگ در جمهوری اسلامی ایران مسألهای راهبردی است که تأثیر بسزایی در کیفیت و نوع سیاستگذاری کلان فرهنگی کشور دارد، از این رو ضروری است مسؤولان و نهادهای فرهنگی جامعه بیش از پیش توجه به این مقوله داشته باشند.
از آنجا که حکومتداری بدون توجه به مقوله فرهنگ و همچنین ترویج فرهنگ دینی بدون وجود حکومت دینی راه به جایی نمیبرند، حرکت در مسیر ایجاد رابطه بین حکومت و فرهنگ مسألهای مبتلابه و ضروری به نظر میرسد و نیازمند تلاش فرد فرد انسانها است و کمک میکند حکومت و فرهنگ در مسیر صحیح خود حرکت کنند و بقای هر یک در گروی وجود دیگری باشد.
حال در اجرای مسأله فرهنگ تحت حکومت دینی باید تلاشهای بسیاری صورت گیرد تا این مسأله که راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان در یک جامعه است تحت تأثیر قرار نگرفته و به زبان دیگر جامعه دچار وادادگی فرهنگی نشود.
با توجه به خطر جریان وادادگی فرهنگی در جامعه اسلامی و اینکه این جریان میتواند در بخشهای مختلف از جمله در ارزشهای دینی، انقلاب اسلامی، آموزههای دینی و هنر متعالی الهی اتفاق بیفتد و موجب از بین رفتن جایگاه ارزشهای انقلاب اسلامی شود، خبرگزاری رسا گفتوگویی با حجتالاسلام مهدی قربانی، پژوهشگر فلسفه سیاسی و دانشجوی دکترای علوم سیاسی ترتیب داده است که تقدیم خوانندگان محترم میشود.
رسا - ضرورت مشارکت پژوهشگران حوزوی در پرداختن به مأموریتهای فرهنگی حکومت اسلامی تا چه حد است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. به نظر میرسد برای پاسخ به این سؤال، ابتدا لازم است نگاهی اجمالی به ماهیت فرهنگ، حکومت اسلامی و در نهایت، فرهنگ متناسب با حکومت اسلامی داشته باشیم. توجه به این امور میتواند اهمیت، ضرورت و حدود چنین مشارکتی را روشن سازد.
درباره فرهنگ، تعاریف متعددی بیان شده است، ولی در یک نگاه جامع، میتوان آن را مجموعهای از آگاهیها، باورها، اخلاق، هنر، آداب و رسوم و هر گونه توانایی دانست که انسانها به جهت عضویت در جامعه کسب میکنند و بر مبنای آن، زندگی فردی و اجتماعی خود را تداوم میبخشند.
فرهنگ به این معنا اساس سعادت و پایه پویایی جامعه است، و حتی فارق حیات انسان و حیوان است؛ زیرا تجلی این تواناییهاست که حیات فردی و زندگی اجتماعی انسان را شکوفا میکند و فقدان این تواناییها، رکود و انحطاط را در جامعهها در پی میآورد. بر این اساس، آگاهیها، باورها، اخلاق و آداب و رسوم ارکان اصلی فرهنگ به شمار میرود. اما وقتی از حکومت اسلامی سخن گفته میشود، منظور از آن حکومتی است که تمام ارکان آن مبتنی بر آموزههای اسلامی شکل گرفته و در جهت تحقق اهداف اسلامی فعالیت میکند.
رسا ـ هدف اصلی تحقق حکومت دینی در جامعه چیست؟
هدف اصلی این حکومت، بسط باورها و رفتارهای اسلامی در جامعه است تا از این طریق شهروندان را به مسیر سعادت و کمال دنیوی و اخروی سوق دهد. با در نظر داشتن مفهوم فرهنگ و حکومت اسلامی، ماهیت فرهنگ در جامعه اسلامی که در آن حکومت اسلامی نیز شکل گرفته است، رنگ و بوی متفاوتی پیدا میکند به گونهای که دین اسلام اصلیترین رکن آن به شمار خواهد رفت.
به طور کلی، فرهنگ ما با دین آمیخته شده و بخشهای مختلف آن از آموزههای دینی سرچشمه گرفته است، ارکان این فرهنگ یعنی آگاهیها، باورها، اخلاق و آداب و رسوم یا کاملاً متأثر از آموزههای اسلامی است یا باید به این صورت باشد؛ در هر حالت، حفظ و بسط آن، ارتباط ناگسستنی با درک و شناخت آموزههای دینی دارد.
بنابراین، دین بخش قابل توجهی از فرهنگ حاکم بر جامعه اسلامی را شامل میشود، همین امر است که ضرورت مشارکت جدی پژوهشگران حوزوی را در عرصههای مختلف فرهنگی نشان میدهد؛ چرا که این افراد از تواناییهای بالقوه و بالفعل بالایی پیرامون باورها و اخلاق مبتنی بر ارزشهای دینی دارند و مسلماً رسالت اصلیشان ترویج همین موارد است.
در جامعه اسلامی حتی بسیاری از آداب و رسوم نیز متأثر از باورهای مذهبی است که حفظ و تداوم آنها نیز در حوزه فعالیتهای فرهنگی حوزویان قرار میگیرد. افزون بر این موارد، رسالت مقابله با باورها و اخلاق غیراسلامی یکی دیگر از مسؤولیتهای فرهنگی حوزه است.
در جمعبندی میتوانم عرض کنم ضرورت و حدود مشارکت پژوهشگران حوزوی در حوزه فرهنگ، باید ذیل ضرورت تلاش عالمان دینی جهت تشکیل حکومت اسلامی و تصدی آن دانسته شود؛ در واقع، همان ضرورتها در سطحی پایینتر، از ضرورت حضور محققان حوزوی در عرصههای مختلف فرهنگی حکایت میکند.
رسا ـ به نظر شما چه موضوعات کلانی در عرصه فرهنگ بر عهده مدیران جامعه اسلامی قرار دارد؟
برای اینکه بتوانیم در عرصههای مختلف فرهنگی، تصمیمهای همسو با اهداف کلی جامعه و حکومت اسلامی داشته باشیم، لازم است مسؤولان و مدیران عرصه فرهنگ، برخی از امور کلی را نصبالعین خود قرار دهند که شاید بتوان از آنها تحت عنوان راهبردهای فرهنگی هم نام برد، بنده برخی از این موارد را خدمت شما عرض میکنم:
نگاه متعالی و متوازن مدیران ارشد فرهنگی به مقوله فرهنگ
موضوع اول این است که مدیران ارشد فرهنگی باید نگاه متعالی، متوازن و متعادل به مقوله فرهنگ داشته باشند و تلاش کنند این نگاه را به همه کسانی که در بخش فرهنگ فعالیت میکنند منتقل نمایند؛ اولاً باید تعالی و تکامل معنوی شهروندان، به عنوان هدف نهایی هر گونه فعالیت فرهنگی در نظر گرفته شود، اساساً فرهنگ در جامعه اسلامی بستری برای بسط ارزشها و فضیلتهای انسانی است و این نکته باید در همه فعالیتهای فرهنگی مورد توجه قرار بگیرد.
ثانیاً نگاه به فرهنگ باید متوازن باشد؛ بدین معنا که جایگاه و اهمیت فرهنگ و کارویژه آن در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی آموزشی و... درک شود و در همه این حوزهها فعالیت فرهنگی متناسب با شرایط خاص هر بخشی صورت پذیرد؛ اگر توازن فرهنگی بین بخشهای مختلف لحاظ نشود، نمیتوان امیدی زیادی به ثمربخش بودن تلاشهای فرهنگی در برخی از حوزههای خاص داشت.
ثالثاً لازم است نگاه به فرهنگ متعادل باشد؛ یعنی با توجه به اهمیت بیبدیلی که دارد، نباید برخورد با ناهنجاریهای اجتماعی را صرفاً به فعالیتهای فرهنگی متوقف دانست؛ بلکه در برخی موارد برای صیانت از حریم جامعه اسلامی و ارزشهای آن، استفاده از ظرفیتهای انتظامی نیز ضرورت پیدا میکند، در هر صورت قدم اول این است که مدیران باید نگاه خودشان را نسبت به فرهنگ در جامعه اسلامی به صورت جامع و متناسب با اهداف حکومت اسلامی تعریف کنند.
عدالت فرهنگی
عدالت فرهنگی موضوع دومی است که همه مدیران فرهنگی باید آن را سرلوحه برنامههای خود قرار دهند، هرچند مفهوم عدالت متعدد و پیرامون آن دیدگاههای مختلفی وجود دارد، ولی در این مجال، منظور ما عدالت توزیعی در عرصه فرهنگ است.
ازاینرو، لازم است در توزیع بودجههای فرهنگی، حقوق شرعی و قانونی همه بخشها و گروهها به درستی مورد توجه واقع شود، همچنین در ارائه خدمات فرهنگی و تولید کالاهای فرهنگی، نیازمندیهای همه مناطق و گروههای اجتماعی لحاظ شود تا همگان بتوانند از حقوق فرهنگی خودشان به عدالت بهرهمند شوند.
باید توجه داشته باشیم که نادیده گرفتن حقوق فرهنگی افراد جامعه و یا مانعتراشی در برابر استیفای این حقوق، ظلم فرهنگی خواهد بود که یکی از مذمومترین و مخربترین اشکال ظلم است.
استقلال فرهنگی
موضوع سوم استقلال فرهنگی است، استقلال در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، عملی، صنعتی و... میتوان مورد توجه واقع شود، فرهنگ هم یک عرصه بسیار مهمی است که باید استقلال کشور در آن عرصه دغدغه اصلی همه مسؤولان فرهنگی باشد.
استقلال فرهنگی به معنای عدم پذیرش سلطه فرهنگهای مبتذل بیگانه است که سنخیتی با شاخصهای فرهنگی جامعه اسلامی ندارد، استقلال فرهنگی، پایه و اساس کشوری آزاد و مستقل است؛ اساساً استقلال یک ملت بدون استقلال فرهنگی تأمین نمیشود.
اگر کشوری، از لحاظ سیاسی مستقل باشد و از لحاظ اقتصادی هم به خودکفایی کامل برسد، اما اخلاق، عقاید و باورهای دشمنان و بیگانگان در آن رواج داشته باشد و رشد نماید، چنین کشوری به طور حقیقی به استقلال نرسیده است. از این جهت است که مقام معظم رهبری مکرر تأکید فرمودند تسلط فرهنگی از تسلط سیاسی خطرناکتر است و هویت یک ملت را از بین میبرد.
امنیت فرهنگی
موضوع چهارمی که به گونهای با استقلال فرهنگی نیز مرتبط است و تا حدودی در ذیل آن مطرح میشود مسأله امنیت فرهنگی است، امنیت در یک معنای ساده عبارت است از عدم خوف و ترس، و در امن و آرامش بودن.
امنیت در حوزههای مختلف سیاسی، اقتصادی، قضایی، نظامی و امثال این موارد زیاد مطرح میشود، ولی امنیت در حوزه فرهنگ چندان جدی گرفته نمیشود؛ در صورتی که ناامنی در حوزه فرهنگ میتواند امنیت سایر حوزهها را تحت نیز تأثیر قرار دهد، به هر حال، وقتی از امنیت فرهنگی سخن میگوییم منظور سالم بودن فضای فرهنگی جامعه از انحرافات فرهنگی و اطمینان از مستحکم بودن محیط فرهنگی در برابر نفوذ یا هجمه فرهنگی دیگران است.
از این رو، مدیران فرهنگی باید تلاش کنند تا چنین امنیتی را برای جامعه اسلامی و شهروندان آن به ارمغان بیاورند به گونهای که خود شهروندان امنیت در حوزه فرهنگ را کاملاً احساس نمایند. اگر امنیت فرهنگی محقق نشود و شهروندان آن را احساس نکنند، مسلماً آرامش عمومی جامعه از بین خواهد رفت و این امر سایر بخشها را نیز دچار آشفتگی خواهد کرد. احتمالاً به همین دلیل است که رهبری معظم انقلاب در چند وقت اخیر موضوع نفوذ فرهنگی را مورد توجه قرار داده و آن را یکی از تهدیدهای بزرگ برای کشور بیان فرمودند.
توسعه فرهنگی
موضوع پنجم توسعه فرهنگی است؛ در حوزه فرهنگی نیز همانند سایر حوزهها نباید به داشتههای فعلی خود اکتفا کنیم، بلکه ضرورت دارد در این حوزه نیز برنامههای مدون توسعهای داشته باشیم، از این رو، باید تلاش مستمری در جهت رشد مداوم امور مربوط به فرهنگ، اعم از نرمافزاری و سختافزاری، صورت گیرد تا در نهایت بتوان هدف تعالی شهروندان را در سطح وسیعی محقق نمود.
البته توسعه در حوزه فرهنگ در مقایسه با حوزههای دیگر نیازمند دقتنظر بیشتری است و باید همراه با ظرافتهای خاصی صورت پذیرد؛ همچنین به دلیل ماهیت فرهنگ، برنامههای توسعهای در این بخش به صرف وقت بیشتری نیاز خواهد داشت، از این رو ضروری است که فارغ از هر گونه شتابزدگی و با صبر و متانت برنامههای مورد نیاز در این عرصه دنبال شود.
رسا ـ مدیران جامعه اسلامی در برابر اصل فرهنگ چه وظایفی دارند؟
اولین وظیفه این است که مسأله فرهنگ را خیلی جدی بگیرند؛ متأسفانه فرهنگ دغدغه اصلی اکثر مسؤولان کشور نیست و در اولویتبندیهای آنان از جایگاه خوبی برخوردار نمیباشد، شاید در مقام سخن، مطالبی را بیان کنند، ولی در عمل با واقعیت دیگری مواجه هستیم.
متأسفانه از این نکته غافل میشویم که اگر فعالیتهای اقتصادی را در اولویت خود قرار بدهیم و در این زمینه دستاوردهایی هم داشته باشیم، ولی در زمینه کار فرهنگی عقب بمانیم، آسیبهای جدی متوجه کشور خواهد شد؛ به همین دلیل است که دشمنان نظام جمهوری اسلامی، عرصه فرهنگ را به عنوان یکی از اولویتهای خود در مقابله با نظام اسلامی تعریف کردهاند و امیدهای زیادی نیز به ٱن بستهاند.
ضرورت جهتگیریها متناسب با آرمانهای اسلامی و انقلابی
وظیفه دومی که همه باید مورد توجه قرار دهند این است که تلاش شود کلیه فعالیتهای فرهنگی با ملاحظه جهتگیریهای اسلامی و انقلابی انجام شود، در موضوع تولید و نشر کتاب، تولید کارهای هنری، تأسیس مؤسسات فرهنگی و در سایر فعالیتهای فرهنگی ضروری است جهتگیریها را متناسب با آرمانهای اسلامی و انقلابی تعریف کنند.
بنابراین، همه وظیفه دارند به فرهنگ عمومی جامعه، ابزارها و وسائل فرهنگی، جهت ارزشی بدهند،به طور کلی، عرصه فرهنگ در جمهوری اسلامی، باید وسیلهای برای سوق دادن مردم به فرهنگ اسلامی و ابزاری برای معرفت و آشنایی مردم با درخشندگیهای اسلامی و انسانی باشد.
تعیین اولویتهای فرهنگی
نکته سوم این است که باید اولویتهای خود را در عرصه فرهنگ مشخص کنیم؛ به دلایل مختلف، کشور ما در بسیاری از حوزهها با محدودیتهای مالی مواجه است که البته این محدودیت در حوزه فرهنگ بیشتر از حوزههای دیگر است.
ازاینرو، تعیین اولویتهای فرهنگی، یکی از ضرورتهای بسیار مهم در این عرصه است، البته باید توجه شود در اولویتبندی برنامههای فرهنگی، فعالیتهایی که همسویی بیشتری با اسلام و اهداف انقلاب اسلامی دارد، در اولویت قرار بگیرند؛ بر این اساس، مأنوس کردن مردم با دین، انس دادن با عبادت، تعمیق معرفت دینی، انس با معارف اسلامی موارد مهمی هستند که لازم است در همه فعالیتهای فرهنگی مد نظر قرار بگیرد.
رسا ـ نقش علما و مبلغان در مهندسی فرهنگی کشور چیست؟
وقتی از مهندسی فرهنگی سخن گفته میشود، فارغ از تعاریف متعددی که ممکن از آن ارائه شود، میتوان چندین وظیفه مهم را در نظر گرفت: ارزیابی وضعیت فرهنگی موجود، تعریف و تبیین مؤلفههای فرهنگ مطلوب، تدوین برنامه بهمنظور حرکت از وضعیت موجود بهسوی وضعیت فرهنگی مطلوب و در نهایت، اقدام عملی در جهت اجرای برنامههای مورد نظر و رسیدن به ایدهآلهای جامعه اسلامی در حوزه فرهنگ.
شناخت اجمالی ظرفیت حوزههای علمیه، علما و مبلغان دینی هر ناظر منصفی را مجاب میکند که به نقش بیبدلیل حوزههای علمیه در مهندسی فرهنگی جامعه اسلامی اذعان کند، همانگونه که عرض شد دین و آموزههای اسلامی از ارکان اصلی فرهنگ جامعه اسلامی به شمار میرود.
از این رو، در مراحل مختلف مهندسی فرهنگی یعنی آسیبشناسی فرهنگی، تبیین فرهنگ ایدهآل و برنامهریزی توجه به آموزههای اسلامی یکی از ضرورتهای مسلم خواهد بود که مسلماً حوزههای علمیه در این عرصه توانمندیهای ویژهای دارند و میتوانند نقش سازندهای را نیز ایفا نمایند.
در مرحله اجرا نیز ظرفیت بالایی در حوزههای علمیه وجود دارد؛ برخورداری حوزه از تعداد قابل توجهی از مبلغان دینی که با اقشار مختلف مردم در ارتباط هستند، زمینه بسیاری مناسبی را برای ایفای نقش در پیگیری برنامههای فرهنگی مهیا ساخته است. افزون بر این، در حوزه علمیه نیروهای مستعد بسیاری وجود دارند که میتوان از آنها در مدیریتهای فرهنگی نیز استفاده نمود که البته تا حدودی این امر پس از انقلاب اسلامی محقق شده است.
رسا ـ با تشکر از حضرتعالی که فرصتی را در اختیار ما قرار دادید./907/گ403/س
خبرنگار: محمدباقر محجوب