بررسی اجمالی نوروز در تاریخ و اسلام
به گزارش خبرگزاری رسا، این نوشته که به قلم آیت الله سید جواد مدرسی طباطبایی یزدی می باشد، نوروز از لحاظ ریشه تاریخى به طور اختصار مورد بحث قرار گرفته است.
شرح این نوشتار بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
شبفروز در نوروز
بررسی اجمالی نوروز در تاریخ و اسلام
مقدمه
تا آنجا که مىدانیم اغلب بلکه همهى اقوام و ملل براى برخى از روزهاى سال به مناسبتهاى مختلف احترام و اعتبار خاصّى قائلند که ناشى از ریشههاى قومى و مذهبى و غیره مىباشد.
ایرانیان باستان نیز که مذهب و سنّتهاى خاصى داشتند، بعضى از روزها نزد آنان از اهمیّت و ارزش ویژهاى برخوردار بود، که معروفترین و مهمترین آنها نوروز و سپس مهرگان و جشن سده و گاهنبارها مىباشد.
یا آنکه بسیارى از سنّتهاى قومى و مذهبى ایرانیان به دنبال هدایت یافتن آنها به دین مبین اسلام از بین رفت و جاى آن را سنّتهاى اسلامى گرفت، لکن عید نوروز کم و بیش در میان آنها باقى ماند، که البته علل سیاسى در آن بى تأثیر نبوده است.
اکنون این سؤال مطرح است که آیا اسلام، عید نوروز را به رسمیّت شناخته و بر آن مهر تأیید زده، و یا آن را مردود شمرده است؟
تذکر این نکته لازم است که شناخت ریشه و سیر تاریخى نوروز، در استنباط حکم شرعى آن (تعیین روز) دخالت دارد و کسانىکه بدون توجّه به سابقهی تاریخى آن، اظهارنظر مىکنند دچار اشتباه مىشوند.
از این جهت نوشتهى حاضر شامل دو بخش است، در بخش اوّل، نوروز از لحاظ ریشهى تاریخى به طور اختصار مورد بحث قرار مىگیرد و در بخش دوم، به بررسى حکم شرعى آن پرداخته مىشود.
سابقه تاریخى نوروز
روشن شدن این موضوع نیاز به بحث و تتبّع وسیعى دارد که این مختصر را نمىگنجد، در این زمینه تحقیقات ارزندهاى توسط دانشمندان گذشته و حال انجام گرفته که طالبین مىتوانند به آنها مراجعه کنند. از آن جمله علّامهى مجلسى در بحارالانوار در کتاب السماء و العالم به تفصیل در این باره سخن گفته و بررسى محقّقانهاى انجام داده است.
اکنون ما به بیان فهرستى از تاریخ پیدایش و تحول نوروز از زبان صاحب نظران و مدارک معتبر اکتفا مىکنیم.
شاعر بزرگْ عنصرى مىگوید:
نوروز بزرگ آمد و آرایش عالم میراث به نزدیک ملوک عجم از جم
و شاعر باستانى، فردوسى دربارهى نوروز به یاد جمشید مىگوید:
چنین روز فرخ از آن روزگار بمانده از آن خسروان یادگار
رودکى گوید:
چون سپرم نه میان بزم به نوروز در مه بهمن بتاز و جان عدو سوز
ابوریحان بیرونى در کتاب بزرگ خود یعنى قانون مسعودى دربارهى نوروز مطالبى دارد که ترجمهى آن تقریباً چنین است:
«نوروز یا روز نو، اوّل سال پارسیان مىباشد و آن طولانىترین روزهاى سال است و از جمشید به یادگار مانده و این انتخاب به دو علّت است:
اوّل: علّت طبیعى، چون شناخت آن به واسطهى درازى سایه در ظهر، بر همه آسان است و محتاج به هیئت و رصد نمىباشد، و از این جهت بر اعتدالى ترجیح دارد.
علّت دوم: گویند جمشید امروز به جنگ رفت و روز پنجم با فتح و پیروزى بازگشت و این روز را نوروز بزرگ خوانند و آب پاشیدن به یکدیگر را سنّت قرار دادند. چون به عقیدهى ایشان اسم روز پنجم (اسفند دارمذ) همان اسم ملک موکّل آب است.
تاریخ مروج الذّهب مىنویسد: «فارسیان در هر 120 سال یک ماه به جهت کبیسه اضافه مىکردند و کراهت داشتند از این که هر چهار سال یک روز اضافه کنند تا روزهاى سعد و نحس آنها به هم نخورد و نوروز هم به وسط روز منتقل نشود.
چه آنکه انتقال خورشید به برج حمل گاهى در وسط روز است.
در لغت نامهى دهخدا و معین مىنویسد: «گشتاسب بفرمود تا کبیسه کردند و فروردین آن روز آفتاب به اوّل سرطان گرفت (تیر ماه)، و جشن کرد، و گفت این روز را نگاه دارید و نوروز کنید که سرطان طالع عمل است.»
و بعضى گفتهاند اوّل کسى که رسم عیدى به نوروز و مهرگان داد، فریدون بود، در بعضى تقاویم معمولى دیدم که روز چهارم مرداد مصادف فروردین فُرس و نوروز عامّه معرفى شده است.
تذکر این نکته لازم است که سال فُرس قدیم دوازده ماه (به استثناى سال کبیسه که خواهد آمد) و هر روزى را اسمى بود، هر وقت اوّل سال بود ماه اوّل را فروردین و روز اوّل را نوروز مىخواندند، و نام آن هرمز یا به عربى هرمذ بود. بیرونى، راجع به کبیسه در کتاب سابق الذکر مىنویسد: از زمان زرتشت کبیسهى ایرانى 120 سال یک ماه بود، به دلایل مراسم مذهبى خاصّى که یاد مىکند، کبیسهى اوّل روز دوم فروردین و کبیسهى دوم روز دوم اردیبهشت. و تا آبان ماه این جریان ادامه داشت و دانشمندانى براى این کار وجود داشت، سپس به عهدهى تعویق ماند.
لغت نامهى مذکور اضافه مىکند (مرحوم علّامه مجلسى همین مطالب را با مزایاى بیشترى در جلد 59 بحار ذکر کرده است): در دورهى ساسانیان (که هنگام ظهور اسلام بود) موسم این جشن با گردش سال تغییر مىکرد و در آغاز فروردین هر سال نبود، بلکه مانند عید فطر و اضحى در گردش بود، مبدأ جلوس یزدگرد، واپسین شاه ساسانى که روز نوروز بود (و همهى ساسانیان روز نوروز تاجگذارى مىکردند) مصادف شانزدهم حزیران، تقریباً اوایل تابستان بود. پس از آن هر چهار سال یک روز این جشن عقبتر ماند به واسطهى عدم اجراى کبیسه و در حدود 392 هجرى قمرى جشن به اوّل حمل رسید، و در سال 467، نوروز به بیست و سوم برج حوت افتاد؛ 17 روز مانده به پایان زمستان.(10) (یا به نقل دیگر نوروز در سال 471 مصادف بود با 19 روز از زمستان باقىمانده).
در این وقت به دستور جلالالدین ملک شاه سلجوقى علماى نجوم از آن جمله حکیم عمر خیّام سال را اوّل بهار، مقارن تحویل آفتاب به برج حمل قرار دادند و به نوروز جلالى مشهور شد و به واسطهى حسن انتخاب و دقت از همان روزها سال جلالى تاریخ رسمى شد.
سعدى مىگوید:
اوّل اردیبهشت ماه جلالى بلبل گوینده بر منابر قضبان
و نیز مىگوید:
هزار سال جلالى بقاى عمر تو باد شهور آن همه اردیبهشت و فروردین
ناصر خسرو گوید:
نوروز به از مهرگان گرچه دو روزانند اعتدالى
سیّد حسن تقى زاده در کتاب خود در این موضوع به نام گاهشمارى مىگوید: جشن نوروز تا این اواخر تنها نشانهاى بود که از بقایاى حساب زمان با سال و ماه شمارى ایران قدیم بود، (آن هم فقط در لفظ نوروز نه موقع سال و نه سایر خصائص سال قدیم ایرانى).
در مقدمهى ظفرنامهى شرف الدین على یزدى که به تاریخ جهانگیرى مشهور است در ضمن احوال غازان خان گوید:
در عهد او، تاریخ خانى در سنهى 701 موافق پارس ئیل وضع کردند. و در کتاب گاهشمارى(11) در این واقعه اشعارى نقل مىکند:
دگر آنکه چون که شاهى در ایران یکى است به دیوان تواریخ یک رویه نیست
تا آنجا که مىگوید:
گروهى از اسکندرى دم زند گروهى حساب از جلالى کند
من این جمله تاریخها بفکنم یکى سازم و نام خانى کنم
سر سال نوروز و فصل بهار ز هجرى شده هفتصد و یک شمار
نام تاریخِ خانى هم تا به امروز در تقاویم سنّتى موجود است در تقویم حبیباللَّه نجومى (سال 1343) مىنویسد: روز اوّل سال مطابق 24 آبان فُرسى 1333 یزدجردى و هشتم ماه ترکى ناقصه غازانیه.
این بود جریان گذشتهى نوروز تا ظهور تاریخ جلالى (یا ملکى یا سلطانى) و تا امروز.
نوروز در عصر خلفا
در زمان پیامبر صلى الله علیه وآله چندان نامى از نوروز در جوامع روایى و کتب تاریخى ندیدم جز آنچه آلوسى در بلوغ الارب نقل کرده که بعداً دربارهى آن بحث خواهد شد و همچنین در زمان خلفاى سهگانه. امّا در زمان حضرت على علیه السلام روایتى نقل شده است که نوروز را بر حضرت عرضه کردند. (چنانکه خواهد آمد).
چون یکى از مراسم عید نوروز بلکه مهرجان، اهداى هدایا به پادشاهان و حکّام بود، معاویه آن را رواج داد و سپس عمر بن عبدالعزیز این رسم را منسوخ کرد و باز یزید ثانى (یزید بن عبدالملک مروان) آن را برقرار ساخت.
در زمان بنى عبّاس علاوه بر اینجهت، منظور سیاسى نیز در کار بود، چون طرفداران آنها ایرانى و وزراى هارون (برامکه) نیز ایرانى و از تبار موبدان آتشکده بلخ و طرفدار نوروز و مهرگان بودند. در برخى از روایات آمده است که منصور بر حضرت موسى بن جعفر علیهما السلام فشار آورد، تا در روز نوروز به عنوان عید جلوس داشته باشند. همینطور خلفاى بعدى که طرفداران آنها ترکها بودند.
همچنان که گفته شد، نوروز قبل از اسلام و مدّتى بعد از ظهور اسلام در گردش بود تا زمان متوکّل عبّاسى که علماى وقت، کبیسه را انجام دادند، تاریخ طبرى مىنویسد: متوکّل نوروز را 28 (اردىبهشت) مطابق 17 حزیران قرار داد.
بخترى طائى گوید:
ان یوم النیروز عاد الى العهـ د الذى کان سنه اردشیر
انت حولته الى الاو لى و قد کان حائراً یستدیر
فافتتحت الخراج فیه فللا مة فیه مرفق مذکور
کامل ابن اثیر (16) نیز مطلب را به همین صورت بیان کرده است با تبدیل لفظ «اردى و هشت» به «اردیبهشت» و بیرونى در آثار الباقیة (17) گوید: معتضد عبّاسى عمل کبیسه را تکمیل کرد.
على بن یحیى منجّم در اینباره مىگوید:
«اِسْعَدْ بِنوروزِکَ جَمَعْتَ الشُّکْرَ فیهِ اِلَى الثَّوابِ قَدَّمْتَ فى تَأْخیرِهِ ما آخِروهُ مِنَ الصَّوابِ»
و نیز مىگوید:
یوم نیروزک یوم واحد لایتأخر فى حزیران یوافى ابداً احد عشر
که موافق اوایل تابستان است.
هنوز هم نوروز معتضدى در مقابل نوروز جلالى در تقاویم سنّتى ما موجود است، البته آرزوى شاعر در ابدى بودن نوروز معتضدى (11 حزیران) برآورده نشد و باز کبیسه تا زمان ملک شاه به عهدهى تعطیل ماند به شرحى که گذشت.
این بود مختصرى از سیرِ تحوّل نوروز از اهل فن و تاریخ که همهى آنها از مشهورات و مقبولات است و کسانى که مایل به اطلاعات بیشترى در این زمینه باشند مىتوانند به کتابهاى مفصلترى که دربارهاین موضوع بحث کرده است مراجعه کنند./998/د101/ی
منبع: پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه علمی، پژوهشی، فرهنگی پرتو ثقلین