اشراف در طول تاریخ مانعی سر راه دعوت انبیا بوده اند

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حضرت آیت الله جعفر سبحانی، ظهر امروز در سلسله مباحث تفسیری سوره مؤمنون که در مجتمع آموزش عالی فقه جامعه المصطفی العالمیه در قم برگزار شد، خاطرنشان کرد: در عین حالی که آیات قبلی بیان قدرت می کرد، اما درباره توحید بود؛ امکان ندارد که نظامات حاکم بر جهان بدون خالق واحد اداره شود؛ خداوند در این آیات، انبیا را ذکر می کند که برای تبلیغ توحید مبعوث شده اند.
این مرجع تقلید در تفسیر آیه 31 سوره مؤمنون اظهار داشت: خداوند متعال در این سوره می فرماید«ثُمَّ أَنشَأْنَا مِن بَعْدِهِمْ قَرْنًا ءَاخَرِين» بعد از آنکه قوم حضرت نوح(ع) هلاک شدند، افراد سواره بر کشتی، پیاده شدند و زندگی را در دوباره بر روی زمین شروع کردند و از این ها جمعیت ها را به وجود آوردیم؛ هر چند کلمه «قرن» برای زمان به کار می رود، اما در این آیه به معنای جماعت و جمعیتی به کار می رود که در یک زمان و دارای یک هدف زندگی می کنند؛ این جماعت، فرزندان همان مؤمنین هستند که در کشتی بودند و غرق نشده و زندگی کردند و جمعیتی را تشکیل دادند.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم اولین اساسنامه دعوت انبیا را توحید خواند و تصریح کرد: خداوند در آیه بعد می فرماید «فَأَرْسَلْنَا فِيهِمْ رَسُولًا مِّنهُْمْ»؛ از خودشان پیامبری فرستادیم که اینها را تربیت کند؛ قرآن می فرماید که مکتب تمامی پیامبران یکی است و در ادامه این آیه می فرماید که «أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكمُ مِّنْ إِلَهٍ غَيرُْهُ أَفَلَا تَتَّقُون» همه پیامبران بر توحید تأکید می کنند و اولین اساسنامه انبیا توحید و سپس معاد است.
وی درباره نام پیامبر اشاره شده در آیه 32 این سوره گفت: پیامبرِ اشاره شده در این آیه، به ظاهر باید هود باشد، چرا که بعد از حضرت نوح(ع)، حضرت هود(ع) فرستاده شد، اما این ظاهر برای ما حجت نیست و مراد از این رسول، حضرت صالح(ع) هستند و قوم اشاره شده، قوم ثمود است؛ چرا که قوم حضرت هود(ع) با باد شدید که هفت شب و هشت روز می وزید، هلاک شدند، اما در این جا صیحه آسمانی اینها را هلاک کرده است و معلوم می شود که این جمعیت، قوم هود نبوده اند.
حضرت آیت الله سبحانی با بیان این که منطق گمراه کنندگان زمان هر پیامبری همانند همدیگر بوده، یادآور شد: قوم حضرت نوح(ع) پنج ایراد به او گرفتند و قوم ثمود هم همانند این اشکالات را نسبت به حضرت صالح(ع) مطرح کردند؛ در زمان تمامی پیامبران، اشراف سد و مانع بر سر راه دعوت انبیا بوده اند و همیشه اشراف در راه تبلیغ انبیا خود نمایی می کردند؛ در ادامه آیه می خوانیم که «الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ كَذَّبُواْ بِلِقَاءِ الاَْخِرَةِ و أَتْرَفْنَاهُمْ فىِ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا» در اینجا معلوم می شود که سد راه حقیقت کسانی هستند که به خدا کفر ورزیدند و معاد را نپذیرفتند و به آنها نعمت دادیم، و اولین اشکال شان این بود که «مَا هَاذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُكمُْ يَأْكلُُ مِمَّا تَأْكلُُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُون»این پیامبر، بشری مثل ما است و چرا باید ما را هدایت کند و این هم مثل ما غذا و آب می خورد؛ با توجه به این که حرف قوم نوح و ثمود مثل هم بوده، معلوم می شود که گمراه کنندگان و منطق شان در مسیر هدایت انبیا همانند هم هستند.
این مرجع تقلید در تفسیر آیات 35 و 36 سوره مؤمنون خاطرنشان کرد: خداوند در ادامه این آیه می فرماید که قوم ثمود می گفتند «وَ لَئنِْ أَطَعْتُم بَشَرًا مِّثْلَكمُْ إِنَّكمُْ إِذًا لَّخَاسِرُون» می گفتند که اگر او را به پیامبری بپذیریم و رییس کنیم، بر ما حاکم می شود و ما مرئوس خواهیم شد؛ در دو آیه بعدی می فرماید که قوم ثمود گفتند «أَ يَعِدُكمُْ أَنَّكمُْ إِذَا مِتُّمْ وَ كُنتُمْ تُرَابًا وَ عِظَامًا أَنَّكمُ مخُّْرَجُون»«هَيهَْاتَ هَيهَْاتَ لِمَا تُوعَدُون» این مرد آمده و از امر محالی خبر می دهد و می گوید که این که شما می میرید و دوباره زنده می شوید و این سخن درست نیست؛ و گمراه کنندگان به این شکل و شعار بر راه گرایش مردم به حضرت صالح(ع) مانع می شدند.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم اظهار داشت: می گفتند«إِنْ هِىَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَ نحَْيَا وَ مَا نحَْنُ بِمَبْعُوثِين» ما زنده می شویم و می میریم؛ در این جا سؤالی پیش می آید که چرا کسانی که مترف هستند، از معاد می ترسند؟ به این دلیل است که معاد، حساب و کتاب و جزا و دوزخ و بهشت دارد و می گوید که ستمگران در بهشت هستند و با توجه به این که این افراد می دانستند که ستمگرند، چنین سخنانی برای شان سخت بود.
وی گفت: مردم دو دسته اند برخی حساب شان پاک و برخی دیگر در پرونده شان نقطه سیاه است و از بازرس می ترسند؛ گاهی گناه به انسان فشار می آورد و برای این که خود را راحت کند، خدا و آیات خدا را انکار می کند؛ این قوم بهانه دیگری را نسبت به دعوت حضرت صالح(ع) آوردند و تهمت هم می زدند و می گفتند «إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْترََى عَلىَ اللَّهِ كَذِبًا وَ مَا نحَْنُ لَهُ بِمُؤْمِنِين» این مرد از جانب خدا دروغ می گوید؛ منطق قوم حضرت صالح(ع)، در داستان حضرت نوح(ع) نیز به چشم می خورد؛ قوم این پیامبر هم گفتند که خدا باید برای هدایت مردم، ملک می فرستاد، اما قوم ثمود گفتند که صالح دروغ می گوید و این نشان می دهد که حرف هر دو یکی است، اما به نحو دیگری بیان کردند./822/پ201/ج