مهمترین تفاوت شرک و توحید در نیت و شیوه انجام عبادت است
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی در چهل و چهارمین جلسه سال تحصیلی 94-95 درس خارج فقه سیاسی اسلام که روز دوشنبه بیست و ششم بهمن ماه 1394 درمدرسه دارالشفاء برگزار شد، در ادامه بحث از روایات نصب امام، روایاتی را از منابع روایی شیعه در این زمینه مطرح ومورد بحث قرار داد.
وی به مناسبت بحث، «امام» را از دیدگاه اهل سنّت مرادف «ولی امر» و «حاکم» دانست و در اینباره به عنوان نمونهای از روایات موجود، دو روایت را از صحیح بخاری و ابن ابی الحدید نقل کرد که طبق آن، عبدالله ابن عمر با دو تن از خلفای جائر فاسد بیعت میکند و مستمسک خود را روایت معروف «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» میداند.
مدرس برجسته حوزه علمیه در فرازی دیگر از بحث با بیان اینکه مهمترین فرق توحید و شرک در چگونگی انجام اعمال عبادی ظاهر میشود و نه در اصل انجام عبادت، تنها عبادتی که از طریق امام باشد را عبادت مطابق با فرمان و خواست الهی دانست و تصریح کرد: نتیجه اعلام بی نیازی از امام در عبادت خدای متعال، انجام عبادت مطابق خواست خود است و نه مطابق با خواست الهی.
تقریر چهل و چهارمین جلسه درس خارج نظام سیاسی اسلام آیت الله اراکی تقدیم میشود.
نکته: عبارات درون پرانتز اضافات مقرّر است.
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
در جلسات پیش روایاتی دالّ بر جانشینی ائمه اطهار پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله که در منابع اهل سنّت آمده است را بحث کردیم؛ آنچه از روایات مطرح کردیم نمونهای از روایات موجود است و روایات باب بیش از این است؛ نظیر این روایات در منابع شیعه هم وجود دارد که قبلاً گفته شد و تکرار نمیکنیم؛ لکن در منابع شیعه روایات دیگری هم آمده است (که نظیر آن در منابع اهل سنّت وجود ندارد) و بر خلافت ائمه اطهار دلالت دارد، به نمونهای از این روایات اشاره میکنیم تا معلوم شود که گستره روایات در این عرصه تا چه حد است.
روایت اول
شیخ طوسی به سند خود از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت میکند.
«من سره أن یحیا حیاتی و یموت مماتی و یسکن جنة عدن التی غرسها ربی، فلیتول علیا بعدی، و لیوال ولیه، و لیقتد بالأئمة من بعده، فإنهم عترتی...»
امالی شیخ طوسی، مجلس 23، حدیث 9؛ ترتیب الامالی، جلد 3، صفحه 281.
شاهد ما جمله «فإنهم عترتی» است که اشاره به آن است که عترت رسول اکرم صلی الله علیه و آله جانشین آن حضرت است و لذا فرمود «و لیقتد بالأئمة من بعده».
روایت دوم
صدوق به سندش از ابن عباس روایت میکند.
«عن عبد الله بن عباس قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله ولایتی و ولایة أهل بیتی أمان من النار».
ترتیب الامالی، جلد 3، صفحه 262.
اینجا ولایت به معنای حکومت و وجوب اطاعت است.
روایت سوم
مرحوم شیخ به سند خود از امام سجاد علیه السلام روایت میکند.
«قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله ما بال أقوام إذا ذکر عندهم آل إبراهیم - علیه السلام - فرحوا و استبشروا، و إذا ذکر عندهم آل محمد - علیهم السلام - اشمأزت قلوبهم و الذی نفس محمد بیده لو أن عبدا جاء یوم القیامة بعمل سبعین نبیا ما قبل الله ذلک منه حتى یلقاه بولایتی و ولایة أهل بیتی»
امالی طوسی، مجلس 5، حدیث 43؛ ترتیب الامالی، جلد 3، صفحه 312.
روایت چهارم
نظیر روایت قبل در کتاب ترتیب الامالی روایت شده است. مرحوم مفید به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت میکند. سند روایت صحیح و قوی است.
«قال أخبرنی أبو القاسم جعفر بن محمد عن أبیه عن سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمد بن عیسى عن الحسن بن محبوب عن هشام عن مرازم عن الصادق جعفر بن محمد علیهما السلام قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله ما بال أقوام من أمتی إذا ذکر عندهم إبراهیم و آل إبراهیم استبشرت قلوبهم و تهللت وجوههم و إذا ذکرت و أهل بیتی اشمأزت قلوبهم و کلحت وجوههم و الذی بعثنی بالحق نبیا لو أن رجلا لقی الله بعمل سبعین نبیا ثم لم یأت بولایة أولی الأمر منا أهل البیت ما قبل الله منه صرفا و لا عدلا »
امالی مفید، مجلس 13، حدیث 8؛ ترتیب الامالی، جلد 3، صفحه 310.
روایت پنجم
مرحوم کلینی روایت میکند. این حدیث هم از لحاظ سندی تام است.
«عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ جَابِرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام یَقُولُ إِنَّمَا یَعْرِفُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَعْبُدُهُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ مَنْ لَا یَعْرِفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا یَعْرِفِ الْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنَّمَا یَعْرِفُ وَ یَعْبُدُ غَیْرَ اللَّهِ هَکَذَا وَ اللَّهِ ضَلَالًا » اصول کافی، جلد 1، صفحه 181، حدیث شماره 4.
در این روایت تعبیر «عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ» دارد. این تعبیر شاهد بر این است که امامت بعد از رسول، برای اهل البیت ثابت است.
عبارت «إِنَّمَا یَعْرِفُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَعْبُدُهُ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ» اشاره به حدیث معروف است که میفرماید «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة».
امامت اهل سنّت؛ حاکمیت و حکومت
قبلاٌ گفتیم روایت «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» در منابع اهل سنّت متواتر است و خود اهل سنّت هم از این امام، آنچه فهمیده اند معنای «ولی امر» و «حاکم» است.
در روایات متعدد مانند بخاری و غیر آن از عبدالله بن عمر نقل میکنند که در دو حادثه، در حادثه اول بعد از جریان قتل سید الشهداء و بعد از آن در جریان فاجعه و قتل عام مردم در مدینه به وسیله لشکر یزید – لعنة الله علیه – نزد والی مدینه که منصوب از طرف یزید بود، آمد. خواست برای ابن عمر پشتی بگذارد و احترام کند. گفت نه وقت این چیزها را ندارم، آمده ام با امیرالمؤمنین یزید بیعت کنم. میترسم از دنیا بروم و به این روایت عمل نکرده باشم چون «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» یا « من مات و لیس علیه بیعة لامام زمانه مات میتة جاهلیة».
این روایتی است که بخاری آن را در صحیح خود نقل کرده است.
روایت دیگری هم ابن ابی الحدید از عبدالله بن عمر نقل میکند که از روایت قبل عجیب تر است.
ابن عمر از مدینه به کوفه برای ملاقات با حجّاج یوسف ثقفی آمد. دیروقت از شب رسید. به بارگاه حجّاج آمد. حجّاج آماده خواب در بستر بود. گفتند عبدالله بن عمر آمده است. اجازه داد داخل بیاید. ابن عمر اینجا هم همین را گفت که آمده ام قبل از مرگم با امیرالمؤمنین عبدالملک مروان به وسیله شما بیعت کنم. حجاج هم پایش را از زیر لحاف درآورد و گفت با پای من بیعت کن ! چنین استخفافی را نسبت به عبدالله عمر نشان داد.
منظور از این روایات این است که اهل سنّت از «امام» در روایت «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» همان معنای سلطان و حاکم و فرمانروا را میفهمیدند.
دلالت و اشاره روایت
این روایت اشاره به همین است (یعنی اشاره به حدیث معروف «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة» است؛ چون میفرماید) « إِنَّمَا یَعْرِفُ اللَّهَ... مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَ عَرَفَ إِمَامَهُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ مَنْ لَا یَعْرِفِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا یَعْرِفِ الْإِمَامَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ فَإِنَّمَا یَعْرِفُ وَ یَعْبُدُ غَیْرَ اللَّهِ...».
تفاوت شرک و توحید؛ عبادت دلخواه و خداخواه
عبادت خدای متعال، وقتی عبادت خدا است که آنچنان باشد که خدا میخواهد نه آنچنان باشد که ما میخواهیم، این را ما گاهی عرض کردهایم که شیطان منکر عبادت خدا نبود و اینطور نبود که نخواهد خدا را عبادت کند؛ منتها میخواست خدا را آنچنان که خود میخواهد عبادت کند و نه آنچنان که خدا میخواهد.
مهمترین فرق توحید و شرک همینجا ظاهر میشود؛ وگرنه هر کسی که خدا را میشناسد دوست دارد که او را عبادت کند؛ عبادتی که خدا میگوید یا عبادتی که خود میخواهد؟
اگر بخواهیم خدا را آنچنان که او میگوید عبادت کنیم باید عبادتی باشد که از طریق امام باشد؛ آن چنانکه خدا از طریق امامش به ما تعلیم فرمود؛ اگر بگوییم در عبادت نیازی به امام نداریم و کاری نداریم به اینکه امام چه میگوید؛ نتیجه این میشود که خدا را عبادت میکنیم آنچنانکه خود میخواهیم. جنگ ابلیس و آدم هم بنا به آنچه از آیات وروایات استفاده میشود بر سرهمین بود.
روایت ششم
روایت ازلحاظ سندی روایت صحیح السندی است، روایت مفصّل است وهمه آن را نمیخوانیم.
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی خُطْبَةٍ لَهُ یَذْکُرُ فِیهَا حَالَ الْأَئِمَّةِ علیهم السلام وَ صِفَاتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْضَحَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّنَا عَنْ دِینِهِ وَ أَبْلَجَ بِهِمْ عَنْ سَبِیلِ مِنْهَاجِهِ وَ فَتَحَ بِهِمْ عَنْ بَاطِنِ یَنَابِیعِ عِلْمِهِ فَمَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَاجِبَ حَقِّ إِمَامِهِ وَجَدَ طَعْمَ حَلَاوَةِ إِیمَانِهِ وَ عَلِمَ فَضْلَ طُلَاوَةِ إِسْلَامِهِ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِهِ... فَلَمْ یَزَلِ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یَخْتَارُهُمْ لِخَلْقِهِ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ علیه السلام مِنْ عَقِبِ کُلِّ إِمَامٍ یَصْطَفِیهِمْ لِذَلِکَ وَ یَجْتَبِیهِمْ وَ یَرْضَى بِهِمْ لِخَلْقِهِ وَ یَرْتَضِیهِمْ کُلَّ مَا مَضَى مِنْهُمْ إِمَامٌ نَصَبَ لِخَلْقِهِ مِنْ عَقِبِهِ إِمَاماً عَلَماً بَیِّناً وَ هَادِیاً نَیِّراً وَ إِمَاماً قَیِّماً وَ حُجَّةً عَالِماً أَئِمَّةً مِنَ اللَّهِ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ حُجَجُ اللَّهِ وَ دُعَاتُهُ وَ رُعَاتُهُ عَلَى خَلْقِهِ یَدِینُ بِهَدْیِهِمُ الْعِبَادُ وَ تَسْتَهِلُّ بِنُورِهِمُ الْبِلَادُ وَ یَنْمُو بِبَرَکَتِهِمُ التِّلَادُ جَعَلَهُمُ اللَّهُ حَیَاةً لِلْأَنَامِ وَ مَصَابِیحَ لِلظَّلَامِ وَ مَفَاتِیحَ لِلْکَلَامِ وَ دَعَائِمَ لِلْإِسْلَامِ جَرَتْ بِذَلِکَ فِیهِمْ مَقَادِیرُ اللَّهِ عَلَى مَحْتُومِهَا...».
اصول کافی، جلد 1، صفحه 203.
أَبْلَجَ: نورانی کرد؛ روشن کرد.
دلالت بر نصب و امامت
بحث ما درباره نصب است و این روایت حتی مشتمل بر واژه «نصب» است و در این واژه صراحت دارد.
شاهد ما در روایت، جمله « إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْضَحَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّنَا عَنْ دِینِهِ» است.
روایت هفتم
این روایت هم نسبتاً مفصّل است. از لحاظ سندی، روایت بسیار قوی است.
«الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ الْأَشْعَرِیُّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْوَشَّاءُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَائِذٍ عَنِ ابْنِ أُذَیْنَةَ عَنْ بُرَیْدٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَکَانَ جَوَابُهُ أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا یَقُولُونَ لِأَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ هؤُلاءِ أَهْدى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ سَبِیلًا أُولئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیراً أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ یَعْنِی الْإِمَامَةَ وَ الْخِلَافَةَ فَإِذاً لا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیراً نَحْنُ النَّاسُ الَّذِینَ عَنَى اللَّهُ وَ النَّقِیرُ النُّقْطَةُ الَّتِی فِی وَسَطِ النَّوَاةِ أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ نَحْنُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ عَلَى مَا آتَانَا اللَّهُ مِنَ الْإِمَامَةِ دُونَ خَلْقِ اللَّهِ أَجْمَعِینَ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهِیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظِیماً یَقُولُ جَعَلْنَا مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِیَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ فَکَیْفَ یُقِرُّونَ بِهِ فِی آلِ إِبْرَاهِیمَ علیه السلام وَ یُنْکِرُونَهُ فِی آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ کَفى بِجَهَنَّمَ سَعِیراً إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَزِیزاً حَکِیماً» اصول کافی، جلد 1، صفحه 205.
توضیح و تبیین برخی فقرات
(1) «یقولون» در جمله « وَ یَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا یَقُولُونَ لِأَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَى النَّارِ هؤُلاءِ أَهْدى مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ سَبِیلًا» به معنی «یخاطبونهم» نیست؛ بلکه یعنی: «درباره کفار و درباره ائمه ضلالت چنین میگویند» (و لام در «للذین» و در «لأئمة» برای تخاطب نیست بلکه برای بیان قول است)
(2) «أَمْ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنَ الْمُلْکِ یَعْنِی الْإِمَامَةَ وَ الْخِلَافَةَ فَإِذاً لا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِیراً»؛ اگر امامت و خلافت از آن ِ آنها میبود هیچکس را در آن با خود شریک نمیکردند.
(3) مراد از « نَحْنُ النَّاسُ» در روایت، ائمه اطهار علیهم السلام است.
(4) «یَقُولُ جَعَلْنَا مِنْهُمُ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِیَاءَ وَ الْأَئِمَّةَ فَکَیْفَ...»؛ این فقره از حدیث تا آخر روایت، فرمایش امام علیه السلام است.
شاهد بحث
شاهد ما در این روایت این است که امام باقر علیه السلام، هم آیات را تفسیر فرموده است و هم امامت و ولایت امر را برای ائمه اطهارعلیهم السلام با وصف «آل محمد» تثبیت فرمود./836/د102/ل